تلاش کمدی تلویزیون با توسل به اینستاگرامیها

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سریال تلویزیونی «دستچین» که این شبها روی آنتن شبکه دو سیما است، تلاش تازه دیگر تلویزیون برای ساخت آثاری با چاشنی طنز و ارائه یک کمدی بومیگرا است. در ابتدا دستچین را میتوان تلاش قابلتوجهی در جهت سیاستهای عدالتمحوری دانست.
در سالهای اخیر که تمرکز بر عدالت رسانهای بیشتر در مرکز توجه قرار گرفته، ساخت آثار هنری بر مبنای هویتهای فرهنگی متفاوت نیز جلوهای دیگر پیدا کرده است. همانطور که در سالهای گذشته سریالهایی چون پایتخت و نونخ با تمرکز بر اقوام و استانهای دیگر شکل گرفت، در این زمانه نیز توجه به هویت فرهنگی با بازیگران بومی رقم خورده است.
به نظر میآید که دستچین نیز با چنین هدفی در خانه تولیدات جوان مرکز سیمرغ تدارک دیده شده باشد. این سریال با محوریت قرار دادن سبزوار، جوانی را به تصویر میکشد که در طول داستان ماجراهایی برای او اتفاق میافتد. لهجه سبزواری، لوکیشن مرتبط با بوم مورد نظر و استفاده از بازیگران کمتر شناختهشده و بومی فضایی را فراهم آورده تا امر سریالسازی در استانهای دیگر شکل بگیرد.
از جهات دیگر اما این سریال با سادگی که دارد ضعفهایی به همراه دارد. در درجه نخست فیلمنامه این اثر از انسجام محتوایی برخوردار نیست و موقعیتهای تکراری و گاه کلیشهای را برای مخاطب پدید میآورد. دیالوگها در مقاطعی به دلیل تکیه بر لهجه روان نیست و میتواند فهم آن برای مخاطب سخت تلقی شود. از سوی دیگر به نظر میآید موقعیتهای طنز حالت فیالبداهه داشته باشند تا متکی بر فیلمنامهای منسجم. کمدی آن بیشتر حالتی شبیه به طنزهای بلاگری دارد تا برخاسته از طنزی با عناصر سینمایی و تلویزیونی؛ بهگونهای که وجود بازیگرانی چون هادی عامل هاشمی و لاله صبوری نمیتواند به نجات کمدی آن کمک کند. همچنین پرداختن به جزئیات کماهمیت در بطن فیلمنامه، روند روایی را کند و برای مخاطب خستهکننده میکند.
نکته قابلتوجه دیگر در دستچین به کارگردانی آن باز میگردد. مصطفی آزاد، کارگردان و بازیگر این اثر میتواند نامآشنایی برای فعالان شبکههای مجازی باشد. آزاد بهعنوان چهره اینستاگرامی و طنز شناخته میشود که تا پیش از دستچین نیز سعی داشته تا آثار نمایشی کوتاه خود را در شبکههای مجازی به اشتراک بگذارد.
در سالهای اخیر ورود بلاگر و طنزپردازهای مجازی به عالم سینما و تلویزیون باز شده و برخی از آنها توانستند موفق عمل کنند. هرچند که در مورد دستچین به نظر میآید بهتر بود تا کارگردان اثر تلاش بیشتری برای حرفهای بودن نشان دهد و سپس پا به عرصه بزرگی چون تلویزیون بگذارد.
با وجود آنکه خانه تولیدات جوان سیمرغ میتواند محل قابلتوجهی برای آزمون و خطا باشد و به رشد حرفهای هنرمندان کمک کند، اما باید در نظر گرفت که پخش آثار آن بهعنوان سریال تلویزیونی میتواند ریسک کاهش مخاطب نیز داشته باشد.
در نهایت با وجود ضعفهای ساختاری فیلمنامه و نحوه نقشآفرینی، دستچین را میتوان قدم قابلتوجهی در ادامه احیای فرهنگهای بومی در نظر گرفت. قدمی که اگر با ظرافتهای استاندارد یک اثر طنز برداشته شود، میتواند به پرورش نیروهای جوان در عرصه کمدی نیز کمک کند.