۰۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۵
کد خبر: ۴۸۲۸۴۶
یادداشت؛

«یتیم خانه ایران» موفق در خلق ایده، ناموفق در فیلم‌نامه

یتیم خانه ایران نوش‌دارویی برای سینمای ایران به حساب میاید که توانست برهه ای از تاریخ را که اندک کسی از این برهه تاریخی مطلع بود را به دید همگان بگذارد.
یتیم خانه ایران

به گزارش خبرگزاری رسا، بار دیگر اثری فاخر و درخور در سینمای نیمه جان ایران ظهور کرد که نوید بخش روزهای خوب و شورآفرین در سینمای ایران است.

بعد از فیلم ایستاده در غبار محمدحسین مهدویان، حالا پرده های سینما فیلم یتیم خانه ایران را به روی خود می بینند و مردم و اهالی سینما را برای دیدنش به طرف گیشه های سینما ترغیب میکنند.

یتیم خانه ایران فیلمی تاریخی است که سرنوشت و سالهای سپری شده ایران را بین سالهای 1295 تا 1300 نشان میدهد.

ابوالقاسم طالبی که اینک میتوان وی را پرچم دار ساخت فیلم های سیاسی- تاریخی در ایران دانست با ساخت قلاده های طلا نام خود را بر سر زبان ها انداخت و به جرات میتوان گفت که شاید تنها او میتوانست برای نشان دادن هولوکاست ایرانی دست به کار شود.

اما با این تعاریف یتیم خانه ایران نیز مانند همه ی فیلم ها دارای ایرادات و نواقصی است که به شرح این نواقص خواهیم پرداخت.

اولین ایراد فیلم این است که فیلم و عوامل آن اصرار و تاکید شدیدی بر مستند بودن داستان فیلم دارند اما این در حالی است راوی فیلم که به نظر میرسد دختر کوچک شخصیت اول فیلم یعنی محمد جواد بنکدار است اذعان و به این نکته اعتراف میکند که این داستان و قصه بر اساس شنیده ها و حرفهاست. شاید بهتر بود که دست اندرکاران فیلم بر مستند بود فیلم خیلی تاکید نمیکردند چراکه گاف به این بزرگی در اول فیلم صحت گفته های آنان را به وضوح رد میکند و در واقع هم مستندات چندانی از این برهه تاریخی وجود ندارد و شاید تنها منبع موجود کتاب قحطی بزرگ نوشته آقای محمدعلی مجد باشد که این کتاب نیز سالهاست تجدید چاپ و منتشر نمیشود.

دومین مطلب اینکه فیلم با صحنه های مبارزه و تیراندازی در جنگل شروع میشود اما به نظر میرسد کارگردان قصد داشته صحنه های اکشن فیلم را پررنگ تر کند و یا اینکه مخاطب را کمی سرگرم کند چراکه در ادامه فیلم هیچ منطقی برای مبارزه در جنگل دیده نمیشود و اینکه نام میرزا کوچک خان جنگلی در اوایل فیلم مکررا شنیده میشود و حتی فیلم با نشان دادن مزار این شهید جنگل به پایان میرسد اما در طول فیلم نه نامی از او برده میشود و نه چهره ای از او نشان داده میشود.

فیلم مشخص نمیکند که این یتیم خانه چرا و چطور به وجود آمده و وجه تسمیه آن را مشخص نمیکند و فقط به صحنه وصیت پدربزرگ (داریوش اسد زاده) اکتفا میکند.

میرزا محمد جواد بنکدار ظاهرا تنها قهرمان داستان است اما فیلم به واسطه ی فیلم نامه الکنش موقعیت هایی را در برابر این شخصیت قرار نمیدهد که او را تبدیل به یک قهرمان شش دانگ و تمام عیار کند.

اگر به موقعیت های فیلم هم نگاهی کنیم متوجه این نکته خواهیم شد که صحنه ها و موقعیت های احساسی و دراماتیک فیلم به سرعت و در کمال تعجب توسط کارگردان نادیده گرفته میشوند. به طور مثال در صحنه ای که محمد جواد بنکدار در خلال مبارزه اش با انگلیسی ها به یتیم خانه می آید و با جنازه بچه های یتیم مواجه میشود موقعیت بسیار مناسبی برای یک کارگردان حرفه ای به حساب می آید که احساسات مخاطب را تحریک کند اما در کمال تعجب طالبی به سرعت از این صحنه ها و موقعیت های اینچنینی رد میشود و مخاطب را به صحنه ای دیگر پرت میکند. نتیجه ی این عجله ی بی مورد این است که مخاطب چندان با شخصیت های فیلم هم ذات پنداری نمیکند. خالی از لطف نیست که این نکته از فیلم را با فیلم شیار143 نرگس آبیار مقایسه کنیم که مخاطب در سرار فیلم با الفت (شخصیت اول داستان) هم ذات پنداری و هم دردی میکند.

مورد بعدی این است که کارگردان سعی دارد نشان دهد محمد جواد بنکدار تنها برای تامین ذخایر غذایی و داروئی یتیم خانه تلاش میکند و حاضر میشود به خاطر آن جان خود و همراهان خود را نیز به خطر اندازد. ظاهرا اینگونه احساس میشود که اکثر اهتمام طالبی در درجه اول نشان دادن مشکلات یتیم خانه و در درجه دوم کل کشور است. مردم جامعه در این فیلم مردم به خوبی نشان داده نمیشوند و شاید هم کمی بی مهری به آنها میشود. به طور مثال صحنه ای که دختر ارشد جواد بنکدار از تلگراف خانه خارج میشود فردی طاعون زده در جلوی دوربین نشان داده میشود که در حال جان دادن است. در برهه ای از فیلم پارادوکس هایی وجود دارد که تعجب برانگیز است. چطور میشود در جامعه و شهری که طاعون و قحطی آنرا فرا گرفته زندگی کاملا جریان داشته باشد و آرامش حکم فرما باشد. و یا درجای دیگر نگرانی های میرزا جواد بنکدار در مورد اوضاع ایران فقط در حد حرف و شعار عنوان میشود.

یتیم خانه ایران مقصران قحطی را روشنفکران و منورالفکرانی چون تقی زاده و برادر ارشد جواد بنکدار معرفی می کند و به سیاستهای غلط و بی لیاقتی های شاهان قاجار و پهلوی کمتر اشاره میکند. نکته دیگری که کمی از کیفیت این فیلم می کاهد الفاظ درشت و به قول معروف قلمبه بودن دیالوگ های فیلم است. شاید و اگر دیالوگ های فیلم کمی روانتر بود کیفیت فیلم دوچندان می شد.

با همه ی این تعاریف اما طراحی لباس، صحنه و دکور فیلم به جرات میتوان گفت که کم نظیر است و این طراحی ها کیفیت فیلم را بالا برده وتوانسته به قدر زیادی از ایرادات آن بکاهد.

در بحث بازیگران نیز کارگردان تا حد زیادی خوب کار کرده. علیرام نورائی که پیشتر او را برای بازی در فیلم قبلی طالبی یعنی قلاده های طلا دیده ایم و برایان طرفه بازیگر انگلیسی فیلم که نقش افسر جان استرا که ناخود آگاه و از جهت شباهت اسم آدم را به یاد جک استرا وزیر امور خارجه سابق انگلیس می اندازد بازی نسبتا مطلوبی دارد. جعفر دهقان که با ارفاق زیاد از پس نقش خود برآمده و قطب الدین صادقی که نقشش ما را به یاد شخصیت پیرایش در سریال کیف انگلیسی می اندازد.

در مجموع یتیم خانه ایران نوش دارویی برای سینمای ایران به حساب میاید که توانست برهه ای از تاریخ را که اندک کسی از این برهه تاریخی مطلع بود را به دید همگان بگذارد. دیالوگ های تلخی مانند بی لیاقت بود ایرانیان که از زبان یک افسر انگلیسی بیان شد برای یک ایرانی بسیار تلخ و غیر قابل تحمل است.

در آخر اما نکته ای نگران کننده در مورد فیلم وجود دارد و آن نکته این است که با وجود هزینه ی قریب هفت میلیاردی فیلم انتظار میرفت که فیلم فروش خوبی داشته باشد اما متاسفانه با گذشت بیش از دو ماه از اکران فیلم در سراسر کشور این فیلم فقط 5/1 میلیارد فروش داشته که با این وضعیت پروژه این فیلم با شکست محض اقتصادی مواجه خواهد با این حال برای تحلیل چرایی فروش کم این فیلم کمی زود است.

امیدواریم که فیمسازان و کارگردانان کشورمان اهتمام بیشتری برای به تصویر کشیدن تاریخ پر فراز و نشیب، و تلخ و شیرین این مرز و بوم داشته باشند./918/د102/س

یاسین سرمیلی 

ارسال نظرات