۲۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰
کد خبر: ۷۸۳۹۷۳

اینجا فقط جشن نیست؛ یک «جبهه» است

اینجا فقط جشن نیست؛ یک «جبهه» است
تصاویر راهپیمایی امروز را با لذت ملاحظه کنید و با تصاویر استیصال و وحشت اسرائیلی‌ها هنگام اصابت موشک‌های ایرانی مقایسه کنید.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حماسه و مقاومت:در ابتدای مسیر مردی که با عصای سپید راه خود را پیدا می‌کند و پیش می‌رود توجهمان را جلب می‌کند. نزدیک می‌شویم تا ببینیم چرا این همه سختی را به جان خریده و خودش را به راهپیمایی روز غدیر رسانده است.

مهدی از تهران پارس آمده و پرسان‌پرسان خودش را به فردوسی رسیده است. می‌پرسیم: نگران نیستی اسرائیل اینجا را بزند؟ و جواب مهدی شرمنده‌ام می‌کند. می‌گوید: چون احتمال می‌دادم که بزنند آمدم وگرنه آمدنم تأثیر زیادی نداشت. وظیفه من است که در این راهپیمایی شرکت کنم و وقتی پای وظیفه وسط می‌آید هیچ‌چیز مهم نیست. می‌پرسیم: چه وظیفه‌ای؟ مهدی جواب می‌دهد: ببینید اسرائیل چقدر جنایت کرده است چقدر آدم بی‌گناه را کشته است. من اگر نمی‌آمدم با چه رویی در خانه می‌نشستم؟ همین در توانم بوده و امیدوارم رهبرم از من قبول کند و خدا قبول کند.

 

اینجا فقط جشن نیست؛ یک «جبهه» است

 

بچه شیعه مگر از چیزی می‌ترسد؟!

وقتی با مهدی صحبت می‌کنم، چوبی پرچمی به من می‌خورد. برمی‌گردم و پسربچه دوساله با نمکی  را می‌بینم که پرچمش را باقدرت می‌چرخاند. عکس که می‌اندازم متوجه نگاه پدرش می‌شوم.اسم پسرش امیرمهدی است. پدر با لذت به پرچم فرزندش نگاه می‌کند. می‌پرسم نگران بچه‌تان نبودید که اینجا آمدید؟ با لبخند می‌گوید: چرا باید نگران باشم. بچه را خداداده است، خودش هم می‌گیرد. ما بچه شیعه هستیم. بچه شیعه مگر از چیزی می‌ترسد؟ حرفه‌هایش به نظرم شعاری می‌آید و می‌گویم: شعار نیست این حرف‌ها. با اشاره دستش، جمعیت را نشان می‌دهد و می‌گوید: این جمعیت شعاره ؟ دوباره می‌پرسم: نگران جنگ نیستید؟ و جواب می‌دهد: بالاخره یکی باید جلوی این ظالمان بایستد. تا کی قرار است ظلم کند. دیشب دیدید که چقدر مردم دنیا خوشحال شدند که ما اسرائیل را زدیم. صحبت‌هایش انرژی‌مان را مضاعف می‌کند. همسرش با بچه کوچک دیگرشان کنارمان می‌ایستند. مامان امیرمهدی هم دست‌کمی از پدرش ندارد و می‌گوید: پشت ما به آقا گرم است. نگران هیچ‌چیز نیستیم.

 

اینجا فقط جشن نیست؛ یک «جبهه» است

 

رژه میلیونی غدیر، خار چشم دشمن شد

از کنار آنها که می‌روم دو خانم را می‌بینم که حجابشان با بقیه متفاوت است. آرزو می‌گوید: امروز بهترین جشن مولایمان است. مگر می‌شود این جشن را بی‌خیال شویم و نیاییم. ما امروز به اعتماد حضرت علی(ع) آمده‌ایم. پدرش وسط حرفمان می‌دود و می‌گوید: آمدیم تاچشم دشمنانمان کور شود.

با هر قدمی که در میان این جمعیت برمی‌داشتیم، داستان‌های ناگفته‌ای از عزم و اراده مردم می‌شنیدیم. از مهدی که وظیفه را والاترین انگیزه حضورش می‌دانست، تا خانواده امیرمهدی که با توکل به خدا و اعتماد به حضرت آقا، ترس را بی‌معنا می‌دانستند و زنانی که جشن مولایشان را بهانه اتحاد و ایستادگی می‌دیدند. این‌ها تنها نمونه‌هایی از هزاران نفری است که امروز مهمان راهپیمایی  20 کیلومتری غدیر شده‌اند . در پشت هر لبخند، هر شعار و هر نگاه مصمم، یک پیام واحد نهفته است: این ملت نه‌تنها برای جشن‌گرفتن آمده‌اند، بلکه آمده‌اند تا اعلام آمادگی کنند در  برابر هر تهدیدی. این روحیه، برگ برنده ملتی است که تاریخ بارها تاب‌آوری و مقاومت آن را به اثبات رسانده است.

ارسال نظرات