۲۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۵:۱۴
کد خبر: ۱۱۰۸۲۲
آیت‌الله تهرانی:

هدایت در دین مهمترین دعای بندگان است

خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه علمیه تهران تصریح کرد: مهمترین دعای بندگان، مسأله دین، هدایت‎های دینی و اعتقادات است از این رو باید از خدا ثبوت در اعتقاد و هدایت در صراط مستقییم را بخواهیم.
آيت الله مجتبي تهراني

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی، سیزدهمین شب از سلسله نشست‌های درس اخلاق و معارف اسلامی با موضوع دعا برگزار شد.

آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی در این جلسه حاجات روحی را مقدم بر حاجات جسمانی خواند و ابراز کرد: در حاجات روحی اوّل درباره اعتقادات، دین‎، هدایت و صراط مستقیم دعا کنیم و ثبوت در راه را از خدا بخواهیم بعد بخواهیم که واردات قلبیّه‎ و تعلّقات درونی‎مان الهی باشد.

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد که افضل اعمال در ماه مبارک رمضان دو چیز است؛ یکی تلاوت آیات و کلام الهی که از مصدر وحی نازل شده است، یعنی قرآن؛ و دیگری دعا و راز و نیاز و اظهار حاجت عبد به ربّ و معبودش چه در قالب دعاهای مأثوره و چه این‏که عبد خودش قالب‎ریزی کند که به آن دعای غیرمأثوره می‏گوییم. بحث ما در باب دعا به مضمون ادعیه رسید، یعنی حاجاتی که انسان از خداوند، چه در ارتباط با شخص خودش و چه نسبت به دیگران تقاضا می‎کند. مسأله تقدّم و تأخر در دعا را هم عرض کردم گفتم که اوّلین دعا باید غفران برای خود و دیگران باشد. حالا بحث ما نسبت به بقیّه حاجات است.

حاجات روحانی و جسمانی

در باب سایر حاجات، انسان باید از نظر ارزشی آن‏ها را بررسی کند. انسان مرکّب از روح و جسم است. در این شکّی نیست که روح پایدار است، ولی جسم به حسب ظاهر پایدار نیست. روح اصیل و اصل است، امّا جسم فرع است، یعنی ابزار است. ارزش روح انسان نسبت به جسم، اصلاً قابل قیاس نیست و این مسأله به قدری واضح است که اصلاً نیازی نیست که آن را بررسی کنیم.
حوائجی که ما داریم، چه نسبت به خودمان باشد و چه نسبت به دیگران، یا در ارتباط با روح است یا در ارتباط با جسم است. از این دو حالت خارج نیست. حالا سراغ روح و جسم و حاجت‎ها و احتیاجاتمان می‎رویم. روح ما ابعاد گوناگونی دارد. چون به قول اهلش: «النّفس فی وحدتِها کلّ القُوا»؛ یعنی با این که روح یکی است، امّا قوای متعدّده است. یکی «عقل» است. دوم، «قلب» است. سوم، عبارت از «نفس» است. ما باید این‏ها را از نظر ارزشی ارزیابی کنیم.

ابعاد روح

اوّل، عقل است. اعتقاداتِ ما که از آن به دین تعبیر می‎کنیم، در بُعد عقلانی ما است. دوم، قلب است. کار قلب چیست؟ تعلّقاتی که انسان پیدا می‎کند، به وسیله قلب او است. تعلّقات، از امور قلبیّه است. سوم، نفس است. ملکات، چه حسنه که ما به آن‏ها فضائل نفسانی می‎گوییم و چه رذائل، مربوط به نفس هستند. کبر، حسد و امثال این‏ها رذیله هستند و صبر و تواضع و امثال این‏ها از فضائلند؛ و هر دو مربوط به نفس هستند.

در دعا حاجات روح را بر جسم مقدّم کن

من این مطلب را گام به گام عرض کردم. از نظر ارزشی، انسان اوّلاً باید در مورد احتیاجات روحی‏اش از خدا تقاضا کند. چرا؟ چون روح پایدار است و جسم ابزار است. اوّلین چیزی که انسان باید در دعاهایش از خدا بخواهد، مسأله دین، هدایت‎های دینی و اعتقادیات است. در دعا می‎گوییم: «ثَبِّتْنِی عَلَى دِینِک‏» از خدا بخواه که در اعتقاداتت ثبوت داشته باشی. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» از او بخواه که هدایتت کند. ثبوت در اعتقادیات را بخواه که ـ‏نعوذبالله‏ـ دست‎خوش انحراف اعتقادی نشوی.
در مرحله بعد به سراغ قلب و تعلّقات قلبی می‎رویم؛ قلب، دل است؛ و تعلّقات، همان دل‏بستن است. انسان نسبت به دل، از خدا چه بخواهد؟ باید از خدا بخواهد که واردات قلبیّه‎اش خداپسندانه باشد. باید از خدا بخواهد که به کسی دل ببندد که مورد رضای الهی باشد.
من این‏ها را فهرست‎وار می‎گویم؛ دعاهایی که می‎کنیم، اوّلاً باید سراغ روحمان برویم و بعد جسم؛ ثانیاً در روح هم اوّل درباره اعتقادات، دین‎، هدایت و صراط مستقیم دعا کنیم و ثبوت در راه را از خدا بخواهیم. بعد از خدا بخواهیم که واردات قلبیّه‎ و تعلّقات درونی‎مان تعلّقات الهی باشد، نه مادّی و حیوانی. بعد هم نوبت به فضائل و رذائل نفسانیّه می‎رسد. ملکات حسنه را از خدا بخواهیم و اگر ـ‏نعوذبالله‏ـ مبتلا به سیئه، یعنی ملکات رذیله هستیم، از او بخواهیم که توفیق دهد آن‏ها را از صفحه نفس تطهیر کنیم.

دعای پیغمبر اکرم برای علی(علیه‎السلام) در ابعاد روحانی

بحث ما روش گرفتن از دعاهای معصومین(صلوات‎الله‎علیهم‎اجمعین) بود. اوّل می‎روم سراغ پیغمبر و دعاهایی که پیغمبر به خصوص نسبت به دیگران دارد. روایتی است از پیغمبر اکرم که حضرت برای علی(علیه‎السلام) دعا کرد: «اللَّهُمَّ وَفِّقْهُ وَ سَدِّدْه» خدایا او را موفّق و استوار بدار! در روایت دیگری دارد: «اللَّهُمَّ اجْلُ قَلْبَهُ وَ اجْعَلْ رَبِیعَهُ الْإِیمَانَ بِکَ» خدایا! دل علی(علیه‎السلام) را جلا بده و بهار دلش را ایمان به خودت قرار بده!
من در بحث‎های سابقم گفتم که ایمان، دل‎بستگی به خدا است. ایمان به خدا یعنی دل‎بستگی به خدا. ایمان غیر از اعتقاد است و آنچه که روی انسان اثر می‎گذارد و کاربرد دارد، دل‎بستگی به خدا است که با اعمال ما ظاهر می‎شود. حتّی اعتقاداتی هم که روی دل اثر نگذارد و جزء واردات قلبیه نشود، فایده‎ای ندارد.
در روایتی دارد که علی(علیه‎السلام) فرمود: «دَعا لِی النَّبِیُّ فَقَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ قَلْبَهُ وَ اشْرَحْ صَدْرَهُ وَ ثَبِّتْ لِسَانَه» پیغمبر برای من دعا کرد که بار خدایا، دلش را هدایت کن! سینه‎اش را گشایش بخش! (که چه بسا اشاره به نفس و روح باشد که ما در اصطلاحاتمان از آن به سعه صدر تعبیر می‎کنیم) و زبانش را استوار بدار که ـ‏نعوذ‏بالله‏ـ خلاف واقع از آن صادر نشود.
در روایت دیگری علی(علیه‎السلام) فرمود: «کَانَ رَسُولُ اللهِ یَضَع یَدَهُ عَلَى صَدْرِی»؛ پیغمبر اکرم دستش را روی سینه‎ام می‏گذاشت. «وَ دَعَا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِأَنْ یَمْلَأَ قَلْبِی عِلْماً وَ فَهْماً وَ حِکْمَةً وَ نُورا» یعنی برای من چنین دعا می‏کرد و از خدا می‏خواست که قلب مرا سرشار از علم و فهم و حکمت و نور گرداند. همه این دعاها در ابعاد روحی است.

دعای پیغمبر اکرم برای اهل بیت(علیهم‏السلام)

این‏ها راجع به علی(علیه‎السلام) بود، حالا می‎آییم دایره‎اش را کمی بیشتر می‎کنیم. می‎رویم سراغ دعای پیغمبر برای اهل بیتشان؛ یعنی فرزندشان، نوه‏هایشان، یعنی امام حسن و امام حسین(علیهم‏السلام) و دامادشان. شما در حدیث کساء بسیار این دعا را خوانده‏اید: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیرا» خدایا، پلیدی را از این‏ها ببر و پاکِ پاک‎شان کن! در روایتی دارد که: «قال هذا ثلاث مرّاة» حضرت سه بار این دعا را مطرح کردند.
در همین رابطه در یکی از نقل‎ها دیدم که روزی پیغمبر اکرم نشسته بود و امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) و زهرا(سلام‎الله‎علیها) و حسنین(سلام‎الله‎علیهما) هم جمع بودند؛ و پیغمبر گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ أَکْرَمُ النَّاسِ عَلَیَّ». خدایا! می‎دانی که این‏ها اهل‏بیت من و گرامی‎ترین مردم نزد من هستند. «فَأَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ یُبْغِضُهُمُ وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِینَ مِنْ کُلِّ رِجْسٍ مَعْصُومِینَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ أَیِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْک» روش دعا را از پیغمبر یاد بگیرید!

دعای پیامبر برای اعقاب اهل بیت

حتّی پیغمبر اکرم پا را از این هم فراتر هم می‎گذارد؛ نه تنها دختر و داماد و دو تا نوه‎هایش را دعا می‎کند، بلکه کسانی که از اعقاب این‏ها است را هم دعا می‎کند. در روایتی دیدم که پیغمبر اکرم فرمود: «لَقَد دَعَوْتُ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَجْعَلَ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فِی عَقِبِی وَ عَقِبِ عَقِبِی» حضرت تصریح می‏کند که به تحقیق من از خدا خواستم، یعنی دعا کردم که علم و حکمت را در فرزندانم و در فرزندانِ فرزندانم قرار دهد. پیغمبر در دعا کردن، این روش را به ما آموزش دادند.
پیغمبر در دعاها سراغ چه چیزی رفته است؟ سراغ ایمان و اعتقادات و ملکات رفته است. علم جزء ملکات حسنه است. پیغمبر اکرم در دعاها به سراغ آنچه که مربوط به ابعاد روحانی انسان است، رفته‎اند؛ لذا در دعاهای مأثور ماه مبارک رمضان، یعنی آن‏هایی که معصومین برای ما قالب‎ریزی کرده‏اند، چه دعای ابوحمزه، چه دعای افتتاح و...، این مطالب در آن‏ها هست. اگر هم خودت می‎خواهی قالب‎ریزی کنی، توجه داشته باش که حقّ تقدّم با چیست. فقط سراغ جسم نرو! چرا که ابزار است و از بین رفتنی است. سراغ مسائل اعتقادی‎، تعلّقات قلبی‎ و ملکات نفسانی هم برو؛ و بلکه آن‏ها را بر احتیاجات مادّی و جسمانی مقدّم بدار.

دعای پیغمبر اکرم برای محبّین اهل‏بیت

روایتی را می‎دیدم که پیغمبر اکرم راجع به اهل‏بیت این‏طور دعا می‎کند: «فَأَحْبِبْ مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُمْ». خدایا! کسانی را که اهل‏بیت من را دوست می‎دارند، دوست بدار و کسانی را که آن‏ها را دشمن می‎دارند، دشمن بدار! «وَ وَالِ مَنْ وَالَاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِینَ مِنْ کُلِّ رِجْس» وقتی این فرازها را می‏بینیم، این سؤال به ذهن انسان می‏رسد که پیغمبر این‏ها را گفته بود و با بچه‏هایش آن کارها را کردند؟! من نمی‎خواستم مأخذهای این روایات را بگویم. امّا بدانید این‏ دعاهایی که از پیغمبر نقل کردم، فقط از طریق شیعه نقل نکردم؛ این‏هایی را که خواندم، از طریق عامّه است. این‏ها را نقل می‎کنید و از آن‏ها چشم می بندید؟!

توسّل به امام حسین(علیه‏السلام)

جلسه گذشته توسل‎مان به آن موقعیّتی بود که حسین(علیه‎السلام) آمد و خودش عازم میدان شد که از آن به روضه وداع تعبیر می‎کنند. من از جمله‎ای که نقل شده است، این استفاده را می‎کنم که امام حسین(علیه‏السلام) وقتی حرکت کرد که به سمت میدان برود، با عجله و سرعت رفت. وقتی داشت می‎رفت، یک‏وقت دید یک صدای آشنایی به گوشش می‎خورد: «مهلاً مهلاً یا ابنَ الزَّهراء»... آهسته برو، عجله نکن... حضرت برگشت، دید خواهرش زینب(سلام‎الله‎علیها) است. اینکه چه گذشت را نمی‎گویم...
حسین(علیه‎السلام) به میدان رفت. وقتی حضرت مقاتله می‎کرد، خسته شد. در لهوف می‎نویسد: «فوقف یستریح ساعة»؛ خسته شد، لحظه‎ای ایستاد تا استراحت کند. «إذ أتاه حجر فوقع على جبهته»؛ ناگهان با سنگ پیشانی حسین را شکستند. «فأخذ الثوب لیمسح الدم عن جبهته»؛ دامن پیراهن را بالا آورد که خون را از روی صورت و از جلوی چشمش پاک کند. می‎دانید چه شد؟ «فأتاه سهم مسموم له ثلاث شعب فوقع على قلبه» تیر سه شعبه‎ای آمد و به قلب حسین(علیه‎السلام) خورد..../927/د102/ع

ارسال نظرات