انسان شناسی مبتنی بر قرآن باید توسط حوزه علمیه ارائه شود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجتالاسلام حسینی قلعه بهمن، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و مدیر مسؤول نشریه معرفت ادیان، در ارتباط با اهمیت و ضرورت پرداختن به بحث های انسان شناسی در ادیان اظهار داشت: در خیلی از مراکز دنیا انسانشناسی به عنوان رشته مهم دانشگاهی مورد توجه قرارمیگیرد، اما در فضاهای علمی ما حتی به عنوان یک درس اصلی هم لحاظ نمی شود.
مدیر دانشگاه مجازی امام خمینی(ره) معتقد است: اگر قرار بر این است که انسان شناسی مبتنی بر قرآن و سنت اسلامی ارائه شود، حوزه جایی است که باید به آن بپردازد.
در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
رسا ـ در آموزه هایی که توسط ادیان و آیین های مختلف ارائه می شود به مطالبی برمی خوریم که به مقوله «انسان» پرداخته شده است. در ابتدا بفرمایید موضوع انسان شناسی در آموزه های ادیان تا چه حد اهمیت دارد؟
واقعیت این است که انسان شناسی مبنا و نقطه عزیمت خیلی از مباحث فرهنگی، اعتقادی و ارزشی قرار میگیرد. به عبارت دیگر ما حتی اگر بخواهیم در صوری ترین قرار دادها بین انسان ها صحبت کنیم، مثل حرکت از سمت راست یا چپ در قوانین رانندگی، مباحث انسان شناسی در آن دخالت دارد، و آن شخصی که میخواهد قرار دادی قرار بدهد و قانونی را وضع کند، می بیند که کدام سمت حرکت کردن، سود و نفع بیشتری برای انسان دارد، اهداف انسان را کدام یک بهتر تامین می کند.
پس در اینجا باید بررسی شود که زندگی انسان چه هدفی را دنبال میکند، حتی برای وضع قانون راهنمایی و رانندگی، باید سبک و سنگین کنیم این قانون به شکل الف باشد برای انسان بهتر است یا به شکل ب؟ بعد باید مفید بودن آن را برای انسان مشخص کنیم، از این رو باید انسان را شناسایی کنیم که انسان چگونه موجودی است تا بتوانیم برایش قانونی را وضع کنیم که مفید باشد و مضر نباشد. پس ناچارا باید وارد فضای بحث انسان شناسی شویم.
این صوریترین شکل ممکن است که از آن تعبیر به بحث حقوقی یا بحث اخلاقی میشود. ظاهر این مسئله ساده را بگیرد و تا مسائل پیچیده بروید که انسان برای چه به این دنیا آمده و از کجا کارش را شروع کرده و به کجا ختم خواهد شد.
این مباحث بسیار کارساز است، پس اگر ما اعتقاد داریم که ادیان و آیین ها میخواهند راه را به انسان نشان بدهند و مسیر حرکت او را مشخص کنند، یک بخش کلیدی که باید در باره آن صحبت کنند خود انسان است. از این رو باید انسان را تعریف کنند و سپس سعادت او را تعریف کنند و بعد برای آن نسخه بپیچند که چگونه به این سعادت برسد.
در یک جمع بندی می توان گفت ما بدون در نظر گرفتن یک انسان شناسی تمام عیار نمیتوانیم وارد اغلب حوزه های فکری بشویم، بنابراین اگر بخواهیم در زمینه ادیان هم کار کنیم بدون در نظر گرفتن بعد انسان شناختی آن دین و آیین، مطالعات ما شکل خوب و منظم و کامل را نمیتواند داشته باشد، پس در بحث ادیان هم باید به مقوله انسان شناسی به عنوان یک فاکتور مهم نظر کرد.
رسا ـ معمولا مجموعه معارفی که در ادیان مطرح است، ذیل چند بخش کلی مطرح می شود. مباحث انسان شناسی در کدام یک از این بخش ها ارائه می شود؟
در مطالعات ادیانی مهمترین جایگاهی که به انسان شناسی می دهیم ذیل بحثهای جهان شناسی است، کاسمولوژوی یا جهانشناسی، به معنای عام آن.
اگر بخواهیم دقیق تر صحبت کنیم ادیان معمولا از دو شاخه مباحث مهم و کلی تشکیل شده اند، مباحث اعتقادی و مباحث رفتاری(احکام)، مباحث احکامی آنها معمولا در دو شاخه فقه و اخلاق قرار میگیرد و گاهی اوقات تعبیر به ایدئولوژی می شود، ولی مباحث اعتقادی در سه شاخه اصلی مبداء شناسی، جهانشناسی و فرجام شناسی قرار میگیرد، مبدا شناسی مباحث مربوط به حقیقت غایی را پیگیری میکند که آیا در جهان، یک مبدئی وجود دارد که کل جهان از آن نشأت گرفته یا خیر؟ اگر چنین مبدئی هست، رابطه کل عالم با آن چیست؟ و خلاصه بحثهایی که ما به عنوان خداشناسی می شناسیم در اینجا قرار میگیرد.
شاخه دوم بحث، بحث جهانشناختی است، یعنی شناخت ماسوای ذات باری تعالی، یعنی شما مبدأ را شناختهاید و میخواهید بعد از مبدأ را مورد بررسی قرار دهید، در یک معنای عام، جهان شناسی یا کیهان شناسی به وجود داشتن و تحقق یافتن و مسیر حرکت این عالم توجه می کند، که این عالم به چه شکلی ایجاد شده و رابطه آن با مبدا چگونه است، آیا عین مبدا است یا در مبدا قرار گرفته یا اینکه از مبدا به عنوان یک مخلوق جدا شده و ارتباط قطع شده، صادر شده یا عالم تجلی آن مبدا است.
در اینجا از چگونگی شکل گیری جهان و رابطه آن با مبدأ بحث می شود، آیا این جهان یک حرکت مستقیم دارد، آغاز و پایانی دارد، آغازش از تاریکی و پایانش به تاریکی. یا اینکه جهان دارای یک حرکت دوار است، میرود و حرکت می کند و وقتی به پایان می رسد دوباره از اول شروع میکند، و دوباره طی طریق میکند، و در این مسیر مراتب مختلفی را طی میکند که فرضیه ادوار جهانی در آیین هندو به این جا بر می گردد، یا اینکه مثل گروهی از بودایی ها که معتقدند بوداهایی که مراقبه دارند، به نوبت و بر اساس نظم خاصی این عالم را خلق می کنند، و هر کدام که خلقشان تمام می شود، پرونده اش بسته می شود و بودای بعدی کارش را شروع می کند.
ذیل این بحث ها که آغاز و انجام جهان کجاست، یک بحث مهم هم قرار میگیرد که آغاز و انجام انسان کجاست؟ این انسان در این عالم از چه جایگاهی برخودرار است و چه نیازهایی برای پدید آمدن دارد؟ به عنوان یک فردی از افراد مقوله جهان شناسی، یک موضوعی از موضوعات مختلف جهان شناسی، بحث انسان شناسی هم قرار میگیرد.
در کنار بحث جهان شناسی، بحث فرجام شناسی هم مطرح می شود، هرچند فرجام شناسی به نوعی به بحثهای جهان شناسی بر میگردد، اما به خاطر اهمیتش آن را جدا کرده و پیگیری می کنند که این عالم عاقبت به کجا خواهد رسید؟ فرجام این عالم کجاست؟ آیا خیر و سعادت است یا نابودی و فنا است؟ بحث اسکتولوژی در اینجا مطرح می شود. البته در ضمن همین مباحث فرجام انسان را هم طرح می کنند و آن را مورد واکاوی قرار می دهند.
پس به طور کلی می توان گفت که بحث های انسان شناختی اغلب در مباحث جهان شناسی قرار میگیرد و البته برخی از آنها در فرجام شناسی واقع می شود.
رساـ طبیعتا مباحث مربوط به انسان گستره وسیعی را شامل می شود که برخی از آنان چندان مورد توجه ادیان نیست. لطفا بفرمایید در مطالعات ادیانی چه موضوعاتی از انسان شناسی مطرح میشود؟
به تعداد مختلف بخشهای وجود انسان میتوان موضوع برای انسان شناسی تصور کرد، در ادیان از نگاهها و ابعاد مختلفی به انسان پرداخته میشود و به همین دلیل شاخه های مختلفی برای آن به وجود آمده است. این جا چند شاخه که قابل بررسی است را ذکر میکنیم.
اولین موضوعی که در بحث ادیان مورد توجه قرار میگیرد تعریف و بیان چیستی انسان است، یعنی از نگاه ادیان انسان را تعریف کرده و بگوییم که انسان چیست.
دومین بحث، ابعاد وجودی انسان است، یعنی از نگاه این ادیان وجود انسان چه ابعادی دارد، برای مثال در آیین زرتشت گفته میشود انسان از سه بخش تن، روان و فربهر، یعنی یک تایید الهی که کنار تن و روان قرار میگیرد، تشکیل شده است که باعث میشود این شخص نیروی فوق العاده بگیرد، اینجا سه بعد برای انسان لحاظ کرده است. در یهودیت میخوانید که انسان یک بعد خاکی دارد و یک بعد الهی، که بعد خاکی آن به خاک بر میگردد، و بعد الهی آن یک نفخه الهی است که با هم ترکیب میشوند و مرکبی را به نام انسان تشکیل می دهند.
درنگاه اسلام، انسان موجودی است که اصل و اساس آن روحش است، و جسم خاکی و بدن او ابزاری در دست روحش است، هویت و اصالت انسان با روح است و جسم ابزار کار روح است. این بحث مهمی است در ادیان مختلف، که انسان را دارای چه ابعاد وجودی تصور میکنند.
بحث سوم این است که ما وقتی انسان را موجود چند بعدی تصور کردیم و برای آن لااقل دو بعد جسمانی و روحانی متصور شدیم، حال بعد روحانی انسان چگونه خلق شده؟ آیا در عالمی دیگر خلق و نگهداری شده و بعد در قفس تن جا داده شده است و یا خیر، همراه با بعد جسمانی خلق شده و بعد همزمان وارد این عالم شده اند. در این بخش که بسیار مهم هم است، دیدگاهها و نظرها و تبیینها و استدلالهای مختلف ارائه شده است.
بحث چهارمی که اینجا مطرح است، چگونگی آفرینش جسم انسان میباشد، به طور کلی انسان در ابتدا که می خواست پا به این عالم بگذارد، آیا خداوند متعال گل او را سرشت و نفخه الهی در او دمید و این انسان پا به عرصه وجود گذاشت، یا اینکه، یک مسیر تکاملی را طی کرده تا یک جسم با این شکل بدست آورده و انسان نام گرفته، اینها همه دیدگاه های مختلفی است که راجع به جسم انسان به طور کلی در این جا مطرح است.
در بعضی ادیان ممکن است نسبت به جسم انسان خاصی، هم نظر داده شود. مثلا در دین زرتشت، بگویند که جسم زرتشت از یک ترکیب خاصی ساخته شد. یا سوشیانت هایی که در آخر الزمان می آیند، جسمشان از نطفه ای که از زرتشت باقی مانده ساخته می شود. یعنی ما در بحثهای ادیانی یکبار از اصل انسان که جسمش چگونه ساخته شد صحبت میکنیم و یکبار هم در مورد اشخاص خاص، و چگونگی بوجود آمدن آنها، مثلا جریان داستان حضرت عیسی(ع) و اینکه نطفه اش چگونه بسته شد در حالی که پدر نداشت؟
بحث پنجمی که در بحثهای ادیانی موضوع زیبا و جالبی میباشد، بحث طبیعت و سرشت انسانی است، اینکه از نگاه ادیان، انسان ذاتا پاک به دنیا می آید، یعنی از یک طهارت ذاتی برخوردار میباشد یا این که از یک آلودگی خبر میدهد و وجود او با یک آلودگی همراه است و یک گناهی همراه اوست؟ اساسا سرشت انسان پاک است یا ناپاک؟ یا ترکیبی از ناپاکی و پاکی؟ یعنی هم پاکی و ناپاکی بصورت بالقوه دارد که به هر کدام توجه کند همان به فعلیت می رسد یا اینکه معتقد شویم که انسان خالص است و پاکی و ناپاکی در او مطرح نیست، بلکه در مسیر زندگی پاکی و ناپاکی را جذب میکند.
البته یک بحث بسیار مهم در اینجا فطرت انسان است. ما اعتقاد داریم خداوند متعال غیر از انبیایی که برای ما فرستاده، در درون ما نقشه راهی بصورت بالقوه قرار داده که مانند یک قطب نما می تواند مسیر را به ما نشان دهد.
رسا ـ غیر از اسلام، ادیان دیگر نیز بحث فطرت را به این صورت مطرح کرده اند؟
بعضی ها با «اینیت نیچر» به این موضوع اشاره دارند، یعنی طبیعت درونی انسان، این یک مبحث جذاب است که در بحثهای ادیانی هم میتوان آن را پیگیری کرد. بالاخره انسان فطرت دارد، که بعضی ها به وجدان تعبیر می کنند. مثلا در آیین بودا حقی به انسان می دهند که در موقعیت های مختلف بتواند کار خوب را از بد تشخیص دهد، آنجا وجدان را قرار میدهند که خود شخص میتواند بفهمد کدام درست و کدام خطاست، فطرت یک بحث اساسی است که در عالم اسلام خوب به آن پرداخته شده است و طبیعتا در ادیان دیگر هم میتوانیم اشارههایی به آن را پیدا میکنیم.
رسا ـ این موضوع ششم است یا ذیل همان بحث طبیعت و سرشت مطرح می شود؟
ذیل طبیعت و سرشت مطرح می شود، یک طبیعت بالقوه که خدا در درون ما قرار داده، البته باید توجه داشته باشیم که در کنار این راهنما، قطب نما و نقشه به طرف خیر، ذات باریتعالی در درون انسان به نوعی تمایل به شر هم قرار داده است. اینکه انسان عجول و کفور و طغیانگر است، اینها همان طبیعت منفی است و بین فطرت و این طبیعت منفی چالش وجود دارد که انسان باید از همان اول یکی را انتخاب کند.
بحث ششمی که در مباحث انسان شناسی مطرح می شود، جایگاه انسان در نظام خلقت است، یعنی ما باید نگاه کنیم که از نگاه ادیان مختلف، انسان در چه موقعیتی آفریده شده؟ ساده ترین فرض آن این است که آیا اشرف مخلوقات است یا اشرف مخلوقات روی زمین است؟ مثلا وقتی با ملائکه در نظر گرفته می شود از ملائکه پایین تر است، یا اینکه انسان هم یک حیوانی است در میان سایر حیوانات، ولی به جای چهار دست و پا، راست قامت راه می رود. نگاه ادیان در اینجا قابل بررسی است و از همه مهمتر باید به این سوال پاسخ بدهیم که آیا انسان میتواند از این جایگاهی که دارد بالا برود یا نه؟ وقتی میگوییم از فرشتگان پایین تر است آیا می تواند به صورت اکتسابی از این پلکان بالا برود و از ملائکه بالاتر رود و حدی که میتواند اوج بگیرد تا کجاست؟
به طور مثال در آیین هندو اعتقاد بر این است که انسان میتواند پرواز کند و اینقدر بالا رود که ملحق به اصل برهمن شود. آیا انسان در جایگاهی که قرار گرفته می تواند بالاتر برود یا جایگاه او فیکس است، از طرف دیگر آیا از جایگاه خودش پایینتر هم می تواند بیاید و یا سقوط کند. این بحث دقیقی است که هنوز به طور جدی و مفصل دراین مورد کار ی انجام نشده.
موضوع دیگری که دراینجا مد نظر قرار میگیرد، بحث کمال انسان است، از نگاه ادیان چه کسی شایسته برچسب انسان است؟ چه کسی و با چه ویژگی هایی لایق نام انسان است؟ آیا انسانی که بتواند صد سال زندگی خوب داشته باشد؟
بعضی ادیان می گویند انسان وقتی انسان خوبی است که بتواند صد سال زندگی خوب داشته باشد، خوش زندگی کند، برخی ادیان می گویند انسانی لایق برچسب انسانیت است که بتواند خلیفة الله باشد، بتواند جانشین خدا بر روی زمین باشد، این در بحث ادیان مطرح میشود که مطلبی جدی و خوب است.
موضوع هفتم که شایسته است در بحثهای ادیانی به آن پرداخته شود بحث حیات پس از مرگ می باشد، انسان بعد از مرگ به کجا می رود و به چه نقطه ای وارد می شود؟ یک دنیا بحث در این باره وجود دارد. در ادیان و نگاه های مختلف، در مسیحیت، یهودیت، اسلام، هندو و بودا و در همه ادیان و سنت های رایج دنیا، هر کدام دیدگاه خاص به خود را دارند.
در مسیحیت معتقدند انسانهایی که قبل از حضرت عیسی هستند و از اینجا خارج می شوند، در سرزمینی به نام "لنبو" قرار میگیرند، و صبر می کنند تا حضرت عیسی را بیاورند و به او ایمان آورند و از لنبو که حالت سکون و سردخانه دارد خارج شده، به بهشت بروند. این یک نگاه، یک تقریر و یک تفسیر است. برخی ادیان و آیین های دیگر تناسخی شده اند، برخی قائل به نیروانه و مکشه شده اند.
نکته دیگر که در بحثهای انسان شناسی در ادیان باید به آن پرداخته شود، ارزش انسان ها است. آیا از نگاه ادیان مختلف، انسان های درجه یک، دو و سه داریم یا خیر؟ آیا معتقدند افرادی که داخل این فرقه هستند انسان ترند و بقیه انسان ها انسانیت کمرنگ تری دارند؟
رسا ـ آیا دین و آیین خاصی به گزاره ای که اشاره کردید، معتقد است؟
بله مثل نژاد و قوم برتر، که در یهود مطرح است، یا همان نژاد برگزیده که بحث مهمی است، میدانید که در عالم اسلام انسان ها با هم فرقی نمیکنند مگر در یک نکته که همان تقوا است(ان اکرمکم عندالله اتقاکم).
اما پیروان برخی ادیان فکر میکنند که این گونه نیست و معتقدند باور داشتن به یک آموزه، فرد را انسان برتر می کند، و هر کار دیگری که انجام دهد در برتر بودن او خللی ایجاد نمی کند، این نگاهی است که در ادیان و آیین ها وجود دارد و نحوه مواجه با پیروان ادیان دیگر یا آیین های دیگر را تعریف میکند.
و در نهایت بحث هشتم، ارزش حیات انسان در ادیان دیگر است که از بحثهای انسان شناختی میباشد، قیمت وجودی یک انسان چقدر است؟ میدانید در اسلام عزیز ما ارزش وجودی یک انسان برابر با تمام انسانهاست، کسی که یک انسان را نجات بدهد مثل این است که همه انسان ها را نجات داده باشد، و کسی که یک انسان را از بین ببرد مثل این است که همه انسان ها را از بین برده است. اما در بعضی ادیان و آیین ها چنین خبری نیست، خلاصه باید یک تلقی درستی در اینجا بدست آورد که در ادیان مختلف زندگی انسانها از چه میزان اعتبار و درجه ای برخورد ار است، این اهم موارد انسان شناسی است، البته می توان موضوعات را خرد کرد و ریز موضوع داد، اما اینها عناوین اصلی و مهم بحث است، همانطور که از تیترها بر می آید این یک بحث گسترده ای است که کمتر به آن توجه شده است.
رسا ـ ادیان دیگر پاسخی همچون اسلام به این پاسخها دارند؟
به طور قطع اسلام به عنوان دین خاتم از جانب ذات باریتعالی برای هدایت انسان فرستاده شده و دینی میتواند خاتم باشد که جامعیت لازم را داشته باشد و اسلام هم این جامعیت را دارد، البته جامعیت به این معنا نیست که تمام موارد الان کاملا روشن باشد، بخش زیادی را ما باید استخراج کنیم و ارائه یک جواب قابل قبول به تلاش ما بستگی دارد، در متون دینی خطوط اصلی وجود دارد و ما باید آنها را تحلیل کرده و از طریق اجتهاد و استنباط آنها را ارائه بدهیم.
اما خاصیت اسلام جامعیت آن است، خاصیت اسلام پاسخ دهی به همه مباحث است. حقیقتا تا اینجا که من مطالعه کردم انسان در اسلام به بن بست نمی رسد، در تمام این مباحث به بن بست نمیرسد، ممکن است به جایی برسد که کار نشده، اما همه ابزار وجود دارد و میتواند آن تصویر کامل انسان در اسلام را ارائه بدهد و به طور قطع کسانی که بیایند در وادی انسان در اسلام قلم بزنند و تحقیق کنند محصولشان، بسیار بسیار باارزش می شود.
رسا ـ آیا مفهوم ضمنی سخن شما این است که ادیان دیگر در این مباحث به بن بست می رسند؟
بعضی وقتها ادیان در این مباحث یک جانبه نگاه کرده اند، بعضی ابعاد را رها کرده و بعضی از ابعاد را خیلی توجه کرده اند، در بعضی از ادیان به بعد دنیایی انسان زیاد توجه شده و بعد آخرتی انسان مغفول مانده است. به طور مثال یهودیتی که الان وجود دارد بعد دنیویش خیلی خیلی پررنگ تر از بعد اخروی و جاودانگی است. در آیین بودا بعد حقیقت رنج و اینکه عالم سراسر رنج است و انسان دائما در حال رنج کشیدن است خیلی پررنگ است و به این بعد که این دنیا محل گذر هست، جایی هست که ما باید برای سفرمان ذخیره و توشه بگیریم کمتر توجه شده است. البته این مباحث به این سادگی که بنده میگویم نیست و باید به صورت مفصل در این زمینه ها کار و تحقیق شود، بهرحال من شخصا در متون اسلامی به بن بست نرسیدم و زمینه را برای کار و تحقیق بسیار فراهم می بینم.
رسا ـ کدامیک از موضوعات انسان شناسی که اشاره کردید مهم ترند؟ و دلیل اهمیت آن چیست؟
به نظر می رسد بحث ابعاد وجودی انسان، بحث خیلی مهمی است، بخاطر اینکه شما با نگاه به ابعاد وجودی انسان می توانید بقیه بحثها را تعریف کنید، یعنی وقتی یک بعد روحانی قائل شوید صحبت کردن از حیات پس از مرگ، صحبت از فطرت، کمال انسان، انسان کامل، صحبت کردن از جایگاه انسان برای شما آسان میشود یعنی مباحث دیگر به نوعی روی این بحث بنا می شود، تصمیمی که اینجا میگیرید و نتیجه ای که بدست میآورید مبنایی برای بحث های دیگر می شود.
البته بحث فطرت بحث زیبا و اساسی است، در روزگاری که انسان مانند یک گمشده ای در دنیا سرگردان است و هر روز دست بدامان یک پدیده ای می شود، یک بار ثروت، یک بار مقام و جاه، یک بار موقعیت و اعتبار، در این فضا فطرت به انسان کمک میکند و راه درست را به او گوشزد کرده و نقشه درست را در اختیارش می گذارد، فکر می کنم بحث ارزش انسان ها در برابر یکدیگر برای کسانی که بحثهای حقوقی و حقوق بشر را دنبال میکنند بحث کاربردی و جذاب است.
در نهایت بحث حیات پس از مرگ که هم گسترده است و هم خیلی جدی است در جای خود اهمیت زیادی دارد، به هر حال انسان شناسی یک فضای بسیار گسترده دارد و تک تک موضوعات آن قابل طرح و بررسی است.
رسا ـ به نظر حضرتعالی در فضای حوزه در بحث انسان شناسی، خصوصا برای تبلیغ دین اسلام چه زمینه هایی وجود دارد؟
ای کاش مراکز حوزوی ما در بحثهای انسان شناسی سرمایه گذاری بیشتری انجام دهند، اگر قرار بر این است که انسان شناسی مبتنی بر قرآن و سنت اسلامی ارائه شود، حوزه جایی است که باید به آن بپردازد، در خیلی از مراکز علمی دنیا، انسان شناسی به عنوان رشته مهم دانشگاهی مورد توجه قرار میگیرد، اما در فضاهای ما به عنوان یک درس، و گاهی یک درس عمومی لحاظ می شود.
به نظر من جا دارد یک دوره انسان شناسی از منظر اسلام به صورت مختصر در حوزه خوانده شود. البته مطالعات بین ادیانی مراحل بعدی است که جای آن در حوزه کاملا خالی است.
رسا ـ از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.
/925/گ401/ر