تلفیق پایداری و بیداری شرط حقطلبی و دعوت به حق
فرهنگ جهاد، ایثار و شهادت، تجلی ارزشها و عصاره سبک زندگی اسلامی، خروجی توکل و باور به نصرت الهی و ناشی از خلیفة اللهی انسان در روی زمین است که برای انسانهای مؤمن و جامعه ایمانی، احساس مسؤولیت و امانتداری را قائل میشود.
در قرآن و روایات اهل بیت(ع)، تنها راه آزادگی و عزت مسلمانان، ایستادگی در برابر دشمن و جهاد معرفی شده است، بنابراین انسان مجاهد در این دیدگاه برای زندگی هدف و غایتی قائل است و فرصت سوزی و بیتوجهی به نعمتهای الهی، سرنوشت جامعه و کوتاهی در انجام تکالیف را مایه خسران و عقوبت اخروی میداند.
روح فرهنگ جهاد و شهادت به ارزشهای مقدس انسانی و اسلامی، تواضع، فروتنی و احساس مسؤولیت نسبت به انسانها و ایستادگی در برابر مستکبران برمیگردد و به عنوان شاخص جامعه اسلامی در همه عرصههای زندگی انسان، جاری و ساری بوده و از عقلانیت ذاتی برخوردار است.
عقلانیت به معنای توجه به حقیقت، حقمداری و هدفمندی جهان است و سود و ضرر دنیوی را محاسبه میکند و محصول باور و نصرت الهی است و برای رسیدن به این فرهنگ، انسان نخست باید جهاد اکبر داشته باشد؛ جهاد اکبر به معنای مبارزه با خودخواهی، هوای نفس و تعلقات اجتماعی و نمونه کامل آن قیام عاشورا و جریان کربلا است که قابلیت تمدن سازی برای بشر دارد.
فرهنگ جهاد با نگاههای تساهل و تسامح فاصله دارد و دشمنشناسی و آزادگی، اساس فرهنگ مبارزه و عاشورا است و با بیتفاوتی نسبت به حاکمیت ظلم، سستی و کاهلی در برابر دشمن، ذلت و پذیرش سلطه مستکبران متفاوت است.
امام حسین(ع) به عنوان مظهر اسلام ناب محمدی، با قیام افشاگرانه خود بر تفسیرها و برداشتهای رایج از دین خط بطلان کشید و با احیای دین حقیقی، وجوه پویا، سازنده و جهت دهنده این راه را برای مردم نمایان ساخت؛ در همین زمینه گفتوگوی تفصیلی داشتهایم با حجت الاسلام محمد عالم زاده نوری، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی که تقدیم خوانندگان میشود.
رسا ـ نهضت امام حسین(ع) الگوی حرکتهای مبارزاتی موفق بوده و برنامه احیاگرانهای نسبت به دین و جلوههای گوناگون آن داشته است؛ اما در این میان برخی از معاندان خارجی و اصلاح طلبان سهل اندیش داخلی، نسبت به آموزهها و دستاوردهای عظیم این نهضت، شبههافکنی کرده و سعی میکنند مفاهیم اصلی قیام عاشورا همچون جهاد، مبارزه با ظلم و امر به معروف را کمرنگ کرده یا درباره آن سیاهنمایی کنند، چنان که استکبار جهانی نیز در همین راستا از گروههای تکفیری حمایت کرد، تحلیل شما در این باره چیست؟
در فرهنگ اسلامی از امت مسلمان، دو چیز خواسته شده است، نخست این که حق را تشخیص دهند و در گام بعد پای پرچم حق بمانند و پایداری کنند، چنان که در آیه شریفه آمده است «انّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة»، یعنی این که نخست باید خدا و راه او را بشناسند و بعد از تشخیص، استقامت و پایداری بورزند که این دو با همدیگر موجب سعادت است.
اگر یکی از این دو نباشد، یعنی انسان، حق را تشخیص دهد، اما استقامت لازم را نداشته باشد یا حق را تشخیص نداده باشد، مسیر سعادت را طی نخواهد کرد؛ از اینرو در فرهنگ اسلامی تشخیص حق و استقامت با همدیگر هستند و هر دو را در جریان نهضت کربلا ملاحظه میکنیم.
گاهی مشاهده میشود که برخی پایداری و استقامت دارند، اما بیداری و حق شناسی ندارند، به طور مثال خوارج این گونه بودند که تا پای جان ایستادگی داشتند، اما حرفشان باطل بود و حق شناس نبودند.
برخی نیز حق را میشناسند، اما در جبهه حق نمیمانند، چنان که مردم کوفه از این قبیل بودند و آنها امام حسین(ع) را میشناختند و میدانستند حضرت، حق میگوید، اما به علت دنیاطلبی و هواپرستی نتوانستند پای حق بمانند؛ بنابراین فرهنگ عاشورا بیداری و هم پایداری را به ما میآموزد.
رسا ـ با توجه به ماهیت استکبار ستیزی نهضت کربلا، رسانههای معاند بیگانه و برخی از همفکران داخلی آنها برای کمرنگ کردن جریان مقاومت مسلمانان در برابر مستکبران سعی میکنند با ایجاد شبهاتی قیام عاشورا را عاشقانه و غیر عاقلانه تفسیر کنند و در مواردی با ایجاد شبهه برای کاستن از آثار عظیم عاشورا، هدفمندی، تدبیر و ماهیت ظلم ستیز نهضت کربلا را کمرنگ جلوه دهند، در این زمینه توضیح بفرمایید؟
اگر یک فرهنگی بخواهد گسترش پیدا کند و در سطح وسیعی عرضه شود، به صورت طبیعی به نیروهای زیاد و پایدارِ شکیبای اهل استقامت نیاز دارد، زیرا اگر یک مکتب، سینه زن و فداکار نداشته باشد، پیش نمیرود.
اما فداکاری به معنای نفله شدن جان و از دست دادن سرمایهها نیست، شهادت امام حسین(ع) به معنای نفله شدن نیست و حضرت کار غیر عقلانی انجام نداد؛ بلکه حرکت سیدالشهدا(ع) همان قدر که عاشقانه بوده، به همان اندازه عاقلانه نیز بوده است.
عاقلانه به این معنا که امام حسین(ع) متوجه بودند که در مقابل سرمایههایی که از دست میدهند، چه چیزهایی را کسب میکنند و به دست میآورند و با ملاحظهای که داشتند به دستاوردها و نتایج عظیم قیام عاشورا واقف بودند که به طور طبیعی هر انسان عاقل دیگری نیز همین راه را که برتر است، انتخاب میکند.
امام حسین(ع) جان خودش، اهل بیت(ع) و اصحابش را از دست داد و حیات و بقای اسلام را به دست آورد که این بسیار ارزنده است، بنابراین هر کدام از ائمه اطهار(ع)، اگر به جای امام حسین(ع) بودند، همین قیام را انجام میدادند، یعنی جان میدادند و دین را نگه میداشتند.
رسا ـ یعنی با اشاره به دستاوردهای نهضت عاشورا اگر کسی با عقل عملی و محاسبهگرانه نیز بسنجد، به عقلانیت، تدبیر و هدفمندی حرکت امام حسین(ع) پی میبرد؟
صد در صد این گونه است؛ قیام عاشورا عقلانی بود، یعنی باید یک ترازو بگذاریم و حساب و کتاب کنیم که سیدالشهدا(ع) در مقابل قیام عاشورا به چه دستاوردهایی رسید، اگر آنچه کسب کرد، بهتر و والاتر از چیزی باشد که از دست داده است، مسلما هر انسان عاقلی این کار را میکند و هر کدام از ائمه اطهار(ع) نیز اگر به جای امام حسین(ع) بودند، به طور قطع همین کار را انجام میدادند و این کاملا عاقلانه است.
رسا ـ با توجه به شرایط سخت بعد از شهادت حضرت علی(ع) و تسلط کامل معاویه بر جهان اسلام با چهرهای حق به جانب و مدعی خلافت اسلامی، چرا امام حسن(ع) قیام نکردند؟
اگر امام حسن(ع) در آن شرایط قیام میکردند، از شهادتشان دستاوردی حاصل نمیشد، به دلیل این که شرایط اجتماعی و اصحاب پیرامونی ایشان، شرایط لازم را نداشتند و این جان دادن، نفله شدن بود که امام حسن(ع) عقلانی عمل کرده و قیام نکردند؛ از اینرو در هر شرایطی باید در مقابل هزینهها به نتایج و دستاوردها نیز توجه کرد.
بنابراین وظیفهگرایی که در فرهنگ اسلامی و در فرهنگ عاشورا بر آن تأکید میشود، وظیفه گرایی کور و بیهدف نیست، ما برای تشخیص وظیفه باید نظر به نتیجه کنیم؛ وظیفه آنچیزی است که به حساب و کتاب دقیق ما، نتیجه بیشتری برای ما ایجاد کند.
گاهی صلح و زمانی شهادت نتیجه بیشتری دارد که در هر زمان باید به نسبت نتیجه به وظیفه عمل کنیم که هر دو در ماجرای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) وجود دارد و هر دو بزرگوار در آن شرایط وظیفهگرایانه عمل کردند.
در مقام تشخیص وظیفه باید کاملا آگاهانه و نظر به نتیجه عمل کرد که اگر کسی در این مقام اشتباه کند، بیجهت جانش را به خطر انداخته است، اما اگر انسان همانند حضرت امام خمینی(ره) محاسبه کند، چنان که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس این گونه عمل شد، دستاوردها و آثار آن فراوان و غیر قابل توصیف خواهد بود.
یعنی امام(ره) متوجه بودند که با جانبازی عدهای انسان فداکار، یک نظام کفر و طاغوتی نابود میشود و ایشان این کار را انجام دادند، هر چند عدهای این منطق را نمیفهمیدند و نتیجه بزرگتری را گرفت.
همان گونه که چند هزار جوان شهید شدند، اما نتیجه بزرگی حاصل شد، نظام طاغوتی 2500 ساله شاهنشاهی از بین رفت، نهضت بزرگ اسلامی پدید آمد و مکتب تشیع واجد قدرت سیاسی شد و در تمام جهان سربلند شد که بسیار ارزشمند است و به بهای داده شده میارزد.
در حال حاضر جوانهایی که با سنگ در مقابل توپ، تانک و گلوله میایستند، اینها در واقع از یک آرمان دفاع میکنند، هر چند برخی از آنها جان خود را در این راه از دست میدهند، اما آرمان مبارزه با اسراییل و یک ظلم بینالمللی زنده خواهد ماند و این ظلم بزرگ تاریخی فراموش نخواهد شد؛ بنابراین وظیفهگرایی، کورکورانه نیست و نوعی عقلانیت بر آن حاکم است که باید موجه باشد.
رسا ـ استکبار جهانی با پرورش گروههای تکفیری و سیاهنمایی واژهها و مفاهیم دینی همچون جهاد و امر به معروف به دنبال شکستن جریان مقاومت در منطقه است، وظیفه جبهه حق برای دفاع از آموزههای دینی در این دوران چیست؟
اگر ما حاضر نباشیم که سرمایه گذاری لازم را در راه دفاع از مکتبمان داشته باشیم، دشمنانی که به صورت طبیعی در جریان باطل هستند، روز به روز حق را منزویتر میکنند.
بنابراین ما باید برای دفاع از حق سرمایهگذاری کنیم، همان گونه که خداوند در آیه کریمه خطاب به پیامبر اکرم(ص) و همه مسلمانان میفرماید «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»، یعنی این که امر شده بر تو ای پیامبر(ص) که استقامت داشته باشی.
این ایستادگی، استقامت و حاضر بودن برای حمایت از دین و پرداخت هزینه لازم، اسلام را نگه میدارد، اما اگر ما به دنبال دنیاطلبی، عافیت طلبی و هوسبازی باشیم، چنان که هر انسانی در حالت طبیعی دوست ندارد، راحتی و آسایش خودش را از دست بدهد، در این صورت، دشمن روز به روز مرزها را فتح خواهد کرد و جبهه حق را مغلوب میکند.
رسا ـ برخی از جریانهای داخلی حاضر نیستند در مقابل جبهه باطل بایستند و از طرفی ایثارگری، فداکاری، جهاد و شهادت مجاهدان را کشتهشدن و نفله شدن میپندارند، آیا به لحاظ آموزههای دینی راهکار دیگری در مقابل دشمنان پیشنهاد شده است؟
گفته شده که «آخر الدواء الکی»، یعنی طبیعی است که بر کارهای انسان باید نوعی عقلانیت حاکم باشد، به این معنا که اگر میشود گرهی را با دست باز کرد، نیازی به دندان ندارد.
اگر بتوانیم از طریق روشهای ملایمتر و فرهنگی به نتیجه برسیم، به طور طبیعی آن روشها را مقدم میکنیم، اما گاهی آنچنان راه بسته میشود که جز با خون باز نمیشود، اگر کار به اینجا رسید، در این صورت انسان مؤمن باید آمادگی فداکاری و نثار جان و تمام هستی و داراییاش را داشته باشد، تا فدای دین کند.
همان گونه که در زندگی عرفی ملاحظه میکنید که انسانها وقت خود را خرج به دست آوردن پول و این درآمد را خرج سلامتی خودشان میکنند؛ یعنی اولویتها را رعایت میکنند.
بنابراین دین در چنان موقعیت و جایگاهی بزرگی واقع شده است که اگر لازم باشد زمانی انسان، حیات و تمام داراییاش را در راه حفظ آن بدهد، این آمادگی را داشته باشد.
در قرآن کریم آمده است «قُل إِن کانَ آباؤُکُم وَ أَبْناؤُکُم وَ إِخْوانُکُم وَ أَزواجُکُم وَ عَشیرَتُکُم»، اگر پدر، مادر و عشیره شما و تجارتی که از کساد شدن آن میترسید برای شما ارزشمندتر باشد از خدا، وضع شما مطلوب نیست و باید منتظر قضاوت الهی باشید».
یعنی انسان در نظام ارزشیاش باید همواره خداوند را در صدر نشانده باشد و همه چیزش را حاضر باشد که در راه خدا هزینه کند؛ البته گاهی لازم نمیشود که انسان اینقدر هزینه کند و اگر رسیدن به مقصد با هزینه کمتر حاصل میشود، انسان با هزینه کمتر پیش میرود، اما اگر گره آنقدر کور باشد که با هیچ دستی باز نشد، لازم است که با دندان باز شود و اگر فقط این راه با خون باز میشود باید خون ریخته شود.
رسا ـ آیا کوتاه آمدن و تسلیم شدن در برابر جریان باطل، از دشمنی آنها نسبت به جامعه اسلامی کم میکند، یا دشمن دست از دشمنی و زورگویی برمیدارد؟
جریان باطل هیچ گاه دست از دشمنی برنمیدارد، مگر این که ما را ذلیل خودش کند و این مضمون آیه قرآن است که میفرماید «و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم»، تا شما تابع آیین آنها نشوید و اسیر و زیر دست آنها نباشید، از شما راضی نمیشوند و دست از دشمنی برنمیدارند.
بنابراین مبارزه ما با جریان باطل هیچ گاه تمام نمیشود، مگر این که یکی از طرفین وجود نداشته باشند، اما بنابر وعده قطعی خداوند، جبهه حق نابودی ندارد و باقی خواهد ماند؛ از اینرو وقتی این مبارزه تمام خواهد شد که جبهه باطل از بین برود.
امام خمینی(ره) نیز در همین راستا فرمودند «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم»؛ زیرا در وعده الهی غلبه مستضعفان بر مستکبران و فراگیری دین اسلام قطعی است و هنگامی مبارزه، پایان مییابد که جبه کفر و شرک نابود شود.
ما همواره در حال مبارزه هستیم و این را نباید فراموش کنیم و مبارزه صورتهای مختلفی دارد، گاهی به صورت مستقیم با دشمن روبرو میشویم و رد و بدل تیر و گلوله است و برخی نیز مبارزه با نوشتن توافقنامه یا قرارداد صلح است.
نوشتن قرارداد صلح میان ما و جبهه باطل، هرگز به معنای آشتی و پایان مبارزه نیست و هیچ انسان ساده لوحی نباید تصور کند مبارزه تمام شده است و به فکر میانجیگری میان جبهه حق و باطل باشد، زیرا تضاد و تعارض میان جبهه حق و باطل ذاتی و ماهوی است.
درگیری میان حق و باطل با میانجیگری پایان نمییابد و این تضاد ماهوی و این تناقض، ذاتی است که «المتناقضین لا یجتمعان»دو متنتاقضین، هرگز با همدیگر جمع نمیشوند و جمع آنها به معنای از بین رفتن دیگری است، البته آنچیزی که نابود خواهد شد، طبق وعده الهی بدون شک، جبهه باطل است.
بنابراین باید به شکلهای مبارزه توجه داشته باشیم که حتی پای میز مذاکره نیز در حال مبارزه هستیم و مقابل دشمنی نشستهایم که میخواهد سر به تن ما نباشد و قصد دارد ما را اسیر و عبید خودش کند.
رسا ـ ممنون از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید./908/گ402/س