۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۸
کد خبر: ۷۷۹۹۷۰
یادداشت؛

حوزه‌ای که روایت نمی‌شود!

حوزه‌ای که روایت نمی‌شود!
بزرگ‌ترین مزیت حوزه علمیه آن است که مردمانی واقعی دارد؛ طلاب، اساتید، خانواده‌ها، رنج‌ها، مجاهدت‌ها. این سرمایه‌ی انسانی، اگر به روایت تبدیل شود، می‌تواند بیش از هر نهاد تبلیغاتی، تصویر حوزه را بازسازی کند.

در جهانی که «روایت» بر واقعیت تفوق یافته، حوزه علمیه قم با بحران جدی‌تری مواجه است تا صرفاً فشار رسانه‌ای یا بی‌اعتنایی افکار عمومی؛ مسئله این نیست که دیگران چه می‌گویند، مسئله این است که حوزه چه‌قدر خود را روایت کرده است و اساساً آیا هنوز در روایت‌های معاصر جایگاهی دارد یا نه؟

در صدسال گذشته، حوزه تنها یک نهاد آموزشی دینی نبوده؛ بستر زایش فقه مقاومت، منبع تغذیه فکری انقلاب اسلامی، حافظ هویت تشیع و میراث‌دار حکمت و فلسفه‌ی اسلامی نیز بوده است. اما تصویر امروزین حوزه، به‌ویژه در ذهن نسل دیجیتال، یا مبهم است، یا تحریف‌شده، یا در سیطره‌ی روایت‌هایی قرار دارد که هدفشان حذف معنوی‌ترین نهاد تمدن‌ساز ایران معاصر است.

واقعیت تلخ این است که حوزه در اغلب مقاطع تاریخی، از جمله پس از انقلاب، بیش از آن‌که روایتگر خود باشد، "سوژه‌ی روایت دیگران" بوده است. خواه در قالب تاریخ‌نگاری رسمی قدرت، خواه در مستندهای روشنفکری ضدسنت، و خواه در فضای بی‌رحم شبکه‌های اجتماعی که هر طلبه‌ای را با هر حرکتی به تیتر تبدیل می‌کند.

این روایت‌های بیرونی، نه بی‌طرف‌اند، نه بی‌نقشه. برخی از آن‌ها پروژه‌ی تحقیر نظام معرفتی حوزه‌اند؛ نهادهایی که نمی‌خواهند بپذیرند نظام فقاهت، بدون وابستگی به قدرت‌های غربی، توانسته یک انقلاب را پشتیبانی فکری کند. برخی نیز متأثر از جریان‌هایی‌اند که در صدد جداسازی مردم از دین به‌واسطه بدنام‌سازی حاملان آن هستند. حوزه در این میان، بارها سکوت کرده؛ گاه از بی‌توجهی و گاه از نجابت. اما زمان سکوت گذشته است.

درک امروز روایت علیه حوزه، بدون فهم «ماشین روایت‌سازی» ممکن نیست. این ماشین، صرفاً تلویزیون‌های آن‌ورِ آبی یا رسانه‌های ضدایرانی نیستند؛ مسئله پیچیده‌تر و هوشمندانه‌تر است. شبکه‌های رسانه‌ای متعددی، به‌ویژه در فضای مجازی، با طراحی هدفمند، تصاویری از حوزه می‌سازند که با واقعیت آن فرسنگ‌ها فاصله دارد: حوزه‌ای بی‌خبر از جامعه، بی‌ارتباط با مردم، ثروتمند، محافظه‌کار، متحجر و در بهترین حالت، بی‌اثر.

الگوریتم‌های پلتفرم‌ها هم این روایت را تقویت می‌کنند. ویدیوهای احساسی یا تحقیرآمیز از طلبه‌ای در بازار یا واکنش تند یک روحانی به یک جوان در خیابان، میلیون‌ها بار بازنشر می‌شود؛ اما درس اخلاق استاد مسنی در شب‌های قدر یا تلاش یک طلبه در مناطق محروم، در سکوت به‌سر می‌برد. این انتخاب‌ها تصادفی نیست؛ سیستم‌ها به «کلیک‌پذیرترین» روایت‌ها ضریب می‌دهند، نه به «حقیقت‌مندترین» آن‌ها.

برخورد رایج حوزه با این هجمه‌ها در سال‌های اخیر دوگانه‌ای بوده است: یا سکوت نجیبانه، یا واکنش احساسی. سکوتی که به معنای پذیرش روایت رقیب تعبیر می‌شود، و مظلوم‌نمایی‌ای که تصویر حوزه را آسیب‌پذیرتر و بی‌پشتوانه‌تر نشان می‌دهد.

اما حوزه برای بقا، نباید در لاک دفاعی بماند. جهان امروز، به‌ویژه نسل دیجیتال، دنبال صداقت و روایت انسانی است، نه برتری‌طلبی و ادعا. حوزه باید با صراحت و شفافیت، گذشته‌ی خود را روایت کند؛ نه با افتخار کاذب، نه با پشیمانی، بلکه با تحلیل. باید بگوید کجا ایستاده، کجا خطا رفته، کجا رشادت کرده، و کجا می‌خواهد برود. این، تنها راه بازسازی اعتماد عمومی است.

روایت صحیح

روایت صحیح از حوزه، به‌معنای ساختن یک داستان خوش‌رنگ نیست. این روایت نباید تبدیل به تبلیغ شود. روایت صحیح یعنی نگاه به حوزه با همه‌ی پیچیدگی‌ها، چالش‌ها، فرازها و فرودهایش؛ یعنی بازنمایی زیست واقعی عالمان دین، با عمامه‌ها و اشک‌ها و تردیدهایشان. حوزه‌ای که هم در میدان جنگ حضور داشت، هم در حجره‌ی تفسیر؛ هم با مردم بود.

روایت مسئولانه، روایت است نه توجیه. حوزه باید بتواند بگوید «چرا» گاهی از جامعه فاصله گرفته، «چگونه» می‌خواهد این شکاف را جبران کند، و «چه کسی» امروز وظیفه دارد این شکاف را پر کند. فقط آن‌گاه است که تصویر حوزه، به تصویر اعتماد تبدیل می‌شود.

روایت حوزه، اگر به نهادهای رسمی واگذار شود، دیر یا زود به تصویرسازی بی‌روح و فرمایشی ختم خواهد شد. روایت باید از دل خود حوزه بجوشد؛ از طلبه‌ای که زندگی‌اش را در فضای مجازی به‌صورت صادقانه به اشتراک می‌گذارد، از استادی که با یک مستندساز جوان همراه می‌شود، از نویسنده‌ای که رمان‌ دینی‌اش را بر پایه‌ی زیست طلاب می‌نویسد.

بزرگ‌ترین مزیت حوزه علمیه آن است که مردمانی واقعی دارد: طلاب، اساتید، خانواده‌ها، رنج‌ها، مجاهدت‌ها. این سرمایه‌ی انسانی، اگر به روایت تبدیل شود، می‌تواند بیش از هر نهاد تبلیغاتی، تصویر حوزه را بازسازی کند.

برای اینکه حوزه از یک سوژه‌ی تحریف‌شده به یک روایتگر مؤثر تبدیل شود، چند گام اساسی لازم است:

1.  بازخوانی تاریخ حوزه به زبان امروز

درس‌گفتارهایی تصویری، پادکست‌های مستند، و داستان‌هایی روایی از دهه‌های مختلف حوزه می‌تواند نسل امروز را با ریشه‌های واقعی آن آشنا کند.

2.  نقدپذیری نهادینه، نه واکنش‌گری احساسی

نهاد حوزه باید ظرفیت نقد درونی و بیرونی را تقویت کند. پذیرش اشتباه، نشانه‌ی ضعف نیست؛ نشانه‌ی بلوغ است.

3.  مقابله با تحریف، نه با سانسور بلکه با روایت موازی

به‌جای حذف روایت‌های مخرب، باید روایت‌های حقیقی اما جذاب و قابل لمس از حوزه تولید شود. مردم، واقعیت را خواهند شناخت، اگر حقیقت را با صداقت ببینند.

در پایان باید گفت عصر، عصر روایت است؛ نه لزوماً حقیقت، بلکه آن‌چه «باورپذیر» روایت شود. اگر حوزه در روایت خود تأخیر کند، تصویرش را دیگران خواهند نوشت؛ گاه از سر کینه، گاه از سر جهل. و اگر روایت نکند، مردم نه آن‌گونه که هست، که آن‌گونه که نشان داده می‌شود خواهند شناختش.

در آستانه‌ی صدسالگی، حوزه باید نه تنها بازسازی علمی، که بازسازی تصویری و روایتی کند. این کار، از منبر نمی‌کاهد؛ از حجره نمی‌گریزد؛ بلکه آن‌ها را به زبان این دوران ترجمه می‌کند. آن‌چه امروز نیاز است، فقط یک دوربین نیست؛ یک زبان است. زبانی برای گفتن حقیقت، بی‌فریاد و بی‌زخم، اما پرنور و صادقانه.

میلاد حسن زاده

ارسال نظرات