هیچ ارگانی درباره سبک زندگی اسلامی وظیفه خود را انجام نداده است
«اگر پیشرفت همه جانبه را به معنای تمدن سازی نوین اسلامی بگیریم، این تمدن دارای دو بخش ابزاری و حقیقی خواهد بود که سبک زندگی بخش حقیقی آن را تشکیل میدهد.
در واقع سبک زندگی به همه مسائلی بر میگردد که متن زندگی انسان را شکل میدهند. در معارف اسلامی، اصطلاح عقل معاش در مفهوم جامع خود، مترادف مفهوم سبک و فرهنگ زندگی است و در قرآن کریم نیز آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد»، این سخنان حکیمانه و دلسوزانه رهبر معظم انقلاب در سفر به استان خراسان شمالی درباره سبک زندگی اسلامی، منشور کامل و جامعی از این سبک است.
مسلما یکی از مخاطبان اصلی مقام معظم رهبری در تحقق تمدن و سبک زندگی اسلامی افزونبر مسؤولان و تودههای مردم، حوزههای علمیه که خاستگاه اصلی نظام و انقلاب اسلامی هستند، میباشد؛ ولی باید دید حوزویان به چه میزان در این زمینه ورود پیدا کرده و موفقیتهای به وجود آمده چیست. اگر هم موفقیتی حاصل نشده باید پیگیر شناسایی و رفع این موانع شد.
سرویس اندیشه خبرگزاری رسا نیز با توجه به رسالت اصلی خود به عنوان یک پل ارتباطی بین حوزه و حاکمیت به منظور پیگیری مسائل و مشکلات حوزه و رساندن دیدگاههای حوزویان به حاکمیت و خواستههای حاکمیت به حوزه؛ تصمیم گرفته در مباحث مختلف به ویژه سبک زندگی اسلامی و وظایف حوزه در این قبال ورود پیدا کرده و به کمک متخصصان و کارشناسان حوزوی این موضوع را پیگیری کند.
در این مصاحبه تفصیلی حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم میردریکوٍندی از اساتید حوزه و دانشگاه و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و دبیر علمی نخستین همایش سبک زندگی اسلامی، پاسخگوی پرسشها مختلفی درباره سبک زندگی اسلامی است که در ادامه متن این مصاحبه را مشاهده میکنید.
رسا ـ آقای میردریکوندی نخستین پرسش ما در تعریف سبک زندگی اسلامی و تفاوت آن با سبک زندگی غربی است؛ هر چند این پرسش در ظاهر کلیشهای به نظر میآید، ولی هنوز پاسخ مناسبی به آن از سوی افراد داده نشده است. آیا در این موضوع نیز همانند صدها موضوع دیگر ما پیرو غرب هستیم؟!
واژهها و اصطلاحات بسیاری در دنیای غرب و جهان اسلام وجود دارد، در باب تعریف این واژهها چارهای جز رسیدن به یک تعریف واحد نداریم، چرا که اگر به تعریف واحد نرسیم اختلاف نظرها معنا پیدا نمیکند، برای نمونه اگر گفته شود، غربیها در سبک زندگی یک موضوعی را مطرح میکنند و مسلمانان موضوع دیگری را، در این صورت اختلافات معنا پیدا نمیکند.
نخست باید تعریف کوتاه و قابل قبولی برای سبک زندگی داشت و سپس درباره مبانی، اصول، عوامل، موانع، لوازم و حتی عوارض این تعریف که خود نشانگر تفاوتها است، بحث کرد.
«Life style»که ترجمه آن سبک زندگی است، یک اصطلاح میان رشتهای است، برای نمونه این اصطلاح در جامعه شناسی و روانشناسی مطرح میشود، ولی عمدتا در روانشناسی کاربرد دارد.
نخستین فردی که به صورت رسمی تعریف کوتاهی از سبک زندگی ارائه داد، روانشناسی به نام «آدلر» بود؛ وی معتقد بود «مجموعه رفتارهای هدفمند یک فرد در 24 ساعت شبانه روز را سبک زندگی میگویند». اگر ما نیز بخواهیم از سبک زندگی تعریفی داشته باشیم، میتوان به صورت بسیار کلی و مختصر گفت سبک زندگی اسلامی مجموعه اعمال، کردار و گفتارهایی است که در ظرف زمان و در چهارچوب مبانی، معارف و آموزههای اسلامی از سوی فرد مسلمان و یا جامعه اسلامی صورت میگیرد.
ولی آنچه قابل بحث و اختلاف میباشد، این است که این اعمال و رفتار از کجا ناشی میشوند، چگونه شکل میگیرند، چگونه هدایت میشوند، با چه نیت و قصد و هدفی انجام میگیرند، مبتنی بر چه نوع جهان بینی و کدام ایدئولوژی هستند و موارد دیگر؛ در اینجا است که تفاوتها خود را نشان میدهند. تقابل دنیای اسلام و دنیای غرب نیز در اینجا نمایان میگردد.
رسا ـ استاد به عقیده شما ویژگیهای سبک زندگی اسلامی چیست؟ در سبک زندگی که ما داریم آیا محور آموزههای اسلامی است یا اینکه دنباله روی غرب شدهایم؟
به عقیده ما سبک زندگی اسلامی مبتنی بر اعتقادات و اخلاقیات است، یعنی در سبک زندگی ما مسلمانان(بر خلاف بعضی از نحلهها و مکاتب انسانی ـ اجتماعی) نگاه به مبدأ و معاد وجود دارد. چرا که آنها زندگی را بما هو زندگی و دنیا را بما هو دنیا و انسان را بماهو انسان در نظر میگیرند، ولی ما انسان را بما هو مخلوق، زندگی را با اهداف معنوی و فرامادی و دنیا را در تعامل با جهان آخرت در نظر میگیریم. آنها اعتقاد دارند که دنیا و انسان رها شده است.
پس یکی از تفاوتهای مهم و اساسی سبک زندگی اسلامی با سبک زندگی غربی، تفاوت در وجود معیارها و ملاکهای اعتقادی و اخلاقی است؛ در سبک زندگی ما مسلّما اخلاقیات و اعتقادات وجود دارند، ولی در سبک زندگی غربیها الزاما اینگونه نیست! البته قابل ذکر است که در غرب نیز خانوادههای معتقد و مقید نسبت به اعتقادات و اخلاقیات کم و بیش وجود دارند.
تفاوت دیگر سبک زندگی مسلمانان با غربیها در مباحث مختلفی همانند معنویت، انسانیت، عقلانیت، نوع نگرش، سطح و چگونگی روابط خانوادگی و اجتماعی و حتی بینالمللی و مسائلی از این قبیل است که در دنیا و زندگی امروز این موضوعات را کاملا مشاهده میکنیم.
رسا ـ شما اعتقاد به مبدأ و معاد را یکی از آموزههای اصلی در سبک زندگی اسلامی عنوان کردید؛ آیا پلی میان این مسائل با رفتار انسان امروز زده میشود؟ چه نهادی مؤظف به ایجاد سیستم و سازوکار در این زمینه است؟
ظاهرا آنچه شما میگویید، مربوط به آسیب شناسی سبک زندگی است. چرا که ما از یک سو آموزههای دینی، اعتقادی و اخلاقی را داریم که معتقدیم سبب سعادت دنیوی و اخروی افراد میشوند، ولی از سوی دیگر آنچه در عمل و در زندگی روزمره و عملی یک مسلمان میبینیم با این موضوع بسیار تفاوت دارد. این مسأله نیز مربوط به آسیب شناسی سبک زندگی اسلامی میشود که انجام آن یک ضرورت است.
باید عرض کنم که سبک زندگی ما مسلمانان دو حالت دارد: یکی سبک زندگی موجود و دیگری سبک زندگی مطلوب. در حال حاضر سبک زندگی موجود ما تا سبک زندگی مطلوب فاصله بسیار دارد. خیلی از محققان و اندیشمندان اسلامی نیز به این نکته اذعان دارند.
برای نمونه یکی از موارد و مظاهر این فاصله، تفاوت میان ظاهر و باطن عدهای از مسلمانان در گفتارشان است؛ آنچه در دل دارند، با آنچه بر زبان جاری میکنند، یکی نیست. سبک زندگی اسلامی مطلوب صداقت، یکرنگی، وحدت و همدلی را توصیه میکند، در حالی که عدهای از افراد جامعه اسلامی دروغگویی، نفاق و پراکندگی را محور کار خود قرار میدهند.
نمونه دوم بازار جامعه ما است؛ اسلام تأکید میکند که در بازار اسلامی نباید غل و غش وجود داشته باشد، حتی اگر هزاران معامله صورت گیرد، نباید یک مورد هم غل و غش داشته باشد، ولی اگر به بازار کنونی مسلمانان توجه کنیم، میبینیم که به چه میزان این موضوع رعایت میشود! این نوع رفتار نشان میدهد که میان سبک زندگی مطلوب و سبک زندگی موجود فاصله زیادی وجود دارد. نشان میدهد که میان آموزههای دینی و عمل فرد مسلمان به چه میزان فاصله است.
رسا ـ استاد به نظر میآید رسانههای مختلفی همانند ماهواره، اینترنت و شبکههای مجازی سبک زندگی مردم را میسازند. حال که حضور ما در این عرصهها کمرنگ است، آیا توقع ما برای بیان درست سبک زندگی اسلامی غیر حقیقی نیست؟ یعنی میتوان انتظار داشت که سبک زندگی اسلامی با وجود این امکانات به مردم بیان شود و چه گروههای در این زمینه وظیفه دارند؟
بحث سبک زندگی اسلامی، ایجاد، تقویت و معرفی آن در جامعه بحث مبسوطی است، باید همه جانبه به این موضوع توجه داشت، چرا که در این زمینه تنها یک فرد خاص و یا یک وزارتخانه و ارگان خاصی مسؤول نیست، بلکه تک تک افراد، وزارتخانهها و ارگانها در ایجاد، تقویت و معرفی سبک زندگی اسلامی مسؤول هستند، ولی آنچه که در عمل مشاهده میکنیم این است که این وظیفه و مسئولیت همچنان بدون بانی و بدون حامی روی زمین مانده است و همگی آن طور که لازم است عمل نمیکنند.
برای نمونه پیش از آنکه رهبر معظم انقلاب در خراسان شمالی با صراحت تمام و به صورت کامل و جامع وارد موضوع سبک زندگی اسلامی را بیان کنند، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به دنبال برگزاری نخستین همایش سراسری سبک زندگی اسلامی بود، بنده نیز به عنوان دبیر علمی این همایش از افراد و تشکیلات زیادی درخواست همکاری کردم، ولی خیلیها حاضر به همکاری و ارائه امکانات نشدند؛ تنها یک یا دو مرکز حاضر به همکاری شدند و تا پایان کار نیز به همکاری خود ادامه دادند.
ولی زمانی که مقام معظم رهبری در خراسان شمالی بحث سبک زندگی اسلامی را مطرح کردند، به گونهای تماسهای تلفنی برای اعلام آمادگی و درخواست همکاری جهت برگزاری این همایش بالا رفت که ما فرصت پاسخگویی به آنها را نداشتیم.
مناسب است عرض کنم که تا پیش از سخنرانی مقام معظم رهبری، تعداد معدودی از مقالات درباره سبک زندگی به همایش ارسال شده بود، ولی پس از فرمایشات معظم له به یکباره و در زمان کوتاهی مقالات قارچگونه رشد کردند و تعداد آنها به 340 عدد رسید. حتی برخی از افراد پیشتر مقالات و نوشتههایی در زمینههای مختلف آماده داشتند، نام سبک زندگی اسلامی را بر آنها نهاده و عرضه کردند(البته ما هم کار خودمان را انجام دادیم!)
به هر حال با این سخنرانی موجی در جامعه ایجاد شد و بسیاری در صدد تبیین، تفسیر و تقویت سبک زندگی اسلامی برآمدند، ولی به محض فروکش شدن این موج خیلی چیزها و شاید خیلی افراد به حالت نخست خود بازگشت؛ مسؤولیتها رها شد، نقاط ضعف و قوت به نحو مطلوب مورد تجزیه و تحلیل قرار نگفت و غیره.
متأسفانه یکی از آسیبهای کلی و جدی جامعه ما در بیشتر زمینهها این است که همه و یا دستکم بعضی از افراد و ارگانها به هنگام تبلیغات و دادن بیلان کاری و اعلام آمار و ارقام، مدعی بوده و خود را صاحب کار و مسؤول میدانند، ولی وقت عمل که میشود از زیر بار مسؤولیت شانه خالی میکنند. در سبک زندگی اسلامی نیز چنین اتفاقی رخ داده و یا در حال رخ دادن است.
به عقیده بنده چه ارگانهایی که به صورت مستقیم و چه ارگانهایی که به صورت غیر مستقیم درباره سبک زندگی اسلامی مسؤولیت و دخالت دارند، وظیفه خود را آنطور که باید و شاید انجام نمیدهند و عمدتا مسائلی که بیان میشود، نوعی اغراق و ظاهر سازی است.
رسا ـ بر کسی پوشیده نیست که متولی فکری سبک زندگی اسلامی باید حوزه باشد، چرا که صدا و سیما تکنیک و ابزار است. حال به عقیده شما عملکرد حوزه در این زمینه چگونه بوده است؟
آنچه میگویید درست است، حتی ما معتقدیم متولی فکری و اعتقادی نظام و کل کشور حوزه علمیه است که یک مورد آن سبک زندگی اسلامی میباشد. حال که چنین است حوزه و به تبع آن طلاب عزیز و محترم باید نخست اجرای سبک زندگی اسلامی مطلوب را در عمل از خود شروع کنند تا بتوانند الگوی دیگران باشند.
رسا ـ حوزه به معنای حوزه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون چه اقداماتی را برای ترویج سبک زندگی اسلامی انجام داده است؟
این موضوع را باید از مسؤولان ذیربط پرسید.
رسا ـ شما خودتان حوزوی هستید؛ در مصدر این امر هستید، پس قاعدتا باید با این موضوع آشنا باشید؟
بنده غیر از افتخار طلبگی، مسؤولیت حوزوی خاصی ندارم و در مصدر این امر هم نیستم!
رسا ـ به عنوان یک ناظر نظر شما درباره عملکرد حوزه چیست؟ اصولا حوزه در کجای این موضوع قرار دارد؟
شما اسلام شناسان را چه افرادی میدانید؟ چه افرادی باید اسلام را بشناسند؟ آیا جز طلاب و حوزه جا و افراد دیگری باید اسلام را بشناسند؟! برای این کار ما بهتر از حوزه و حوزویان جا و افراد دیگری را سراغ نداریم، نمیشود انتظار داشت که به جای حوزه فلان وزارت یا فلان ارگان و سازمان این کار را بکند. البته این حرف به معنای سلب مسؤولیت از نهادها و ارگانها و سازمانها نیست!
لازم به ذکر است، فردی که میخواهد اسلام و سبک زندگی اسلامی را معرفی کند، نخست باید خودش شناخت درستی از آنها داشته باشد تا بتواند معرفی کند. حال اگر من و امثال من در شناسایی و عمل به اسلام و سبک زندگی اسلامی مشکل داریم، چگونه میتوانیم آنها را به جامعه معرفی کنیم و از افراد بخواهیم که طبق آنها عمل کنند؟!
گاهی سبک زندگی عملی من طلبه به گونهای است که نشانگر ناهماهنگی و ناسازگاری آن با اسلام است، مثلا در باب خانهسازی و همسایهداری روایات متعددی درباره حقوق همسایه و نحوه ساخت و ساز داریم؛ آیا خانهسازی و همسایهداری عملی و فعلی ما مطابق این روایات است؟! اگر در جامعه اسلامی چگونگی و میزان این مطابقت را بررسی کنیم، نتیجه چه میشود؟!
در روایات آمده است «فرد حق ندارد، خانه خود را به گونهای بسازد که آفتاب همسایه را بگیرد»، ولی اکنون برجهایی میسازند که بیش از دهها همسایه در سایه دایمی قرار میگیرند و از نعمت نور آفتاب محروم میشوند!
برخی از مسائل دیگر نیز در ظاهر اسلامی بوده و افراد در این زمینه ادعای اسلامی بودن میکنند، ولی آنچه در عمل مشاهده میشود، با آنچه اسلام بیان کرده، تفاوت بسیاری دارد.
رسا ـ ریشه مشکلات کجاست؟ آیا برای اجرای سبک زندگی اسلامی باید یک دستور العمل و قانونی باشد؟ بسیاری مدعی انجام کار فرهنگی هستند. ولی به هر میزان عمل میشود، وضعیت بدتر میشود، آیا راه را اشتباه به پیش میرویم؟
سالیان زیادی است ـ به ویژه پس از انقلاب ـ که اختلاف نظرهای ریشهای زیادی نسبت به مسائل فرهنگی در کشور مطرح شده است، بارها نیز کارشناسان مختلف در صدا و سیما و یا در تریبونهای دیگر دیدگاههای مختلف خود را طرح کرده و از آنها دفاع کردهاند. ولی پرسش اساسی این است، آیا به صورت کلی، در مسائل فرهنگی باید کار فرهنگی کرد یا کار فیزیکی.
بسیاری معتقدند در این زمینه باید کار فیزیکی کرد، نیروی انتظامی را وارد کار کرد، از قوه قهریه استفاده کرد، مردم را کنترل و تحت فشار قرار داد، مردم را هر چند به زور در چارچوبی که ما درباره اسلام بیان میکنیم، نگهداشت. ولی برخی میگویند برخورد فیزیکی اشتباه و غلط است و صرفا باید کار فرهنگی کرد، یعنی کاری کرد که خود مردم و افراد به سراغ مسائل دینی بروند.
حال باید دید کدام دیدگاه درست و کدام اشتباه است، به عقیده بنده دیدگاه صحیح تعادل میان این دو امر است؛ نمیتوان گفت که همه جا باید فقط کار فرهنگی و یا فقط کار فیزیکی کرد، بلکه باید ترکیبی از کار فرهنگی و فیزیکی کنار هم باشد.
برای نمونه گاهی یک راننده معنای چراغ قرمز را متوجه نشده و از آن عبور میکند که در این صورت باید برای او کار فرهنگی انجام داد، یعنی او را آموزش داد و تفهیم کرد که فلسفه وجود چراغ قرمز در جامعه شهری چیست و باید در پشت چراغ قرمز توقف کند، در چنین مواردی نمیتوان با راننده برخورد فیزیکی داشت، نمیتوان او را زندانی کرد و یا مثلا کتک زد.
ولی در برخی موارد راننده کاملا به کارکرد و فلسفه وجودی چراغ قرمز آشنا است، ولی با این حال از آن به عمد عبور میکند، پرسشی که مطرح میشود این است که با چنین فردی باید چگونه برخورد کرد، آیا برخورد فرهنگی جواب میدهد یا برخورد فیزیکی، باید او را مجازات کرد؟ مسلما برخورد با این راننده با برخورد با راننده اول متفاوت خواهد بود.
آشنایی و عدم آشنایی افراد نیز به مسائل فرهنگی متفاوت است، از اینرو گاهی کار فرهنگی و گاهی برخورد فیزیکی جواب میدهد، پس نمیتوان به طور کلی گفت که یک طرف صحیح و طرف دیگر اشتباه است، بلکه باید به هر دو روش اشراف داشت و در مراحل مختلف از آنها بهره برد.
با این وجود هر ارگانی که در کشور مسؤولیت برخورد با متخلفین را دارد(چه فرهنگی چه فیزیکی) باید کار خود را انجام دهد؛ ارگان و سازمانی که مسؤولیت کار فرهنگی را دارد نیز باید وظیفه خود را انجام دهد، البته باید میان این دو هماهنگی وجود داشته و یکدیگر را متهم نکنند.
ولی واقعیت این است، افزونبر اینکه میان نهادهای مختلف فرهنگی هماهنگی وجود نداشته و یکدیگر را زیر سؤال میبرند؛ گاهی نیز در انجام وظایف خود دچار افراط و تفریط میشوند، یعنی گاهی تنها کار فرهنگی و گاهی تنها کار فیزیکی انجام میدهند.
ادامه دارد...
/993/401/ر