عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت تبیین کرد؛
حیات اجتماعی و سیاسی امام محمدباقر
خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع) گفت: بیشترین تکیه امام محمدباقر(ع) را برفعالیتهای فرهنگی و فکری است؛ کاری که هم شالودهریزی ایدئولوژیک است و هم تقیه سیاسی، اما سمت وسوی کلی حرکت امام برای یاران نزدیک و شیعیان راستین همان ایجاد نظامی اسلامی و حرکتی علوی همراه با نوید آینده دلخواه به مؤمنان و شیعیان است.

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، درخشندگی نهضت علمی امام باقر علیهالسلام و تأثیر حیاتبخش این عرصه از زندگانی امام، موجب شده پژوهشها به این مسأله پرداخته و عرصههای دیگر زندگانی امام کمتر مورد بررسی قرار گیرد. درنگاهی نو میتوان نهضت علمی امام را در فضایی گستردهتر و در راستای هدفی فراتر از آن در نظر گرفت.
حجتالاسلام سیدقاسم رزاقی موسوی، عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع) در یادداشت زیر تلاش دارند از نگاه جدید به بررسی حیات اجتماعی و سیاسی امام باقر علیهالسلام بپردازند.
امام باقر علیهالسلام مانند سایر ائمه در تلاش برای تبیین احکام الهی و نشر آن در جامعه بودند. اگرچه این هدف با تشکیل حکومت اسلامی بهتر میسر میشد، اما از آنجا که تشکیل حکومت در شرائط موجود، ممکن نبود، امام درصدد تربیت شاگردان و نسل نویی از شیعیان بود تا با آگاهی از تعالیم الهی و معارف قرآنی و نشر این تعالیم همان هدف را تحقق بخشند.
براین اساس میتوان همه تلاشهای علمی امام را در راستای این هدف بزرگتر بررسی کرد. همچنین در کنار فعالیت علمی، میتوان نمونههایی از فعالیتهای سیاسی امام ارائه نمود که نشان از جامعیت در رفتار امام و توجه به همه عرصههای علمی، اجتماعی و سیاسی در زندگانی آن حضرت دارد.
این نوشتار سیاستهای کلی امام در عرصههای اجتماعی سیاسی و نمونههایی از فعالیتهای امام دراین راستا را واکاوی میکند؛
نکته مهم قابل توجه در جامعه آن روز، اقدام دستگاه حاکمه برای تحریف و تغییر فرهنگ جامعه است که به شکلهای مختلف صورت میگرفت. اگر احکام اسلامی، آن گونه که در تعالیم قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بیان شد، در جامعه به اجرا درمیآمد، دیگر جایی برای حکومت بنیامیه باقی نمیماند. از اینرو حاکمان بنیامیه دست به تحریف احکام و معارف اسلامی زده و آیات قرآن و روایات را به گونهای که با وضعیت موجود سازگار باشد و مشکل چندانی برای حکومت ایجاد نکند، توجیه و تحریف میکردند و این کار توسط برخی عالمان درباری، سرداران زورگوی آنان مانند حجاج،خود حاکمان وقتی به قدرت میرسیدند و یا هر وسیله دیگری که آنان را به این هدف برساند، انجام میشد.
مانند این تفسیر که «اولیالامر» یعنی«کسانی که به هر وسیلهای بر مردم تسلط پیدا بکنند». بنیامیه به این مقدار از تحریفها بسنده نکرده حتی مقام خلافت و حکومت بر مردم را بالاتر از نبوت معرفی کرده بودند. از این رو به نظر میرسد عامل ادامه سلطه بنیامیه و بنیعباس و مانع اصلی برای اجرای حکومت حقیقی اسلام، همین فرهنگ غلط تحریف شدهای بود که بر فضای فرهنگی جامعه حاکم بود.
اکنون این سؤال باید پاسخ داده شود که سیاست ائمه علیهم السلام برای تسخیر فضای فکری و فرهنگی موجود، بیرون آمدن از عصبیت جاهلی عربی و فرهنگ اشرافی قریشی و زمینهسازی برای برپایی حکومت اسلامی و نظام علوی به منظور اقامه دین، تعالیم و احکام آن چه بوده و امام باقر علیهالسلام چه اقداماتی داشته است؟
سیاست کلی ائمه علیهم السلام برای از بین بردن فضای فکری و فرهنگی دوران اموی و برپایی حکومت اسلامی بر موارد زیر استوار بود:
1) تبیین تعالیم اسلام در همه ابعاد اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و ترویج فرهنگ قرآنی
2) صیانت از جان،به ویژه اندیشه شیعیان و تربیت نسل نویی از شیعیان آگاه به مسائل اعتقادی، اجتماعی و سیاسی
3) توجه به غیر شیعیان و اصلاح اندیشه آنها و مبارزه با انحرافات فکری و فرهنگی آنان
4) تبیین جایگاه امام در جامعه و بیان مظلومیت اهل بیت علیهم السلام
بر اساس این سیاستها اقدامات امام باقر علیهالسلام در موارد زیر تحقق یافت:
1) تغییر ذهنیت مردم و مبارزه با فرهنگ غلط حاکم بر جامعه بود.
امام باید فرهنگ قرآنی و تعالیم اسلام را جایگزین فرهنگ جاهلی اموی بکند تا راه برای برقراری حکومت الهی هموار شود. امام این مبارزه را شروع کرد. امام «باقرالعلم الاولین» است یعنی حضرت شکافنده حقایق قرآنی و دانشهای اسلامی بود. با بیان حقیقت قرآن و اندیشه ناب اسلامی، هر کس به حضورش راه مییافت تحولی در خود احساس میکرد.
2) اقدام مهمتر امام در کنار تبیین معارف اسلامی، ایجاد تشکل برای حفظ و غنابخشی این مبارزه فرهنگی است. یعنی تربیت عده خاصی از نزدیکان و اصحاب که علاوه بر گسترش معارف توسط همین شاگردان و تربیتیافتگان مکتب امام و همگانی ساختن معارف اسلام، نظارتی بر فضای فکری و فرهنگی جامعه داشته، ضمن شناخت تبلیغات مخالفان و تبیین آن، از تأثیر پذیری شیعیان نسبت به این انحرافات و شبهات جلوگیری نمایند.
این حرکت پنهانی انتخاب برخی اصحاب و سازماندهی آن، از امام باقر علیه اسلام آغاز و بعدها در دوره امام صادق و امام کاظم و سایر ائمه علیهمالسلام اوج گرفت. لذا برخی از اصحاب امام باقر علیهالسلام، مانند «جابر بن یزید جعفی»، «اصحاب السر» شناخته شدند.
امام از همان آغاز امامت خود، تبلیغات گسترده و دامنه دار خود برای تبیین معارف اسلامی را پی گرفت و تربیت یافتگان و شاگردان آن حضرت در گسترش اندیشه شیعی نقش داشتند به گونهای که نفوذ تبلیغات شیعی را در میان مردم خراسان میتوان یافت. از جمله در روایتی از ابی حمزه ثمالی، وارد شده است که مردم خراسان و اطراف آن به سوی امام روی آورده و از مناسک حج میپرسند.
3) مبارزه جدی در برابر قدرتهای فکری و فرهنگی از اقدامات مهم بود. امام موضعگیریِ خصمانه خود را دربرابر قدرتهای فکری و فرهنگی که آفرینندگان جوّ ناسالم فکر اجتماع بودند را برملا میساخت.
از نمونههای این برخورد میتوان به موارد زیر اشاره داشت؛
1- با لحنی اعتراضآمیز به کثیّر شاعر میفرماید: عبدالملک را ستودی؟ و او هم در توجیه کار خود میگوید که او را پیشوای هدایت خطاب نکردم، بلکه او را شیر، خورشید، دریا و اژدها وکوه خواندم. امام در برابر این عذر و توجیه ناموجّه تبسم معناداری میکند، در مقابل کمیت- شاعر انقلابی و هدفدار- بر میخیزد و یکی از قصاید هاشمیات خود را میخواند.
2- عکرمه شاگرد معروف ابنعباس که از اعتبار و حیثیتی برخوردار بود، به دیدن امام میرود و تحت تأثیر عظمت و تقدس امام قرار گرفته و میگوید: من در محضر ابنعباس و بزرگان دیگر بودم امام هیچگاه چنین حالتی بر من نرفته است. امام در جواب میفرماید: «ویلک یا عبید اهل الشام انّک بین یدی بیوتٍ اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه» وای بر تو ای برده حقیر شامیان تو اینک در برابر خانههایی قرار گرفتهای که به اذن خدا رفعت یافته و کانون یاد خدا گشته است.
3- در پاسخ مردی که از آن حضرت پرسید؛ «کیف اصبحت یابن رسول الله؟» فرمودند: «آیا وقت آن نرسیده که بفهمید ماچگونهایم وچگونه روزگار میگذرانیم؟ داستان ما، داستان بنی اسرائیل است در جامعه فرعونی،که پسرانشان را میکشتند و زنانشان را زنده میگرفتند. بدانید که اینها بزرگان ما را کشتند و با سب و شتم ما به دشمنان ما نزدیک شدند» و پس از این بیان گیرا و برانگیزاننده مسأله اصلی- امامت و اولویت حق حکومت اهل بیت- را مطرح میکند؛ «عرب میپنداشت که برتر از عجم است؛ زیرا محمد(صلی الله علیه و آله) عربی است و عجم بدین پندار گردن مینهاد. قریش میپنداشت که بر دیگر قبیلههای عرب برتری دارد، زیرا محمد (صلی الله علیه و آله) قریشی است و آنان بدین پندار گردن مینهادند. اگر آنان در این ادعا صادقند، پس ما از دیگر شاخههای قریش برتریم؛ زیرا ما فرزندان و خاندان محمدیم و کسی با ما در این نسب شریک نیست.»
در دایره محدودتر و مطمئنتر، روابط امام با شیعیان از ویژگیهایی دیگر برخوردار است. در این حلقه به یاران نزدیک و رازداران خود نکاتی عمیقتر و لطیفتر بیان میکند؛
4- به فُضیل بن یَسار از نزدیکترین یاران خود، در مراسم حج میگوید: «در جاهلیت بدینگونه میگردیدند فرمان، آن است که به سوی ما کوچ کنند و پیوستگی و دوستی خود را به ما بگویند و یاری خویش را بر ما عرضه کنند
5- به جابر جعفی در نخستین دیدارش با امام سفارش میکند که به کسی نگوید از کوفه است، وانمود کند از مردم مدینه است و به این شاگرد نوآموز درس رازداری و کتمان میآموزد و همو در آینده از اصحاب سر امام میگردد.
6- نعمان بن بشیر میگوید: در سفرحج با جابر بودم. در مدینه بر ابوجعفر درآمد و در روز آخر با آن حضرت خداحافظی کرد و شادمانه از نزد او بیرون آمد و رهسپار کوفه شدیم. در یکی از منازل بین راه شخصی به مارسید نامهای به جابر داد. جابر نامه را بوسید و برچشم نهاد و سپس باز کرد و خواند. دیدم هرچه نامه را میخواند چهرهاش گرفته و گرفتهتر میشود. روز بعد از ورود به کوفه به ملاحظه احترام جابر به دیدارش رفتم با منظره شگفتآوری مواجه شدم. دیوانگی جابر و بازی با کودکان که به دستور و هدایت امام برای در امان ماندن از خطری که از سوی خلیفه هشام بن عبدالملک او را تهدید میکرد. این موارد نمونههایی از چگونگی ارتباط امام با یاران نزدیکش بود که نمایانگر وجود پیوستگی و رابطهای محاسبه شده و تشکیلاتی است.
7- سیاست تقیه و پرهیز از اقدام عملی در برابر حکومت به دلیل فضای اختناق و سختگیری حاکمان، در سیره امام و شیعیان دیده میشود. نکته مهم اینکه از نحوه برخورد حکومت با امام میتوان به میزان اهمیت و اقتدار امام در مواجه سیاسی و اجتماعی با حکومت پی برد.
امام و مسائل سیاسی دوره
احادیث متفقالقول شیعه بر انتخاب امام باقر علیهالسلام به عنوان وصی و جانشین از سوی امام سجاد علیهالسلام وارد شد، با وجود این انتخاب از مشکلات اولیه امام باقر علیهالسلام، منازعات داخلی شیعیان برای اثبات حقّانیت امامت خود بود که در سه مورد تحقق یافت:
1) ادعای امامت محمد حنفیه از سوی مختار و پیروانش و تلاش امام برای رد این ادعا بود.
2) مشکل عبدالله محض و ادعای امامت فرزندش«محمد نفس زکیه»
3) مشکل زید بن علی بن حسین علیهما السلام برادر ناتنی امام باقر علیهالسلام که اگرچه قیام زید در دوران امام صادق علیهالسلام برگزار و عقائد زیدیه بعدها شکل گرفت، اما عقائد اولیه مربوط به شروط امامت در زمان ایشان مطرح شده لذا تقابل جدی امام باقر علیهالسلام و تأکید ایشان بر مسأله مشروعیّت،حقانیت و نص بر امامت خود از سوی امام سجاد علیهالسلام را درپی داشت.
سعی امام بر تبیین مفهوم امامت و وظایف او به عنوان خلیفهالله و مفسّر احکام الهی بود و در این زمینه هم موفق به برگرداندن برخی از پیروان خود شد که به سوی زید رفته بودند و هم موفق به جذب پیروان جدیدی شدند که بعدها بسیار تأثیرگذار شدند، از جمله این اصحاب میتوان به زراره بن اعین و برادرش حمران بن اعین، حمزه بن محمد بن عبدالله طیّار، معروفبنخرّبوذ، ابوبصیر الاسدی، برید بن معاویه، محمد بن مسلم ریاحی و فضیل بن یسار و... اشاره داشت. پیروان امام مورد تردید کتب رجالی اهل سنت قرار نگرفته و البته از آنان با تعابیر رافضی، غالی یا شیعی نام میبردند.
از نمونههای تلاش امام برای تبیین حقایق در مسأله امامت برای پیروان خود میتوان به این موارد اشاره داشت:
1) فردی از رهبران زیدیه درباره حکم نبیذ با استناد به شرب نبیذ از سوی زید از امام سؤال میکند، امام در جواب میفرماید: «باور نمیکنم که زید{نبیذ} بنوشد، ولی حتی اگر او هم مبادرت به این کار کند، نه پیامبر است و نه امین پیامبر، تنها فردی معمولی از خاندان محمد (صلی علیه و آله) است و برخی اوقات درست عمل میکند و زمانی هم مرتکب خطا میشود.»
2) منازعه امام و زید در مسأله امامت، امام به زید میفرماید، اگر شرط امامت قیام بالسیف باشد، شما منکر امامت پدرت هستی؟
3) از دیگر نمونهها سؤال ابوبکرخضرمی و برادرش علقمه(شاید به راهنمای امام باقر علیهالسلام) از زید است بر اینکه آیا حضرت علی علیهالسلام قبل از اینکه دست به شمشیر برد امام بود؟ زید از جواب طفره میرود و آن دو از زید برگشتند.
4) دیدگاه زید درباره خلافت شیخین نیز از مواردی است که مورد مخالفت امام واقع شد. زید و پیروانش اعتقاد به مشروعیت خلافت شیخین داشتند که چالشی برای امام باقر علیهالسلام که قائل به عدم مشروعیت بود به همراه داشت. البته امام با وجود این اعتقاد هیچگاه بر علیه دو خلیفه حرفی نزد.
از نمونه این چالشهای امام نسبت به زیدیه، دیدگاه منفی او نسبت به حکم بن عتیبه کندی بود که از برجستهترین فقها و قاضی کوفه بود و نفوذ زیادی داشت اما با وجود اینکه علی علیهالسلام را برتر از خلفا میدانست اما دیدگاه زیدی داشته و مشروعیت حکومت خلفا را پذیرفت از این رو امام درباره او میفرماید:
«حکم بن عتیبه و دیگران یاران زید بسیاری از مردم را منحرف کردند. آنان میگویند ما به خدا و روز جزا ایمان داریم در حالی که مؤمن نیستند»
امام صادق علیهالسلام نیزحکم به کفر ورزی حکم بن عتیبه علیه امام باقرعلیه السلام نمود. امام زیدیه را «النصّاب» (مرتدین و معاندین) که از علی علیهالسلام منزجر بودند، نامید.
احضار امام باقر علیهالسلام به همراه فرزند بزرگوارشان به شام از اقدامات هشام بن حکم در دوران حکومتی خود با هدف تحقیر و سختگیری بر امام بود تا آن حضرت از اندیشه به دستگیری حکومت و تشویق شیعیان به مبارزه با حکومت دست بردارد. از اینرو از درباریان خواست تا پس از وی به شماتت و دشنام امام بپردازند. در مقابل، امام پس از ورود به محل بدون اینکه خطاب امیرالمؤمنین کند، با اشاره به جمع سلام نمود و بدون اجازه خلیفه نشست. این حرکت امام که آتش کینه را در دل هشام شعلهور ساخته بود، شروع کرد به بد گفتن از آن حضرت و اینکه شما اولاد علی(علیهالسلام) همواره بین امت سلامی اختلاف افکنده، گمان باطل بر پیشوایی امت دارید و... بعد از وی درباریان نیز مطالبی در شماتت گفتند تا به زعم خود روحیه امام را تضعیف نمایند. در این هنگام امام برخاستند و این گونه فرمودند که:
«به کجا میروید ای آدمها؟ و چه سرانجامی برایتان در نظر گرفتهاند؟ به وسیله ما بود که خداوند گذشتگان شما را هدایت کرد، و به دست ما نیز خواهد بود که مُهر پایان به کار شما میزند، اگر شما را امروز دولتی مستعجل(و زودگذر) است ما را دولتی دیرنده و پایدار خواهد بود و پس از دولت ما کسی را دولت نیست. ماییم اهل عاقبت که خدا فرمود: عاقبت متعلق به صاحبان تقوا است.»
این بیان که در حضور گروهی از بالاترین مقامات دولتی بیان میشد در حقیقت نفی همه ارزشهای جامعه آن روز و مایه رسوایی دستگاه خلافت بود. خلیفه امام را به زندان میافکند. امام در زندان نیز دست از افشاگری نمیکشد و ماهیت ظالمانه حکومت را بیان نموده و جایگاه اهل بیت را تبیین مینمود. در محیط شام که مردم از شنیدن فضائل اهل بیت علیهم السلام محروم بودند، این بیانات امام تازگی داشت و میتوانست برای حکومت دردسر آفرین باشد. از این رو وقتی اخبار زندان و بلوای زندانیان به گوش هشام میرسد، ایشان را مجدداً به مدینه بر میگرداند.
در بازگشت به مدینه هشام دستور میدهد آنان را بر مرکبهای رهوار و تندرو سوار کنند و در هیچ یک از مناطق و شهرهای بین مسیر توقف نکنند، سه روز بدون آب و غذا میپیمایند تا به مدینه میرسند، طبق دستور خلیفه مردم مدینه نیز در به روی امام بسته و اجازه ورود نمیدهند که امام بر بلندی اطراف رفته و با صدای رسا اینچنین مردم مدینه را خطاب قرار میدهد که؛
«یَا أَهْلَ الْمَدِینَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ یَقُولُ اللَّهُ بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ قَالَ وَ کَانَ فِیهِمْ شَیْخٌ کَبِیرٌ فَأَتَاهُمْ فَقَالَ یَا قَوْمِ هَذِهِ وَ اللَّهِ دَعْوَةُ شُعَیْبٍ ع وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَخْرُجُوا إِلَى هَذَا الرَّجُلِ بِالْأَسْوَاقِ لَتُؤْخَذُنَّ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ فَصَدِّقُونِی هَذِهِ الْمَرَّةَ وَ أَطِیعُونِی وَ کَذِّبُونِی فِیمَا تَسْتَأْنِفُونَ فَإِنِّی نَاصِحٌ لَکُمْ قَالَ فَبَادَرُوا وَ أَخْرَجُوا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَصْحَابِهِ الْأَسْوَاق»
پیرمردی همشهریان خود را هشدار میدهد و به آنان یادآور میگردد که این همان نهیبی است که شُعیب پیامبر بر سر گمراهان زمان خود زد و به آنان تفهیم میکند که هماکنون در برابر همان پیامی قرار دارند که روزی گذشتگانشان در برابر آن قرار داشتند و امروز اینان گذشتگان خود را به خاطر نشنیده گرفتن آن پیام لعن و نفرین میکنند.
با این همه اختناق و فشار، امام از درگیر شدن با قدرتِ مسلط در صحنهی پیکاری رویاروی، اجتناب میورزد و دست به شمشیر نمیبرد و دستهایی را هم که عجولانه قبضه شمشیر را فشرده، برحذر میدارد و آنها را به تیزبینی و موقع شناسی بیشتر وادار میسازد و شمشیر زبان را نیز تا آن جا که ضرورت عمل بنیادین ایجاب نکرده است، در نیام میگذارد.
امام بیشترین تکیه را برفعالیت های فرهنگی و فکری قرار میدهد. کاری که هم شالوده ریزی ایدئولوژیک است و هم تقیه سیاسی، اما سمت وسوی کلی حرکت امام برای یاران نزدیک و شیعیان راستین همان ایجاد نظامی اسلامی و حرکتی علوی است همراه با نوید آینده دلخواه به مؤمنان و شیعیان.
در دیدار پیرمردی که اظهار ارادت و علاقه به امام و اهل بیت پیامبر، و پذیرش فرمان آنان را مطرح ساخت و گفت آیا برای من امیدی هست؟ امام در جواب فرمودند: «فردی همین سؤال را از پدرم علی بن الحسین علیهما السلام پرسید و ایشان فرمودند: اگر در این انتظار بمیری بر پیامبر و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین فرود میآیی و دلت خنک و جانت کامیاب و چشمت روشن خواهد شد... و اگر زنده بمانی در همین جهان روزگاری را خواهی دیدکه چشم تو روشن شود و درآن روزگار با ما و در کنار ما برترین جایگاه را خواهی پیمود.»/9191/د101/ن
ارسال نظرات