۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۰
کد خبر: ۷۵۵۲۸۶
تعبیر سفیر امریکا درباره شاه؛

عروسک خیمه‌شب‌بازی

عروسک خیمه‌شب‌بازی
افزایش فروش نفت در دهه پنجاه رویاهای محمدرضا پهلوی درباره ارتش و خریدهای نظامی بیشتر و بیشتر می‌کرد. داگلاس مک آرتور دوم سفیر وقت امریکا در ایران در خاطرات خود درباره اشتباهات شاه در این رابطه می‌گوید.

افزایش فروش نفت در دهه پنجاه رویاهای محمدرضا پهلوی درباره ارتش و خریدهای نظامی بیشتر و بیشتر می‌کرد. داگلاس مک آرتور دوم سفیر وقت امریکا در ایران در خاطرات خود درباره اشتباهات شاه در این رابطه می‌گوید. 

 

مک آرتور دوم که بود؟ 

داگلاس مک آرتور دوم، سفیر آمریکا در ژاپن، ایران و بلژیک بود. او پیش از دوره سفارت در ایران، در دولت روزولت به دولت آمریکا پیوست. پس از دوره درخشان فعالیت دیپلماتیک در فرانسه در طول جنگ جهانی دوم، به‌عنوان سفیر آمریکا در ژاپن منصوب شد. پس از آن در حین بحران کنگو، سفیر آمریکا در بلژیک شد و در دوره ریاست‌جمهوری ریچارد نیکسون از 13 اکتوبر 1969 تا 17 فوریه 1972 سفیر آمریکا در ایران شد.

دوره فعالیت مک آرتور در ایران با تغییرات سریع ناشی از بالارفتن قیمت نفت خام و افرایش درآمدهای نفتی هم‌زمان شد. نقش‌آفرینی ایران به‌عنوان ستون امنیت منافع آمریکا در خلیج‌فارس طبق دکترین نیکسون، در دوره سفارت مک آرتور به اوج خود رسیده بود.

روایت او از حضور در ایران و ملاقات‌هایش با شاه ایران که در اوج قدرت و بهره‌مندی از پشتیبانی‌های نظامی و تسلیحاتی ایالات متحده قرار داشت، به‌خوبی وضعیت ایده‌های ذهن محمدرضا پهلوی درباره آینده ایران را مشخص می‌کند. در خلال روایت او از ایران عصر پهلوی، می‌توان به‌روشنی به آرزوهای دست‌نیافتنی محمدرضا پهلوی و تعارض آنها با واقعیت عینی جامعه ایران پی برد.

از منظر دیگر توجه به نگاه مک آرتور به‌عنوان یک جمهوری‌خواه در مقام مقایسه با رویکرد دولت کارتر و ویلیام سالیوان می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد. مخصوصاً گزارش او از رویکردهای توسعه‌ای محمدرضا پهلوی و علاقه به الگوبرداری از ژاپن بسیار جالب‌توجه است.  داگلاس مک آرتور در سال 1997 در واشنگتن درگذشت.

عروسک خیمه‌شب‌بازی

داگلاس مک‌آرتور دوم

 

آنطور که فکر می‌کرد پیش نمی‌رفت

مک آرتور در بخشی از خاطرات خود درباره برنامه‌‌های نظامی شاه می‌گوید: من در مذاکرات وزیر امور خارجه، آقای زاهدی که سفیر ایران در آمریکا هم بودند، شرکت کردم. اما چند جلسه‌ای را شاه به‌تنهایی و بدون حضور هیچ‌کس با رئیس‌جمهور ملاقات کرد. شاه در این دیدارها، مشکل تقویت و تجهیز نیروهای مسلح ایران را مطرح کرده بود. این یکی از مشغله‌های اصلی او بود. او این تصور را داشت که هیچ‌گونه مشکلی وجود ندارد و تقریباً می‌تواند هر چیزی را که در میان تجهیزات نظامی می‌خواهد، به دست بیاورد. هدف آمریکا در ایران بود این بود که ببینیم ایران مستقل به حیات خود در آن منطقه ادامه می‌دهد و طعمه جاه‌طلبی‌های مسکو نمی‌شود. علاوه بر این تأمین  نیازهای نظامی شاه هم اهمیت داشت. او بیش از یک‌بار به من گفت که دلیل تلاش او هم برای جمع‌آوری مقادیر زیادی تسلیحات و آموزش نیروهای نظامی، مبارزه با نفوذ شوروی بوده است...

...من به او گفتم و قویاً هم بیان کردم که فکر می‌کنم او اشتباه می‌کند که تجهیزات نظامی بسیار پیشرفته‌ای را به دست می‌آورد. زیرا او افراد آموزش‌دیده برای استفاده از آن را ندارد. به او اشاره کردم که باوجود مکانیزم‌های بسیار پیچیده و نیاز به کنترل‌های الکترونیکی، بسیاری از این تجهیزات را حتی اگر فقط در انباری قرار دهید ظرف سه یا چهار ماه از هم می‌پاشند. ‏باید به طور مداوم از آن استفاده یا نگهداری شود. [در غیر این صورت] از نظر عملیاتی در واقع فقط برای استفاده در مانور مناسب است.

او افرادی را از برخی از شرکت‌های بزرگ الکترونیکی ما استخدام می‌کرد که تجهیزات را فراهم می‌کردند. تا برخی از انواع آموزش را به افرادش ارائه دهند. اما نتیجه خالص این بود که آن طور که فکر می‌کرد پیش نمی‌رفت. بخشی از آن احتمالاً از این واقعیت ناشی می‌شود که وقتی او سؤالی را با افراد نظامی خود مطرح می‌کرد، احتمالاً همه آنها می‌گفتند: "بله، رئیس" زیرا همه آنها از ترس اخراج‌شدن می‌ترسیدند چیز دیگری بگویند.

 

عروسک خیمه‌شب‌بازی

هم‌زمان با اشغال ایران، پدر شاه را که مردی با ویژگی‌های رهبری بسیار قوی و مردی نسبتاً مسلط بود، بردند و به جزیره‌ای در اقیانوس هند تبعید کردند. این پسر بیست/ بیست و یک‌ساله را بر تخت نشاندند. شاه در کشوری که کاملاً تقسیم شده بود با خط‌کشی که مردم اجازه نداشتند از خط مرزی وسط ایران عبور کنند و به شمال ایران که روس‌ها آن را اشغال کرده بودند بروند و انگلیسی‌ها هم در نیمة جنوبی بودند، بر تخت نشست؛ بنابراین شاه در واقع چیزی بیش از شخصیتی نبود که جایگزین پدرش شود و نقشی اسمی داشته باشد. تک‌تک فعالیت‌ها در ایران در نیمه جنوبی، تحت سلطه انگلیسی‌ها؛ و در نیمه شمالی، تحت سلطه روس‌ها بود. شاه همان‌طور که گفتم هیچ تحصیلات رسمی به معنای دانشگاهی نداشت. او از اقتصاد چیزی نمی‌دانست. او یک عروسک خیمه‌شب‌بازی بود.

این شاه در رأس امور باقی ماند. نتیجه البته ظهور مصدق بود که مردی درخشان و نسبتاً متین و دارای جذابیت فراوان بود. شاه تقریباً هیچ بود. او نگران شد و همان‌طور که یادت هست رفت. سپس او را برگرداندند و مصدق را سرنگون کردند و او را دوباره به قدرت رساندند. نمی‌دانم این تجربه به او عقده حقارت داد یا [تبعید] پدر مسلطش...

 عروسک خیمه‌شب‌بازی

پوستری که شاه را در کسوت عروسک خیمه‌شب‌بازی امریکا به تصویر کشیده است

 

نیروی هوایی کاملاً آمریکایی بود

وقتی من آنجا بودم، نیروی هوایی کاملاً آمریکایی بود. مجهز شده با آمریکا، شاه هزینه آن را پرداخت؛ اما هواپیمای اصلی آنها F4 بود. آنها تعدادی 5-F هم داشتند. آنها هم از فرانسه و هم از انگلیس تجهیزات نظامی می‌گرفتند. سیاست اصلی ما این بود که باید به آنها چیزی بدهیم که می‌توانند آن را جذب و استفاده کنند. اما باید آن‌ها را از تجهیزاتی را که نمی‌توانستند جذب کنند دلسرد می‌کردیم و من مطمئناً در این زمینه نهایت تلاش خود را با شاه انجام دادم من این را چند بار دیدم. یک‌بار نمی‌دانستم آنها (ایرانی‌ها) می‌دانند برای چه مقدار تجهیزات نظامی خود را متعهد می‌کنند یا نه؟ [درکی از آن دارند یا خیر؟]  آن‌ها خود را متعهد به خریدی می‌کردند که مورد تأیید دولت ما باشد.

‏از هر شرکت اسلحه‌سازی آمریکایی و از هر کارخانه اسلحه‌سازی آلمانی و انگلیسی و فرانسوی هم فروشنده اسلحه وجود داشت. نگرانی من همان‌طور که قبلاً اشاره کردم این بود که آنها مقدار زیادی از این مواد را دریافت کنند و آن را در انباری بگذارند که خراب بشود. آنها باید خرید را آماده نگه می‌داشتند تا زمانی که بتوانند آن را در نیروهایی که این توانایی را در وجود خود داشتند استفاده کنند. من از افرادم در سفارت خواستم فهرستی از تعهدات شاه تهیه کنند. مجموعاً نهصد و هشتاد و چند میلیون دلار بود.

من با نخست‌وزیر امیرعباس هویدا تماس گرفتم و گفتم که می‌خواهم به طور خصوصی با او صحبت کنم. او مرا به خانه‌اش دعوت کرد. گفتم: امیر، می‌دانی دولتت چقدر برای خرید تسلیحات متعهد است؟ گفت بله حدود 400/ 450 میلیون دلار است. گفتم 980 میلیون دلار است. تقریباً یک میلیارد دلار؛ زیرا ممکن است همه چیز را لحاظ نکرده باشیم. او گفت:خدای من،آیا می خواهی شاه را ببینی و او را از خرید تجهیزات بیشتر منصرف کنی یا او را برای کاهش بخشی از این چیزها متقاعد کنی(توضیح داده بودم که نمی توانند آن را جذب کنند.)به او نگاه کردم و گفتم: امیر،تو نخست وزیری چرا من بروم این را به شاه بگویم!؟

نگاهی به من کرد و یک لبخند رقت‌انگیز زد و سرش را تکان داد و گفت: می‌دانی داگلاس، اعلیحضرت دوست ندارند هیچ یک از اعضای کابینه‌اش دیدگاه منفی [نسبت به نظرات او] داشته باشند. خودم رفتم پیش شاه رفتم و به او گفتم که میزان تعهدات چقدر است؟ گفت: «ما پول داریم که هزینه آن را بپردازیم. درآمد نفتی ما خوب است، تجهیزات هم به‌خوبی نگهداری خواهد شد».

این به شما ایده‌ای از چگونگی اداره حکومت توسط شاه می‌دهد. این یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف او بود. وقتی چیزی را می‌دید و می‌خواست انجام دهد، یا دوست داشت یا فکر می‌کرد ایده خوبی است، فقط می‌گفت: «انجامش بدهید.» و هیچ کاری خارج از آن بر مبنای اولویت‌های دیگر وجود نداشت. این فقط یک سری از چیزها بود. روی همدیگر انباشته شده بودند. این نیز منجر به مشکلاتی در هر مرحله از زندگی در سطح ملی شد.

 

منبع: 

- مصاحبه داگلاس مک آرتور دوم سفیر آمریکا در ایران (1969-1972) با بنیاد مطالعات ایران

ارسال نظرات