شماره ۴۳ فصلنامه «آیین حکمت» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، چهل و سومین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «آیین حکمت» با مدیر مسؤولی شمس الله مریجی و سردبیری یارعلی کرد فیروزجایی ویژه تابستان 99 منتشر شد.
در این فصلنامه در 8 مقاله و در 256 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
سویههای معرفتآفرینی فضایل در حکمت صدرایی
غلامحسین جوادپور
چکیده: یکی از محورهای پژوهش در معرفتشناسی غربی و دینی در دهههای گذشته، ارزیابی نقش فضایل ـ اعم از اخلاقی و فکری ـ بر معرفت است و نظریهپردازان زیادی، از نوع و میزان اثرگذاری فضایل فکری و اخلاقی بر معرفت سخن گفتهاند. از مبانی وجودشناسانه و رهیافتهای نوین ملاصدرا و پیروان او به سه مقوله: علم (چیستی، منابع و موانع)، نفس و فضایل میتوان پاسخهای جدیدی به این مسأله اصطیاد کرد. صدراییان با تعیین معیار برای چیستی فضایل، از کم و کیف نقش کلیدی فضایل و رذایل اخلاقی و فکری در فرآیند معرفت سخن گفتهاند. البته سیاق و گاه تصریح سخنان نشان میدهد ایشان اغلب معرفت حقیقی و والا یا همان معرفت به امور متعالی را در گرو آراستگی به فضایل اخلاقی میدانند؛ اما فضایل فکری را پیشنیاز غالب معرفتها میشمارند. این پژوهش با مروری بر فضیلتگرایی معرفتی معاصر، در پی کشف سویههای چنین نگرشی در معرفتشناسی صدرایی است. گذار از تعریف رایج ارسطویی از فضیلت، اشاره به مصادیق جدیدی از فضایل فکری و همچنین ترسیم دقیق فرآیند اثرگذاری فضایل بر معرفت، از ویژگیهای این سنت فلسفی است.
بررسی تطبیقی رابطه کمال جلا و استجلای الهی با انسان کامل در مکتب ابنعربی و مکتب وحی
سیدیدالله یزدانپناه، محمد مهدی گرجیان عربی، صدیقه محمدی
چکیده: «جلا» و «استجلا» دو اصطلاح عرفانی است که ناظر به نظام هستیشناختی است و همه تعینهای حقانی و خلقی را شامل میشود. «جلاء» ظهور و جلوه ذات خداوند متعال برای خودش و در خودش و «استجلا» ظهور و جلوه ذات حق برای خودش و در تعینات خلقی است. نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی تطبیقی رابطه کمال جلا و استجلای الهی با انسان کامل در مکتب ابنعربی و مکتب وحی پرداخته است. بر اساس یافتههای این پژوهش روشن میشود که مقصود نهایی حق تعالی از ایجاد مجالی و مظاهر، دیدن کمالات خود در مظهر و آئینهای مغایر است؛ در این میان انسان بهرهمند از ویژگیهایی است که به واسطۀ او سرّ حق بر حق ظاهر و اسرار او هویدا میگردد. بنابراین کمال استجلا به واسطه انسان محقق میشود؛ اما این مرتبه برای او بالقوه است؛ مظهر بالفعل، همان «انسان کامل» است که استعدادهای خود را به فعلیت رسانده است. آموزه جلا و استجلا در مکتب وحی نیز مطرح گردیده است؛ در متون عرفانی آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد علاوه بر این که بیانگر پیوند عمیق میان عرفان و وحی است، ریشه داشتن عرفان اسلامی در مکتب وحیانی را اثبات میکند.
بررسی جوهر و عرض از دیدگاه ملاصدرا و عرفان نظری
معصومه سادات ساری عارفی، عباس جوارشکیان
چکیده: از منظر عرفان نظری و حکمت متعالیه بهویژه بر مبنای وحدت شخصی وجود، ماهیت، احکام آن، نسبت ماهیت با وجود و مسائل مترتب، تصویر متفاوتی از مکاتب فلسفی پیشین بهویژه مشاء مییابد. بالتبع جوهر و عرض نیز که از مقولات ماهوی هستند تبیین متفاوتی مییابند. این پژوهش به ترسیم جوهر و عرض از دو منظر ملاصدرا و عرفان نظری میپردازد و سرانجام براین اساس، جوهر و عرض در حکمت متعالیه و عرفان نظری، با وجود حفظ صورت اصطلاحی سیری استکمالی در جهت عمومیت معنایی و نیز گسترة سعة وجودی طی میکند. در منظر ملاصدرا، در جوهر، سه عنصرِ «بدون موضوع بودن»، «مقوم بنفسه بودن» و «تقویم غیر» حفظ میشود با این تفاوت که اولا تبیین جدیدی از موضوع، تقویم و علیت در مراتب گوناگون ارائه میشود و ثانیا، این سه در یک جهت یکسان، ترسیم میشوند. به تناسب تغییر تفسیری در معنای جوهر، عناصر مبین عرض شامل نیاز به موضوع و نیازمندی در تقویم به غیر در رابطه با جوهر دگرگون میشوند و عرض مراتب و تقسیمات متنوعی مییابد. در عرفان نظری نیز همگام با رویکرد نهایی ملاصدرا، رابطة جوهر و عرض، تقسیمات آنها و عناصر سازندة تبیین معنایی آنها دارای تفاوت نگاه مرحلهای میگردد
بررسی رویکرد ویلیام آلستون در توجیه باور دینی؛ آثار و نتایج الاهیاتی و معرفتی
حسن رضائی، سید محمود موسوی
چکیده: توجیه معرفت و باور دینی و فرایند آن از جمله مباحث مهم در معرفت شناسی دینی است. از جمله راههایی که در دوره معاصر برای توجیه باور دینی از سوی برخی فیلسوفان دین ارائه شده است، تجربه دینی است. در این روش، تجربه دینی، نقش باور مبنایی برای توجیه باورهای روبنایی را ایفا میکند. ویلیام آلستون فیلسوفی است که توجیه برخی از باورهای دینی را بر اساس حس حضور خداوند و تجربه او در زندگی روزمره انسانها تبیین میکند. به نظر آلستون ابتناء باورهای دینی روبنایی بر تجربة دینی، نوعی رویّه باورساز اجتماعی تثبیت شده است و از سوی دیگر، همة رویّههای باورساز قابل اعتماد هستند و استناد به آنها، معقول است. آلستون با این کار، مبادی استدلال را توسعه داده است. این رویکرد دارای مجموعهای از آثار و نتایج معرفتی و الاهیاتی است از جمله توسعه در گزارههای پایه، توجیه معرفتی گزارههای جلوهبنیاد، اثبات صدق و حقانیت باورهای جلوهبنیاد، اثبات واقعی بودن تعامل شخص با خدا، تکثرگرایی دینی و عرضه نقشه راه سعادت
بررسی انتقادی «از خودبیگانگی فلسفی» از منظر یاسپرس با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
حسن عبدی، محسن قمی، علی عطائی
چکیده: ازخودبیگانگی یکی از مهمترین مسائل انسانشناختی عصر حاضر است که پژوهش دربارة آن نیازمند فهم درست مبانی فلسفی و انسانشناختی آن است. این نوشتار با استفاده از روش تحلیلی – انتقادی به بررسی انتقادی دیدگاه یاسپرس در زمینة ازخودبیگانگی فلسفی بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی میپردازد. پرسش اصلی تحقیق عبارت است از: از منظر علامه طباطبایی چه انتقادهایی بر آراء یاسپرس در باره ازخودبیگانگی فلسفی وارد است؟ بر اساس یافتههای تحقیق، یاسپرس مهمترین قسم ازخودبیگانگی را ازخودبیگانگی فلسفی میداند که خاستگاه آن خلط میان آگاهی واقعی از وجود احاطی و آگاهی ساختگی از وجود احاطی است. در فرایند ازخودبیگانگی فلسفی انسان ازخودبیگانه با معرفت ساختگی از وجود احاطی به چیزی در ورای خود اشاره نکرده است تا با حرکت در آن افقها به وجود مطلق برسد. به باور او «ایمان فلسفی» راه غلبه بر ازخودبیگانگی فلسفی است. بر اساس مبانی علامه طباطبایی، اولاً یاسپرس میان حقیقت وجود و حقیقت انسان خلط کرده است و این دو را یکی پنداشته است، ثانیاً دربارة توصیف حقیقت انسان، دچار تناقضگویی شده است، ثالثاً از تمایز نهادن میان ادراکات حقیقی و اعتباری ناتوان مانده است، رابعاً روش مورد استفاده او (: پدیدارشناسی) توان لازم برای تحلیل مسائل نفس را فاقد است. در مقابل، علامه طباطبایی خاستگاه ازخودبیگانگی را فراموشی عین الربط بودن خود میداند.
بررسی ابعاد وجودی انسان از دیدگاه شهید مطهری و ژان پل سارتر
میرزاعلی کتابی، علی شیروانی، سیدمهدی سجادیفر
چکیده: شناخت انسان و ویژگیهای او همواره دغدغه اندیشمندان بوده و هست؛ شهید مطهری، متفکر برجستة اسلامی در دورة معاصر، و ژان پل سارتر، متفکر اگزیستانسیالیست معاصر، علاقة بسیاری به بررسی مسائل مربوط به وجود انسانی داشتند. با توجه به اهمیت مباحث انسان شناسی و تاثیر آن در دیگر مباحث اساسی مانند خداشناسی و جامعه شناسی، این پرسش مطرح میگردد که این دو متفکر چه دیدگاهی درباره «انسان» دارند؟ و با توجّه به این که یکی از آنان موحّد و دیگری ملحد است، چه وجوه اشتراک و وجوه اختلافی میان دیدگاه آنان میتوان یافت؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه دیدگاه آن دو پرداخته شده است. بر اساس یافتههای تحقیق به نظر میرسد برخی وجوه اشتراک میان دیدگاه این دو متفکر وجود دارد، مانند: ارزشمندی آزادی، اهمیّت حالت انسانی دلهره، اهمیّت مسئولیت انسان، نقش فرد در ساختن شخصیّت خود. اما اختلافات مبنایی بسیاری نیز میان دیدگاه آن دو وجود دارد، برای نمونه در نظر سارتر آزادی، تنها ارزش انسانی است، و آزادی تنها کمال انسانی است. هم چنین از نظر او آزادی با وجود خداوند و وجود ارزشهای دیگر تضاد دارد. اما به نظر استاد مطهری، آزادی فقط یک کمال مقدمی است و نه تنها با وجود خداوند در تضادّ ندارد، بلکه به جز وابستگی به خداوند هر گونه وابستگی با آزادی انسان تضادّ دارد. وابستگی به خداوند با آزادی انسان سازگار است.
بررسی و نقد روش کلامی اقبال لاهوری
حسنعلی سلمانیان
چکیده: اندیشمندان مسلمان همواره با شیوههای مختلف از دین دفاع کردهاند. اقبال لاهوری یکی از همین اندیشمندان است که تکاپوی بسیاری نمود تا دین را در عصر جدید احیاء و بازسازی کند. این پژوهش با شیوه توصیفی - انتقادی سعی میکند روش کلامی اقبال در دفاع از دین را واکاوی نماید. یافتههای پژوهش مشخص کرد که اقبال در وجه سلبی دستگاه کلامی خود، شیوه «فلاسفه اسلامی» و نیز «کلام سنتی اسلامی» در دفاع از آموزههای دینی را ناتمام و بلکه نادرست میداند. عقلانی محض بودن و فقدان شورانگیزی این دو دانش، عامل این رویگردانی است. اقبال در وجه ایجابی اندیشهاش سعی کرده است از طریق «تجربه دینی» -که قرابت معنایی با «شهود عرفانی» دارد- از دین دفاع کند. او یقین دارد که تنها همین روش، ابزار مناسب و همگرا با نیاز بشر امروزین و مطابق با خواست قرآن است. پژوهش حاضر در قسمت نقد نشان داده است که اقبال شناخت عمیقی از تراث اسلامی نداشته است و شیوه کلامپژوهی وی قوت لازم در دفاع از دین را ندارد.
بررسی پدیدارشناسی در فیزیک کوانتومی و حکمت صدرایی
سیدامیر سخاوتیان، حمید پارسانیا، مسعود عبداله زاده
چکیده: تفسیر کپنهاگی فیزیک کوانتومی متأثر از مبانی فلسفی پدیدارشناختی، با دوگانهانگاری پدیده و پدیدار، پدیدارشناسی فیزیک کوانتومی را مطرح کرد که حاصل آن نیز ذاتی بودن شانس و احتمال حاکم بر طبیعت است. لذا نتایج آزمایشهای مربوط به ذرات کوانتومی غیرخوش تعریف همانند الکترون و فوتون، در هر آزمایش امکان تفاوت دارد. از سوی دیگر، نظام حکمت صدرایی با توجه به مبانی فلسفی موجود در حکمت، همانند نفی صدفه و علتمند بودن پدیدهها در جهان هستی، توانایی ارائه تفسیر واقعگرایانه و علی از مشاهدات فیزیک کوانتومی را دارد. از این رو ضرورت دارد ضمن بیان رویکرد پدیدارشناسانه فیزیک کوانتومی در توصیف احتمال ذاتی و عدم تعین حاکم بر طبیعت، تفاوت بنیادین آن با مبانی حکمت متعالیه بیان گردد. براساس یافتههای این پژوهش، شانس و احتمال ذاتی حاکم بر طبیعت نیست و میتوان از تجربیات کوانتومی توصیف علی و واقعگرایانه ارائه کرد. به عبارت دیگر تفاوت پدیدارها در تکرار آزمایش مشابه از پدیده معین، حتی در سطح تک ذرهها، تابع روابط علی است. در این نوشتار دادهها به صورت کتابخانهای جمعآوری و به صورت توصیفی - تحلیلی بررسی میگردد. چشمانداز آن نیز پیامدهای فلسفی هر یک از تفاسیر فیزیک کوانتومی همانند طرد یا پذیرش واقع گرایی است.
علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه «آیین حکمت» می توانند به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس http://pwq.bou.ac.ir/ مراجعه کنند و یا با شماره 5-32136634-025 تماس بگیرند./822/ن602/ق