معرفی رمان «ظلمت سفید»
ماجرایی که سجاد خالقی در این رمان بیان میکند، دو داستان موازی است؛ اولی در دوران مشروطه میگذرد و دومی در آخرین روزهای مانده به وقوع انقلاب اسلامی؛ یک فاصله زمانی تقریباً هفتاد و پنج ساله. در اولی با خانوادهای لُر از تیره بختیاریها اما ساکن در تهران روبهرو هستیم؛ و در دومی با نوجوانی بختیاری که بار اصلی داستان بر دوش اوست.
مناسبات سیاسی اجتماعی داستان اول، از اواخر سلطنت ناصرالدین شاه است تا استبداد صغیر در زمان محمدعلی شاه؛ دومی هم ماجراهای یک ماه مانده تا پیروزی انقلاب را روایت میکند، اما اشارات مستقیمی در داستان نیست.
روایتهای موازی داستان، در محتوا با یکدیگر گره خوردهاند و با استفاده از یک کاشت و برداشت دقیق و حسابشده به سرانجام رسیدهاند. شیر سنگی که حاوی تمثیلهای گوناگون تاریخی و فرهنگی بسیاری در درون خود است، دو ماجرا را بهخوبی به یکدیگر گره زده است.
در کنار این دو مورد، باید به دقت نظر تاریخی نویسنده اشاره کرد؛ ظلمت سفید یک اثر شعاری با پرگوییهای مستقیم نیست؛ بلکه تلاشی دقیق است تا از دل حوادث به تحلیلهای درست دست یابد. شخصیتهای قصه، عالم و پژوهشگر تاریخی نیستند، اما کنشگری آنها در داستان، روند تاریخی ماجرای دو انقلاب مهم صد و ده سال اخیر ایران را بیان میکند؛ بیانی غیرمستقیم، هوشمندانه و روایی.
ظلمت سفید از طریق روایت موازی، تهران قدیم و ایران امروز را به یکدیگر گره زده است تا هم از چنبره کلیشه نخنمای تهران مرکزی گریخته باشد، هم نقطه ثقل محتوایی را به خواننده نشان دهد. به عبارت دیگر، در این داستان ابتدا و انتهای دو رویداد تاریخی بزرگ پیش چشم داریم که یکی نافرجام شد و شکست خورد و دیگری به رشد و بالندگی رسید.
این مسئله را به صورت خلاصه و مفید میتوان در عنوان داستان دریافت. فضای غربزدهای که در دوران مشروطه ایجاد میشود، همان ظلمت سفیدی است که چشمها را کور کرد؛ چنانکه نتوانست سره را از ناسره تشخیص دهد. این ظلمت در داستان دوم، تبلور عینی پیدا میکند. دوران پهلوی که برآمده از همان فتنه انگلیسی، و درواقع بُخار برخاسته از دیگهای برپاشده در سفارت انگلستان است، در سردی مرگآور کوههای زاگرس، به شکل گرگی سفید درمیآید که کمر به قتل قهرمانان داستان بسته است؛ موجودی با قد و قامت انسانی، اما باطنی به وحشتآفرینی یک گرگ. از همین رو این رمان را میتوان یکی از سردترین رمانهای ایرانی لقب داد.
داستان مشروطه از میان فضای هنری آن دوران، به امروز نقب میزند؛ داستان دوم به ماجرای حضور اقلیتهای دینی در دوران انقلاب و مبارزه میپردازد؛ موضوعی که بسیار بکر است و تا کنون به صورت دقیق و کامل در هیچ رمانی به آن پرداخته نشده است. این موارد، خلاقیت زیادی در اختیار نویسنده قرار داده و نویسنده نیز بهخوبی توانسته است از پس آن برآید و اثری در خور تأمل خلق کند.
کاربرد واقعگرایانه، دقیق و بدون سکته زبان، گونهها و لهجههای فارسی نیز از دیگر ویژگیهای این رمان است. در رمان با یک گونه فارسی دوران قاجار روبهرو هستیم، به علاوه زبان ترکی و لهجه بختیاری. شخصیتها طبیعی حرف میزنند و نویسنده برای واقعی نشان دادن داستان خود، تلاش بیهوده برای استفاده تام و تمام از آن لهجه نکرده است؛ اما جایگذاری و استفاده بهینه از آنها در صحنههای دراماتیک داستان، بسیار در خور است.
در داستان مربوط به انقلاب، ما فقط یک بار نام امام خمینی را میشنویم و کنشها حول محور ظلمستیزی گردش میکند. توصیفات نویسنده از فضای اجتماعی منطقه زاگرس، بهخوبی وضعیت آنها را نشان میدهد و در ورای این توصیفات، حقیقت پوشالی رفاه دوران پهلوی آشکار میشود. همینطور میزان وابستگی سلطنت به کشورهای اروپایی و آمریکا و ترس دودمان پهلوی از برخورد آنها با سلطنت، بهخوبی درک میشود.
داستان ظلمت سفید توانسته تابلویی زیبا خلق کند که در آن، تلاش مردمان سراسر ایران برای سرنگونی نظام طاغوتی شاه دیده میشود./۹۲۵/د ۱۰۳/ش
نویسنده: مسعود آذرباد