۰۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۰
کد خبر: ۱۳۳۲۱۱
اخلاق معاشرت (2)؛

سلام کردن به دیگران نشانه فروتنی است

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام جواد محدثی در کتاب اخلاق معاشرت می‌نویسد: دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى ‏از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است، دلها را به هم نزدیکتر ومحبت‌ها را بیشتر مى‏سازد.
اخلاق معاشرت
 
به گزارش خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعه‌ای از رهنمود‌های اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«سلام و مصافحه» می‌خوانیم: پیوندهاى اجتماعى، نیازمند «تحکیم‏» است. استوارسازى این رشته‏ها با کلى‏گویى به دست نمى‏آید. بایدنمونه‏هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى‏دوستى و پیوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پایدار بماند. «سلام‏» ودست دادن یکى از این امور است.
سلام، چراغ سبز آشنایى است. وقتى دو نفر به هم مى‏رسند، نگاهها که به هم مى‏افتد، چهره‏ها که‏رو در رو قرار مى‏گیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادرى،«سلام دادن‏» است و در پى آن، دست دادن و «مصافحه‏».
دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر مى‏رسند، آشنا و دوست هم‏هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟ آیامناسب‏تر از «سلام‏» چیزى سراغ دارید؟
 
مفهوم سلام
سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که: هم سلامتى وتندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که‏گزندى به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه وکینه‏ورز و دشمن. نیز نوعى درود و تحیت اسلامى است که دو مسلمان‏به هم مى‏گویند. این معناى شعار اسلامى سلام است.
دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى‏از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است. دلها را به هم نزدیکتر ومحبتها را بیشتر مى‏سازد. تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکترمى‏کند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!
«دست در دست، چو پیوند دو قلب.
گرمتر مى‏گردد،
دل آزرده دوست،
نرمتر مى‏گردد ...»
بارى ... سلام، نام خداست و تحیت الهى. سفارش پیامبر است وامامان. تا آنجا که فرموده‏اند: اگر کسى پیش از سلام، شروع به سخن‏کرد، جواب ندهید: «من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.» (1)
در حدیث دیگرى امام صادق(ع) از قول خداوند نقل مى‏کند که:بخیل، کسى است که از سلام دادن به دیگرى بخل ورزد:«البخیل من بخل بالسلام.» (2)
راستى ... سلام دادن به دیگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه‏انسان نمى‏کاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادى، پولى، آبرویى‏و ... ندارد، بلکه محبت‏آور و صفابخش است و خداپسند و سیره‏رسول خدا(ص) و روش و منش اولیاء الهى است. به علاوه، نشانه‏اى ازتواضع و فروتنى و نداشتن کبر است. انسانهاى متواضع، نه تنها زیان‏نمى‏بینند، بلکه عزت و محبوبیت هم پیدا مى‏کنند. امام صادق(ع)فرمود: «من التواضع ان تسلم على من لقیت از نشانه‏هاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى، سلام‏دهى.‏» (3)
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود:«اذا تلاقیتم، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح، هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام‏» و «دست دادن‏» با هم دیدارکنید.‏» (4)
 
ادب و آداب سلام
سیره رفتارى پیامبر خدا آن بود که به هر که مى‏رسید - حتى کودکان- ابتدا به او سلام مى‏کرد، بخصوص در مورد سلام کردن به کودکان‏مى‏فرمود: پنج صفت است که تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم کرد، یکى‏هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من «سنت‏» گردد. (5)
این خصلت‏خجسته، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع اوسرچشمه مى‏گرفت. اینها درست ولى ادب اقتضا مى‏کند که‏کوچکترها به بزرگترها سلام کنند. در حدیث آمده است که پیامبراکرم(ص) فرمود:
کوچک به بزرگ سلام کند،
یک نفر به دو نفر،
و جمعیت کم به جمعیت فراوان،
و سواره بر پیاده،
و رهگذر، بر کسى که ایستاده است.
و ایستاده بر کسى که نشسته است. (6)
و البته که اگر جز این باشد، نشان تواضع نخواهد بود!
سلام را باید آشکارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد. احادیث فراوانى‏با عنوان «الجهر بالسلام‏» و «افشاء سلام‏» آمده که سفارش اکید دارد که‏سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب‏سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.
اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعى، یا رسیدن به‏خانه و محل کار، سلام بگویید، ولى آهسته، شاید سلامتان را نشنوند. بااینکه شما سلام داده‏اید، ولى به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یاهر عامل دیگر، سلامتان را نشنوند، شما را بى‏ادب و بى‏اعتنا خواهندشمرد و متکبر خواهند پنداشت.
یا اگر سلام دیگرى را جواب دهید؛ اما آهسته و زیر لب، به گونه‏اى‏که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مساله‏اى، خصومتى و ...پیش آمده، یا شما سرسنگین و متکبر شده‏اید که حتى جواب سلامش‏را هم نمى‏دهید یا با دشوارى و بى‏علاقگى جواب مى‏دهید. 
راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان‏دستور دینى در معاشرتها است، یعنى آشکارا سلام کردن.
امام صادق(ع) مى‏فرماید: «هرگاه یکى از شما سلام مى‏دهد، سلامش را آشکارا بگوید. نگوید که «سلام‏دادم، ولى جوابم ندادند»، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند! و هرگاه یکى ازشما جواب سلام مى‏دهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگرنگوید که «سلام کردم ولى جوابم را ندادند!» (7)
اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بیشترین‏ثواب نیز از آن کسى است که شروع به سلام کند.
آن که سلام مى‏دهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که‏سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤمن است و هدیه را بایدپاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. و این تعلیم قرآن کریم‏است که تحیت دیگران را به گونه‏اى بهتر پاسخ دهید: «... فحیوا باحسن‏منها» (8)، یا مثل همان را بازگردانید.
 
دست دادن
گفتیم که «مصافحه‏» هم، «دوستى‏آور»، «کدورت‏زدا» و «محبت‏آفرین‏»است. ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز مى‏کنیم.برعکس، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته باشیم، از دست دادن با اوپرهیز مى‏کنیم. به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى،در تحکیم رابطه‏هاى دوستى و اخوت، ثمربخش است.
امام باقر(ع) فرمود: هر دو نفر مؤمنى که با هم دست‏بدهند، دست‏خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که‏طرف مقابل را بیشتر دوست‏بدارد. (9)
و نیز امام صادق(ع) فرمود: هنگامى که دو برادر دینى به هم مى‏رسند و با هم دست مى‏دهند،خداوند با نظر رحمت‏به آنان مى‏نگردد و گناهانشان، آن سان که برگ‏درختان مى‏ریزد، فرو مى‏ریزد، تا آنکه آن دو از هم جدا شوند. (10)
 
شیوه مصافحه
دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد. یکى از آنهاپیوستگى و تکرار است. در یک سفر و همراهى و دیدار، حتى چند باردست دادن نیز مطلوب است.
ابوعبیده نقل مى‏کند: همراه امام باقر(ع) بودم. اول من سوارمى‏شدم، سپس آن حضرت. چون بر مرکب خویش استوار مى‏شدیم،سلام مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد، چنان که گویى قبلا یکدیگر راندیده‏ایم. آنگاه مصافحه مى‏کرد. هرگاه هم از مرکب فرود مى‏آمدیم وروى زمین قرار مى‏گرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام مى‏کرد ودست مى‏داد و احوالپرسى مى‏کرد و مى‏فرمود: «با دست دادن دو مؤمن،گناهانشان همچون برگ درختان فرو مى‏ریزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم‏جدا شوند.» (11)
از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبت و علاقه‏است، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد. (12)
جابر بن‏عبدالله مى‏گوید: در دیدار با رسول خدا(ص) بر آن‏حضرت سلام کردم. آن‏حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست‏فشردن، همچون بوسیدن برادر دینى است. (13)
همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن‏از آداب دیگر این سنت اسلامى است. در مصافحه، پاداش کسى بیشتراست که دستش را بیشتر نگه دارد. (14)
پیامبر اسلام(ص) نیز این سنت نیکو را داشت که چون با کسى‏دست مى‏داد، آن قدر دست‏خود را نگه مى‏داشت، تا طرف مقابل دست‏خود را سست کند و عقب بکشد. (15) بارى ... محبت قلبى را باید آشکار ساخت.
علاقه، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکارکرد، تا از برکاتش بهره برد. روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیهاو تحکیم آشناییها و رابطه‏ها است. به دستور اسلام، هرگاه مؤمنى راملاقات مى‏کنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشاش وخندان به هم نشان دهید. (16)
از آثار دیگر مصافحه، «کینه‏زدایى‏» است. پیامبر خدا(ص) فرمود: «تصافحوا، فان التصافح یذهب السخیمة‏» (17) و «تصافحوا فانه یذهب بالغل‏». (18) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را مى‏زداید.
 
دست دادن با زنان
بر اساس «مکتبى‏» بودن مرز دوستیها و رابطه‏ها و معاشرتها، دست‏دادن با نامحرم، حرام است و صرف دوستى و رفاقت و آشنایى وهمکار بودن یا ملاحظات سیاسى و دیپلماسى در سفرهاى خارجى ودیدارهاى رسمى، دلیل نمى‏شود که کسى با نامحرم و اجنبى، مصافحه‏کند. روشنفکر مآبى در این مساله جایى ندارد. رسول خدا فرمود: بازنان دست نمى‏دهم (19) (البته زنان نامحرم). و در حدیث نبوى دیگرى‏آمده است:
«اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست‏بدهد (که نباید دست دهد) و ناچارباشد، یا بخواهد با او «بیعت‏» کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست،دستکش) مانعى ندارد.» (20)
البته معیار عمل، فتواى مجتهدى است که از او تقلید مى‏کنید و هرمسلمان متعهد، باید براى عمل خود ملاک و حجت‏شرعى داشته باشد.
پى‏نوشتها:
1) سفینة‏البحار، محدث قمى، ج‏1، ص 645.
2) میزان‏الحکمه، رى‏شهرى، ج‏4، ص‏535.
3) خصال صدوق، ص‏11.
4) سفینة‏البحار. ج‏1، ص‏465.
5) بحارالانوار (بیروت)، ج‏73، ص‏10.
6) میزان‏الحکمه، ج‏4، ص‏538.
7) اصول کافى (عربى) کلینى، ج‏2، ص‏645.
8) نساء، آیه 86.
9) اصول کافى، ج‏2، ص‏179.
10) همان، ص‏183.
11) همان، ص‏179.
12) بحارالانوار، ج‏73، ص‏26.
13) همان، ص‏23.
14) همان، ص‏28.
15) همان، ص‏30.
16) میزان‏الحکمه، ج‏5، ص‏355.
17) بحارالانوار، ج‏74، ص‏158.
18) میزان‏الحکمه، ج‏5، ص‏354.
19) کنزالعمال، حدیث 475.
20) همان، حدیث 25346.
ارسال نظرات