باران رحمت الهی در دل پاک اثر می کند
به گزارش خبرگزاری رسا، حجتالاسلام والمسلمین صدیقی در درس اخلاق خود که متن آن در پایگاه اینترنتی معاونت تهذیب حوزههای علمیه منتشر شده، به مساله عبودیت و شخصیت آیت الله بهجت پرداخته است.
بر اساس این گزارش، متن سخنان این استاد اخلاق بدین شرح است:
«فوجد عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما» زندگی و صفات صلحا و علمای ربانی الگوی انسانهاست «عند ذلک الاخیار تنزل البرکات».
آیت الله بهجت عبد خدا بود
آیتالله العظمی بهجت از اخیار و ابرار و سالکین برجسته بودند، کلید همه موفقیتها عبودیت و بندگی است.
خدا به بندگانش نظر دارد، پیامبر اکرم(ص) که تاج انبیاء بود، اما قرآن و احادیث مهمترین ویژگی را عبودیت میداند.
معراج و عبودیت در قرآن
در دو آیه قرآن انسان را معراجی و حرکت او را رو به بالا معرفی میکند، «إلیه یصعدالکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» مقصد خداست.
«و أن إلی ربک المنتهی و أن إلیه الرجعی» رجوع موجودات به سمت جان پاک به سوی خود صعود میکند.
اگر اقتضا و استعداد در وجود نباشد حتی اکسیر رسول خدا(ص) هم نمیتواند انسان را عوض کند
«إلی یصعد الکلم الطیب»، «الکلم الطیب» خیلی راز دارد گوهر و حقیقت باید طیب باشد، جان خبیث رویش ندارد، گوهر ناپاک به جایی نمیرسد، باید اقتضا و استعداد در وجود و گوهر باشد و الا هیچ اکسیری حتی اکسیر رسول خدا(ص) هم نمیتواند انسان را عوض کند.
ابولهب از أرحام و نزدیکان پیامبر(ص) بود، اما خدا او را اینگونه نفرین کرد، «تبت یدا ابی لهب و تب».
پیامبر(ص) با معجزات و اخلاق عظیم نتوانست در ابولهب و ابوجهل تأثیر بگذارد، ابوجهل در لحظه مرگ نیز گفت من دین پیامبر(ص) را قبول نکردم.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در بـــاغ لاله روید و در شـــــورهزار خس
اگر دل شورهزار یا سخت باشد، باران رحمت هم ببارد؛ نه آب قبول کند و نه گیاه آنجا نمو میکند،باید دل را پاک کرد.
حسد در میان تحصیل کردهها جایگاه خطرناکی دارد که ایمان را می خورد، «کما تاکل النار الحطب»، آتش هویت درخت را از بین میبرد، بیماری حسادت بیش از دیگران به ما کار دارد و نمیگذارد آدم صعود کند، تکبر، عُجب و حرص هم اینگونه است.
اگر کسی بخواهد آیینه خدا نما شود، باید آلودگیهای درونی را پاک کند، از پیشرفت دیگران لذت ببرد و ناراحت نشود، خودش را به رخ دیگران نکشد، وقتی درس میدهد ببیند خود را مطرح میکند یا علم را؟
شرط اول سلوک
راه سلوک خیلی باریک و خطرناک است، شرط اول پیمودن آن جان پاک است.
شرط دوم سلوک
قدم دوم عمل صالح است، جان پاک به وسیله عمل صالح بالا میرود.
شرایط عمل صالح:
داشتن اخلاص
«انما الاعمال بالنیّات»، در هر علمی ریا و تزویر باشد، عمل صالح نیست.
منطبق با قانون شرع باشد، عبادت اگر مطابق شرع بود، تأثیر میگذارد.
قرآن شفاست، اما برای کسی که مؤمن باشد، ایمان نباشد قرآن شفا نیست، اگر قرآن شفاست، باید آن را از طبیب گرفت نه اینکه انسان بگوید خودم به قرآن مراجعه کرده شفا میگیرم، باید به دلی که قرآن بر آن نازل شده راه یافت و با او ارتباط پیدا کرد، باید با قلب پیامبر(ص) ارتباط برقرار کرد که درِ ورود به آن امیر مومنان(ع) است.
قبول ولایت شرط قبولی اعمال
مرجعیت و ولایت در تکامل انسان لازم است، همانگونه که نماز بدون قبله قبول نیست، عمل بدون ولایت نیز قبول نیست.
ما باید پاکی را تحصیل کنیم؛ «ان الله یحب التوابین و یحب المطهرین»، طهارت بالفعل که تولد با فطرت است، کافی نیست، طهارت موردنظر شارع رهایی از همه ظلمتها و حجاب است، «فما لکم لا تؤمنون بالله و الرسول یدعوکم».
این عالم به منزله رحم است که توقف در آن مقدمه زندگی در دنیاست.
شما عوالم دیگر در راه دارید، باید شب را طی کنید تا به فجر برسید.
باید با ترک گناه به نور برسید
ما در ظلمات هستیم، باید به نور برسیم، باید با ترک گناه و عمل به واجب، سیر نوری را بالا ببریم. این مسیر انسان را به خدا میرساند، باید تحت ولایت بود، هیچکس نمیتواند خود را نورانی کند، فاقد نمیتواند معطی باشد.
هرکسی را بهر کاری خواستند، «کل نیسر لما خلق له و نیسره بالیسری»
خداوند عشق و نور را در دل آدم قرار میدهد و راه را برای او آسان میکند، «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین»، اگر کسی کار و تلاش کند و با نفس مقابله کند، خدا میبردش، یک کاری بکن از خودت بیرون بیایی، آنوقت میبرندت.
آیتالله العظمی بهجت من الله، فی الله، إلی الله و بالله بود
آیتالله العظمی بهجت، همیشه در طواف حق بود و لحظهای دور خود نچرخید، من الله، فی الله، إلی الله و بالله بود.
خودشان گاهی میگفتند: «مِن حرم إلی حرم»، این نوع حرکت، انسان را به عبودیت مطلق میرساند، اگر نماز و درس آیتالله العظمی بهجت را دیده بودید، ذرهای انانیت در آن نمیدیدید، همه کارش برای خدا بود، این برای خدا بودن انسان را به فناء میرساند.
«ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنّه لکم عدو مبین و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم».
ثوبان، خادم پیامبر(ص) بود، مغموم و مهموم بود، حضرت پرسید: چرا مغمومی؟ گفت: شما رفتید تا برگردید، فراقتان برای ما سخت بود، (شما از فراق امام زمان (ع) اینقدر ناراحتید؟ واقعا تشنه دیدار حضرت هستید؟) فکر کردم در بهشت جای شما کجا؟ جای من کجا؟ این آیه در دلداری او نازل شد: «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا».
رمز بودن با پیامبر(ص) همین است؛ با ادعا که نمیشود، باید اطاعت آنهم اطاعت در مسیر ولایت باشد.
درست است افق پیامبر(ص) بلند است، اما رحمة للعالمین است؛ اما هرکس در درجه خود به مقداری که نور دارد با پیامبر(ص) خواهد بود.
آیتالله العظمی بهجت نه برای خود تبلیغ کرد و نه برای خودش اهمیت داشت
آیتالله العظمی بهجت نه برای خود تبلیغ کرد و نه برای خودش اهمیت داشت، ایشان علاقه خاصی به آقا رضای همدانی داشت و شهرتگریزی را بیشتر از ایشان یاد گرفته بود.
میگفتند: آقا رضا همدانی پیغام داد به میرزای شیرازی که مرا بفرستید در بلدی مسئله بگویم، معیشتم تأمین شود، مرحوم میرزا، آقای صدر را فرستادند پیش ایشان که شما برای حوزه لازمترید، با اینکه درجه فقاهت حاج آقا رضا همدانی به اندازهای بود که بعضی بزرگان ایشان را اعلم میدانستند.
در درس و عبادت آیتالله العظمی بهجت التذاذ نبود، تعبد بود؛ لذا وقتی پدر ایشان بر اثر سعایت برخی نامهای نوشتند که من راضی نیستم به جز درس در غیر واجبات قدمی بردارید، آیتالله العظمی بهجت نامه را بردند پیش آقای قاضی، ایشان گفت: به دستور پدرتان عمل کنید، آیتالله العظمی بهجت تا زنده بود در درس آقای قاضی و عمل مستحب دیگری شرکت نکرد.
میرزا جواد ملکی تبریزی تکبیر نماز را که میگفت ما را با خود میبرد
مرحوم میرزا عبدالعلی تهرانی نقل میکرد: وقتی ما در نماز میرزا جواد ملکی تبریزی شرکت میکردیم، تکبیر نماز را که میگفت، ما را نیز با خود میبرد، اما با اینهمه ایشان معتقد بود شیخ مرتضی زاهد چیز دیگری است، چرا؟ شیخ مرتضی زاهد حتی شب زفاف هم غرق در عبادت بود که خدا متوجهش کرد الآن وظیفه تو چیز دیگری است، شیخ مرتضی گفت: من از نماز شب چیزی گیرم نیامد، به خاطر خدا از نماز شب گذشتم و سراغ همسرم رفتم و هر دری هم به رویم باز شد به برکت آن بود.
آیتالله العظمی بهجت اهل سکوت بود، «لا یستقیم قلب المؤمن» مگر زبانش اصلاح شود.
کنترل زبان آغاز خودسازی است «قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون الذین هم عن اللغو معرضون» خشوع در گرو اعراض از لغو است.
آیتالله العظمی بهجت اهل خواندن مجلات و روزنامهها نبود، ولی یکبار به مقام معظم رهبری، گفته بودند چرا شما در محافل بینالمللی افرادی نداشته باشید که برای شما کار کنند؟ مقام معظم رهبری گفته بودند: ما بودجه نداریم، آیتالله العظمی بهجت گفته بودند: اگر جنگ پیش بیاید چقدر هزینه میکنید؟ همان هزینه را صرف این امور کنید.
آیتالله العظمی بهجت به حفظ نظام و ولایت حساسیت داشتند، هم در ادعیهشان و هم در مراقبهشان. /929/د101/ن