۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۵
کد خبر: ۷۶۸۷۷۳
آیت الله سبحانی:

جناب جعفر بن ابى طالب نمونه ای از شخصیت های بارز اسلام است

جناب جعفر بن ابى طالب نمونه ای از شخصیت های بارز اسلام است
حضرت آیت الله سبحانی با بیان اینکه تاريخ بشريت در دامن خود شخصيت هایى را در قلمرو مختلف پرورش داده و همگى در حافظه تاريخ محفوظ مى باشند، گفت: هر كدام از این افراد براى خود خصيصه و ويژگى دارند و جناب جعفر بن ابى طالب نمونه بارزى از آنها است.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جعفر سبحانی صبح امروز در همایش «جعفر بن ابیطالب؛ ذوالجناحین» که صبح امروز به همت پژوهشکده سیره و تاریخ اهل بیت (ع) جامعة المصطفی العالمیه در مجتمع آموزش عالی امام خمینی برگزار شد، با اشاره به شخصیت حضرت جعفر طیار گفت: تاريخ بشريت در دامن خود شخصيت هائى را در قلمرو مختلف پرورش داده و همگى در حافظه تاريخ محفوظ مى باشند و هر كدام براى خود خصيصه و ويژگى دارد و جناب جعفر بن ابى طالب نمونه بارزى از آنها است و شايسته است تاريخ نگاران واقع گرا از طريق تبيين نكات برجسته در زندگانى او، چهره روشنى از فعاليت ها و خدمات بزرگ او ترسيم كنند.

این مرجع تقلید با اشاره به اینکه قرآن مجيد نخستين گروندگان آيين مقدس اسلام را به عنوان (والسابقون السابقون اولئك المقربون) ياد مى كند و از نظر تقرب به مقام ربوبى برتر از «اصحاب اليمن» مى داند، اظهار داشت: خوشبختانه جناب جعفر از گروه نخستين است كه به گواه تاريخ: روزگارى در خانه هاى مكه فقط دو نفر به آيين اسلام مشرف شده بودند و همراه رسول خدا نماز مى گزاردند، اميرمؤمنان وضع آن روز را چنين توصيف مى كند «لم يجمع بيت واحد يومئذ في الإسلام غير رسول اللّه وخديجة وأنا» يعنى در سراسر مكه فقط يك خانه بود كه اسلام بر سر آنها سايه افكنده بود و در آن سه نفر جز رسول خدا و من و خديجه كسى نبود; در چنين شرايط ابوطالب به فرزندش جعفر چنين گفت «صلّ جناح ابن عمّك وصلّ معه» در كنار پسر عمويت «نبىّ مكرم» نماز بگزار. بنابراين اميرمؤمنان در سمت راست و حضرت جعفر سمت چپ و حضرت خديجه پشت سر آنها قرار مى گرفت.

حضرت آیت الله جعفر سبحانی با تاکید بر اینکه اين حديث گواه روشن بر اين است كه وى از جمله افراد السابقون السابقون هستند، گفت: از نكات مهم در زندگانى وى مهاجرت او از مكه به حبشه است آن هم همراه با بيش از ۸۰ نفر از زن و مرد؛ در نخستين سالهاى بعثت پيامبر، سخت گيرى قريش نسبت به مؤمنان بسيار بالا بود تا آنجا كه آل ياسر را با شكنجه كشتند و بلال بى كس و ياور را روى ريگهاى داغ و سوزان شكنجه مى كردند. در چنين شرائط گروهى براى رهايى از وضع غير قابل تحمل محيط، راهى حبشه شدند حركت اين گروه در پنجمين سال بعثت پيامبر بود ولى چيزى نگذشت بر اثر رسيدن خبر دروغين به حبشه كه قريش از اعمال خود دست برداشته اند آنان به مكه بازگشتند اما متأسفانه ديدند كه وضع همان است كه قبلاً بود و يكى از ضايعات اين سفر اين بود كه عبيد اللّه بن جحش همسر ام حبيبه دختر ابوسفيان مرتد شد و مسيحى گشت.

وی با اشاره به اینکه مهاجرت دوم به رهبرى جعفر بن ابى طالب انجام گرفت و كاروانى مؤلف از ۸۳ نفر از زن و مرد به عزم حبشه بندر جده را ترك گفتند اين مهاجرت قريب ۱۵ سال طول كشيد، اظهار داشت: در اين مدت نه تنها گرايشهاى منفى رخ نداد بلكه توانستند با اعمال ور فتار خود در دربار حبشه اثر مثبت بگذارد كه به تفصيل خواهد آمد؛ الف. آمادگى اين گروه براى طى مسافت بين جده و حبشه با وسائل آن روز (كشتى هاى بادى) حاكى از جانبازى آنان است كه آماده شدند براى حفظ دين و ايمان به چنين سفرى تن دهند و زندگى در غربت را بر وطن ترجيح دهند.

حضرت آیت الله سبحانی افزود: عزم بر چنين سفر طولانى در گرو داشتن امكان مالى بود كه آنان را در اين سفر و پس از رسيدن به مقصد يارى كند كه بتوانند تا مدتى در حبشه آبرومندانه زندگى كنند و در شأن آنان نبود كه در كشور متمدنى در كوچه و خيابان رحل اقامت افكنند و اين حاكى از آن است كه قبل از مسافرت براى اين موضوع تدارك خوبى ديده بودند؛ تبليغات كشيشان و صداى ناقوس هاى روز يكشنبه جاذبه خاصى داشت بايد در ميان اين جمع عامل بازدارنده اى باشد كه آنان را از هر نوع لغزش و گرايش به مسيحيت بازدارد؛ در اين ۱۵ سال احكامى از واجبات و محرمات از طريق وحى الهى به پيامبر رسيده و حضرتش به نشر آنها پرداخته بود بالأخص پس از مهاجرت به مدينه فرائض و محرماتى ابلاغ شد طبعاً در اين مدت وسيله اى در كار بود كه مهاجران را از احكام الهى آگاه مى ساخت بالاخص فريضه روزانه و روزه ماه رمضان، و اين گروه ۷ سال تمام از هجرت پيامبر در حبشه به سر بردند و امكان نداشت كه آنان از اين مسائل آگاه نباشند.

استاد درس خارج حوزه علمیه گفت: سران قريش از وضع زندگانى مهاجران آگاه شدند و گزارش رسيد كه آنان از نظر مادى و معنوى در وضع بسيار خوبى به سر مى برند و حكومت حبشه از انجام وظائف دينى آنان جلوگيرى نمى كند؛ از اين جهت خواستند با اعزام نمايندگانى حرفه اى مانند عمر و عاص و غيره آن هم همراه هدايايى براى ملك و اطرافيان، موقعيت مهاجران را در نظر ملك بد جلوه دهند و قرار شد نخست با اطرافيان ملك ديدار كنند و با تقديم هدايا موافقت آنان را جلب كنند سپس همراه آنان به ديدار ملك رفته و مهاجران را به عنوان انسان هاى كم عقل و بى خرد معرفي نمايند و از ملك بخواهند كه آنها را تسليم نمايد؛ ملك گفت بايد با نماينده اين گروه ديدار كنم سپس درباره آنان تصميم بگيرم.

وی ادامه داد: مهاجران اتفاق كردند كه حضرت جعفر به نمايندگى از آنان سخن بگويد، ملك رو به جعفر گفت: چرا از آيين نياكان خود بازگشته ايد و به آيين جديد كه نه با ايين ما تطبيق مى كند و نه با كيش پدران خود گرويده ايد؟ پاسخ حضرت جعفر: ماه گروهى بوديم نادان و بت پرست; از مردار اجتناب نمى كرديم، پيوسته به گرد كارهاى زشت بوديم، همسايه ما پيش ما احترام نداشت، ضعيف و افتاده محكوم زورمندان بود، با خويشاوندان خود به ستيزه و جنگ برمى خاستيم. روزگارى به اين منوال بوديم، تا اين كه يك نفر از ميان ما كه سابقه درخشانى در پاكى و درست كارى داشت، برخاست و ما را به فرمان خدا يعنى به توحيد و يكتاپرستى دعوت كرد و ستايش بتان را نكوهيده شمرد و دستور داد در رد امانت بكوشيم و از ناپاكى ها اجتناب ورزيم و با خويشاوندان و همسايگان، خوش رفتارى كنيم و از خون ريزى و آميزش هاى نامشروع و شهادت دروغ، خيانت در اموال يتيمان و نسبت دادن زنان به كاراى زشت، دور باشيم. او به ما دستور داد: نماز خوانيم، روزه بگيريم، و ماليات ثروت خود را بپردازيم. ما به او ايمان آورده، به ستايش و پرستش خداى يگانه برخاستيم و آنچه را حرام شمرده بود، حرام و حلال هاى او را حلال دانستيم، ولى قريش در برابر ما قيام كردند و روز شب ما را شكنجه دادند، تا ما از آيين خود دست برداريم و بار ديگر سنگ ها و گل ها را بپرستيم، ما مدت ها در برابرشان مقاومت كرديم تا آن كه تاب و توانايى ما تمام شد. براى حفظ آيين خود، دست از مال و زندگى شسته به خاك حبشه پناه آورديم. آوازه دادگرى زمام دار حبشه، بسان آهن ربا ما را به سوى خود كشانيد و اكنون نيز به دادگرى او اعتماد كامل داريم.

این مرجع تقلید اظهار داشت: بيان شيرين و سخنان دلنشين «جعفر» به اندازه اى مؤثر افتاد كه شاه با چشمانى گريان از او خواست تا مقدارى از كتاب آسمانى پيامبر خود را بخواند. جعفر، آياتى چند از آغاز سوره «مريم» را خواند و به خواندن آيات اين سوره ادامه داد و نظر اسلام را درباره پاكدامنى مريم و موقعيت عيسى روشن ساخت. هنوز آيات سوره به آخر نرسيده بود كه صداى گريه شاه و اسقف ها بلند شد و قطره هاى اشك  محاسن و كتابهايى را كه در برابرشان بود، تر نمود؛ پس از مدتى، سكوت مجلس را فرا گرفت و زمزمه ها خوابيد; شاه به سخن در آمد و گفت: گفتار پيامبر اينها و آنچه از عيسى آورده است، از يك منبع نور سرچشمه مى گيرد،برويد، من هرگز اينها را به شما تسليم نخواهم كرد.

استاد درس خارج حوزه علمیه گفت: اين ديدار نه تنها به نفع مهاجران تمام شد بلكه سبب شد كه ملك با حضرت جعفر ارتباط مستمرى داشته باشد تا آنجا كه يك نوع نامه نگارى بين ملك و رسول خدا انجام گرفت و سرانجام وى به آيين اسلام رو آورد، روزى كه خبر مرگ وى به پيامبر رسيد از همان نقطه دور بر او نماز ميت گزارد، ما در اينجا دامن سخن را كوتاه كرده و تفاصيل بعدى را به كتاب فروغ ابديت واگذار مى كنيم البته در اينجا رشته سؤالى است كه گويندگان و پديد آوردندگان اين همايش به پاسخ آن خواهند پرداخت و آن اين كه چرا اين گروه پس از هجرت پيامبر به مدينه هفت سال ديگر در حبشه ماندند و روزى به مدينه وارد شدند كه مسلمانان با فتح خيبر شادمان بودند و پيامبر با ديدن مهاجران و حضرت جعفر فرمود نمى دانم به كدام يك از اين دو جريان خوشحال شوم فتح خيبر و يا ديدار جعفر. خلاصه علت تأخير آنها چه بوده است با اينكه مدينه محل امن و امانى بود.

ارسال نظرات