تشدید تنش تا حد بحران نابودی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در کاشان، نظریهای در عالم سیاست وجود دارد که اعلام میدارد رژیمهای تجاوزگر برای حفظ سلطه خود دست به مدیریت تنش میزنند.
یعنی با افزایش تنش در واقع از درگیری بیشتر جلوگیری به عمل میآورند تا اگر مذاکراتی احیاناً در یک فضای بحرانی برگزار شده است قواعد و مناسبات بر حسب «شرایط اضطراری» حاکم شود تا بتوانند حداکثر امتیاز را بدست آورند.
اما نظریه دیگری معتقد است هرچند این رژیمها به این منظور دست به سیاست مدیریت تنش و گسترش کارزار نظامی میزنند، اما افزایش درگیریها بیان کننده آن است که این سیاستها خواسته و یا ناخواسته منجر به جنگی فراگیر میشود که حسب ظاهر هر چند در آن جنگ دنبال کننده سیاست مدیریت تنش ضربهای هم به جبهه روبرو میزند، اما ضرباتی هم از انها دریافت میکند که ممکن است نهایتا مدیریت تنش را از دست آنان خارج و «تشدید تنش تا حد بحران نابودی» را برای عامل مدیریت تنش به پیش ببرد.
با ذکر این پیش مقدمه با مرور اتفاقات از مهرماه سال گذشته تاهم اکنون باید گفت، مثلث نتانیاهو از حزب لیکود، بن گورین از جریان صهیونیسم ملی، اسمورتیج از جریان صهیونیسم مذهبی در روزهای ابتدایی بعد از طوفان الاقصی اعلام کردند در عرض یکماه جنگ غزه را با سه هدف نابودی حماس، اشغال غزه و آزادی گروگانها در دست حماس بعد از عملیات طوفان الاقصی بدون هیچ امتیازی به حماس باید پایان یابد.
اما بعد از ده ماه با توجه به شرایط میدان دریافت نموده اند که ابدا نتوانسته اند به هیچ یک از اهداف خود دست یابند و توفیق چندانی با توجه به اوج خشونت و کشتاری که دست به آن زده اند پیدا نکرده اند.
اکنون با توجه به شکست راهبرد اولیه این مثلث شوم و بنا به اعتراضات و انتقادات گسترده دیگر رقیبان صهیونیسم در کابینه جنگ و احزاب رقیب این رژیم در سرزمینهای اشغالی و جلوگیری از فروپاشی کابینه جنگی شان و به درازا کشاندن محاکمه شخص نتانیاهو، این رژیم با ارتکاب جنایت ترور در به شهادت رساندن اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران، برای سران کاخ سفید وانمود کردند که قصد دارند یک تنش مدیریت شده را به آن دست زند تا لااقل دستاوردی برای افکار عمومی صهیونیستها کسب کرده باشند.
این مسئله در حالی است که کاملا مشخص است که از اساس این تاکتیک نه تنها به جز دست زدن به یک حماقت حاصلی برای آنان نخواهد داشت، بلکه باعث ازهم پاشیدن بیشتر اوضاع آنان در حال حاضر و روزهای پیش رو خواهد شد.
چرا که قبل از اینکه این حرکت ترور بزدلانه، یک تنش مدیریت شده باشد با توجه به شرایط وخیم و نا مطلوب حال حاضر رژیم صهیونیستی یک واکنش است، زیرا شواهد و اخبار نشان میدهد که اوضاع میدان و فرامتن میدان در سرزمینهای اشغالی عملا از دست رژیم جانی و کودک کش صهیونیستی خارج شده است.
اگر چه که ممکن است یکی از اهداف رژیم صهیونیستی در ترور اسماعیل هنیه به قصد ضربه زدن سخت به حماس و در اختیار گرفتن برخی از افکارعمومی داخل ایران بمنظور به چالش کشاندن دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایران اسلامی بعنوان ام القرای جهان اسلام و سر سلسله محور مقاومت بوده باشد.
اما خود صهیونیستها بیشتر واقفند آنچه که در میدان تجربه کرده اند سوای از جنگ روانی دامن زده شده است که اکنون بخشی از مقصود خود را در فریب افکار دنبال میکنند.
چون در تجارب قبلی خود مانند جنگ ۳۳ روزه تجاوز رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان این مسئله را به وضوح دیده بودند که قدرت اطلاعاتی ایران بالاتر از تصورات میباشد، بنحوی که ایهود اولمرت نخست وزیر اسبق این رژیم بعداز مدتها اعتراف کرد که ما فریب جنگ اطلاعاتی ایران در این نبرد را خوردیم و با یک شرایط شوک آور در حین درگیری روبرو شدیم، زیرا آنچه که ارتش و موساد در صحنه میدان مشاهده کرد با هیچکدام از محاسبات قبلی که از اوضاع داشتیم همخوانی نداشت لذا مجبور شدیم با تحمل خسارت بسیار اعم از تجهیزات و نیروی انسانی با خفت زیاد عقب نشینی نماییم!
پس اکنون نیز میتوان با قوت اعلام کرد که جدای از ظرفیتهای آشکار محور مقاومت، قابلیتهای گیج کننده و مهارتهای مخفی در جبهه مقاومت وجود دارد که در مجموع در خرد و کلان پیروز هرگونه رویارویی در متن و فرا متن محور مقاومت خواهد بود.
یقینا پاسخ انتقام محور مقاومت خصوصا ایران اسلامی در خونخواهی میهمان سربلندش اسماعیل هنیه بنحوی پشیمان کننده خواهد بود که موجب ازدیاد امیدواری در محو این غده سرطانی و تصاعد اختلاف داخلی در نزد سردمداران این رژیم تروریستی خواهد شد و قطعا ضمن دریافت ضربات مرگبار زمینه فرو پاشی از درون را برای آنان بزودی به ارمغان خواهد آورد. /۱۳۰۷/