کاسبی رنگی فتنهگران به اسم "حمایت زنان"
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، هادی حمیدی
چند روزی است که خبر خودکشی دختری که بر اثر مشکلات روحی و روانی خودسوزی کرده در صدر اخبار برخی رسانهها قرار گرفته است. رسانههای معاند خارجی و زنجیرهای داخلی با سوز و گداز و اشک تمساحی سراسر احساسی و هماهنگ با یکدیگر، علت خودسوزی سحر خدایاری را به ناکام ماندن وی در ورود به ورزشگاه آزادی برای تماشای بازی تیم استقلال و العین عنوان نمودند و از همین جا بود که واکنشهای عجیب و غریب از نماینده مجلس گرفته تا برخی سلبریتیهای بیسواد بدون اینکه از اصل ماجرا مطلع باشند بر سر زبانها افتاد.
این اولین بار نیست که سلبریتیهای معلوم الحال، از فوتبالیست گرفته تا بازیگر بدون اطلاع از ابعاد ماجرا، تلاش میکنند با ژست دفاع از حقوق زنان و دختران عقدهگشایی کنند و خودی نشان دهند. در حالی که در ماجرای فاحشی، چون قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی، همین سلبریتیهای مدعی و برخی نمایندگان لیست امید و اصلاح طلب مجلس، نه تنها دم از حقوق بانوان نزدند که حتی برای تبرئه قاتلی که خود به جرمش اعتراف کرد، ناجوانمردانه به مقتول انگ پرستو و فساد اخلاقی چسباندند.
همچنین نقش خبرآنلاین با اقدام به دروغ پراکنی و تشویش اذهان عمومی نباید نادیده گرفته شود. این پایگاه خبری بعد از موج سواری و ارائه اطلاعات غلط به مردم به ویرایش موذیانه خبر میپردازد تا کار غیر حرفهای خود را به نوعی توجیه نماید.
در این میان موضع گیری عوامانه علی مطهری و پروانه سلحشوری به عنوان نمایندگان مردم در خانه ملت آن هم بدون تحقیق از مراجع ذیصلاح تأسف بارتر بوده است.
ظاهرا فتنهها نابود نمیشوند از سبز به بنفش و از بنفش به قرمز و رنگ خون و گلوله آتشین در میآیند و به رنگ آبی میرسند و خدا میداند به زودی با چه رنگ مخملی دیگر جامعه را تحت تأثیر خود قرار خواهند داد.
با کمال تأسف باید گفت که نگاه اصلاح طلبان به زنان، نگاهی ابزاری و جنسیتی بوده و هست. به عبارت دیگر «زنان» صرفا یک ابراز تبلیغاتی و انتخاباتی برای این جماعت هستند؛ به همین منظور یک روز میگویند که «زنان کارتن خواب باید عقیم شوند»! و روز دیگر برای بازیخوردگان در پروژه تحقیرآمیز علیه بانوان ایرانی تحت عنوان دختران خیابان انقلاب» برای آنها چکپول هدیه میفرستند.
در پایان تأکید این نکته ضروری است که اگر نظارتی صحیح از سوی نهادهای نظارتی در مورد سه ضلع این فتنه آبی، یعنی رسانههای تشویش کننده اذهان عمومی، سلبریتیهای همه چیزدان و نمایندگان ساده لوح، احساسی و زودباور با مطامع حزبی، اتفاق نیافتد معلوم نیست تا انتخابات آتی مجلس این دست فتنههای رنگین توسط کدام عمروعاصی به راه افتاده و معرکهای جدید به راه خواهد انداخت./918/ی703/س
روزنامه کیهان در مطلب مفصلی ضمن شرح ماجرای خودسوزی «سحر خدایاری»، خواستار ورود مقتدرانه قوه قضاییه به این ماجرا شد. کیهان می نویسد:
آیا زمان آن نرسیده است که دستگاه قضا وارد شود و همانطور که نمایندگان متهم به دخالت در به هم ریختن بازار خودرو را دستگیر میکند با نمایندگان دروغپرداز علیه نظام و همصدا با دشمن برخورد کند؟
آیا نباید به نیت آن دسته از سلبریتیهای کمسواد و مدعی که برخی از آنها فرق فعال مدنی با معدنی را نمیدانند! و در خوشبینانهترین حالت برای خودنمایی وارد هر موضوعی که اطلاع و تخصصی در آن ندارند شک کرد؟
هنوز زمان زیادی از سیل امسال یا زلزله سال قبل که بستر نظریه پراکنی سلبریتیها شده بود و برخی از آنها با سیاهنمایی خدمات رسانی به نیازمندان را زیر سؤال میبردند یا برخی به دروغ در حالی که کمترین خسارات زلزله به مسکن مهر وارد شده بود این خانهها را قتلگاه معرفی میکردند نمیگذرد.
آیا زمان آن نرسیده است رسانههایی که با ارتزاق از بیتالمال یک روز با هدف به هم زدن روابط دو ملت دوست خبر دروغ سوءاستفاده جنسی توریستهای عراقی از زنان ایرانی را در دستور کار قرار میدهند و روزی غیرمسئولانه و شاید عامدانه به دروغپردازی برای یک حکم خیالی حبس در ماجرای خودسوزی یک دختر جوان میپردازند مورد مواخذه قرار گیرند؟
آیا دستگاه قضا نباید به خسارتآفرین سلبریتیها که در کنار ضربه زدن به سبک زندگی ایرانی اسلامی با تبلیغ سبک زندگی غربی و یا دروغ پردازیها کم خردانه به جامعه آسیب میزنند بفهماند اینطور جولان دادنهای سبکمغزانه برایشان هزینهآفرین خواهد بود؟
آیا نباید با جولان افراد معلومالحال و فرصتطلب در فضای بیدر و پیکر مجازی که در ماجرای اخیر نیز برای خوش خدمتی به دشمن و انحراف افکار عمومی نقش پر رنگی داشتند برخورد قاطع شود؟ کسانی که برای خالی نبودن عریضه حتی عکس فرد دیگری که زنده است را به جای دختر فوت شده منتشر و بازنشر میکردند. همانطور که در زمان فتنه نیز کشته سازی و استفاده از عکسهای افراد زنده برای انحراف افکار رونق زیادی داشت.
اکنون وظیفه مهم قوه قضائیه و مطالبه مردم و دلسوزان نظام از این دستگاه این است که در این ماجرا ورود قاطعی داشته باشد چرا که راه پیشگیری از تکرار رخدادهای مشابه، برخورد قاطع با افراد دروغگو و هزینهآفرین و جریانهایی است که میتوان برخی از انها را ستون پنجم و پادوهای دشمن دانست.
اما روی دیگر ماجرای اخیر، میدانداری کسانی است که خود با رفتار و تحریکاتشان زمینه از دست رفتن جوانانی همچون سحر را فراهم آوردهاند اما امروز برای وی اشک میریزند.
هر چند کارنامه نظام جمهوری اسلامی در توجه به زنان طی ۴۰ سال اخیر درخشان و قابل دفاع است اما نگاهی به کارنامه برخی نمایندگان مجلس و مسئولان دولتی در سالهای اخیر و توجه به دغدغههای عجیب آنها در حوزه زنان و دختران گویای روشن آن است که متاسفانه طرح هر از چندگاه موضوعات حاشیهای و غیراولویتدار و پرهیز از پرداختن به نیازهای واقعی زنان و دختران به یک رویه تکراری تبدیل شده است.
در همین روزهای پس از مرگ سحر و در شرایط سخت اقتصادی و معیشتی مردم باز هم برخی دولتیها از جمله معاون حقوقی و سخنگوی دولت از موافقت و پیگیری دولت برای ورود زنان به ورزشگاه گفتند هرچند رئیسدفتر رئیسجمهور در اظهار نظری مخالف آنها شرایط برای حضور زنان در ورزشگاه را مناسب ندانست.
اما پرداختن به مباحثی همچون ورود زنان به ورزشگاه، موتورسواری یا دوچرخهسواری، طرح به اصطلاح کودک همسری به جای توجه به نیازهای اصلی قشر بانوان کشورمان از جمله بیمه زنان سرپرست خانوار، مرخصی زایمان زنان شاغل، تسهیل شرایط ازدواج، تسهیل امکان فرزندآوری و فرزند پروری زنان شاغل، ایجاد زیرساختهای بهتر برای ورود اجتماعی زنان با الگوی بومی ایرانی اسلامی نه دیکتههای غربی کار را به جایی میرساند که اولویتهای برخی زنان جامعه نیز دچار تغییر میشود.
اگر سحر خدایاری که قبل از بیماری روحی و روانی دو لیسانس گرفته بود به موقع ازدواج میکرد، یا در شغل مورد علاقه مشغول میشد و اسیر اولویتهای کاذب برخی مسئولان دولتی نمایندگان مجلس و فضاسازیهای رسانهای نمیشد، اکنون زنده بود و در واقع باید گفت مرگ سحر محصول عملکرد همانهایی است که امروز برایش اشک تمساح میریزند یا برای رسیدن به همان هدفهای دیکته شده از مرگ وی سوءاستفاده میکنند!
به شخصه زیاد اهل تماشای تلویزیون نیستم اما وقتی شنیدم یک خانوم هنرمند که با شن ها، دردها و معضلات اجتماعی را تصویر می کرده با رای مردمی برنده برنامه #عصر_جدید شده، یادم به اظهار نظر خانم پریناز ایزدیار افتاد که گفته بود چنین برنامه هایی مردانه است و زن ها چون نمی توانند برقصند یا بخوانند، عادلانه نیست.
برای سلبریتی ها، بخصوص جنس مونثش، زن یعنی رقص و عشوه و لوندی و هنر زنانه هم یعنی همین امور.
آنها خود را مدافع حقوق زن می دانند، اما در فکر و عملشان، زن مطلوب را، زنی می دانند که بهتر بتواند از مردان دلبری کند. زن تراز آنها، زنی است در خدمت امیال یک مرد و اگر زنی دلخواه شهوت مردان نباشد، اُمل و بی ارزش و سفیه است.