قطعههای کرب و بلایی
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، مهدی وفایی
شاید مثل شب عاشورایی بود که «بهت» آفریده شد. بهت همان است که هیچ نمیتوانی بگویی. خاکستر خیمهها را میبینی، ولی هیچ نمیتوانی بگویی. بهت همان است که هیچ نمیتوانی انجام دهی. جا به جا خارهای خونآلود میبینی و هیچ نمیتوانی انجام دهی.
بهت همان است که تمام گلویت را میفشرد، تو را از اشک محروم میکند، حتی از آه؛ باید ببینی و ببینی و ببینی. دیگران میبینند که موهایت سپید گشته است، ناگهان. خودت میبینی که دیگر نماز را ایستاده نمیتوانی اقامه کنی.
حتما چنین شبی بوده است که بهت آفریده شده است.
وسعت
چون بازگشت، پذیرفتیاش آقا جان؟ بی هیچ منتی؟ زبان به گلایه نگشودی؟ که حالا؟ چه سود از توبه؟ به زبان نگفتید، نگاهتان چه؟ آن را هم سنگین نکردید؟ پرعتاب. پرخشم. دست رقیه خاتون را نگرفتید نشانش دهید؟ گوشش را به شنیدن گریه علی اصغر نخواندید؟
این همه را که نکردهاید، هیچ. حتما قلبتان را هم پر ز محبتش کردید؟ که سرش را به دامن گرفتید.
مگر سینه شما را چه وسعتی است؟ ای کشتی نجات، حسین. ای آخرین امید، حسین.
این شهر و آدمها
خیمههای کوچکْ کوچک، گوشه گوشه کوچهها. پیرهنسیاهها که به شهر رنگ میپاشند. صدای نوحهی ماشینها، یعنی هنوز حسین این شهر را دوست دارد و آدمهایش را.
حرارت عاشورا
سپاهیان کوفه چون بازگشتند و حرارت عاشورا به سردی گرایید، فهمیدند که آتش خدا در انتظارشان است. دائم خودشان را توجیه میکردند که ما «مأمور بودیم و معذور». از فرماندهان حکومت اسلامی تبعیت میکردیم؛ ولی میدانستند که لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق.
غفلت ما
حقیقت این است: ما در جهانی زیست میکنیم که بر حسین _عزیزکردهی دخت رسول خدا_ جسارت شده است و غفلت ما هیچ از پستی دنیا نکاهد. هیچ.
شیعیان مصلحتی
روایت کرده اند که چون کار بر حسین سخت میشد و اصحابش یکایک شهید میشدند، عدهای از کوفیان بالای تلی تماشا میکردند و گریه و صد البته دعا.
وجدان دردشان را تسکین میدادند، آری این است قصه شیعیان مصلحتی!
بیچارهها نمیدانستند "شیعگی عمل است".
قصه کوفیان
میشنوی؟
کوفیان در حال شُدناند.
پستتر و پستتر...
نهضت
اگر در کربلا میبودم احتمالا نتیجه جنگ را یکسره میدانستم و میگفتم: باقی بمانم تا نهضت را حفظ کنم.
استعاره نیست
روضه آنجاست که میفهمی جمله «نیزه دار با نیزه میزد، شمشیر دار با شمشیر و...» نه استعارهای شاعرانه که توصیف واقعیتی خونبار است.
پستی دنیا
حسین بن علی_جانم بهفدایش_ پستی دنیا را به قبل و بعد از رفتن علیاکبر تقسیم کرد.
تقسیم شهادت
برای هریک از افرادش، وظیفه ای معین نمود.
بر میمنه، زهیر بن قین را گماشت و بر میسره، حبیب بن مظاهر.
علم را هم به عباس بن علی سپرد.
در این میان اما امر زینب از همگان دشوارتر بود که باید بر فراق حسین روی نخراشد و موی پریشان نکند.
هوای غنائم
چون در بین راه_منزل زباله_ پیک محمد بن اشعث رسید و سرانجام مسلم را بگفت، بغض راه گلوی حضرتش را گرفت. پس برخاست و برای اطرافیانش، شرح ماوقع کرد و پیمان برداشت. عده زیادی، برفتند که در هوای فتح و غنائم بودند.
/918/ی702/س