برگزاری میزگرد «بررسی کتابهای حوزه دین در چهار دهه انقلاب اسلامی»
سید حسن اسلامی اردکانی: با وقوع انقلاب اسلامی، کتابهای دینی از پشتصحنه بودن به ویترین آمدند.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به عقیده عدهای از صاحبنظران در سالهای اخیر تحول محتوایی خاصی در وضعیت نشر حوزه دین رخ نداده است. محمدعلی مهدویراد، دبیر علمی جایزه کتاب سال نیز در گفتوگویی که ۲۶ مهر ۱۳۹۶ با ایبنا داشت، بیان کرد: «در سه سال گذشته که مسئولیت برگزاری جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را داشتم، اینطور تصور میکنم که تحول خاصی در وضعیت نشر حوزه دین رخ نداده است. البته از نظر کمی هیچگاه کمبودی نداشتیم، بلکه گاهی رشد نیز داشتهایم، ولی از لحاظ کیفی، نه اینکه کارهای مهمی انجام نمیشود، بلکه باید گفت که کارهای مهم در سطح توقع ما انجام نمیشود. ما در کشور جمهوری اسلامی هستیم و ادعای امالقرایی برای جهان اسلام داریم و قرائت ما از اسلام، قرائت شیعی است که حقا و انصافا، عقلانیترین، دقیقترین، استوارترین و بیمسالهترین قرائت است... با توجه به همه این موارد، برایند خیلی رضایتبخش نیست. عدم حضور کتابهای حوزه دین در بین برگزیدگان سیوششمین دوره جایزه کتاب سال نیز شاید مهر تاییدی بر این مدعا باشد.»
همزمان با چهل سالگی انقلاب اسلامی، میزگردی با موضوع «بررسی کتابهای حوزه دین در چهار دهه انقلاب اسلامی» در ایبنا برگزار شد که در این نشست سید حسن اسلامی اردکانی؛ نویسنده و دبیر جایزه نقد کتاب و محمدکاظم رحمتی؛ نویسنده و پژوهشگر حوزه دین، به آسیبها و نقاط قوت و ضعف و چالشهای مرتبط با تولید و نشر محتوا و کتابهای حوزه دین پرداختند.
سیر تحول کمی و کیفی کتابهای حوزه دین از سالهای ابتدایی انقلاب تا امروز چگونه بوده است؟
اسلامی اردکانی:
انقلاب را اگر بخواهیم از حیث مسائل پشتصحنهای بررسی کنیم، این است که کتابهای دینی ویترین میشوند و از پشتصحنه بودن به ویترین میآیند. در سالهای اول انقلاب، هم اقبال جامعه از آنها بیشتر شد و هم حمایت دولتی از آنها بالا رفت. نمونه اقبال جامعه به این آثار را در کتابهای شهید مطهری و دکتر شریعتی میتوان دید. شمارگان برخی از این کتابها ۴۰ یا ۵۰ هزار بوده که هنوز هم برای من سوال است که این همه کتاب چگونه به فروش میرسید. آن زمان تعداد کتابخانههای عمومی هم مثل امروز نبود که از سوی وزارت فرهنگ خریداری و در کتابخانهها توزیع شود. خریدار این کتابها شخصیتهای حقیقی بودند. جامعه اقبال عجیبی به این کتابها داشته است. در کنار اقبال مردمی، دولت هم بهطور مستقیم و غیرمستقیم همچون مجوز نشر و توزیع و سوبسید و کمک مالی، از این کتابها حمایت میکرد.
بعد از انقلاب کتابهای دینی این فرصت را پیدا کردند که از طریق دولتی در سطح جهانی هم منتشر شوند و این امر به دو شکل صورت گرفت؛ یکی در قالب نمایشگاههای خارج از کشور به همت سفارتخانهها و رایزنیها و دیگری در قالب ترجمه این آثار به زبانهای دیگر از طریق سازمان تبلیغات اسلامی و سازمانهای دیگر؛ لذا از این جهت شاهد رشد کمی بسیار گستردهای در جامعه در زمینه کتابهای دینی هستیم. این موضوعی قابل توجه جدی است. رشد کمی کتاب و رفع محدودیتهای آن، از نکات مثبتی است که در حوزه نشر شاهد هستیم و نمیشود آنرا انکار کرد.
رشد ساختاری و محتوایی کتابهای دینی
موضوع دیگر مربوط به بحث ساختاری و محتوایی کتابهای دینی است. بهنظر میرسد ما شاهد رشد در این زمینه هم هستیم. یکی از اتفاقاتی که بعد از انقلاب درباره کتابهای دینی رخ میدهد، این است که مقوله ویرایش در کتابها جدی گرفته میشود، در حالیکه قبل از انقلاب، نویسندگان راحت مینوشتند و صرفا دغدغههای دینی خودشان را منتقل میکردند و همین را کافی میدانستند که کتاب وارد بازار شود. بعد از انقلاب، شاهد این هستیم که کمکم ایده ویرایش جدی گرفته میشود و نویسنده هرچند خود را دانا میداند، ولی احساس میکند کتابش باید ویرایش شود. طبیعتا ابتدا مقداری با مقاومت روبهرو میشود، ولی بعدها آنقدر عادی میشود که حتی نویسندگانی که با هزینه خود کتاب را منتشر میکنند، تمایل دارند که کتابشان ویرایش شود. البته این مساله آسیبی هم در درون خود دارد. خودِ موضوع ویرایش و اینکه ویراستار با نگاهی دیگر کتاب را ببیند، باعث شده که بسیاری از کتابهای دینی ما حداقل به لحاظ صوری و گاهی حتی به لحاظ محتوایی بهتر شوند.
جنبه مثبت دیگری که کتابهای دینی ما بعد از انقلاب داشته این است که آرام آرام زمینه شکلگیری کارهای جمعی را در این حوزه شاهد هستیم. کارهای مجموعهای که قبل از انقلاب نبوده یا بسیار کم بوده، بعد از انقلاب فراوان میبینیم، بهویژه در زمینه موسوعهنگاریها و معجمنگاریها و دایرهالمعارفنویسیها خود را نشان میدهند. در دایرهالمعارفها تحریریهای حضور دارد که خودبخود باعث میشود کار حالت سازمانی به خود بگیرد. وقتی افراد متخصص مختلفی مشارکت داشته باشند، کیفیت کار بالا میرود. اگر مقالاتی که در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی با موضوعات دینی نوشته شده را با پیش از انقلاب مقایسه کنیم، متوجه تفاوت کیفیت خواهیم شد.
جنبه مثبت دیگر در کتابهای دینی این است که در چهار دهه اخیر بعد از انقلاب، وقتی کتاب در عرصه وسیعی منتشر میشود، افرادی به شکل جدی نقد را پیشه خود میکنند و میپذیرند که به شکل مستقلی به نقد کتابهای دینی بپردازند. این نقدها در ابتدا گاهی باعث رنجش برخی نویسندگان میشد، حتی ناشرانی معروفی در قم از برخی نشریات که نقدی درباره کتابشان منتشر کرده بود، بسیار گلهمند بودند، ولی کمکم این موضوع جا افتاد و امروزه پذیرفته شده که مجلاتی بهطور مشخص برای نقد کتابهای دینی داشته باشیم و این امتیازی است که خیلی قابلتوجه است و نباید آنرا دستکم بگیریم. بهنظرم اینها ابعاد مثبتی در زمینه رشد کمی و حتی کیفی کتابهای دین بعد از انقلاب است که هر روز هم شاهد گسترش آن هستیم.
محمدکاظم رحمتی:
بعد از انقلاب شاهد هستیم که خیلی از نهادها وارد حوزههای فرهنگی میشوند، یعنی در کنار بخشهای دیگر فعالیت خود، امور فرهنگی مانند چاپ و نشر را بهعنوان یکی از اهداف تعریف شده خود، مبنا قرار میدهند. به عنوان مثال آستان قدس رضوی، پیش از انقلاب در حوزه کارهای فرهنگی و چاپ و نشر، فعالیت چندانی نداشت و کتابهایی که از سوی این نهاد چاپ شده باشند، خیلی انگشتشمار و بیشتر درباره تاریخ یا موزه آستان قدس بود. اما بعد از انقلاب، بنیاد پژوهشهای اسلامی را بهعنوان یکی از رسالتها و اهداف خود تاسیس میکند و بهویژه در سه دهه نخست انقلاب، از حیث چاپ و نشر، دوره طلایی آستان قدس بود. یکی از اتفاقات مهمی که میتوان بعد از انقلاب شاهد بود، درباره طراحی جلد آثار است که بخشی از فعالیت چرخه تولید و چاپ کتاب است. از طرف دیگر نهادهای دانشگاهی مثل «سمت»، بهعنوان نهادی که تالیف و تدوین کتابهای درسی دانشگاهی در زمینههای مختلف را برعهده داشته، حوزه دین را هم بهعنوان یکی از بخشهای فعالیت خود مورد توجه قرار میدهد. این مرکز به دین و رشتههای مرتبط با آن، ورود خوبی داشته است. مرحوم آیتالله احمدی نیز در دوره طولانی ریاست خود بر این سازمان، تلاشهای خوبی را انجام داده و کتابهای خوبی در این مدت به چاپ رسید. البته این به معنای این نیست که ایراداتی وارد نباشد و طبعا نگارش و چاپ کتابهای درسی، یک چارچوب خاصی را طلب میکند و مشکلات و سختیهای خود را دارد.
مجلات تخصصی در زمینههای مختلف که برخی از آنها مانند «نقد و نظر» در دورههایی از نظر محتوا مجلات شاخصی بودند. این مجلات وارد حوزه جدیدی شده و مباحث جدیدی را طرح کردند، ولی متاسفانه از دورهای به بعد شکل و فرم این مجلات آن حالت اولیه خود را از دست داد. همچنین مجلاتی مانند «نشر دانش» و «آینه پژوهش» که در زمینه نقد و بررسی به چاپ رسیدند. از اتفاقاتی خوبی که در دو دهه اخیر رخ داده، توجه به حوزههایی است که اساسا بهعنوان یک جریان حاشیهای مطرح بودند؛ مانند توجه به ادیان دیگر. در این زمینه کارهای خوبی در قم انجام شد که نیاز به چنین کارهای داشتیم. دلایل و انگیزههایی که برای انجام چنین کارهایی وجود دارد، خیلی متعدد است. اینکه یک مرکز دانشگاهی در قم با کتابخانه و امکانات بسیار خوب و چاپ و نشر کتاب و مجله، در حوزه ادیان دیگر پژوهش میکند، کار خیلی مثبتی است و از این جهت میتوان گفت دانشگاه ادیان و مذاهب نسبت به تلاشهایی که در سیستم دانشگاهی ما وجود دارد، چند گام جلوتر است.
از اقدامات خوب دیگری که در حوزه دین انجام شده، توجه به تصحیح و نشر انتقادی متون در زمینههایی همچون فقه و اصول، حدیث و کلام است. البته در این زمینه علیرغم تلاشهای خیلی خوبی که صورت گرفته، باز هم اشکالات جدی وجود دارد. بهویژه کتابهایی که بهعنوان متون تصحیحی در قم منتشر میشود، مشکلات جدیای دارد که سادهترین آنها این است که بهعنوان مثال در بحث نسخهشناسی، تقریبا کارهایی که انجام شده، مشکلات جدیای دارند. حتی برخی پروژههای کلان که دهها سال برای آنها وقت گذاشته شده، دارای اشکالات اساسی است و خروجی متناسب با زحمات کشیده شده و هزینه و وقت صرف شده نیست.
در کدام شاخههای حوزه دین شاهد رشد بیشتری بودهایم و در چه بخشهای نتوانستهایم موفق عمل کنیم و نیاز به توجه بیشتر دارند؟
سید حسن اسلامی:
برخی از حوزهها واقعا رشد جدی داشتهاند، مانند مباحث کلام جدید یا فلسفه دین که قبل از انقلاب یا خبری از آنها نبود یا خیلی قطرهوار در آثار کسانی مانند شهید مطهری دیده میشد، بعد از انقلاب به شکل جدی دنبال میشود. امروز کتابهای زیادی در قالب تحلیل و ترجمه و رساله و مقاله تولید شده که مشخصا به موضوع فلسفه دین پرداختهاند که یک چیز تازه و متفاوت است. دومین عرصهای که در مقایسه با قبل از انقلاب رشد قابلتوجهی در آن دیده میشود، فلسفه اخلاق است که در شاخههای گوناگون آن شاهد کارهای خوب و جدی بوده و هستیم. حوزه سومی که بسیار رشد داشته که البته جای بحث و بررسی دارد و ورد تائید کامل نیست، علوم قرآنی و زیرشاخههای آن است که بعد از انقلاب به شکل نگرانکنندهای رشد داشته است.
یک اشکال کلی در تولید متون و ادبیات دینی ما وجود دارد و آن کمیتگرایی است. این کمیتگرایی باعث شده که مثلا مطلبی را که مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» در یک پاراگراف و نیم صفحه خیلی روشن توضیح داده، همین را نویسندهای در قالب یک مقاله ۲۰ صفحهای منتشر کرده که چیزی هم به معلومات مخاطب اضافه نکرده است. «المیزان» یک مجموعه ارزشمند در ۲۰ جلد و حاوی نکات بسیار ظریف و ارزشمندی است. به جرأت میتوانم بگویم از آن زمان تاکنون، هیچ کتابی در سطح «المیزان» نداریم. تفاسیر پس از انقلاب زیاد شدهاند، ولی قوت تفسیر «المیزان» را ندارند. یکی از آسیبهای جدی عرصههای تولیدی و بهویژه در تفسیر این است که ما سر خوان این بزرگان نشستهایم و بیشتر مصرفکننده هستیم. آثار شهید مطهری و علامه طباطبایی، هر دو مانند سرچشمههای ماندگار هستند که مرتب مصرف و تکرار میشوند و این باعث شده که ما شاهد کارهای بسیار زیادی باشیم که به لحاظ کمی چشمگیر است، ولی به لحاظ محتوا مانند فستفودهایی هستند که نیاز واقعی فکر ما را تأمین نمیکنند. این یک واقعیتی است که باید به آن توجه داشت.
تکلیف خودمان را با برخی از مسائل روشن کنیم
پس از انقلاب، طبیعتا فقه و اصول خیلی رشد کرده و دور از انتظار هم نبوده است. فلسفه اسلامی هم کمابیش رشد داشته و آثار خوبی هم در این زمینه منتشر شده است. منطق چاپ انتقادی هم پس از انقلاب خیلی گسترش پیدا کرده و موسسات متعددی متولی آن بودهاند که البته ضعف و قوتهای خود را دارند که باید به شکل جدی به آن نگاه کرد. موازیکاری و تکراری بودن ازجمله این ضعفهاست. همچنین برخی از این آثار روش خوبی داشتند، ولی براساس نسخهای نوشته شده که خودِ آن نسخه مرجع دارای اشکال بوده است.
در زمینه ادبیات دینی هم من صاحبنظر نیستم، ولی در مجموع بهعنوان یک علاقهمند میتوانم بگویم، توجه به این ادبیات دینی خوب بوده، ولی یک سری مانع از تولید آثار باکیفیت در سطح گسترده شده است. البته بهنظر من این مساله بیش از آنکه به موانع موجود در زمینه رشد و پرورش ادبیات دینی برگردد، به این مساله مربوط میشود که ما چه باورهای کلیشهای در مورد دین داریم. بهعنوان ما در زمینه تعزیهخوانی، هرکس در نقش یکی از معصومان و اهلبیت (ع) و یا ظالمان ظاهر میشود، یعنی نقش بازی کردن یک انسان عادی بهجای یک انسان پاک یا یک انسان فاسد، پذیرفته شده است. کسی هم اعتراضی نمیکند و نمیگوید این توهین به مقام ائمه و اهلبیت (ع) است. چه فرقی است بین تعزیه و اینکه یک مجموعه به شکل فنیتر به اینکار بپردازند و در این زمینه فیلمی بسازند یا اثری ادبی خلق شود. چطور اجازه بروز یکی در جامعه داده میشود، ولی اجازه تولید دیگری در جامعه داده نمیشود؟! به نظر میرسد باید کمی به عقب برگردیم و این موضوع را حل کنیم و تکلیف خودمان را با برخی از مسائل روشن کنیم. مشکلاتی که در این زمینه داریم، به باورهای دینی بازنمیگردد، چراکه قرآن خودش را «احسنالقصص» معرفی میکند و جنبه داستانی قرآن همیشه مخاطبان را شگفتزده کرده و حتی یکی از اعجازهای قرآن، همین سبک بیانی آن است. حال اگر ما نمیتوانیم ادبیات دینی تولید کنیم، باید دنبال ریشههای آن باشیم.
محمدکاظم رحمتی:
تعامل گسترده و فضاهای جدیدی که بهوجود آمده، خواه ناخواه طرح برخی از مباحث را در حوزههای مختلف دینی و حتی حوزههای دیگر، الزامی کرده است. مثلا امروز فضاهای مجازی و الکترونیک، یک امکان و فضای جدیدی را برای نشر بهوجود آورده که در دهههای گذشته این فضاها نبوده یا خیلی محدودتر بوده است. امروزه بخش مهمی از این فضا در اختیار همه افراد جامعه است. پس از انقلاب، جریانهای روشنفکری مانند روشنفکری دینی، سکولار و لائیک، دست به دست هم داده و یک مجموعه نسبتا قابلتوجهی را در حوزههای مختلف تولید کردهاند که بعضا تاثیرات خوبی هم داشته است. به تعبیر شهید مطهری: «من هرگاه شبهه جدیدی میشنوم، خوشحال میشوم، چون میدانم دین آنقدر قوی است که میتواند به این مسائل پاسخ دهد.»
مساله رشد کمی و کیفی، بهنظر میرسد مشکلی است که در سیاستگذاریهای کلان باید به آن توجه شود. وقتی ما از یک طرف رشد تعداد دانشجو را داریم و از طرف دیگر این مشکل وجود دارد که تعداد اعضای هیات علمی نظام آموزشی ما ثابت است. وقتی یک درس را قرار باشد سالها یک نفر از روی یک سری منابع تقریبا ثابت تدریس کند، فضای رقابت از بین میرود. امروز امکانات و فضاهای مختلفی در اختیار ما قرار دارد. از نظر حجم اطلاعاتی که افراد میتوانند همراه خود داشته باشند، در مقایسه با گذشته که این فضاها محدود بود، پیشرفت زیادی داشتهایم. اکنون بسیاری از کتابخانههای مهم دنیا، نسخههای خطی خود را روی سایت گذاشتهاند. امروز دسترسی به اطلاعات و منابع خیلی بهتر شده است.
رقابت جدی برای دیده شدن و خوانده شدن بهوجود آمده است
این دسترسی به منابع، مقولههای جدیدی را بهوجود آورده و نیازمند است در سیاستگذاریها روی برخی مقولهها تجدیدنظر کنیم. قبلا میشد جلوی انتشار یک کتاب یا مطلب را با ندادن مجوز گرفت، اما عملا امروز این فضا عوض شده و در حوزه محتوای دینی هم صدق میکند. خیلی از مباحثی که تحت عنوان فلسفه دین مطرح میشود، قبلا بهعنوان شبهات بود، اما امروز بخشی از یک واحد درسی است. تعاریف و فضاهای جدیدی بهوجود آمده که در موارد بسیاری نیازمند بازنگری است. با امکانات جدید، خیلی از مباحثی که قبلا کمتر مجال طرح پیدا میکرد، امروز مطرح میشود. اکنون یک رقابت جدی برای دیده شدن و خوانده شدن بهوجود آمده است. خیلی از متون دینی و غیردینی که اجازه انتشار رسمی پیدا نمیکنند در فضای مجازی در سطح گسترده، دیده و خوانده میشوند؛ لذا این فضا را باید به رسمیت بشناسیم.
برخی حوزهها هم اساسا در عرصه تمدن اسلامی، حوزه ممنوعه است. برخی مباحث ضرورت دارد که به آنها پرداخته شود و از سویی محذوریتهایی وجود دارد. زمانی کتابهای درسی عربستان را بررسی میکرد. بخش زیادی از تاریخ این کشور در کتابها حذف شده بود و اساسا تاریخ این کشور از دوره محمد بن عبدالوهاب مطرح شده و انگار قبل از آن چیزی نیست. این سیاستگذاریهای کلانی که امروز دولتها اِعمال میکنند، هم آسیبهای جدی دارد. این مسله هر جای دنیا رخ دهد، آسیبها و مخاطرات خاص خود را دارد.
از کتابهای درسی صحبت کردید. کتابهای تعلیمات دینی در چند دهه قبل با امروز تفاوتهای زیادی داشت. در سالهای اخیر سعی شده مفاهیم دینی متناسب با مشکلات امروز جامعه و به زبان امروزی بیان شود، ولی بهنظر میرسد اینکار بهطور اصولی و صحیح و کارشناسیشده صورت نگرفته و خود این مساله آسیبهایی را ایجاد میکند. در برخی کتابهای درسی نیز از متون کهن و قدیمی بهعنوان منبع استفاده شده که برای دانشآموزان قابل فهم نیست. در اینباره چه نظری دارید؟
محمدکاظم رحمتی:
انتقال دادن مفاهیم دینی به مجموعهای از طیفهای مختلف، کار بسیار سختی است و ظرافتها و هنرمندی خاص خود را طلب میکند. مثلا در سنت وعظ و خطابه، اشخاصی مانند حسینعلی راشد را داشتیم. مرحوم مطهری در ایران و در بین شیعیان عرب زبان، مرحوم احمد وائلی را داشتیم. هنوز هم شعرهای وائلی برای مخاطبی که آنرا میشنود، جذابیت دارد. از یک طرف میخواهیم مجموعهای از باورها و عقاید دینی را به شکلها و در سطوح مختلف انتقال دهیم. به نظر میرسد یک نوع نگرش و نگاهی که در حوزه تدوین کتابهای درسی وجود دارد، همچنان متاثر از سیطره یک نگاه کلامی و فلسفی است و باعث میشود متنها برای دانشآموزان سطوح مختلف و دانشجویان، جذابیت نداشته باشند. نگاهی به کتاب دینی دبیرستان انداختم و دیدم که به کتاب «تاریخ مدینة الدمشق» ابن عساکر، ارجاع داده که یک نسخه خطی است! مشخص است که این را از یادداشتهای مرحوم محمدباقر محمودی برداشته و در کتاب درسی آوردهاند.
سیاستگذاری برای کتابهای حوزه دین این نیست که انبوهی از کتابها تولید شود. فضای جامعه عوض شده و امروز باید بیشتر بر جنبههای اخلاقی و روابط اجتماعی در زمینه انتقال مفاهیم دینی تاکید شود. پررنگ کردن جنبههایی از دین که میتواند در زندگی روزمره کاربرد داشته باشد، باید مورد توجه قرار گیرد. اینکه با یک نگاه سنگین کلامی فلسفی یک سری مفاهیم به زور وارد کتابهای درسی میشود، دانشآموز و دانشجو به این نتیجه میرسند که رغبت چندانی به این درسها ندارند، در حالیکه از این حوزه میتوان بهترین استفادهها را کرد. در زمینه آموزش قرآن هم وقتی دانشآموز را با استرس به خواندن متن وامیداریم و تند تند غلط میگیریم و در پایان هم یک نمره بد به او میدهیم، اینکار دانشآموز را از این حوزه دور میکند. باید بیش از اینکه به دادن نمره بیاندیشیم، باید بر آموزش جنبههای زیباییشناختی قرآن تاکید کنیم. باید با استفاده از ظرفیتهای مربوط به زیباییشناختی قرآن، دانشآموز را جذب کرد.
سیطره فلسفی کلامی در نگارش کتابهای درسی
درباره درسهای عربی و دینی هم وضعیت کمابیش همینگونه است. مثلا امروز در کتاب درسی، موضوع اثبات مساله امامت مطرح میشود! باید نگاهمان را در این زمینهها تغییر دهیم. نگارندگان این کتابها تحت سیطره فلسفی کلامی، میخواهند انواع شبهاتی را که در ذهن و فضای فکری خودشان وجود دارد را به ذهن دانشآموز و دانشجو منتقل کنند. در نتیجه این متون جذابیت نخواهند داشت و دانشآموز و دانشجو، با بیمیلی و از سر اجبار آن درس را میخوانند و این یک ضعف است.
دغدغههایی که مولفین کتابهای درسی در دهههای اول انقلاب داشتند، امروز این دغدغهها تغییر کرده است. قرآن و سنت ما پر از جنبههای زیبایی است که میتوان به آنها جذابیت بخشید و وارد کتابهای درسی کرد، بجای اینکه درصدد انتقال مباحث خشک فلسفی و کلامی باشیم که بیشتر ذهن را درگیر میکنند. ما قرار نیست که متکلم پرورش دهیم، هدف ما آموزش اخلاقیات و آن چیزهایی است که از دین انتظار داریم که افراد را به یک سری اخلاقیات مانند پرهیز از دروغ و تهمت و غیراخلاقی ملتزم میکند. امروز در دانشگاه هم با یک سری واحدهای درسی اجباری مواجهیم که اگر این دروس را جزو دروس اختیاری دانشگاهها قرار دهیم، چند درصد دانشجویان حاضرند این دروس را انتخاب و بگذرانند. نوع سیستم آموزشی ما دچار اشکال است. بهنظر میرسد در زمینه تدوین کتابهای درسی مرتبط با حوزه دین، باید یک بازنگری جدی صورت گیرد، چون کسانی که مسئول تالیف این کتابهای هستند، هنوز ذهنشان درگیر مباحث سنگین فلسفی کلامی است. این مفاهیم باید تلطیفشده و با تاکید بر نکاتی که میتواند جذابیت ایجاد کند، ارائه شود. با این سبک و سیاق، کتابهای درسی مرتبط با حوزه دین، موفق نبودهاند و این درسها جزو درسهای ملالآور میشوند.
سید حسن اسلامی:
برخی از کتابهای درسی حتی اگر شُبههای هم در ذهن دانشجو نباشد، شبهه ایجاد میکنند. مثلا در کتاب اندیشه دانشگاه، در یک بخش درباره شبهه «اعاده معدوم» صحبت شده که بعید میدانم از هر ۱۰۰ دانشجو یک نفر بداند یعنی چه؟ حتی تقریر آن هم سخت است. این موضوع در فلسفه اسلامی و از سوی علامه طباطبایی بحث شده است. هدف تعلیمات دینی در واقع تربیت دینی و دادن یک نگاه دینی به آدمهاست که زندگی را معنادار و هدفدار کند، نه اینکه به دانشآموز اطلاعات کلان بدهد. ما دنبال این هستیم که تا جای ممکن اطلاعات منتقل کنیم. کتابهای درسی را کسانی باید بنویسند که هم در آن زمینه تخصص دارند و هم کار تعلیم و تربیت کرده باشند.
جشنوارهها و جوایز مختلفی در کشور برگزار میشود که برخی جشنوارهها مانند کتاب سال حوزه یا کتاب سال رضوی بهطور مستقیم و برخی مانند کتاب سال بهصورت غیرمستقیم به حوزه دین مربوط میشوند. اگر هدف این جشنوارهها ارتقای سطح کیفی است که به بیان برخی صاحبنظران و مسئولان این جوایز، بهویژه در سالهای اخیر کتابهای دین از نظر کیفی رشد خیلی چشمگیری نداشتهاند. بهنظر شما این جشنوارهها چه تاثیری دارند و سرنوشت آثار منتخب در ادامه راه چگونه است؟
سید حسن اسلامی:
برگزاری جشنوارهها فینفسه خوب است. حداقل کارکرد جشنوارهها این است که کمک میکنند آثار منتشر شده معرفی و کتابهای خوب و با کیفیت، تجلیل شوند. بههر حال ما انسان هستیم و نیازمند قدردانی و یکی از شکلهای قدردانی، همین جشنوارهها است، لذا هرچه این جشنواره گستردهتر و متنوعتر باشند، بهتر است. البته چند نکته برای برگزاری جشنواره دارم. یکی اینکه باید معیارهای روشنی برای تفکیک آنها داشته باشیم. بهنظر میرسد، منطق ما بیشتر منطق تکثیر است و خیلی دوست داریم برای هر رشتهای چندین شاخه و گرایش ایجاد کنیم. بعید میدانم در دنیا اینگونه باشد. در کشورهای دیگر، یک شخص مثلا رشته فلسفه میخواند و بعد رساله خود را در یک شاخه تخصصی مینویسد. ما در کشورمان، رشتههایی را تاسیس میکنیم که خروجی آن فقط یک کتاب است.
در جشنوارهها هم گاهی احساس میشود که چنین اتفاقی میافتد. اخیرا در جشنوارهای فراخوان داده با عنوان «کتاب سال بانوان» که فقط خانمها میتوانند در آن شرکت کنند. منطق این کار چیست؟ با اینگونه کارها خودمان عملا تفکیک جنسیتی میکنیم و این خوب نیست. پس باید انتظار کتاب سال «مرد» را هم داشته باشیم! بیش از اینکه دغدغه ترویج کتاب و کتابخوانی و شناساندن نویسنده و آثار خوب را داشته باشیم، برخی جنبهها را برجسته میکنیم که بهنظر من منطق قابل فهمی ندارد. گاهی تفکیک سنی یا قدم اولیها را انجام میدهیم که معقول است، چون هدف رقابت است. در عینحال که معتقدم جشنوارهها باید تنوع زیاد داشته باشند، اما باید کارکردشان هم استمرار داشته باشد، لذا باید در انتخاب عنوان و معیار تقسیمبندی، دقت کافی داشته باشیم.
در چرخه فعلی داوری، شاید برخی جوایز واقعی نباشند
درباره حمایت از آثار برتر پس از برگزاری جشنوارهها نیز باید گفت که جشنواره کتاب سال یا هر جشنواره دیگری، بهترینها را معرفی میکند، سازمان دیگری باید باشد که این مسیر را ادامه دهد و از برگزیدهها به شکلهای مختلف حمایت کند. در کشورمان در جشنوارهها ازجمله کتاب سال، کتابهایی که در یک سال گذشته منتشر شدهاند، داوری میشوند، اگر بتوان این بازه را کمی تغییر داد بهتر است. در شکل فعلی، کتاب منتشر میشود، ولی هنوز به درستی توزیع نشده و حتی هنوز مخاطبان آنرا نخواندهاند و نقدی درباره آن نوشته نشده، در چرخه داوری بررسی و حتی ممکن است برگزیده و تجلیل شود. بعد از مدتی یک شخص حرفهای یک نقد جدی به این کتاب مینویسد و آنرا بیاعتبار میکند.
برخی از کتابهایی که در کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شدند، در مجلات نقد کتاب نقد شده و گاهی بعضی از این نقدها چنان کوبنده و نیرومند است که بهنظر میرسد چنین کتابی نباید در چرخه داوری بالا میآمد؛ لذا میتوان این بازه زمانی را بهجای یک سال، سه سال درنظر بگیریم تا در این مدت اگر کتابی خوانده و نقد شد و توانست محکم روی پای خود بایستد، در جشنواره داوری و تجلیل شود. در شرایط فعلی ممکن است برخی از جوایز واقعی نباشند. شاید حُسنظنی که ما به نویسنده، ناشر و سازمان پدیدآورنده اثر داریم باعث شود به آن اثر جایزه بدهیم و بعد این کتاب نتواند جای خود را باز کند و باعث ایجاد شبهات بسیاری شود و این خیلی خطرناک است.
محمدکاظم رحمتی:
شاید دلیل سلبی ماجرا این باشد که اساسا این جشنوارهها بیشتر از سوی موسسات دولتی برگزار میشوند. این شاید خودش یک آسیب محسوب شود، از این جهت که این کار در چرخه کارمندی و یک کار موظف میافتد. کتابی داوری و برگزیده میشود و دیگر کار تمام شده است. بهعنوان مثال اگر نگاهی به کتابهایی که در ۴۰ سال اخیر در حوزه اسلامشناسی و ایرانشناسی بیاندازیم، شاید به تعداد انگشتان دست، این کتابها ترجمه شده باشند و حتی شاید نتوان اینها را در کتابخانههای ایران پیدا کرد. کتابی بهعنوان کتاب سال جهانی انتخاب شده و برگزیده جایزه خود را دریافت کرده و رفته، اما هیچ خبری از کتاب نیست.
اگر قرار است این روند ادامه داشته باشد، باید گام بعدی برای آثار برگزیده این جشنوارهها تعریف و طراحی شود که به نحوی این فرایند پس از معرفی و برگزیده شدن اثر، متوقف نشود. در ادامه باید برای ترجمه و تهیه این آثار برای کتابخانههای دانشگاهی و مراکز پژوهشی اقدام شود. روی این فرایند باید تجدیدنظری صورت گیرد. منتها یک بخش قضیه، دولتی بودن بیشتر جوایز است و اینکه بخواهیم همه این کارها را در یک چرخه دولتی نگاه کنیم، آسیبش این است که بالاخره یک جایی کار متوقف میشود. بهنظر میرسد به بخشهای غیردولتی در این زمینه مجال بیشتری داده شود و همه اینها نیازمند این است که مقداری دولت کوچک شود. در این فرایند عملا فقط باید هزینه پرداخت شود. حوزه فرهنگ، اساسا حوزهای همواره آسیبپذیر است وهر چقدر بودجه برای آن بگذارید، به نسبت نیازهای آن بازهم کم است.
در زمینه دادن جایزه کمی دستودلباز هستیم
اگر برآورد هزینهای از مرحله تالیف تا چاپ و داوری و برگزیده شدن یک اثر در کتاب سال داده شود، میبینیم که هزینه سنگینی صرف شده، اما جایی که باید این هزینه نتیجه بدهد، را رها کردهایم. این فرایند در زمینه کتابهای خارجی بسیار بیشتر هم است. بخش مهمی از سرمایههای ما عملا در این چرخه هدر میرود. مترجمان قابلی داریم که میتوانند این آثار را ترجمه کنند و موسسات نیمه خصوصی مثل آستان قدس آنها را چاپ و منتشر کنند. گاهی هم به دلیل شتابی که معمولا در اینگونه کارها در کشور وجود دارد، به نتایج نامطلوبی میرسیم. مانند اینکه کتابی بهعنوان کتاب سال انتخاب میشود که شاید شایستگی لازم را نداشته باشد. در زمینه دادن جایزه کمی دستودلباز هستیم، بهویژه در حوزههای اسلامشناسی و ایرانشناسی. به نظر میرسد در این حوزهها باید کمی تجدیدنظر صورت گیرد، روند فعلی تا حدودی جفا به نویسندگان و پژوهشگران داخلی است. محققان داخلی با سختی و مشکلات بسیار کاری را انجام میدهند و نیازمند حمایت هستند. نوشتن یک کتاب ارزشمند، انرژی بسیاری میگیرد.
موضوع دیگر اینکه در این جشنواره بهویژه در حوزه کتابهای خارجی، نگاه ما بیشتر به حوزه اسلامشناسی در اروپا و کشورهای انگلیسیزبان و فرانسویزبان معطوف است و بخش مهمی که مغفول مانده، حوزه جهان عرب است. از حیث ارتباطات فرهنگی با جهان عرب خیلی مشکل داریم که از گذشته وجود داشته و همچنان باقی است. این حوزه بسیار مهم است و به دلیل نوع سیستم آموزشی ما، کتابهایی که در این سنت نوشته میشود، هم برای ما جذابتر و هم قابلاستفادهتر هستند. در سیستم آموزشی ما انگلیسی آموزش داده میشود و لذا فرد از بخش مهمی از زبانهای دیگر ازجمله آلمانی دور است که شاید لازم باشد به نوعی تنوع در سیستم آموزشی صورت گیرد. امروز از سادهترین ابزارهایی که پژوهشگر به آن نیاز دارد، زبان است.
در کتاب سال هم کتابهایی انتخاب میشوند که در سیستم آموزشی ما عملا کسانی که میتوانند از آنها استفاده کنند، بسیار اندک هستند. امروز تعداد استادان حوزه کلام که بتوانند از کتاب به زبان آلمانی استفاده کنند، چند نفر است؟ اینهمه هزینه میکنیم و این هزینهها باید در سیستم داخلی ما بازخورد خود را نشان دهد. نمیتوانیم فقط برای یک کار خوب هزینه کنیم، ولی در استفاده کردن از آن عاجز باشیم. فکری هم برای این نکردهایم که این پژوهشها را برای خودمان قابل استفاده کنیم؛ این یک نقص است. یک جای کار میلنگد که باید برای آن کاری کرد.
آیا به وجود مرکزی برای نظارت بر چاپ کتابهای حوزه دین مانند مرکز طبع و نشر قرآن کریم که بر چاپ قرآن نظارت دارد، معتقد هستید؟
سید حسن اسلامی:
این مساله دو جنبه دارد. از طرفی فضای نشر و تولید اثر باید آزاد باشد تا بتوان صداهای مختلف را شنید؛ لذا ایجاد هرگونه مرکزی که بخواهد نظارت کند و بگوید هرکس چه کاری انجام دهد، خطاست. ما در وزارت ارشاد یک مرجع کلی برای صدور مجوز نشر داریم و معتقدم که این مرکز هم باید با نگاه باز و حداکثری عمل کند. نه اینکه معتقد باشم هرچه منتشر میشود خوب است، ولی نباید فیلتری برای چاپ کتابهای دین گذاشته شود. اما جنبه دیگر قضیه این است که اگر این مراکز از بودجه دولتی یا عمومی استفاده میکنند، بهنظرم باید نظارتی وجود داشته باشد. منِ نویسنده حق دارم هر اثری حتی با ضعیفترین شکل چاپ کنم، اما اگر شد چیزی که میخواهم تولید و چاپ کنم، با هزینه دولتی و بیتالمال باشد، باید حداقل استانداردهایی را درنظر بگیرم.
متاسفانه در حوزه ادبیات دینی یک رویکردی در کشور ما وجود دارد و بعد از هم بهنظرم قویتر شده این است که ما بهطور طبیعی، نسبت به کارهای تبلیغی و ترویجی، بسیار سهلگیر هستیم و کافی است که کتابی خود را مدافع دین بداند، دیگر کاری به محتوای آن نداریم. اما از طرف دیگر با کتابهایی که به دین جنبه انتقادی دارند، برخورد خشن و سختگیرانه داریم. نتیجه این میشود که ادبیات دینی ما از جهاتی به لحاظ حجمی و کمی بسیار فربه باشد و به لحاظ محتوایی بسیار تُنُک باشد. حتی اگر معتقد باشیم چیزی حرام است، از بین بردن ظرف آن که مثلا کتاب است، درست نیست. شاهد کتابهای بسیار بسیار ضعیفی به نام دین هستیم. در برابر، نسبت به کارهایی که کمترین سبقه و رویکرد انتقادی داشته باشند حتی اگر به اصل دین نباشد، به شدت برخورد میکنیم.
محمدکاظم رحمتی:
این موضوع یک آسیب جدی است که بیشتر کتابهایی که در حوزه کراماتنویسی و ... نوشته میشوند، رشد چشمگیری داشتهاند و در ۲۰ سال اخیر، ویترین خیلی از کتابفروشیها، این کتابهاست. این یک آسیب جدی که باعث میشود در حوزه تفکر و اندیشه دینی، نوعی سطحیگرایی بوجود آید. بهنظر من این آثار باید نقد شوند، ولی با نظارت از سوی یک مرکز خاص موافق نیستم. وجود مرکزی مانند طبع و نشر قرآن کریم برای حفظ اصالت متن قرآن لازم است، اما اینکه در دیگر حوزهها نیز این رویکرد را داشته باشیم، مشکلساز میشود. طبعا در موسسات دولتی، یک سیستم نظارتی وجود دارد.
در حوزه عمومی با توجه به اقبالی که به کتابهایی همچون کراماتنویسی صورت گرفته، به انتشار گسترده این نوع آثار دامن زده است. رسانه هم با نوع نگاه خود در ایجاد این فضا موثر است. اکنون حقوق یک مداح از حقوق یک استاد دانشگاه بیشتر است. وقتی این فرهنگ به دلایل مختلف پررنگ شده و نوعی فرهنگ دینی به شکلهای ناردست مورد استفاده قرار گرفته، از این آسیب گریزی نیست. اساسا فرهنگ دینی در حوزه عمومی که میخواهد مطرح شود، اگر نظارت و دقتهای لازم اعمال نشود، این مشکلات گریبانگیر آن هست. گاهی به خاطر یک سری دلایلی که دینی هم نیست و از جاهای دیگر نشأت میگیرد، این فضاها تقویت میشود. چاپ چنین کتابهایی هم طبعا نتیجه همان سیاستهایی است که نادرست رشد پیدا کرده است. /۹۲۵/د ۱۰۲/ش
همزمان با چهل سالگی انقلاب اسلامی، میزگردی با موضوع «بررسی کتابهای حوزه دین در چهار دهه انقلاب اسلامی» در ایبنا برگزار شد که در این نشست سید حسن اسلامی اردکانی؛ نویسنده و دبیر جایزه نقد کتاب و محمدکاظم رحمتی؛ نویسنده و پژوهشگر حوزه دین، به آسیبها و نقاط قوت و ضعف و چالشهای مرتبط با تولید و نشر محتوا و کتابهای حوزه دین پرداختند.
سیر تحول کمی و کیفی کتابهای حوزه دین از سالهای ابتدایی انقلاب تا امروز چگونه بوده است؟
اسلامی اردکانی:
انقلاب را اگر بخواهیم از حیث مسائل پشتصحنهای بررسی کنیم، این است که کتابهای دینی ویترین میشوند و از پشتصحنه بودن به ویترین میآیند. در سالهای اول انقلاب، هم اقبال جامعه از آنها بیشتر شد و هم حمایت دولتی از آنها بالا رفت. نمونه اقبال جامعه به این آثار را در کتابهای شهید مطهری و دکتر شریعتی میتوان دید. شمارگان برخی از این کتابها ۴۰ یا ۵۰ هزار بوده که هنوز هم برای من سوال است که این همه کتاب چگونه به فروش میرسید. آن زمان تعداد کتابخانههای عمومی هم مثل امروز نبود که از سوی وزارت فرهنگ خریداری و در کتابخانهها توزیع شود. خریدار این کتابها شخصیتهای حقیقی بودند. جامعه اقبال عجیبی به این کتابها داشته است. در کنار اقبال مردمی، دولت هم بهطور مستقیم و غیرمستقیم همچون مجوز نشر و توزیع و سوبسید و کمک مالی، از این کتابها حمایت میکرد.
بعد از انقلاب کتابهای دینی این فرصت را پیدا کردند که از طریق دولتی در سطح جهانی هم منتشر شوند و این امر به دو شکل صورت گرفت؛ یکی در قالب نمایشگاههای خارج از کشور به همت سفارتخانهها و رایزنیها و دیگری در قالب ترجمه این آثار به زبانهای دیگر از طریق سازمان تبلیغات اسلامی و سازمانهای دیگر؛ لذا از این جهت شاهد رشد کمی بسیار گستردهای در جامعه در زمینه کتابهای دینی هستیم. این موضوعی قابل توجه جدی است. رشد کمی کتاب و رفع محدودیتهای آن، از نکات مثبتی است که در حوزه نشر شاهد هستیم و نمیشود آنرا انکار کرد.
رشد ساختاری و محتوایی کتابهای دینی
موضوع دیگر مربوط به بحث ساختاری و محتوایی کتابهای دینی است. بهنظر میرسد ما شاهد رشد در این زمینه هم هستیم. یکی از اتفاقاتی که بعد از انقلاب درباره کتابهای دینی رخ میدهد، این است که مقوله ویرایش در کتابها جدی گرفته میشود، در حالیکه قبل از انقلاب، نویسندگان راحت مینوشتند و صرفا دغدغههای دینی خودشان را منتقل میکردند و همین را کافی میدانستند که کتاب وارد بازار شود. بعد از انقلاب، شاهد این هستیم که کمکم ایده ویرایش جدی گرفته میشود و نویسنده هرچند خود را دانا میداند، ولی احساس میکند کتابش باید ویرایش شود. طبیعتا ابتدا مقداری با مقاومت روبهرو میشود، ولی بعدها آنقدر عادی میشود که حتی نویسندگانی که با هزینه خود کتاب را منتشر میکنند، تمایل دارند که کتابشان ویرایش شود. البته این مساله آسیبی هم در درون خود دارد. خودِ موضوع ویرایش و اینکه ویراستار با نگاهی دیگر کتاب را ببیند، باعث شده که بسیاری از کتابهای دینی ما حداقل به لحاظ صوری و گاهی حتی به لحاظ محتوایی بهتر شوند.
جنبه مثبت دیگری که کتابهای دینی ما بعد از انقلاب داشته این است که آرام آرام زمینه شکلگیری کارهای جمعی را در این حوزه شاهد هستیم. کارهای مجموعهای که قبل از انقلاب نبوده یا بسیار کم بوده، بعد از انقلاب فراوان میبینیم، بهویژه در زمینه موسوعهنگاریها و معجمنگاریها و دایرهالمعارفنویسیها خود را نشان میدهند. در دایرهالمعارفها تحریریهای حضور دارد که خودبخود باعث میشود کار حالت سازمانی به خود بگیرد. وقتی افراد متخصص مختلفی مشارکت داشته باشند، کیفیت کار بالا میرود. اگر مقالاتی که در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی با موضوعات دینی نوشته شده را با پیش از انقلاب مقایسه کنیم، متوجه تفاوت کیفیت خواهیم شد.
جنبه مثبت دیگر در کتابهای دینی این است که در چهار دهه اخیر بعد از انقلاب، وقتی کتاب در عرصه وسیعی منتشر میشود، افرادی به شکل جدی نقد را پیشه خود میکنند و میپذیرند که به شکل مستقلی به نقد کتابهای دینی بپردازند. این نقدها در ابتدا گاهی باعث رنجش برخی نویسندگان میشد، حتی ناشرانی معروفی در قم از برخی نشریات که نقدی درباره کتابشان منتشر کرده بود، بسیار گلهمند بودند، ولی کمکم این موضوع جا افتاد و امروزه پذیرفته شده که مجلاتی بهطور مشخص برای نقد کتابهای دینی داشته باشیم و این امتیازی است که خیلی قابلتوجه است و نباید آنرا دستکم بگیریم. بهنظرم اینها ابعاد مثبتی در زمینه رشد کمی و حتی کیفی کتابهای دین بعد از انقلاب است که هر روز هم شاهد گسترش آن هستیم.
محمدکاظم رحمتی:
بعد از انقلاب شاهد هستیم که خیلی از نهادها وارد حوزههای فرهنگی میشوند، یعنی در کنار بخشهای دیگر فعالیت خود، امور فرهنگی مانند چاپ و نشر را بهعنوان یکی از اهداف تعریف شده خود، مبنا قرار میدهند. به عنوان مثال آستان قدس رضوی، پیش از انقلاب در حوزه کارهای فرهنگی و چاپ و نشر، فعالیت چندانی نداشت و کتابهایی که از سوی این نهاد چاپ شده باشند، خیلی انگشتشمار و بیشتر درباره تاریخ یا موزه آستان قدس بود. اما بعد از انقلاب، بنیاد پژوهشهای اسلامی را بهعنوان یکی از رسالتها و اهداف خود تاسیس میکند و بهویژه در سه دهه نخست انقلاب، از حیث چاپ و نشر، دوره طلایی آستان قدس بود. یکی از اتفاقات مهمی که میتوان بعد از انقلاب شاهد بود، درباره طراحی جلد آثار است که بخشی از فعالیت چرخه تولید و چاپ کتاب است. از طرف دیگر نهادهای دانشگاهی مثل «سمت»، بهعنوان نهادی که تالیف و تدوین کتابهای درسی دانشگاهی در زمینههای مختلف را برعهده داشته، حوزه دین را هم بهعنوان یکی از بخشهای فعالیت خود مورد توجه قرار میدهد. این مرکز به دین و رشتههای مرتبط با آن، ورود خوبی داشته است. مرحوم آیتالله احمدی نیز در دوره طولانی ریاست خود بر این سازمان، تلاشهای خوبی را انجام داده و کتابهای خوبی در این مدت به چاپ رسید. البته این به معنای این نیست که ایراداتی وارد نباشد و طبعا نگارش و چاپ کتابهای درسی، یک چارچوب خاصی را طلب میکند و مشکلات و سختیهای خود را دارد.
مجلات تخصصی در زمینههای مختلف که برخی از آنها مانند «نقد و نظر» در دورههایی از نظر محتوا مجلات شاخصی بودند. این مجلات وارد حوزه جدیدی شده و مباحث جدیدی را طرح کردند، ولی متاسفانه از دورهای به بعد شکل و فرم این مجلات آن حالت اولیه خود را از دست داد. همچنین مجلاتی مانند «نشر دانش» و «آینه پژوهش» که در زمینه نقد و بررسی به چاپ رسیدند. از اتفاقاتی خوبی که در دو دهه اخیر رخ داده، توجه به حوزههایی است که اساسا بهعنوان یک جریان حاشیهای مطرح بودند؛ مانند توجه به ادیان دیگر. در این زمینه کارهای خوبی در قم انجام شد که نیاز به چنین کارهای داشتیم. دلایل و انگیزههایی که برای انجام چنین کارهایی وجود دارد، خیلی متعدد است. اینکه یک مرکز دانشگاهی در قم با کتابخانه و امکانات بسیار خوب و چاپ و نشر کتاب و مجله، در حوزه ادیان دیگر پژوهش میکند، کار خیلی مثبتی است و از این جهت میتوان گفت دانشگاه ادیان و مذاهب نسبت به تلاشهایی که در سیستم دانشگاهی ما وجود دارد، چند گام جلوتر است.
از اقدامات خوب دیگری که در حوزه دین انجام شده، توجه به تصحیح و نشر انتقادی متون در زمینههایی همچون فقه و اصول، حدیث و کلام است. البته در این زمینه علیرغم تلاشهای خیلی خوبی که صورت گرفته، باز هم اشکالات جدی وجود دارد. بهویژه کتابهایی که بهعنوان متون تصحیحی در قم منتشر میشود، مشکلات جدیای دارد که سادهترین آنها این است که بهعنوان مثال در بحث نسخهشناسی، تقریبا کارهایی که انجام شده، مشکلات جدیای دارند. حتی برخی پروژههای کلان که دهها سال برای آنها وقت گذاشته شده، دارای اشکالات اساسی است و خروجی متناسب با زحمات کشیده شده و هزینه و وقت صرف شده نیست.
در کدام شاخههای حوزه دین شاهد رشد بیشتری بودهایم و در چه بخشهای نتوانستهایم موفق عمل کنیم و نیاز به توجه بیشتر دارند؟
سید حسن اسلامی:
برخی از حوزهها واقعا رشد جدی داشتهاند، مانند مباحث کلام جدید یا فلسفه دین که قبل از انقلاب یا خبری از آنها نبود یا خیلی قطرهوار در آثار کسانی مانند شهید مطهری دیده میشد، بعد از انقلاب به شکل جدی دنبال میشود. امروز کتابهای زیادی در قالب تحلیل و ترجمه و رساله و مقاله تولید شده که مشخصا به موضوع فلسفه دین پرداختهاند که یک چیز تازه و متفاوت است. دومین عرصهای که در مقایسه با قبل از انقلاب رشد قابلتوجهی در آن دیده میشود، فلسفه اخلاق است که در شاخههای گوناگون آن شاهد کارهای خوب و جدی بوده و هستیم. حوزه سومی که بسیار رشد داشته که البته جای بحث و بررسی دارد و ورد تائید کامل نیست، علوم قرآنی و زیرشاخههای آن است که بعد از انقلاب به شکل نگرانکنندهای رشد داشته است.
یک اشکال کلی در تولید متون و ادبیات دینی ما وجود دارد و آن کمیتگرایی است. این کمیتگرایی باعث شده که مثلا مطلبی را که مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» در یک پاراگراف و نیم صفحه خیلی روشن توضیح داده، همین را نویسندهای در قالب یک مقاله ۲۰ صفحهای منتشر کرده که چیزی هم به معلومات مخاطب اضافه نکرده است. «المیزان» یک مجموعه ارزشمند در ۲۰ جلد و حاوی نکات بسیار ظریف و ارزشمندی است. به جرأت میتوانم بگویم از آن زمان تاکنون، هیچ کتابی در سطح «المیزان» نداریم. تفاسیر پس از انقلاب زیاد شدهاند، ولی قوت تفسیر «المیزان» را ندارند. یکی از آسیبهای جدی عرصههای تولیدی و بهویژه در تفسیر این است که ما سر خوان این بزرگان نشستهایم و بیشتر مصرفکننده هستیم. آثار شهید مطهری و علامه طباطبایی، هر دو مانند سرچشمههای ماندگار هستند که مرتب مصرف و تکرار میشوند و این باعث شده که ما شاهد کارهای بسیار زیادی باشیم که به لحاظ کمی چشمگیر است، ولی به لحاظ محتوا مانند فستفودهایی هستند که نیاز واقعی فکر ما را تأمین نمیکنند. این یک واقعیتی است که باید به آن توجه داشت.
تکلیف خودمان را با برخی از مسائل روشن کنیم
پس از انقلاب، طبیعتا فقه و اصول خیلی رشد کرده و دور از انتظار هم نبوده است. فلسفه اسلامی هم کمابیش رشد داشته و آثار خوبی هم در این زمینه منتشر شده است. منطق چاپ انتقادی هم پس از انقلاب خیلی گسترش پیدا کرده و موسسات متعددی متولی آن بودهاند که البته ضعف و قوتهای خود را دارند که باید به شکل جدی به آن نگاه کرد. موازیکاری و تکراری بودن ازجمله این ضعفهاست. همچنین برخی از این آثار روش خوبی داشتند، ولی براساس نسخهای نوشته شده که خودِ آن نسخه مرجع دارای اشکال بوده است.
در زمینه ادبیات دینی هم من صاحبنظر نیستم، ولی در مجموع بهعنوان یک علاقهمند میتوانم بگویم، توجه به این ادبیات دینی خوب بوده، ولی یک سری مانع از تولید آثار باکیفیت در سطح گسترده شده است. البته بهنظر من این مساله بیش از آنکه به موانع موجود در زمینه رشد و پرورش ادبیات دینی برگردد، به این مساله مربوط میشود که ما چه باورهای کلیشهای در مورد دین داریم. بهعنوان ما در زمینه تعزیهخوانی، هرکس در نقش یکی از معصومان و اهلبیت (ع) و یا ظالمان ظاهر میشود، یعنی نقش بازی کردن یک انسان عادی بهجای یک انسان پاک یا یک انسان فاسد، پذیرفته شده است. کسی هم اعتراضی نمیکند و نمیگوید این توهین به مقام ائمه و اهلبیت (ع) است. چه فرقی است بین تعزیه و اینکه یک مجموعه به شکل فنیتر به اینکار بپردازند و در این زمینه فیلمی بسازند یا اثری ادبی خلق شود. چطور اجازه بروز یکی در جامعه داده میشود، ولی اجازه تولید دیگری در جامعه داده نمیشود؟! به نظر میرسد باید کمی به عقب برگردیم و این موضوع را حل کنیم و تکلیف خودمان را با برخی از مسائل روشن کنیم. مشکلاتی که در این زمینه داریم، به باورهای دینی بازنمیگردد، چراکه قرآن خودش را «احسنالقصص» معرفی میکند و جنبه داستانی قرآن همیشه مخاطبان را شگفتزده کرده و حتی یکی از اعجازهای قرآن، همین سبک بیانی آن است. حال اگر ما نمیتوانیم ادبیات دینی تولید کنیم، باید دنبال ریشههای آن باشیم.
محمدکاظم رحمتی:
تعامل گسترده و فضاهای جدیدی که بهوجود آمده، خواه ناخواه طرح برخی از مباحث را در حوزههای مختلف دینی و حتی حوزههای دیگر، الزامی کرده است. مثلا امروز فضاهای مجازی و الکترونیک، یک امکان و فضای جدیدی را برای نشر بهوجود آورده که در دهههای گذشته این فضاها نبوده یا خیلی محدودتر بوده است. امروزه بخش مهمی از این فضا در اختیار همه افراد جامعه است. پس از انقلاب، جریانهای روشنفکری مانند روشنفکری دینی، سکولار و لائیک، دست به دست هم داده و یک مجموعه نسبتا قابلتوجهی را در حوزههای مختلف تولید کردهاند که بعضا تاثیرات خوبی هم داشته است. به تعبیر شهید مطهری: «من هرگاه شبهه جدیدی میشنوم، خوشحال میشوم، چون میدانم دین آنقدر قوی است که میتواند به این مسائل پاسخ دهد.»
مساله رشد کمی و کیفی، بهنظر میرسد مشکلی است که در سیاستگذاریهای کلان باید به آن توجه شود. وقتی ما از یک طرف رشد تعداد دانشجو را داریم و از طرف دیگر این مشکل وجود دارد که تعداد اعضای هیات علمی نظام آموزشی ما ثابت است. وقتی یک درس را قرار باشد سالها یک نفر از روی یک سری منابع تقریبا ثابت تدریس کند، فضای رقابت از بین میرود. امروز امکانات و فضاهای مختلفی در اختیار ما قرار دارد. از نظر حجم اطلاعاتی که افراد میتوانند همراه خود داشته باشند، در مقایسه با گذشته که این فضاها محدود بود، پیشرفت زیادی داشتهایم. اکنون بسیاری از کتابخانههای مهم دنیا، نسخههای خطی خود را روی سایت گذاشتهاند. امروز دسترسی به اطلاعات و منابع خیلی بهتر شده است.
رقابت جدی برای دیده شدن و خوانده شدن بهوجود آمده است
این دسترسی به منابع، مقولههای جدیدی را بهوجود آورده و نیازمند است در سیاستگذاریها روی برخی مقولهها تجدیدنظر کنیم. قبلا میشد جلوی انتشار یک کتاب یا مطلب را با ندادن مجوز گرفت، اما عملا امروز این فضا عوض شده و در حوزه محتوای دینی هم صدق میکند. خیلی از مباحثی که تحت عنوان فلسفه دین مطرح میشود، قبلا بهعنوان شبهات بود، اما امروز بخشی از یک واحد درسی است. تعاریف و فضاهای جدیدی بهوجود آمده که در موارد بسیاری نیازمند بازنگری است. با امکانات جدید، خیلی از مباحثی که قبلا کمتر مجال طرح پیدا میکرد، امروز مطرح میشود. اکنون یک رقابت جدی برای دیده شدن و خوانده شدن بهوجود آمده است. خیلی از متون دینی و غیردینی که اجازه انتشار رسمی پیدا نمیکنند در فضای مجازی در سطح گسترده، دیده و خوانده میشوند؛ لذا این فضا را باید به رسمیت بشناسیم.
برخی حوزهها هم اساسا در عرصه تمدن اسلامی، حوزه ممنوعه است. برخی مباحث ضرورت دارد که به آنها پرداخته شود و از سویی محذوریتهایی وجود دارد. زمانی کتابهای درسی عربستان را بررسی میکرد. بخش زیادی از تاریخ این کشور در کتابها حذف شده بود و اساسا تاریخ این کشور از دوره محمد بن عبدالوهاب مطرح شده و انگار قبل از آن چیزی نیست. این سیاستگذاریهای کلانی که امروز دولتها اِعمال میکنند، هم آسیبهای جدی دارد. این مسله هر جای دنیا رخ دهد، آسیبها و مخاطرات خاص خود را دارد.
از کتابهای درسی صحبت کردید. کتابهای تعلیمات دینی در چند دهه قبل با امروز تفاوتهای زیادی داشت. در سالهای اخیر سعی شده مفاهیم دینی متناسب با مشکلات امروز جامعه و به زبان امروزی بیان شود، ولی بهنظر میرسد اینکار بهطور اصولی و صحیح و کارشناسیشده صورت نگرفته و خود این مساله آسیبهایی را ایجاد میکند. در برخی کتابهای درسی نیز از متون کهن و قدیمی بهعنوان منبع استفاده شده که برای دانشآموزان قابل فهم نیست. در اینباره چه نظری دارید؟
محمدکاظم رحمتی:
انتقال دادن مفاهیم دینی به مجموعهای از طیفهای مختلف، کار بسیار سختی است و ظرافتها و هنرمندی خاص خود را طلب میکند. مثلا در سنت وعظ و خطابه، اشخاصی مانند حسینعلی راشد را داشتیم. مرحوم مطهری در ایران و در بین شیعیان عرب زبان، مرحوم احمد وائلی را داشتیم. هنوز هم شعرهای وائلی برای مخاطبی که آنرا میشنود، جذابیت دارد. از یک طرف میخواهیم مجموعهای از باورها و عقاید دینی را به شکلها و در سطوح مختلف انتقال دهیم. به نظر میرسد یک نوع نگرش و نگاهی که در حوزه تدوین کتابهای درسی وجود دارد، همچنان متاثر از سیطره یک نگاه کلامی و فلسفی است و باعث میشود متنها برای دانشآموزان سطوح مختلف و دانشجویان، جذابیت نداشته باشند. نگاهی به کتاب دینی دبیرستان انداختم و دیدم که به کتاب «تاریخ مدینة الدمشق» ابن عساکر، ارجاع داده که یک نسخه خطی است! مشخص است که این را از یادداشتهای مرحوم محمدباقر محمودی برداشته و در کتاب درسی آوردهاند.
سیاستگذاری برای کتابهای حوزه دین این نیست که انبوهی از کتابها تولید شود. فضای جامعه عوض شده و امروز باید بیشتر بر جنبههای اخلاقی و روابط اجتماعی در زمینه انتقال مفاهیم دینی تاکید شود. پررنگ کردن جنبههایی از دین که میتواند در زندگی روزمره کاربرد داشته باشد، باید مورد توجه قرار گیرد. اینکه با یک نگاه سنگین کلامی فلسفی یک سری مفاهیم به زور وارد کتابهای درسی میشود، دانشآموز و دانشجو به این نتیجه میرسند که رغبت چندانی به این درسها ندارند، در حالیکه از این حوزه میتوان بهترین استفادهها را کرد. در زمینه آموزش قرآن هم وقتی دانشآموز را با استرس به خواندن متن وامیداریم و تند تند غلط میگیریم و در پایان هم یک نمره بد به او میدهیم، اینکار دانشآموز را از این حوزه دور میکند. باید بیش از اینکه به دادن نمره بیاندیشیم، باید بر آموزش جنبههای زیباییشناختی قرآن تاکید کنیم. باید با استفاده از ظرفیتهای مربوط به زیباییشناختی قرآن، دانشآموز را جذب کرد.
سیطره فلسفی کلامی در نگارش کتابهای درسی
درباره درسهای عربی و دینی هم وضعیت کمابیش همینگونه است. مثلا امروز در کتاب درسی، موضوع اثبات مساله امامت مطرح میشود! باید نگاهمان را در این زمینهها تغییر دهیم. نگارندگان این کتابها تحت سیطره فلسفی کلامی، میخواهند انواع شبهاتی را که در ذهن و فضای فکری خودشان وجود دارد را به ذهن دانشآموز و دانشجو منتقل کنند. در نتیجه این متون جذابیت نخواهند داشت و دانشآموز و دانشجو، با بیمیلی و از سر اجبار آن درس را میخوانند و این یک ضعف است.
دغدغههایی که مولفین کتابهای درسی در دهههای اول انقلاب داشتند، امروز این دغدغهها تغییر کرده است. قرآن و سنت ما پر از جنبههای زیبایی است که میتوان به آنها جذابیت بخشید و وارد کتابهای درسی کرد، بجای اینکه درصدد انتقال مباحث خشک فلسفی و کلامی باشیم که بیشتر ذهن را درگیر میکنند. ما قرار نیست که متکلم پرورش دهیم، هدف ما آموزش اخلاقیات و آن چیزهایی است که از دین انتظار داریم که افراد را به یک سری اخلاقیات مانند پرهیز از دروغ و تهمت و غیراخلاقی ملتزم میکند. امروز در دانشگاه هم با یک سری واحدهای درسی اجباری مواجهیم که اگر این دروس را جزو دروس اختیاری دانشگاهها قرار دهیم، چند درصد دانشجویان حاضرند این دروس را انتخاب و بگذرانند. نوع سیستم آموزشی ما دچار اشکال است. بهنظر میرسد در زمینه تدوین کتابهای درسی مرتبط با حوزه دین، باید یک بازنگری جدی صورت گیرد، چون کسانی که مسئول تالیف این کتابهای هستند، هنوز ذهنشان درگیر مباحث سنگین فلسفی کلامی است. این مفاهیم باید تلطیفشده و با تاکید بر نکاتی که میتواند جذابیت ایجاد کند، ارائه شود. با این سبک و سیاق، کتابهای درسی مرتبط با حوزه دین، موفق نبودهاند و این درسها جزو درسهای ملالآور میشوند.
سید حسن اسلامی:
برخی از کتابهای درسی حتی اگر شُبههای هم در ذهن دانشجو نباشد، شبهه ایجاد میکنند. مثلا در کتاب اندیشه دانشگاه، در یک بخش درباره شبهه «اعاده معدوم» صحبت شده که بعید میدانم از هر ۱۰۰ دانشجو یک نفر بداند یعنی چه؟ حتی تقریر آن هم سخت است. این موضوع در فلسفه اسلامی و از سوی علامه طباطبایی بحث شده است. هدف تعلیمات دینی در واقع تربیت دینی و دادن یک نگاه دینی به آدمهاست که زندگی را معنادار و هدفدار کند، نه اینکه به دانشآموز اطلاعات کلان بدهد. ما دنبال این هستیم که تا جای ممکن اطلاعات منتقل کنیم. کتابهای درسی را کسانی باید بنویسند که هم در آن زمینه تخصص دارند و هم کار تعلیم و تربیت کرده باشند.
جشنوارهها و جوایز مختلفی در کشور برگزار میشود که برخی جشنوارهها مانند کتاب سال حوزه یا کتاب سال رضوی بهطور مستقیم و برخی مانند کتاب سال بهصورت غیرمستقیم به حوزه دین مربوط میشوند. اگر هدف این جشنوارهها ارتقای سطح کیفی است که به بیان برخی صاحبنظران و مسئولان این جوایز، بهویژه در سالهای اخیر کتابهای دین از نظر کیفی رشد خیلی چشمگیری نداشتهاند. بهنظر شما این جشنوارهها چه تاثیری دارند و سرنوشت آثار منتخب در ادامه راه چگونه است؟
سید حسن اسلامی:
برگزاری جشنوارهها فینفسه خوب است. حداقل کارکرد جشنوارهها این است که کمک میکنند آثار منتشر شده معرفی و کتابهای خوب و با کیفیت، تجلیل شوند. بههر حال ما انسان هستیم و نیازمند قدردانی و یکی از شکلهای قدردانی، همین جشنوارهها است، لذا هرچه این جشنواره گستردهتر و متنوعتر باشند، بهتر است. البته چند نکته برای برگزاری جشنواره دارم. یکی اینکه باید معیارهای روشنی برای تفکیک آنها داشته باشیم. بهنظر میرسد، منطق ما بیشتر منطق تکثیر است و خیلی دوست داریم برای هر رشتهای چندین شاخه و گرایش ایجاد کنیم. بعید میدانم در دنیا اینگونه باشد. در کشورهای دیگر، یک شخص مثلا رشته فلسفه میخواند و بعد رساله خود را در یک شاخه تخصصی مینویسد. ما در کشورمان، رشتههایی را تاسیس میکنیم که خروجی آن فقط یک کتاب است.
در جشنوارهها هم گاهی احساس میشود که چنین اتفاقی میافتد. اخیرا در جشنوارهای فراخوان داده با عنوان «کتاب سال بانوان» که فقط خانمها میتوانند در آن شرکت کنند. منطق این کار چیست؟ با اینگونه کارها خودمان عملا تفکیک جنسیتی میکنیم و این خوب نیست. پس باید انتظار کتاب سال «مرد» را هم داشته باشیم! بیش از اینکه دغدغه ترویج کتاب و کتابخوانی و شناساندن نویسنده و آثار خوب را داشته باشیم، برخی جنبهها را برجسته میکنیم که بهنظر من منطق قابل فهمی ندارد. گاهی تفکیک سنی یا قدم اولیها را انجام میدهیم که معقول است، چون هدف رقابت است. در عینحال که معتقدم جشنوارهها باید تنوع زیاد داشته باشند، اما باید کارکردشان هم استمرار داشته باشد، لذا باید در انتخاب عنوان و معیار تقسیمبندی، دقت کافی داشته باشیم.
در چرخه فعلی داوری، شاید برخی جوایز واقعی نباشند
درباره حمایت از آثار برتر پس از برگزاری جشنوارهها نیز باید گفت که جشنواره کتاب سال یا هر جشنواره دیگری، بهترینها را معرفی میکند، سازمان دیگری باید باشد که این مسیر را ادامه دهد و از برگزیدهها به شکلهای مختلف حمایت کند. در کشورمان در جشنوارهها ازجمله کتاب سال، کتابهایی که در یک سال گذشته منتشر شدهاند، داوری میشوند، اگر بتوان این بازه را کمی تغییر داد بهتر است. در شکل فعلی، کتاب منتشر میشود، ولی هنوز به درستی توزیع نشده و حتی هنوز مخاطبان آنرا نخواندهاند و نقدی درباره آن نوشته نشده، در چرخه داوری بررسی و حتی ممکن است برگزیده و تجلیل شود. بعد از مدتی یک شخص حرفهای یک نقد جدی به این کتاب مینویسد و آنرا بیاعتبار میکند.
برخی از کتابهایی که در کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شدند، در مجلات نقد کتاب نقد شده و گاهی بعضی از این نقدها چنان کوبنده و نیرومند است که بهنظر میرسد چنین کتابی نباید در چرخه داوری بالا میآمد؛ لذا میتوان این بازه زمانی را بهجای یک سال، سه سال درنظر بگیریم تا در این مدت اگر کتابی خوانده و نقد شد و توانست محکم روی پای خود بایستد، در جشنواره داوری و تجلیل شود. در شرایط فعلی ممکن است برخی از جوایز واقعی نباشند. شاید حُسنظنی که ما به نویسنده، ناشر و سازمان پدیدآورنده اثر داریم باعث شود به آن اثر جایزه بدهیم و بعد این کتاب نتواند جای خود را باز کند و باعث ایجاد شبهات بسیاری شود و این خیلی خطرناک است.
محمدکاظم رحمتی:
شاید دلیل سلبی ماجرا این باشد که اساسا این جشنوارهها بیشتر از سوی موسسات دولتی برگزار میشوند. این شاید خودش یک آسیب محسوب شود، از این جهت که این کار در چرخه کارمندی و یک کار موظف میافتد. کتابی داوری و برگزیده میشود و دیگر کار تمام شده است. بهعنوان مثال اگر نگاهی به کتابهایی که در ۴۰ سال اخیر در حوزه اسلامشناسی و ایرانشناسی بیاندازیم، شاید به تعداد انگشتان دست، این کتابها ترجمه شده باشند و حتی شاید نتوان اینها را در کتابخانههای ایران پیدا کرد. کتابی بهعنوان کتاب سال جهانی انتخاب شده و برگزیده جایزه خود را دریافت کرده و رفته، اما هیچ خبری از کتاب نیست.
اگر قرار است این روند ادامه داشته باشد، باید گام بعدی برای آثار برگزیده این جشنوارهها تعریف و طراحی شود که به نحوی این فرایند پس از معرفی و برگزیده شدن اثر، متوقف نشود. در ادامه باید برای ترجمه و تهیه این آثار برای کتابخانههای دانشگاهی و مراکز پژوهشی اقدام شود. روی این فرایند باید تجدیدنظری صورت گیرد. منتها یک بخش قضیه، دولتی بودن بیشتر جوایز است و اینکه بخواهیم همه این کارها را در یک چرخه دولتی نگاه کنیم، آسیبش این است که بالاخره یک جایی کار متوقف میشود. بهنظر میرسد به بخشهای غیردولتی در این زمینه مجال بیشتری داده شود و همه اینها نیازمند این است که مقداری دولت کوچک شود. در این فرایند عملا فقط باید هزینه پرداخت شود. حوزه فرهنگ، اساسا حوزهای همواره آسیبپذیر است وهر چقدر بودجه برای آن بگذارید، به نسبت نیازهای آن بازهم کم است.
در زمینه دادن جایزه کمی دستودلباز هستیم
اگر برآورد هزینهای از مرحله تالیف تا چاپ و داوری و برگزیده شدن یک اثر در کتاب سال داده شود، میبینیم که هزینه سنگینی صرف شده، اما جایی که باید این هزینه نتیجه بدهد، را رها کردهایم. این فرایند در زمینه کتابهای خارجی بسیار بیشتر هم است. بخش مهمی از سرمایههای ما عملا در این چرخه هدر میرود. مترجمان قابلی داریم که میتوانند این آثار را ترجمه کنند و موسسات نیمه خصوصی مثل آستان قدس آنها را چاپ و منتشر کنند. گاهی هم به دلیل شتابی که معمولا در اینگونه کارها در کشور وجود دارد، به نتایج نامطلوبی میرسیم. مانند اینکه کتابی بهعنوان کتاب سال انتخاب میشود که شاید شایستگی لازم را نداشته باشد. در زمینه دادن جایزه کمی دستودلباز هستیم، بهویژه در حوزههای اسلامشناسی و ایرانشناسی. به نظر میرسد در این حوزهها باید کمی تجدیدنظر صورت گیرد، روند فعلی تا حدودی جفا به نویسندگان و پژوهشگران داخلی است. محققان داخلی با سختی و مشکلات بسیار کاری را انجام میدهند و نیازمند حمایت هستند. نوشتن یک کتاب ارزشمند، انرژی بسیاری میگیرد.
موضوع دیگر اینکه در این جشنواره بهویژه در حوزه کتابهای خارجی، نگاه ما بیشتر به حوزه اسلامشناسی در اروپا و کشورهای انگلیسیزبان و فرانسویزبان معطوف است و بخش مهمی که مغفول مانده، حوزه جهان عرب است. از حیث ارتباطات فرهنگی با جهان عرب خیلی مشکل داریم که از گذشته وجود داشته و همچنان باقی است. این حوزه بسیار مهم است و به دلیل نوع سیستم آموزشی ما، کتابهایی که در این سنت نوشته میشود، هم برای ما جذابتر و هم قابلاستفادهتر هستند. در سیستم آموزشی ما انگلیسی آموزش داده میشود و لذا فرد از بخش مهمی از زبانهای دیگر ازجمله آلمانی دور است که شاید لازم باشد به نوعی تنوع در سیستم آموزشی صورت گیرد. امروز از سادهترین ابزارهایی که پژوهشگر به آن نیاز دارد، زبان است.
در کتاب سال هم کتابهایی انتخاب میشوند که در سیستم آموزشی ما عملا کسانی که میتوانند از آنها استفاده کنند، بسیار اندک هستند. امروز تعداد استادان حوزه کلام که بتوانند از کتاب به زبان آلمانی استفاده کنند، چند نفر است؟ اینهمه هزینه میکنیم و این هزینهها باید در سیستم داخلی ما بازخورد خود را نشان دهد. نمیتوانیم فقط برای یک کار خوب هزینه کنیم، ولی در استفاده کردن از آن عاجز باشیم. فکری هم برای این نکردهایم که این پژوهشها را برای خودمان قابل استفاده کنیم؛ این یک نقص است. یک جای کار میلنگد که باید برای آن کاری کرد.
آیا به وجود مرکزی برای نظارت بر چاپ کتابهای حوزه دین مانند مرکز طبع و نشر قرآن کریم که بر چاپ قرآن نظارت دارد، معتقد هستید؟
سید حسن اسلامی:
این مساله دو جنبه دارد. از طرفی فضای نشر و تولید اثر باید آزاد باشد تا بتوان صداهای مختلف را شنید؛ لذا ایجاد هرگونه مرکزی که بخواهد نظارت کند و بگوید هرکس چه کاری انجام دهد، خطاست. ما در وزارت ارشاد یک مرجع کلی برای صدور مجوز نشر داریم و معتقدم که این مرکز هم باید با نگاه باز و حداکثری عمل کند. نه اینکه معتقد باشم هرچه منتشر میشود خوب است، ولی نباید فیلتری برای چاپ کتابهای دین گذاشته شود. اما جنبه دیگر قضیه این است که اگر این مراکز از بودجه دولتی یا عمومی استفاده میکنند، بهنظرم باید نظارتی وجود داشته باشد. منِ نویسنده حق دارم هر اثری حتی با ضعیفترین شکل چاپ کنم، اما اگر شد چیزی که میخواهم تولید و چاپ کنم، با هزینه دولتی و بیتالمال باشد، باید حداقل استانداردهایی را درنظر بگیرم.
متاسفانه در حوزه ادبیات دینی یک رویکردی در کشور ما وجود دارد و بعد از هم بهنظرم قویتر شده این است که ما بهطور طبیعی، نسبت به کارهای تبلیغی و ترویجی، بسیار سهلگیر هستیم و کافی است که کتابی خود را مدافع دین بداند، دیگر کاری به محتوای آن نداریم. اما از طرف دیگر با کتابهایی که به دین جنبه انتقادی دارند، برخورد خشن و سختگیرانه داریم. نتیجه این میشود که ادبیات دینی ما از جهاتی به لحاظ حجمی و کمی بسیار فربه باشد و به لحاظ محتوایی بسیار تُنُک باشد. حتی اگر معتقد باشیم چیزی حرام است، از بین بردن ظرف آن که مثلا کتاب است، درست نیست. شاهد کتابهای بسیار بسیار ضعیفی به نام دین هستیم. در برابر، نسبت به کارهایی که کمترین سبقه و رویکرد انتقادی داشته باشند حتی اگر به اصل دین نباشد، به شدت برخورد میکنیم.
محمدکاظم رحمتی:
این موضوع یک آسیب جدی است که بیشتر کتابهایی که در حوزه کراماتنویسی و ... نوشته میشوند، رشد چشمگیری داشتهاند و در ۲۰ سال اخیر، ویترین خیلی از کتابفروشیها، این کتابهاست. این یک آسیب جدی که باعث میشود در حوزه تفکر و اندیشه دینی، نوعی سطحیگرایی بوجود آید. بهنظر من این آثار باید نقد شوند، ولی با نظارت از سوی یک مرکز خاص موافق نیستم. وجود مرکزی مانند طبع و نشر قرآن کریم برای حفظ اصالت متن قرآن لازم است، اما اینکه در دیگر حوزهها نیز این رویکرد را داشته باشیم، مشکلساز میشود. طبعا در موسسات دولتی، یک سیستم نظارتی وجود دارد.
در حوزه عمومی با توجه به اقبالی که به کتابهایی همچون کراماتنویسی صورت گرفته، به انتشار گسترده این نوع آثار دامن زده است. رسانه هم با نوع نگاه خود در ایجاد این فضا موثر است. اکنون حقوق یک مداح از حقوق یک استاد دانشگاه بیشتر است. وقتی این فرهنگ به دلایل مختلف پررنگ شده و نوعی فرهنگ دینی به شکلهای ناردست مورد استفاده قرار گرفته، از این آسیب گریزی نیست. اساسا فرهنگ دینی در حوزه عمومی که میخواهد مطرح شود، اگر نظارت و دقتهای لازم اعمال نشود، این مشکلات گریبانگیر آن هست. گاهی به خاطر یک سری دلایلی که دینی هم نیست و از جاهای دیگر نشأت میگیرد، این فضاها تقویت میشود. چاپ چنین کتابهایی هم طبعا نتیجه همان سیاستهایی است که نادرست رشد پیدا کرده است. /۹۲۵/د ۱۰۲/ش
ارسال نظرات