راهکار فرهنگی؛ پاسخ مناسب به انحرافات معنویت های نوظهور

اشاره: با توجه به پیشرفت روزافزون جوامع و گرایش مردم به مادیات، مردم بیش از گذشته نیازمند به مسائل معنوی برای احساس آرامش و آسایش میکنند و خلأ این مسائل را به وضوح در زنگی خود مشاهده میکنند. در همین موقع معنویت های نوظهور با ارائه راهکار های به ظاهر قشنگ سعی در فریب مردم دارند مثل فرقه ضاله عرفان حلقه که در چند ساله گذشته با ترویج و فریب افکار عمومی خود را به عنوان راهکار زندگی در دنیای مدرن معرفی کرده و افرادی را جذب کرده است.
در همین راستا سرکار خانم مریم اسماعیلی پژوهشگر و استاد حوزه در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، به ابعاد مختلف این فرقه ضاله پرداخته است.
رسا - به نظر شما، مهمترین خلأهای فرهنگی، اجتماعی و معرفتیای که زمینه را برای نفوذ و پذیرش عرفانهای نوظهور (مانند عرفان حلقه) فراهم میکنند، کدامند؟ این جریانها چگونه از طریق سازوکارهای رسانهای و فرهنگی نوین (مانند شبکههای اجتماعی، تولید محتوای شبهعلمی و انتقال تجربیات شخصی) برای جذب و حفظ مخاطب بهره میبرند؟
عوامل متعددی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و معرفتی، زمینه را برای نفوذ و گسترش عرفانهای نوظهور، از جمله عرفان حلقه، فراهم میکنند. این جریانها همچنین با بهرهگیری هوشمندانه از سازوکارهای رسانهای نوین، بهویژه فضای مجازی، به جذب و حفظ مخاطبان خود میپردازند.
مهمترین خلأهای زمینهساز عرفانهای نوظهور
نیازهای برآورده نشده و کاستیهای ساختاری در جامعه و فرهنگ، عمدهترین دلایل گرایش افراد به این نوع معنویتهای جایگزین هستند. عطش فطری معنویت و عدم ارضای آن، نیاز درونی انسان به تعالی و آرامش و عدم دریافت پاسخهای قانعکننده و جذاب از آموزههای دینی سنتی یا ناتوانی نهادهای متولی در ارائه معنویت اصیل و کارآمد، افراد را به سوی راههای جدید سوق میدهد.
ضعف در شناخت عمیق و مبانی معرفتی دین، باعث میشود افراد در مواجهه با شبهات و تفاسیر التقاطی آسیبپذیر شوند. پذیرش نسبیتگرایی در حقایق دینی و فرهنگی، این ذهنیت را تقویت میکند که همه راهها و مکاتب (از جمله عرفانهای نوظهور) به یک مقصد میرسند. گرایش به وعدههای آسان و سطحی برای دستیابی سریع به آرامش یا حقایق هستی بدون نیاز به تلاش و ریاضتهای معنوی دشوار، که در آموزههای این عرفانها یافت میشود.
خلأهای اجتماعی و فرهنگی
در این فرقه ها افزایش فردگرایی (اومانیسم) به وضوح مشاهده میشود. عرفانهای نوظهور اغلب بر محور "خود" و "نیروی درونی فرد" تمرکز میکنند (اومانیسم و سکولاریسم)، که با روحیه دوران مدرن و تمایل به آزادی بیحدوحصر و رهایی از قیدوبندهای اجتماعی و دینی موافق است و به جای تأکید بر خداوند متعال، بر نفس و تمایلات فردی تأکید دارند.
نقد و گریز از شریعتمداری از دیگر ویژگی های آنان است بدین صورت که با حمله به شریعت و احکام ظاهری دین و معرفی آموزههای خود به عنوان راهی رها از باید و نبایدهای دینی، بهویژه برای جوانانی که احساس محدودیت در احکام تکلیفی میکنند، ایجاد جذابیت میکنند تا جوانان را جذب کنند.
افزایش مطالبات جوانان در جامعه و عدم احساس وجود امکانات لازم برای پاسخگویی به این مطالبات، گرایش به امور ماورایی را تقویت میکند. درک نادرست و عدم شناخت کافی از ماهیت عرفانهای نوظهور در سطوح مختلف سیاستگذاری و اجرایی، باعث ضعف در برنامهریزی و ارائه پاسخهای مناسب فرهنگی و آموزشی میشود.
شیوه جذب و حفظ مخاطب از طریق رسانهها و فرهنگ نوین
عرفانهای نوظهور با بهرهگیری از ویژگیهای تعاملی و فراگیر رسانههای جدید، بهویژه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، موانع جغرافیایی را شکسته و به سرعت نفوذ میکنند:
بهرهگیری از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی
اینترنت و فضای مجازی ابزار اصلی تبلیغ و فعالیت این گروهها هستند و امکان ارتباط سریع و انتشار ویروسی شبههآفرینی و محتوا را فراهم میکنند، حتی فیلترینگ نیز مانع بزرگی برای آنها نبوده است. تمرکز بر موضوعات مورد علاقه مخاطبان، بهویژه جوانان، مانند: آزادی و عشق نامشروع، ترویج مفاهیمی مانند لذتپرستی، آزادی و استفاده از جذابیتهای جنسی.
ضدیت با محدودیتهای دینی از دیگر ویژگی هایی این فرق است. نقد و موضعگیری در برابر برخی امور دین و ترویج تساهل دینی برای جذب افراد دینگریز یا سرخورده.
ارائه تصویری فمینیستی و دفاع از حقوق زنان برای جذب این قشر. ترویج سبکهای خاص موسیقی (مانند متال) و مدلهای آرایش و پوشش برای جذب جوانان و انتقال عقاید از ویژگی های این فرقه است.
تولید محتوای شبهعلمی و انتقال تجربیات شخصی
عرفان حلقه با ارائه آموزهها در قالب فرادرمانی، شفابخشی، و نظریههای علمی/کیهانی، که با ظاهری جدید و شبهعلمی برای نسل تحصیلکرده جذابیت ایجاد میکند. استفاده از زبانی ساده، جذاب و دور از پیچیدگیهای عرفان اصیل و فلسفه، و طرح شعارهای زیبا و پوپولار و تمرکز بر نتایج عینی و حالات معنوی زودگذر درونی (مانند خلسه یا شادی) به جای تبیینهای عقلانی و نظاممند، باعث میشود افراد سریعتر احساس پیشرفت و آرامش کنند و آن را به عنوان برهان درستی راه بپذیرند.
برای دینی جلوه دادن خود، به طور منفعتطلبانه از آیات قرآن و اشعار عرفای بزرگ استشهاد میکنند تا مخاطب را فریب دهند. سرکردگان این فرقه با ارائهی تمرینهای سادهتر و جذابتر (مانند رقص، موسیقی یا تمرکز بر ندای درون) در مقایسه با ریاضتها و تکالیف دین سنتی سعی در جذب بیشتر جوانان داشته و با انتشار کتابها، مقالات، و حتی استفاده ناخواسته از ظرفیت رسانههای رسمی (مانند صدا و سیما) به دنبال ترویج افراد و آموزههای خودشان هستند.
رسا - رسانههای رسمی و ملی کشور (شامل صدا و سیما، خبرگزاریها و فضای مجازی) برای مقابله مؤثر و ایجاد “مصونیت فرهنگی” در برابر گفتمانهای عرفانهای نوظهور، باید چه رویکردی اتخاذ کنند؟ آیا تمرکز بر تقابل و افشاگری صریح را مؤثرتر میدانید یا تولید محتوای تبیینی و جایگزین که به نیازهای عمیق مخاطب پاسخ دهد؟
برای مقابله مؤثر با گفتمانهای عرفانهای نوظهور و ایجاد "مصونیت فرهنگی"، رسانههای رسمی و ملی کشور (شامل صدا و سیما، خبرگزاریها، و پلتفرمهای فضای مجازی) باید رویکردی جامع، دوسویه و استراتژیک اتخاذ کنند که ترکیبی از تولید محتوای تبیینی-جایگزین و در عین حال تقابل هوشمندانه باشد.
تمرکز صرف بر تقابل و افشاگری، بهویژه در عصر رسانههای جدید، کفایت نمیکند؛ زیرا نفوذ این عرفانها بیشتر ناشی از خلأهای عاطفی و معرفتی مخاطب است تا صرفاً ناآگاهی. لذا، تولید محتوای تبیینی و جایگزین باید رویکرد اصلی و اولویتدار باشد، اما نباید از افشاگری دقیق و مستند غفلت کرد.
رویکرد اصلی در برابر این فرقه تولید محتوای تبیینی و جایگزین است و هدف این رویکرد، پُر کردن خلأها و ایجاد یک سیستم اعتقادی قوی و جذاب درونی است تا مخاطب، خودبهخود، به عرفانهای نوظهور بینیاز شود. بهجای ارائه یک معنویت صرفاً تئوریک و شریعتمحور، رسانهها باید "عرفان ناب اسلامی" را بهصورت کاربردی، پاسخگو به دغدغههای معاصر (اضطراب، افسردگی، نیاز به معنا و آرامش درونی)، و جذاب برای جوانان ارائه کنند. به طور مثال: تولید پادکستها، برنامههای تلویزیونی و پستهای شبکههای اجتماعی با موضوع "آرامش در پرتو توحید"، "راهکارهای معنوی مقابله با استرس" یا "درونگرایی حقیقی در عرفان اسلامی".
عرفانهای نوظهور با شعار آزادی مطلق و تمرکز بر "خود"، مخاطب را جذب میکنند. رسانهها باید تبیین کنند که آزادی حقیقی در چارچوب توحید و رسیدن به فردیت متعالی از طریق عرفان اسلامی چگونه محقق میشود، نه در بیقیدی. میتوان با بیان محتوای متقن و فلسفی درباره مبانی دین و عرفان اصیل با زبانی ساده و جذاب، برای مقابله با سطحینگری و شبهعلم قد علم کرد و این محتوا باید توسط کارشناسان خبره و متخصصین تولید شود.
بهرهگیری از اینفلوئنسرها و سلبریتیهای محتوایی که توانایی تبیین مفاهیم عمیق را در قالبهای کوتاه (ریلز، استوری، کلیپهای چند دقیقهای) با کیفیت فنی بالا دارند. تولید فیلم، سریال یا مستندهایی که تأثیرات مثبت معنویت اصیل و آسیبهای روانی و اجتماعی ناشی از انحرافات نوظهور را در قالب داستانهای واقعی و جذاب به تصویر میکشند.
فاصله گرفتن از ادبیات صرفاً توصیهای و دستوری، و استفاده از زبان همدلی، پرسشگری و تفاهم با مخاطب برای پاسخ به ابهامات او میتواند چاره گشا باشد.
در این راستا باید افشاگری هدفمند باشد تا آسیبزایی نکند یا باعث تبلیغ ناخواسته نشود. تمرکز بر نقد بنیادهای فکری این عرفانها (مانند اومانیسم، نسبیتگرایی معرفتی، پلورالیسم دینی و جنبههای شبهعلمی) بهجای صرفاً حمله به فرد یا شخص.
از دیگر راهکار هایی که میتوان به آن فکر کرد افشای مستند و دقیق آسیبهای روانی، مالی، خانوادگی و اجتماعی که افراد درگیر این جریانها شدهاند، با رعایت اخلاق رسانهای و حفظ حریم خصوصی آسیبدیدگان. رسانهها باید متخصصین واقعی در حوزه عرفان و معنویت (هم از حوزه علمیه و هم دانشگاه) را به مخاطب معرفی کنند تا مرجعیت فکری و علمی در این زمینه از دست مدعیان خارج شود.
رصد مستمر فضای مجازی و پاسخ سریع، مستند و منطقی به شایعات و شبهاتی که توسط این جریانها منتشر میشوند. بهطور خلاصه، رسانههای رسمی باید از نقش "پلیس فرهنگی" صرف به نقش "تربیتگر و تغذیهکننده معنوی" تغییر جهت دهند تا بهجای حذف فیزیکی عرفانهای نوظهور، نیاز به آنها را در ذهن مخاطب از بین ببرند.
رسا - برای جلوگیری از گرایش افراد جامعه، به این عرفان ها نقش نهادهای دینی و حوزوی در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟ همچنین چگونه میتوانند آنها اثربخشی خود را افزایش دهند؟
نهادهای دینی و حوزوی نقشی بنیادی و حیاتی در جلوگیری از گرایش افراد جامعه به عرفانهای نوظهور دارند، چراکه رسالت اصلی آنها تأمین معنویت اصیل و ریشهدار است. آنها با پر کردن خلأهای معرفتی و عاطفی، میتوانند عملاً جامعه را در برابر جریانهای انحرافی مصونیتسازی کنند. نقش نهادهای دینی و حوزوی در این زمینه باید از منظر تولید، تبیین و ارائه معنویت صحیح ارزیابی شود.
باید به دنبال راهکارهای افزایش اثربخشی تمهیدات بود و برای اینکه نهادهای دینی و حوزوی بتوانند اثربخشی خود را افزایش دهند، باید در سه حوزه شناخت، ساختار و محتوا تحولاتی ایجاد کنند. نهادها باید به طور جدی به شناخت علمی و عمیق دلایل گرایش به این عرفانها بپردازند؛ نهادهای حوزوی باید بدانند که جوانان امروز دقیقاً دنبال چه نوع آرامش، آزادی و پاسخی هستند تا بتوانند آن را از منابع دینی استخراج و ارائه کنند.
عرفانهای نوظهور راهحلهای آسان ارائه میدهند. حوزهها باید بپذیرند که نمیتوانند صرفاً بر ریاضتهای سخت تأکید کنند، بلکه باید جنبههای آرامشبخش و نشاطآور معنویت اسلامی (مانند ذکر، دعا، و مفهوم رحمت الهی) را برجسته سازند. آموزههای عرفان اسلامی (مانند عرفان عملی) باید از حالت تئوری و پیچیده خارج شده و به راهکارهای عملی و ملموس برای زندگی روزمره، حل مشکلات روحی و ارتباط با خانواده تبدیل شوند.
بر خلاف برخی تصورات رایج، معنویت دینی نباید صرفاً تکلیفی باشد. باید با استفاده از ابزارهای هنری (شعر، موسیقی فاخر، فیلم) و زبانی زیبا، لطیف و عاطفی، بُعد عشق الهی و لذت بندگی را تبیین کرد تا با بُعد خشک و مکانیکی عرفانهای نوظهور مقابله شود.
تشکیل تیمهای تخصصی حوزوی-رسانهای برای تولید محتوا در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای پرمخاطب (مانان ریلز، پادکست، و کلیپهای کوتاه) با کیفیت بالا و مطابق با سلیقه نسل جدید. آموزش مبلغان و اساتید با زبان و ادبیات نسل جدید و آشنا کردن آنها با مفاهیم روانشناسی، جامعهشناسی، و فناوریهای نوین ارتباطی برای اینکه بتوانند با مخاطب ارتباط مؤثر برقرار کنند.
تأسیس مراکز مشاوره (حضوری و آنلاین) با حضور متخصصین دینشناس و روانشناس که بتوانند به افرادی که درگیر این عرفانها شدهاند یا دچار خلأ معنوی هستند، مشاوره و ارجاع صحیح ارائه دهند. ایجاد هماهنگی و همکاری فعال با نهادهای دانشگاهی و فرهنگی (مانند آموزش و پرورش و دانشگاهها) برای گسترش گفتوگوی علمی و تخصصی درباره معنویتهای اصیل و انحرافی.
به طور خلاصه، اثربخشی نهادهای حوزوی در گرو این است که از نقش صرفاً "انتقالدهنده" آموزههای سنتی به نقش "تفسیرگر و کاربردیساز" معنویت اسلامی برای دنیای مدرن، تبدیل شوند.
رسا - تحلیل جامعهشناختی و روانشناسی نشان میدهد که برخی گروههای سنی، جنسیتی یا طبقاتی خاص بیشتر در معرض خطر گرایش به عرفانهای نوظهور قرار دارند. این “جامعهشناسی آسیبپذیری” چه نکاتی را در مورد ویژگیهای شخصیتی، اقتصادی و تحصیلاتی این افراد آشکار میسازد و راهکار هدفمند برای محافظت از این گروهها کدام است؟
تحلیل جامعهشناختی و روانشناختی نشان میدهد که گرایش به عرفانهای نوظهور اغلب در گروههای خاصی از جامعه متمرکز است که نوعی آسیبپذیری فرهنگی، اجتماعی یا روانی مشترک دارند.
سه گروه اصلی که در معرض خطر قرار دارند: گروه سنی جوانان و نوجوانان که از ویژگیهای شخصیتی این گروه میتوان گفت در جستجوی هویت، معنای زندگی و هیجانات جدید هستند. تمایل شدید به آزادی مطلق، سنتگریزی، سرعت و راهحلهای آسان (easy fix) دارند و کمتر به دنبال تعهدات سختگیرانه یا ریاضتهای طولانیمدت هستند. ناامیدی از آینده شغلی، عدم موفقیت در برقراری روابط اجتماعی مطلوب، و مواجهه با تناقضات اجتماعی و فرهنگی که پاسخهای سنتی برایشان قانعکننده نیست.
گروه جنسیتی: زنان (بهویژه زنان تحصیلکرده)عموماً تمایل بیشتری به عواطف و احساسات، درونگرایی، و جستجوی آرامش و اتصال عاطفی دارند. این عرفانها اغلب با تمرکز بر قدرت زنانه، حقوق زنان، و درمانهای روحی و جسمی، نیازهای عاطفی و مورد غفلت واقعشدهی این قشر را هدف قرار میدهند. زنان تحصیلکردهای که از نقشهای سنتی فاصله گرفتهاند اما در دستیابی به جایگاههای اجتماعی یا ارضای نیازهای هویتی خود در ساختارهای موجود با چالش روبرو هستند، به دنبال معنویتی جایگزین میگردند که با فردیت و استقلال آنها همسو باشد.
این افراد دارای سطح بالای پرسشگری معرفتی هستند و اغلب به دنبال پاسخهای عقلانی یا دستکم شبهعلمی برای مسائل ماورایی میگردند. عرفانهای نوظهور با استفاده از ژارگونهای علمینما و ادبیات پیچیده روشنفکرانه، به این نیاز پاسخ میدهند. توانایی مالی برای پرداخت هزینههای کلاسها، کارگاهها، و خرید کتب گرانقیمت (که اغلب نشاندهنده تعلق به طبقه متوسط و بالاتر است)، زمینه حضور آنها را فراهم میکند.
راهکارها باید متناسب با ویژگیهای هر گروه طراحی و اجرا شوند. به طور کلی، هدف نهایی، کاهش "خلأ معنایی" است. تا زمانی که نظامهای موجود نتوانند به سوالات عمیق این گروهها پاسخ دهند و نیازهای عاطفی، اجتماعی و معرفتی آنها را ارضا کنند، گرایش به هر نوع بدیل آسان و فریبنده ادامه خواهد یافت.
رسا - بهترین مدل مواجهه و مقابله با جریانهای عرفانی انحرافی چیست؟ آیا صرفاً یک راهبرد فرهنگی-اجتماعی کافی است یا نیاز به رویکردی چندوجهی شامل ابعاد امنیتی، سیاسی و حقوقی نیز هست؟ مرزبندی و هماهنگی میان نهادهای مسئول (فرهنگی، امنیتی و قضائی) در این استراتژی کلان چگونه باید تعریف شود؟
بهترین مدل مواجهه و مقابله با جریانهای عرفانی انحرافی، اتخاذ یک رویکرد چندوجهی و کلان (جامع) است. صرفاً یک راهبرد فرهنگی-اجتماعی کافی نیست؛ زیرا این جریانها علاوه بر ریشههای معرفتی، دارای ابعاد تشکیلاتی، مالی و گاهی سیاسی-امنیتی نیز هستند که نیازمند مداخلات تخصصی است.
مواجهه مؤثر نیازمند هماهنگی چهار بعد اصلی است: الف) بُعد فرهنگی-معرفتی (اولویت اصلی) این بُعد، وظیفه مصونیتسازی و پیشگیری را بر عهده دارد و باید اولویت اول باشد و هدف از آن پر کردن خلأهای معنوی، تقویت بنیه معرفتی جامعه، و جذابسازی عرفان اصیل اسلامی باشد.
تولید محتوای جایگزین، پاسخگویی به شبهات با زبان روز، آموزشِ معنویت کاربردی (توسط نهادهای حوزوی، دانشگاهی و رسانههای ملی) با هدف خشکاندن ریشههای نارضایتی اجتماعی و اقتصادی که زمینه را برای پناه بردن به این جریانها فراهم میکند. تقویت امید و اعتماد اجتماعی، کاهش شکاف طبقاتی، و ارتقاء رفاه عمومی که کاهشدهنده بحرانهای روانی و فردی است.
بُعد امنیتی-سیاسی با هدف شناسایی و کنترل فعالیتهای سازمانیافته، شبکهای و بینالمللی این جریانها، بهویژه در جایی که فعالیتهای آنها از مرز فرهنگی عبور کرده و وارد ابعاد مالی، فریب عمومی، یا امنیتی میشود. ابزار این کار رصد منابع مالی، شبکههای نفوذ و ارتباطات خارجی، و جلوگیری از سوءاستفادههای سازمانیافته (مانند کلاهبرداری یا ترویج فساد).
بُعد حقوقی-قضائی را میتوان با هدف برخورد قاطع و مبتنی بر قانون با سرشاخهها و رهبران این جریانها در صورت ارتکاب جرائمی چون کلاهبرداری، اخلال در نظم عمومی، ادعاهای دروغین درمانی، ترویج فساد و انحرافات جنسی، یا فعالیتهای غیرقانونی امنیتی پیگیری کرد. برای این کار باید با شفافسازی قوانین مرتبط، و برخورد نظاممند و مستند با متخلفین اصلی پس از طی مراحل قضائی اجرا شود.
نهادهای فرهنگی باید فرماندهی استراتژی را در دست داشته باشند و ابعاد امنیتی و قضائی صرفاً در مواقع لزوم و به عنوان ابزارهای حمایتی برای مقابله با ساختارهای سازمانیافته و مجرمانه وارد عمل شوند تا از تبدیل یک مسئله فرهنگی به یک مسئله امنیتی-قضائی جلوگیری شود.
رسا - با توجه به آسیبهای جدی که این جریانها به سلامت فکری، اقتصادی، اجتماعی و حتی جسمی افراد و خانوادهها وارد میکنند، نقش قوه قضائیه در برخورد با سرشاخهها، مؤسسان و فعالان اصلی این فرقهها چگونه باید تعریف شود؟ آیا در حال حاضر، خلاء قانونی یا ضعف در اجرای قوانین موجود، مانع از برخورد قاطع و مؤثر با این جرایم سازمانیافته میشود؟
نقش قوهی قضائیه در مواجهه با عرفانهای نوظهور، باید بر اعمال قاطعانه و هدفمند قانون علیه ابعاد مجرمانه و سازمانیافتهی این فرقهها متمرکز باشد، نه صرفاً مقابله با یک تفکر. این رویکرد نیازمند تفکیک میان فعالیتهای صرفاً فرهنگی-معرفتی و جرایم عینی است.
نقش قوه قضائیه در این زمینه باید بر سه محور اصلی متمرکز باشد: برخورد با جرایم مالی و کلاهبرداری سرشاخههای این فرقهها که اغلب با وعدههای درمانی، معنوی یا موفقیت سریع، کلاهبرداریهای کلان انجام میدهند.
اعمال قاطعانه قوانین مربوط به کلاهبرداری، اخذ مال نامشروع و پولشویی در خصوص فعالیتهای آموزشی، درمانی و انتشاراتی این افراد.
توقیف و بازگرداندن اموال تحصیل شده از راههای نامشروع به شاکیان یا بیتالمال. مقابله با آسیبهای اجتماعی و اخلاقی چون که فعالیتهای برخی فرقهها به ترویج فساد، انحرافات جنسی، یا سوءاستفاده از باورهای مذهبی و سادهدلی افراد میانجامد.
اعمال قوانین مربوط به ترویج فساد، دایر کردن مراکز فساد، و سوءاستفادههای جنسی/عاطفی (تحت عناوینی چون "طی طریق" یا "اتصال"). پیگیری ادعاهای درمانی کذب (شبهدرمانی) که سلامت جسمی و روانی افراد را به خطر میاندازد، تحت عنوان تداخل در امور پزشکی یا جنایت علیه سلامت عمومی.
در صورتی که فعالیت یک فرقه از مرز فرهنگی فراتر رفته و به اقدامات علیه امنیت ملی، جاسوسی یا اخلال سازمانیافته در نظام تبدیل شود: باید با ارجاع پرونده به محاکم ذیصلاح و اعمال قوانین مربوط به جرایم امنیتی و سازمانیافته در صدد مقابله با آن بر آییم.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که خلأ جدی در قوانین کیفری اختصاصی برای مقابله با "سازماندهی فرقههای انحرافی" وجود دارد، اما این تنها مشکل نیست. برای برخورد قاطع و مؤثر، اصلاح قانون برای ایجاد جرمانگاری اختصاصی در خصوص سوءاستفادههای تشکیلاتی و فکری، در کنار افزایش تخصص و هماهنگی در اجرای قوانین موجود (بهویژه کلاهبرداری و امور پزشکی) حیاتی است.