ویژگیهای امام معصوم در بیان خورشید خراسان
امام معصوم همچون خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدى که دور از دسترس دستها و چشمها در افق قرار دارد. توسّط امام است که نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به کمال خود مىرسد.
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از مباحث مهم اعتقادی بحث امامت و ولایت است که از مهمترین ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است. از اینرو شناخت امام معصوم اهمیت زیادی دارد و در معرفت انسان به امام تأثیر بسزایی دارد.
در کتاب عیون اخبار الرضا روایتی از امام رضا علیهالسلام نقل شده که برخی از ویژگیهای امام معصوم در آن ذکر شده است؛ از جمله اینکه:
امام عالمترین، حکیمترین، باتقواترین، بردبارترین، شجاعترین، سخىترین و عابدترین فرد است.
پاک و مطهّر است.
همان طور که از روبرو مىبیند، از پشت سر نیز مىبیند.
سایه ندارد.
از شکم مادر بر روى دو کف دست به زمین مىآید و با صداى بلند شهادتین را مىگوید.
چشمش به خواب مىرود، ولى قلبش نمىخوابد.
محدَّث است (یعنى صداى فرشته وحى را مىشنود ولى آن را نمىبیند).
زره رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله کاملاً اندازه اوست.
بوى امام خوشتر از مشک است.
اختیار او نسبت به مردم از اختیار آنان نسبت به خودشان بیشتر است.
نسبت به مردم از پدر و مادرشان دلسوزتر است.
از همه مردم در مقابل خداوند متواضعتر است.
از همه بیشتر به آنچه که مردم را به آن امر مىکند، عمل مىکند و از همه بیشتر از آنچه که مردم را از آن نهى مىکند دورى مىنماید.
دعایش مستجاب است، به گونهاى که اگر دعا کند که صخرهاى دو نیم شود، دو نیم خواهد شد.
اسلحه حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و شمشیر آن حضرت یعنى ذو الفقار نزد اوست.
نزد او نوشتهاى است که اسامى شیعیانشان تا روز قیامت در آن مکتوب است و نیز نوشته دیگرى دارد که اسامى دشمنانشان تا روز قیامت در آن آمده است.
«جامعه» که صحیفهاى به طول هفتاد ذراع (حدود ۳۵ متر) و مشتمل بر همگى نیازمندیهاى اولاد آدم است نزد اوست.
جفر اکبر و اصغر که پوست بز و پوست قوچى است و جمیع علوم حتّى ارش (مجازات) یک خراش و حتّى زدن یک یا نیم یا ثلث تازیانه در آن ثبت شده و همچنین مصحف فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها نزد اوست.
در کتاب عیون اخبار الرضا روایتی از امام رضا علیهالسلام نقل شده که برخی از ویژگیهای امام معصوم در آن ذکر شده است؛ از جمله اینکه:
امام عالمترین، حکیمترین، باتقواترین، بردبارترین، شجاعترین، سخىترین و عابدترین فرد است.
پاک و مطهّر است.
همان طور که از روبرو مىبیند، از پشت سر نیز مىبیند.
سایه ندارد.
از شکم مادر بر روى دو کف دست به زمین مىآید و با صداى بلند شهادتین را مىگوید.
چشمش به خواب مىرود، ولى قلبش نمىخوابد.
محدَّث است (یعنى صداى فرشته وحى را مىشنود ولى آن را نمىبیند).
زره رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله کاملاً اندازه اوست.
بوى امام خوشتر از مشک است.
اختیار او نسبت به مردم از اختیار آنان نسبت به خودشان بیشتر است.
نسبت به مردم از پدر و مادرشان دلسوزتر است.
از همه مردم در مقابل خداوند متواضعتر است.
از همه بیشتر به آنچه که مردم را به آن امر مىکند، عمل مىکند و از همه بیشتر از آنچه که مردم را از آن نهى مىکند دورى مىنماید.
دعایش مستجاب است، به گونهاى که اگر دعا کند که صخرهاى دو نیم شود، دو نیم خواهد شد.
اسلحه حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و شمشیر آن حضرت یعنى ذو الفقار نزد اوست.
نزد او نوشتهاى است که اسامى شیعیانشان تا روز قیامت در آن مکتوب است و نیز نوشته دیگرى دارد که اسامى دشمنانشان تا روز قیامت در آن آمده است.
«جامعه» که صحیفهاى به طول هفتاد ذراع (حدود ۳۵ متر) و مشتمل بر همگى نیازمندیهاى اولاد آدم است نزد اوست.
جفر اکبر و اصغر که پوست بز و پوست قوچى است و جمیع علوم حتّى ارش (مجازات) یک خراش و حتّى زدن یک یا نیم یا ثلث تازیانه در آن ثبت شده و همچنین مصحف فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها نزد اوست.
کمال نماز و روزه توسط امام
در روایت دیگری، از امام رضا علیهالسلام نقل شده که فرمود: توسّط امام است که نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به کمال خود مىرسد، فىء (غنائمى که بدون جنگ و خونریزى بدست مسلمین مىافتد) و صدقات وفور مىیابد و حدود و احکام جارى مىگردد و مرزها حفظ و حراست مىشود.
امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میکند و حدود او را جارى مىنماید و از دین خدا دفاع میکند.
با حکمت و موعظه نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا مىخواند.
امام همچون خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدى که دور از دسترس دستها و چشمها در افق قرار دارد.
امام، ماه نورانى، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره راهنما در دل تاریکىها و صحراهاى خشک و بىآب و علف و موجهاى وحشتناک دریاها است. امام همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنماى هدایت و منجى از هلاکت است.
امام همچون آتشى در بلندى بیابانها است، کسى که از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم مىکند و در مهلکهها راهنمائى مىکند، هر کس از او دست بکشد هلاک خواهد شد.
امام ابر پر باران و باران پر برکت است، خورشید درخشان و زمین گسترده است، او چشمه جوشان و باغ و برکه است.
امام همراهی امین، پدرى با محبت و برادری مهربان است.
در مصائب، پناه بندگان است.
امام امین خدا در زمین و حجّت او بر بندگان است، او خلیفه خدا در بلاد اوست.
امام دعوت کننده مردم به سوى خدا و مدافع حرمتهاى الهى است.
امام از گناهان پاک و از عیوب، مبرّى است؛ علم به او اختصاص دارد؛ حلیم و بردبار است؛ مایه نظم دین و عزّت مسلمین است؛ باعث خشم منافقین و هلاکت کافرین است.
امام در دوران خود نظیر ندارد؛ کسى به او نزدیک نیست؛ هیچ دانشمندى با او همطراز نیست؛ بدل ندارد؛ مثل و مانند ندارد؛ بدون اینکه به دنبال فضیلت باشد و یا خود فضیلت بدست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است و خداوند وهّاب، فضل را به او اختصاص داده است.
در روایت دیگری، از امام رضا علیهالسلام نقل شده که فرمود: توسّط امام است که نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به کمال خود مىرسد، فىء (غنائمى که بدون جنگ و خونریزى بدست مسلمین مىافتد) و صدقات وفور مىیابد و حدود و احکام جارى مىگردد و مرزها حفظ و حراست مىشود.
امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میکند و حدود او را جارى مىنماید و از دین خدا دفاع میکند.
با حکمت و موعظه نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا مىخواند.
امام همچون خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدى که دور از دسترس دستها و چشمها در افق قرار دارد.
امام، ماه نورانى، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره راهنما در دل تاریکىها و صحراهاى خشک و بىآب و علف و موجهاى وحشتناک دریاها است. امام همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنماى هدایت و منجى از هلاکت است.
امام همچون آتشى در بلندى بیابانها است، کسى که از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم مىکند و در مهلکهها راهنمائى مىکند، هر کس از او دست بکشد هلاک خواهد شد.
امام ابر پر باران و باران پر برکت است، خورشید درخشان و زمین گسترده است، او چشمه جوشان و باغ و برکه است.
امام همراهی امین، پدرى با محبت و برادری مهربان است.
در مصائب، پناه بندگان است.
امام امین خدا در زمین و حجّت او بر بندگان است، او خلیفه خدا در بلاد اوست.
امام دعوت کننده مردم به سوى خدا و مدافع حرمتهاى الهى است.
امام از گناهان پاک و از عیوب، مبرّى است؛ علم به او اختصاص دارد؛ حلیم و بردبار است؛ مایه نظم دین و عزّت مسلمین است؛ باعث خشم منافقین و هلاکت کافرین است.
امام در دوران خود نظیر ندارد؛ کسى به او نزدیک نیست؛ هیچ دانشمندى با او همطراز نیست؛ بدل ندارد؛ مثل و مانند ندارد؛ بدون اینکه به دنبال فضیلت باشد و یا خود فضیلت بدست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است و خداوند وهّاب، فضل را به او اختصاص داده است.
پیچیدگی معرفت به امام
پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا او را انتخاب کند؟! نه، هیهات! هیهات!
در وصف شأنى از شؤون او و فضیلتى از فضائل او، عقول به گمراهى افتاده و حیران و سرگردان مانده است و دیدگان درمانده و ناتوان گشته و بزرگان احساس کوچکى مىنمایند و حکماء حیرانند، عقل عقلاء کوتاه است، خطباء از خطابه باز ماندهاند و عقلاء و دانایان از درکش عاجز شدهاند و شعراء از شعر گفتن ناتوان گشتهاند و ادباء عاجز گردیدهاند و بلغاء خسته و ناتوان شدهاند و همگى به عجز و ناتوانى معترفند، چگونه مىتوان او را وصف کرده و کنه او را بیان نمود یا چیزى از کار او را فهمید یا کسى را یافت که جاى او را بگیرد؟
نه، چگونه ممکن است؟ و حال آنکه نسبت او و وصفکنندگانش همچون ستارهها و دست مردم است؟
پس انتخاب مردم کجا و این مقام کجا؟ عقول کجا و درک این منزلت کجا؟ اصلا کجا مىتوان چنین شخصى یافت؟ گمان بردهاند که مىتوان او را در غیر آل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله یافت؟!
به خدا قسم نفسشان به آنان دروغ گفته (خودشان میدانند که اینگونه نیست) و آرزوی باطل میکنند و در نتیجه به پرتگاهى بلند و مشکل و لغزنده پا گزاردهاند که پاهایشان از آن خواهد لرزید، به پائین خواهند افتاد؛ با عقولى سرگردان، ناقص و بایر و عقائدى گمراهکننده در صدد نصب امام بر آمدهاند که جز دورى از مقصد نتیجهاى نخواهند گرفت؛ خدا آنان را بکشد! به کجا برده شدهاند؟! در صدد کارى بس مشکل برآمده و خلاف حقّ سخن گفتهاند و به گمراهى عمیقى دچار گشته و در سرگردانى افتادهاند، زیرا با آگاهى امام را ترک کردهاند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حقّ بازداشت، حال آنکه بینا و بصیر بودند.... /۹۹۹/ی703/س
بابک شکورزاده
پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا او را انتخاب کند؟! نه، هیهات! هیهات!
در وصف شأنى از شؤون او و فضیلتى از فضائل او، عقول به گمراهى افتاده و حیران و سرگردان مانده است و دیدگان درمانده و ناتوان گشته و بزرگان احساس کوچکى مىنمایند و حکماء حیرانند، عقل عقلاء کوتاه است، خطباء از خطابه باز ماندهاند و عقلاء و دانایان از درکش عاجز شدهاند و شعراء از شعر گفتن ناتوان گشتهاند و ادباء عاجز گردیدهاند و بلغاء خسته و ناتوان شدهاند و همگى به عجز و ناتوانى معترفند، چگونه مىتوان او را وصف کرده و کنه او را بیان نمود یا چیزى از کار او را فهمید یا کسى را یافت که جاى او را بگیرد؟
نه، چگونه ممکن است؟ و حال آنکه نسبت او و وصفکنندگانش همچون ستارهها و دست مردم است؟
پس انتخاب مردم کجا و این مقام کجا؟ عقول کجا و درک این منزلت کجا؟ اصلا کجا مىتوان چنین شخصى یافت؟ گمان بردهاند که مىتوان او را در غیر آل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله یافت؟!
به خدا قسم نفسشان به آنان دروغ گفته (خودشان میدانند که اینگونه نیست) و آرزوی باطل میکنند و در نتیجه به پرتگاهى بلند و مشکل و لغزنده پا گزاردهاند که پاهایشان از آن خواهد لرزید، به پائین خواهند افتاد؛ با عقولى سرگردان، ناقص و بایر و عقائدى گمراهکننده در صدد نصب امام بر آمدهاند که جز دورى از مقصد نتیجهاى نخواهند گرفت؛ خدا آنان را بکشد! به کجا برده شدهاند؟! در صدد کارى بس مشکل برآمده و خلاف حقّ سخن گفتهاند و به گمراهى عمیقى دچار گشته و در سرگردانى افتادهاند، زیرا با آگاهى امام را ترک کردهاند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حقّ بازداشت، حال آنکه بینا و بصیر بودند.... /۹۹۹/ی703/س
بابک شکورزاده
ارسال نظرات