۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۶:۵۲
کد خبر: ۸۹۳۲۳
در گفت‌وگو با دکتر محمدرضایی بررسی شد؛

آسیب‌های علوم انسانی غرب در جوامع اسلامی

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: تمام علوم انسانی محصول جهان غرب بر اساس مبانی سست و متزلزلی بنا شده که امروزه باید در آن تجدیدنظر اساسی شود.
دكتر محمد محمد رضايي، عضو هيأت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، رهبر معظم انقلاب، صبح پنجشنبه، 29 مهرماه در اجتماع بسیار عظیم و پرشور علما، فضلا، اساتید، مدیران مدارس و طلاب حوزه علمیه قم در سخنان مهمی به تبیین ابعاد مختلف تحول و مدیریت تحول در حوزه‌ها پرداختند و دو مفهوم و حقیقت ارزش آفرین «تکیه نظری و علمی نظام به حوزه‌های علمیه» و «عدم بی‌تفاوتی حوزه و روحانیت در قبال نظام» را مورد بررسی قرار دادند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در تبیین «تکیه نظری و علمی نظام به حوزه‌های علمیه» با بیان این‌که نظام اسلامی به لحاظ نظری و علمی، محتاج علمای دین و حوزه‌های علمیه و به تلاش‌های آنها مستظهر و پشتگرم است، خاطرنشان کردند: به علت ذات و ماهیت دینی جمهوری اسلامی، نظریه‌پردازی در همه عرصه‌ها از جمله سیاست، اقتصاد، مدیریت، مسائل تربیتی و دیگر مسائل مطرح در اداره کشور، بر عهده علمای دین یعنی کسانی است که اسلام را می‌شناسند و متخصص این امر هستند.

ایشان، خلاء نظریه‌پردازی دینی در عرصه‌های مختلف اداره کشور و جامعه را موجب نفوذ و جایگزینی نظریه‌های غربی و غیردینی دانستند و خاطرنشان کردند: تأکید مکرر اینجانب بر ضرورت توجه به علوم انسانی در دانشگاه‌ها، ناشی از همین واقعیت است.

رهبر معظم انقلاب افزودند: علوم انسانی رایج، متکی بر جهان بینی دیگری غیر از جهان‌بینی الهی است و مدیران آینده کشور را براساس اهداف جهان‌بینی غربی و مادی تربیت می‌کند که لازم است حوزه‌های علمیه و علمای دین برای جلوگیری از این انحراف، نظریه‌های اسلامی را در زمینه‌های مختلف مشخص و برای برنامه‌ریزی در اختیار مسؤولان قرار دهند.

نوشتار زیر حاصل گفت‌وگو با محمد محمدرضایی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو دپارتمان فلسفه دانشگاه تهران و نظریه‌پرداز در حوزه علوم انسانی است که در آن پس از تبیین بحث نظریه‌پردازی، به دلایل مضر بودن علوم انسانی غرب برای جوامع اسلامی بیشتر اشاره شده است.

اشاره
محمد محمد رضایی در اول فرودین 1339 در یک خانواده مذهبی در شهر مقدس قم به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى، راهنمایی و دبیرستان را در قم گذراند. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در فلسفه در دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت مدرس به پایان رساند و نیز از سال 1359 تا سال 1378 در حوزه علمیه قم به تحصیل در دوره سطح و خارج فقه و اصول و فلسفه اشتغال داشته است.

این پژوهشگر حوزه و دانشگاه، کتاب‌ها و مقالات بسیاری در حوزه فلسفه، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و کلام جدید نگاشته است. از جمله این کتاب‌ها اندیشه اسلامی (1) و (2) است که به عنوان کتاب‌های درسی در تمام دانشگاه‌ها تدریس می‌شود که با مشارکت مرجع عالی‌قدر، حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی به انجام رسیده است. از وی در زمینه علوم انسانی نیز نظریات جدیدی مطرح شده که مورد اقبال جامعه علمی قرار گرفته است. محمدرضایی هم‌اکنون در حوزه و دانشگاه به تدریس و تحقیق اشتغال دارد.

ـ ابتدا تعریفی از نظریه ارائه دهید؟

نظریه در یک تعریف اجمالی، عبارت است از تبیینی که درباره موجودات یا پدیده‌ها یا رابطه بین آنها براساس مبانی، پیش‌فرض‌ها، فرضیه‌ها و دلایل کافی برای آن فرضیه‌ها ارائه شود و جوانب آن مسأله نیز مورد مداقه قرار گیرد. اگر بتواند این پدیده و رابطه بین آن دو را به خوبی تبیین کند نظریه صحیح و اگر نتواند، نظریه نادرست است.

ـ تأکید مقام معظم رهبری برای آزاد اندیشی و نظریه‌پردازی در علوم انسانی برای چیست؟

آزاداندیشی با نظریه‌پردازی لازم و ملزوم یکدیگر هستند. انسان تا آزاداندیش نباشد نمی‌تواند نظریه ارائه دهد. باید در نظر گرفت که اگر یک نظریه‌ برای تبیین مسأله‌ای مطرح شد این حرف اول و آخر نیست و ممکن است از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد و یا این‌که از دید جامع‌تری به آن مسأله نگریست و یک تبیین جامع و کامل‌تری از آن شی ارائه کرد تا نظریه، جامع و کامل‌تر شود. پس نتیجه‌ آن‌که آزادی فکری و نظریه‌پردازی لازم و ملزوم یکدیگرند.

به تعبیر دیگر، انسان تا آزاد نباشد، نمی‌تواند فکر خود را ظهور و بروز دهد. اگر نظریه‌پرداز بخواهد نظریه‌ای را ارائه دهد، اما با مشکلاتی مواجه شود، کم‌کم به این سمت و سو گرایش پیدا می‌کند تا نظریات خود را مطرح نکند. این مسأله در جهان غرب رخ داد. چه بسیار نظریه‌پردازانی که با مقاومت اربابان کلیسا و تهدید آن‌ها به ناحق از صحنه خارج شدند و دست از نظریه خود برداشتند. برای نمونه، دانشمندی در قرون وسطی نظریه‌ای را مطرح کرد که مطابق ذوق و سلیقه اربابان کلیسان قرار نگرفت، پس از سی سال از مرگ او، جسدش را از قبر درآورده و سوزاندند.

رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند در بحث‌های علمی باید آزاداندیش باشیم؛ به نظر ایشان تحجر در میدان علم معنایی ندارد. باید انسان اعتماد به نفس داشته باشد، از این‌رو اعتماد به نفس علمی یکی از لوازم هویت علمی حوزه‌ها است که ایشان بر روی این مسأله تأکید کرده‌اند که عالم‌ترین افراد در این حوزه‌ها باید دارای بیشتری ارزش باشند.

پس از دوران رنسانس در اروپا یک نوع گرایشی با یک پیش فرض خاص در میان دانشمندان به وجود آمد و آن علم‌گرایی بود. یعنی نگرش علمی بر همه چیز غلبه پیدا کرد، حتی روش میکانیکی آن تنها روش کشف حقایق گردید. آنها براساس پیش فرض‌های خاص و بستر فرهنگی و تاریخی خاصی این نظریات را مطرح کردند که امروز باید مورد بازنگری و دقت قرار گیرد. هرچند ممکن است در این‌باره نظریه دیگری به ذهن برسد، اما عالمان هرگز در این مسأله نباید هیچ تحجری داشته باشد.

همان‌طور که می‌دانیم، علوم انسانی در یک بستر تاریخی و فرهنگی خاصی در غرب شکل گرفته که امروزه می‌تواند مورد بازنگری واقع شود. این علوم وحی منزل نیستند و می‌توانیم براساس پیش‌فرض‌های بهتری، نگاه جدیدتری به علوم داشته و نظریات جامع‌تر و کامل‌تری را ارائه دهیم.

نتیجه این‌که لازمه نظریه‌پردازی، آزاداندیشی است و از نظر اسلام عالمان مورد احترام و توجه خاصی هستند و زمینه و بستر لازم باید برای آنان فراهم شود تا بتوانند در یک محیطی آرام و بدون دغدغه، نظریات خود را مطرح کنند و اگر انتقادی هم به نظرشان هست به صورتی علمی پاسخ داده شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با بیان این نکته که نکند خدای نکرده اگر شخصی دیدگاه و نظریه علمی را مطرح کرد، از راه غیر علمی بخواهیم با او برخورد کرده و او را تکفیر کنیم، بر این مسأله تصریح کرده‌اند.

ـ چرا رهبر معظم انقلاب علوم انسانی غرب را نه تنها نافع، بلکه مضر به حال جامعه معرفی کردند؟

پس از رنسانس که علوم انسانی جدید شکل گرفت، این علوم مبتنی بر پیش فرض هایی بود که امروزه آن پیش فرض‌ها از اتقان لازم برخوردار نیستند. پیشرفت شگفت‌آور علوم طبیعی بارزترین ویژگی قرن نوزدهم و حتی قرن بیستم بود. علوم طبیعی و تجربی به سرعت پیشرفت کردند، دستاوردهای خوبی داشتند. در نتیجه این کامیابی علوم، چنین ادعا شد که علوم طبیعی باید نقش مهم‌تری و حتی مهم‌ترین نقش را در شکل دادن به مفاهیم فلسفی، دینی و انسانی ادا کند. و در واقع روش فهم علوم تجربی و طبیعی را و روشی که در این علوم به کار گرفته می‌شد خواستند به همه علوم سرایت دهند و در واقع تنها روش تبیین پدیده‌ها را همین روش مکانیکی و روش علوم طبیعی دانستند. در نتیجه این دیدگاه یک لوازمی داشت و لازمه آن این بود که انسان اختیار خود را از دست بدهد، حوزه ماورای طبیعت انکار شود و با نگرش علمی به همه مسائل عالم نگاه شود. این امر مشکلاتی را برای علوم انسانی و مسائل ماوراءالطبیعه رقم زد. نگاه پوزیتویستی و نگاه علمی برای تبیین همه پدیده‌ها از جمله انسان و دین فراگیر شد. با این نگرش خواستند همه پدیده‌های عالم را توجیه کنند.

نام پوزیتویسم با نام اگوست کنت، فیلسوف فرانسوی عجین شده است. این متفکر سه مرحله یعنی 1. مرحله ربانی یا خداشناسی و دین، 2. مرحله مابعدالطبیعی و نظری و 3. مرحله اثباتی یا پوزیتویستی را در اندیشه بشری متصور دانست که به نظر وی مرحله سوم عالی‌تربن مرحله تکامل عقل انسان است.

در واقع روش علمی یا اثباتی یا تحصلی، عالی‌ترین روش برای تبیین پدیده‌ها قلمداد می‌شود. با این روش بسیاری از چیزها را نمی‌توان تبیین و تفسیر کرد و کار به آنجا کشیده شد که می‌گفتند اگر کتابی به ما داده شود که درباره پدیده‌هایی صحبت کند که قابل مشاهده، آزمایش و اندازه‌گیری نباشد باید سوزانده شود؛ چرا چیزی جز خرافه نیست.

«کارل پیرسون» استاد دانشگاه لندن که در سال 1857 به دنیا آمده و 1933 از دنیا رفته است، می‌گوید: «اگرچه شناخت علمی مطلق نیست اما تنها شناختی است که در دسترس ما است و هیچ چیز فراتر از قلمرو و حوزه علوم تجربی وجود ندارد. گسترده پدیدارهای ذهنی و مادی یعنی کل عالم در حوزه پژوهش این علم قرار دارند و روش علمی، تنها طریق و مدخل واقعی به کل قلمرو معرفت است.» دانشمند دیگری نیز به نام «ارنست هاکل» که در سال 1834 به دنیا آمده و 1919 از دنیا رفته معتقد است: «سراسر این عالم عرصه حاکمیت قوانین تخلف ناپذیر و جاودانه می‌باشد. از میان این قوانین دو قانون اساسی است، یکی قانون جوهر و ماده که ثبات ماده و نیرو در جهان را اثبات می‌کند و دیگری قانون تکامل.»

در اصل می‌خواهند با این دو قانون تمام پدیده‌های عالم را توجیه و تبیین کنند. این گرایش علمی در جامعه‌شناسی، روان شناسی و علوم دیگر انسانی نیز مشاهده می‌شود، یعنی این علوم براساس این مبانی مادی‌گرایانه شکل گرفته است. این‌که حضرت آقا می‌فرمایند علوم انسانی غرب به حال جامعه مضر است یعنی مبنای فکری این علوم انسانی اولاً تجربه‌گرایانه و ثانیاً مادی‌گرایانه است. یعنی براساس ماتریالیست بنا شده است. در نتیجه ساختمان علوم انسانی غرب براساس مبانی‌ای استوار شده که آن مبانی سست و نادرست است و براساس همین مبانی نادرست نیز نظریات در علوم انسانی شکل گرفت.

یکی از برجسته‌ترین روانشناسان «فروید» بود. وی از ابتدا تا پایان عمر ملحد طبیعت‌گرا باقی ماند و دین را به صورت نوعی پندار و توهم رد می‌کرد. وی معتقد است که تصور خدا نتیجه فرافکنی تصور پدر در درون خود انسان است. می‌‌گوید «هنگامی که کودک بودید مشاهده می‌کردید که پدر شما قهرمان نیرومندی است که توان انجام هر کاری را دارد و همه نیازهای شما را برآورده کرده و بر هر مانع متعارفی که بر سر راه شما قرار دارد غلبه می‌کند. هنگامی که شما بزرگ می‌شوید مشاهده می‌کنید که متأسفانه پدر شما خطاپذیر و قدرت او بسیار محدود است. اما شما هنوز به پدری به طور کامل قدرتمند و نیکوکار نیاز دارید. به طور ناخودآگاه نیاز خود را به آسمان‌های خالی فرافکنی می‌کنید و پدری برای خود می‌سازید، از آنجا که این پدیده عام و گسترده است به مسجد، کلیسا، کنیسه و هر جای دیگری برای عبادت رفته و امر موهومی را عبادت می‌کند، اما این امر خرافه و افسانه‌ای بیش نیست و آسمان تهی است.» که البته در جامعه‌شناسی نظیر این اعتقادها مشاهده می‌شود و بهترین جامعه‌شناسان هم دیدگاهی مشابه نظر فروید دارند.

«امیل دورکیم»، جامعه‌شناس فرانسوی، ایده جامعه را در محور تفکر خود قرار می‌دهد و در باب اخلاق می‌گوید «اخلاق بدون جامعه وجود نداشته و جامعه شخصیت مستقل از افراد دارد. خوب و بد آن است که جامعه می‌گوید، کارهای خوب و بد را می‌توان با رجوع به خلقیات و آداب و رسوم جامعه شناخت.» و حتی مفاهیم الوهیت و جامعه را یک چیز می‌داند و معتقد است خدا همان جامعه است و امر و نهی‌های خدا همان جامعه است. در مارکسیم هم تفسیرهایی از دین ارائه می‌شود که براساس دیدگاه مادی‌گرایانه بنا شده است. در واقع این‌ها دین را محصول، ساخته و پرداخته و منافع یک طبقه حاکم بر جامعه می‌دانند که اگر این جامعه دگرگون شود، یعنی هنگامی که جامعه بی‌طبقه تحقق پیدا کند، دین از بین می‌رود.

دیدگاه‌های نظریات روان‌شناسی، جامعه‌شناسی یا نظریاتی که در علوم دیگر بنا شده، مبتنی بر یک سری پیش‌فرض‌هایی است. این پیش‌فرض‌ها مادی‌گرایانه و طبیعت‌گرایانه عبارتند از: عالم هستی مساوی با ماده است؛ روش علمی تنها روش درک حقایق عالم است و حتی پا را فراتر گذاشته و این دیدگاه که از میان روش‌های علوم تجربی تنها روشی اتقان و حجیت دارد که در روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی به کار گرفته می‌شود، مطرح می‌کنند.

این‌که بیان می‌شود مبانی علوم غرب براساس تفکر مادی‌گرایانه و طبیعت‌گرایانه شکل گرفته، یعنی این‌که عالم و هستی تنها همین محسوسات است، تنها روش کشف حقیقت هم روش مکانیکی و روش تجربی، مشاهده و آزمایش است و براساس همین روش‌ها می‌خواهند دین و انسان را توجیه و تبیین کنند. و حتی کار را به آنجا می‌رسانند که انسان را هم در این نظام جبرگرایانه یا نظام مکانیکی جزئی از اجزای این ماشین عالم دانسته و گفته‌اند که انسان اختیار ندارد، اعمال و رفتار او محصول ژن و محیط است؛ اگر خطایی کرد مریض است و باید درمان شود.

حتی این نگرش‌های علمی درباره انسان، در حقوق اثر گذاشته و حتی مواردی را در علوم انسانی مشاهده می‌کنیم که خدا را مانع از آزادی بشر دانسته و نظریاتی هم براساس این امر مطرح شده از قبیل این‌که برای آزادی انسان باید خدا را نفی کرد، چون خدا آزادی انسان را با خطر مواجه می‌سازد.

برخی از دانشمندان اوامر و نواهی خدا را غیراخلاقی دانسته و گفته‌اند چون خداوند برای پاداش کارهای خوب بهشت را قرار داده و برای جزای کارهای بد جهنم را آفریده، سبب می‌شود ترس در انسان ایجاد شده و با خودمختاری و آزادی انسان در ستیز باشد، بنابراین نواهی و اوامر خدا به دلیل آنها ناسازگار با خودمختاری انسان است، نیز مورد انکار قرار گرفته و در نتیجه غیراخلاقی است.

تمام علوم انسانی محصول جهان غرب براساس مبانی سست و متزلزلی بنا شده که امروزه باید در آن تجدیدنظر اساسی شود، از این‌رو حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌فرمایند اینها مضر هستند؛ یعنی جوانان و دانشجویان بسیاری را وارد دانشگاه‌ها می‌کنیم، این دیدگاه‌های مادی‌گرایانه و پوزیتویستی را به آنها یاد می‌دهیم، بدون این‌که آنها را مورد نقادی قرار دهیم و بدون این‌که نظریاتی را براساس مبانی اسلام و دیدگاه‌های اسلامی عرضه کنیم.

ـ بازنگری علوم انسانی رایج در دانشگاه‌های کشور وظیفه چه نهادی است؟

وظیفه وزارت علوم، اساتید دانشگاه و اساتید حوزه علمیه است که علوم انسانی دانشگاه‌ها را براساس مبانی دینی با تبیین صحیح پدیده‌ها و انسان، رابطه پدیده‌ها با انسان، رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با پدیده‌ها و رابطه انسان را با انسان مورد بازنگری قرار دهند و نظریات جدیدی را براساس پیش‌فرض‌های صحیح و درست مطرح نمایند.

مدیریت دانشگاه‌ها و مسؤولان وزارت علوم باید اساتید را تشویق کنند تا براساس دیدگاه اسلامی در علوم انسانی بازنگری کرده و کسانی که نظریاتی براساس دیدگاه‌های اسلامی مطرح می‌کنند تشویق کنند تا دیگران هم به این سمت و سو گرایش پیدا کنند. اما متأسفانه امروزه مشاهده می‌کنیم اساتیدی را که تعداد آنان هم انگشت‌شمار است، نظریات جدیدی را که در علوم انسانی براساس مبانی اسلامی مطرح می‌کنند، مورد توجه و تجلیل مسؤولان امر قرار نمی‌گیرد.

ـ چرا این تأکید بیشتر به اندیشمندان حوزوی است در حالی که رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ تنها بحث بومی‌سازی علوم انسانی را مطرح می‌کنند؟

به هر جهت کسانی که می‌خواهند نظریه‌پردازی در حوزه علوم انسانی کنند باید با دیدگاه اسلامی آشنا باشند. صرف آگاهی از جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و یا علوم مرتبط دیگر انسانی، کافی نیست. پس باید کسانی که در مسائل اسلامی براساس تفکرات دینی تبحر داشته و همچنین با علوم انسانی جدید آشنایی کامل دارند، دیدگاه‌ها و نظریات ارائه شده درباره علوم انسانی را مورد بازنگری قرار دهند.

البته در دانشگاه‌ها کسانی هستند که با مبانی اسلامی و مبانی دینی آشنایی دارند و می‌توانند این کار را انجام دهند. اما نظر مقام معظم رهبری در درجه اوّل متوجه حوزه‌های علمیه است و آن بخشی از اساتید دانشگاه که با مبانی اسلامی آشنایی کامل دارند؛ چرا که اگر کسی با مبانی اسلامی آشنایی نداشته باشد نمی‌تواند نظریه جدیدی بر مبنای اسلام ارائه دهد. برای رسیدن به این امر، مسأله وحدت حوزه و دانشگاه باید جدی گرفته شود و نیز اهتمام بیشتری در تدوین متون کتاب‌های درسی و نظریه‌پردازی‌های علوم انسانی داشت.

ذکر این نکته شایسته است که بیشتر مسائل اساسی به صورت ویترینی در دانشگاه‌ها مطرح می‌شود و به طور بنیادی بر روی آنها کاری صورت نمی‌گیرد.

ـ نظریه‌پردازی دینی چه ویژگی‌هایی دارد و نظریه‌پرداز باید چه مواردی را مدنظر قرار دهد که یک نظریه ناب و فراگیر ارائه شود؟

نظریه‌پردازی دینی یعنی این‌که براساس مبانی دینی پدیده‌ها را تبیین کند یا نظریاتی که تاکنون مطرح شده مورد نقد و بررسی قرار دهد و نظریه‌ای جامعی را براساس مبانی دینی ارائه دهد که هم ضعف‌های نظریات گذشته را ندارد و هم از اتقان لازم برخوردار است.

همان‌طور که معتقدیم خداوند متعال آموزه‌های وحیانی را برای هدایت انسان‌ها نازل کرده و قرآن تبیاناً لکل شی است، از این‌رو می‌توانیم نگرش دینی به ویژه به انسان و به علوم انسانی داشته باشیم و براساس همین نگرش دینی نیز می‌توان پدیده‌ها و رابطه پدیده‌ها با انسان و رابطه انسان با خدا را توجیه و تبیین کرده و علم جدیدی را براساس دین بنیاد نهاد که به نظر من کامل‌تر و جامع‌تر از علوم انسانی است که محصول و فرآورده غرب می‌باشد.

ـ آیا افرادی را می‌شناسید که براساس تفکر دینی نظریه‌ای ارائه داده باشند. آیا حضرت‌عالی هم به این امر پرداخته‌اید؟

افراد توانمندی در کشورمان وجود دارند که تاکنون نظریه‌های مناسبی را درباره علوم انسانی ارائه داده‌اند.

من هم به نوبه خود نظریه‌ای درباره علم چیستی و قلمرو فلسفه دین ارائه داده‌ام. براساس این نظریه معتقدم که این علم براساس یک بستر فلسفی و تاریخی خاصی در غرب شکل گرفته که قائل به جدایی تفکر دینی از تفکر عقلانی بوده است. از این‌رو براساس تفکر اسلامی و دینی خودمان این امر را مورد توجه و بازنگری قرار داده‌ام. از آن جهت که در اسلام تفکر عقلانی با تفکر دینی عجین است و به تعبیر علامه طباطبایی، تفکر عقلانی و دین، دو نام از یک واقعیت هستند، تعریف جدیدی را از فلسفه دین ار ائه داده، آن را بومی‌سازی کرده‌ و نظریه‌ای را براساس تفکر دینی خودمان سامان داده‌ام.

از اساتید دیگر هم می‌خواهم که با تأمل و تفکر، نظریاتی را درباره علوم انسانی که براساس تفکر دینی شکل گرفته است، ارائه دهند. براین اساس باید گفت نظریاتی که براساس دین شکل می‌گیرد، جامع‌تر، کامل‌تر و متقن‌تر است. نکته دیگری که از مسؤولان امر می‌توان انتظار داشت، آن است که احترام محققان این عرصه و کسانی که وارد امر نظریه‌پردازی درباره علوم انسانی‌ می‌شوند، حفظ شده، ارزش بیشتری برای آنها قائل شوند تا سبب شوق و رغبت دیگر محققان برای ورود به این امر شود.

ـ برگزاری جلسات نقد نظریه به چه میزان در پخته شدن و جا افتادن یک نظریه مؤثر است؟

برگزاری جلسات نقد نظریه نه تنها در پخته شدن و جا افتادن یک نظریه مؤثر است، بلکه یک نظریه با نقد و بررسی است که جان می‌گیرد. این بیان حضرت علی‌(ع) را باید همواره سرلوحه کارمان قرار دهیم که می‌فرمایند «رأی ثواب از تضارب آرا حاصل می‌شود». نقادی کردن، نقد و بررسی کردن به پختگی نظریه کمک می‌کند.

ـ مرحله پس از ارائه یک نظریه، پذیرش آن از سوی جوامع علمی است، چه باید کرد تا نظریه‌های دینی یا نظریه‌های مطرح شده در حوزه علوم انسانی که از سوی نظریه‌پردازان مسلمان مطرح می‌شود در سطح جهانی، مشهور و مورد ارجاع اندیشمندان دنیا قرار گیرد؟

وظیفه رسانه‌ها و ارتباطات جمعی در رسیدن به این هدف، بسیار مؤثر و کارگشا است. پخش بحث و مناظره نظریه‌های ارائه شده از رسانه‌ها، پیگیری‌ آن در مطبوعات و سایت‌های مختلف، ترجمه نظریه به زبان‌های مختلف، ارائه آن به متفکران و اندیشمندان سایر کشورهای، از مهم‌ترین اقدامات برای بین‌المللی شدن یک نظریه است.

در واقع باید زمینه‌ای برای نظریه‌پرداز مطرح شود که در محافل علمی خارج از کشور شرکت کرده و نظریه خود را مطرح کند. وزارت علوم اهتمام بیشتری به مسأله نظریه‌پردازی در حوزه علوم انسانی بدهد و نظریه‌پرداز را مورد توجه و تکریم خاصی قرار دهد. حتی الامکان در تدوین کتاب‌های درسی به این نظریه هم اشاره شود تا همگان و دیگران با این نظریه آشنا شوند.

ـ و اما سخن آخر!

خدا توفیق رهبری عالم، فرزانه، علم دوست و عالم دوست را نصیب ما کرده که امیدوارم مسؤولان امر، با تلاش بیشتر، زمینه و بستر مناسب تحقق فرمایشات مقام معظم رهبری را هرچه بهتر فراهم کرده و از همه همکاران خود نیز در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه خواستارم که مسائل علوم انسانی را مورد توجه و بازنگری قرار داده تا بتوانند علوم جدیدی را براساس مبانی دینی پی‌ریزی کنند که این امر می‌تواند تحولی را در جهان و در حوزه علوم انسانی فراهم کرده و انقلابی را در علوم انسانی بنیاد نهند.

همان‌گونه که همه دست به دست هم دادیم و انقلاب شکوهمند اسلامی را در سال 57 رقم زدیم، این‌بار نیز تمام عالمان و محققان با همتی مضاعف، عزم خود را جزم نموده و انقلابی را در حوزه علم رقم زنند «و ان تنصرالله ینصرکم و العاقبة للمتقین». /920/گ401/ع

ارسال نظرات