از گوشواره تا چادر
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، محمد اصغری مرجانلو
عاشورای تو گذشت حسین(ع) جان؛ اما ما انگار هنوز اندر خم یک کوچه ماندهایم بعد از هزار تکرار عاشورا، و برای برخیها هزار عاشورای تکراری...
و ما چه مردمان غافلی شدهایم حسین جان؛ هزار عاشورا برایت گریه کردهایم غافل از آنکه حال خود ما گریهآورتر است....
آخر هنوز بعد از هزار تکرار عاشورا، بعد از هزار روضهی خون، کوفیمسلکان تو را ذبح میکنند از قفا...
هنوز آنان که بر ناعدالتی فریاد میکشند مظلوم تاریخاند؛ جبههی ناعدالتی یا سرِ تنشان بر «نی»زه میکند و یا سر از تن آبرویشان جدا... و آن هم با جیغهای وا اسلاما؛ که روضه را سیاسی کردهاند...
به نام حسین دهان روضه خوان حسین را به جرم فریاد بر سر دشمنان آرمان حسین میبندند غافل از آنکه خون حسین از همان ابتدا بوی سیاست میداد...
درد بسیار است آقای ما؛
خیمه ها هنوز میسوزند... و این بار آتش بیار معرکه در لباس خودیها هستند؛ از انواع انگلیسی و آمریکایی شان؛ یا خیلی تخفیف بدهیم از آنان که یا خیانت میکنند و یا حماقت.
آنجا و آن روز گوشواره از گوش دخترت کشیدند و اینجا و امروز در اندیشهی کشیدن چادر از سر دختران امتت هستند... آن روز تو را خارجی نامیدند و امروز سلحشورانه در پی خارجیسازی امت تو هستند.
حسین جان...
من دلم می سوزد به حال این ملتی که نااهلانی دنیاپرست نمایندگیشان میکنند؛ و بیشتر میسوزم که همین انتخابها دوباره تَکرار میشود...
بهشتی، آن رهرو حسین(ع) را بیدار کنید تا جملهاش را پس بگیرد؛ آخر دیرزمانیست که ما دیگر «تشنگان قدرتیم و نه شیفتگان خدمت»!
ما دیگر خسته شده ایم از خدمت بی اجرت؛ ما خستهایم از بس بست نشستهایم در خانهی ملت.
و من سالهاست که انگارهام این است که تاریخ تِکرار میشود هرچند آدمهایش عوض میشوند.
آری عاشورا شاید نتیجهی مذاکرهی ساده لوحانهی صفین بود و حسینِ امام، مذبوح تزویر مسئولان و بیداری دیرهنگام مردم!
عاشورایی دیگر در راه است...
کاش علی(ع) دوباره برمیخاست و فریاد برمی آورد «کسی که به هنگام یاری ولیّ خود، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد».
و همین میشود که هر سال میشود دریغ از پارسال!/918/ی703/س