بازگشت دوباره نئوفرقانیها به صحنه سیاست ایران چه معنایی دارد؟
بعد از شهادت شهید مطهری به دست گروه فرقان، با جمعی از دوستان نشستیم و گفتیم که نمیشود بنشینیم و هرروز مغزهای متفکر ما را بزنند، خوب است گروهی درست کنیم و به تعقیب و مراقبت فرقانیها بپردازیم، هدفمان هم حذف یک جریان سیاسی مسلح نبود، قرارمان آن بود تا آنها را به پوچی برسانیم تا ریشه آن خشک شود. این جمله را ناطق نوری در خاطرات خود درباره گروهک فرقان نوشته است.
فرقانیها و قربانیهای آنها در ساحت تاریخ معاصر ایران سرنوشت عجیبی دارند، گروهی که مانند منافقین ریشههای ناسالمی نداشت و تا لب خط اعدام برخی از آنها ذکر میگفتند اما در میزان خطا بهجایی رسیده بودند که بهجای ترور خط امامیها، تفکر امام را زیر ضرب برده بودند.
فرقان پسازآنکه استاد انقلاب مرتضی مطهری را به شهادت رساند تحت عملیات اطلاعاتی قرارگرفته و مسیر ترددشان در کنترل بود و برخی خطوط ارتباطی آنها نیز شنود میشد اما در کمال تعجب نهتنها ماشین ترور از کار نیافتاد بلکه مدتی بعد آنها مفتح را نیز شهید کردند.
محسن رضایی فرمانده سابق سپاه درباره ویژگیهای خاص فرقان نوشته است که آنها برخلاف سایر جریانهای تروریستی عمل میکردند، شب تصمیم میگرفتند و صبح آن را اجرا میکردند، مثلاً اگر امشب تصمیم میگرفتند فردا یکی را بزنند حتماً این کار را میکردند. مثل قبل از انقلاب نبود که ما اگر میخواستیم عملیاتی انجام دهیم، میبایست پنج شش ماه کار شناسایی انجام دهیم. دلیل سرعت عمل گروه فرقان این بود که در ماههای بعد از پیروزی انقلاب سیستم امنیتی و دفاعی کشور بههمریخته بود و مسئولان و عناصر کلیدی انقلاب محافظ نداشتند.
زهر ترور شخصیتی، داغ ترورهای خیابانی
بعد از شهادت آیتالله مطهری، برخی به فکر افتادند که باید از شخصیتها محافظت شود. بااینحال، جوّ انقلابی و روحیه شهادتطلبی به دوستان اجازه نمیداد که به فکر محافظ باشند، فرقان نیز بدون فکر ترور شخصیتها را در دستور کار داشت.
فرقانیها ویژگی خاصی داشتند، آنها اگر دستشان میرسید ترور فیزیکی میکردند و اگر هم شخص موردنظر در دسترسشان نبود در نشریات خود او را ترور شخصیتی میکردند، اکبر گودرزی در اعترافات خود نوشته است که گاهی اثر ترور شخصیتی از ترور فیزیکی هم بالاتر بود.
حسن اقرلو یکی از رهبران گروهک فرقان در دادگاه اعتراف کرد که تشکیلات او دچار چنان جمودی شده بود که هر کس با نظرات آنها همخوانی نداشت باید از میان برداشته میشود، عضو ارشد فرقان گفته است:
هرکسی که با زر و زور و تزویر همعقیده باشد را باید از میان برداشت، ما لیستی تهیهکرده تا هرکسی که به آرمان انقلابی معتقد نباشد را از میان برداریم؛ به دو شیوه هم این کار را میکردیم؛ برخی مثل (شهیدان) مفتح؛ مطهری و قرنی را با اسلحه و برخی دیگر را در نشریاتمان ترور شخصیتی میکردیم؛ معتقد بودیم که خرد کردن شخصیت این نیروها باعث حذف آنها میشود!
فرقانیها سیاست را از دریچه چشم خود میدیدند برای همین از نگاه آنها افرادی چون شهید مطهری مظهر اشرافیت محسوب شده و باید حذف فیزیکی میشدند، فرقانیها در نشریه خود ابتدا قربانیها را خردکرده و سپس ترور میکردند. درست مانند وقتیکه شهید مطهری بعد از ۱۵ سال اجارهنشینی در جنوب شهر با کمک دوستانش خانهای در قلهک خرید، گودرزی ایشان را به داشتن خوی اشرافی متهم کرد و بعد از راه انداختن هجمههای سنگین به شهادت رساند، این خانه و اشرافیگری یکی از جرمهای مطهری بود تا فرقانِ کجاندیش، خون او را بر زمین بریزند.
فرقانیها میگفتند که مطهری سوار بنز شده و در بالای شهر تهران زندگی میکند و این ویژگی همان خوی اشرافیت طاغوتی است، منافقین هم در کنار فرقان هم شیوه را پیشگرفته و شهید بهشتی را متهم به زندگی اشرافی میکرد، سرنوشت هر دو آن بود که خون پاکشان کف خیابانهای تهران ریخته شده و انقلاب اسلامی دو ایدئولوژیست خود را در شبی از دست بدهد.
جواد اژهای داماد شهید بهشتی میگوید:
تبلیغات سنگین منافقین حتی روی اطرافیان هم بیتأثیر نبود. روزی ایشان در حال مسواک زدن بود. گفتم میدانم برای شما تفاوتی میان این منطقه و آن محله شهر نیست؛ پس بیایید این خانه در شمال را شهر بفروشید و در همسایگی آیتالله طالقانی یا خیابان ایران منزلی بخرید تا این هیاهو بخوابد. شهید بهشتی گفتند که ارزش این دنیا برای من بهاندازه همین مسواک است؛ آیا چنین متاعی ارزش آن را دارد که به خاطرش مردم را فریب دهم؟ مردم باید ما را همانطور ببینند که هستیم؛ نه آنطور که آنها میپسندند...
گروه فرقان که خودش را ازنظر فکری مرید توهمات ذهنی علی شریعتی میدانست و معتقد بود که مبارزه با زر، زور و تزویر پایهیک انقلاب است؛ این گروه معتقد بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئله «عدالت اجتماعی» حلنشده و باید دوباره انقلاب کرد. اکبر گودرزی دریکی از یادداشتهای باقیمانده نوشته است که باید آنقدر چرخه ترور ادامه پیدا کند؛ تا نظام سقوط کرده و گروهی صاحب عدل حاکم شود.
سطح انحراف فکری در گروه فرقان به حدی بود که امام (ره) خود به صحنه آمده و اولین فردی که به مبارزه با تفکر الحادی فرقانیسم پرداخت شخص اول انقلاب بود، حضرت امام درباره سطحینگری و خوی خشونتطلبی مشتی دگماندیش سطحی بین در پیامی میفرمایند:
اکنون دشمنان انقلاب با سوءقصد به شما که از سلالهٔ رسول اکرم و خاندان حسین بن علی (ع) هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبههٔ جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز درصحنهٔ انقلاب هستید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوءقصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند. اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیباند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند و به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است. [۱]
قربانیهای فرقان محصول تحلیلهای خونین و کور!
فرقان در سال ۵۶ با تدوین دیدگاههای ایدئولوژیک و انتشار تفاسیر قرآن خود بهعنوان یک گروه پا به عرصه وجود گذاشت. ازآنپس علاوه بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک، به درک و تحلیل شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم شاه پرداخت، درواقع فرقان رسالت خود را در مرحلهٔ نخست تدوین ایدئولوژی و سپس تلاش برای تحقق آن میدانست.
گودرزی در دادگاه در مورد چگونگی تشکیل فرقان میگوید:
ما از ابتدایی که شروع کردیم، چهار پنج نفر بودهایم، مسائل فکری و اعتقادی و سیاسی را با همدیگر مطرح و تحلیل میکردیم و نتیجهگیریهایمان را بهصورت کتابهای ایدئولوژیکی یا بهصورت نشریات سیاسی منتشر کردیم. سیر کار ما اینچنین بوده است. [۲]
البته سرعت تحولات در سال ۵۷ به این گروه فرصت نداد تا دست به اقدام جدی علیه رژیم شاه بزند، به خاطر ضعف ساواک در دو سال آخر حکومت پهلوی و عدم فعالیت جدی این گروه، ردی از فرقان در اسناد ساواک به دست نیامده است و اولین فعالیت فرقان نه مربوط به مبارزه با شاه بلکه در واکنش به یکی از اطلاعیههای شهید مطهری است.
اطلاعیهٔ دیگر فرقان به مناسبت تظاهرات قم و تبریز صادرشده است. فرقان در این اطلاعیه «ضمن احترام به خون بیگناهان» آتش قلم خود را بهسوی روحانیت گرفته بود، در این دوره فرقان بر تز «اقتصاد منهای نفت – اسلام منهای روحانیت» را که پیشتر شریعتی مطرح کرده بود صحه گذاشت و آن را در جامعه ترویج میکند. [۳] فرقان خود را ادامهدهندهٔ راهی میدانست که شریعتی آغاز کرده بود.
گودرزی در پاسخ یک پرسش درباره اینکه آیا شما ادامهدهنده راه شریعتی هستید یا نه؟ میگوید: فرقان کوشش داشت که افکار و اندیشههای شریعتی را هم ترویج کند، اگر این امر معنایش ادامه دادن راه شریعتی میباشد، آری ما ادامهدهندگان راه او بودیم.
او در پاسخ به پرسشی دربارهٔ تشکیل گروه فرقان مینویسد:
فرقان جریانی [است] که با بهرهگیری از برداشتهای درست مؤمنان به خداوند، در طول تاریخ و بهویژه شهید شریعتی شکلگرفته است.
در نگاه فرقان توحید فقط وحدانیت خدا و هستی نیست، فقط نمود خارجی جنگ سراسری و دائمی موجودات برای حل تضادها و راه یافتن به تکامل برتر و والا نیست، توحید اندیشهای است برای تعریف سیر حرکت موجودات در دل این تضادها بهسوی الله که نقطهٔ نهایی تکامل است، توحید نفی ظالمان و مشرکان و کافران هم هست. ظلم به شرک و کفر و به فقر اکثریت و غنای اقلیت میانجامد. پس مبارزه علیه ستمگران عین توحید است و...[۴]
حمیدرضا نقاشیان روایت بسیار قابلتأمل و دقیقی درباره ماهیت فکری فرقانیسم ارائه داده و در شرح چگونگی آشناییاش با گروه فرقان میگوید:
قبل از انقلاب گروههای مذهبی فعال و مبارز برای جوانان جذابیت داشتند. در غرب و شمال و اطراف تهران هم جلساتی با رهبری جوان پرشوری که تحصیلات حوزوی بسیار اندکی داشت تشکیل میشد که توانسته بود بچههای تحصیلکرده و بعضی از بچه هیئتیها را جذب کند. من تقریباً به تمام کانونهایی که در آنها مسائل مبارزاتی مطرح میشدند، سرک میکشیدم. بعد از شرکت در این جلسات حس کردم یک جای کار میلنگد. موضوعات مشکوک فکری مطرحشده در آن جلسات را با شهید عباسعلی ناطق نوری مطرح کردم و توسط ایشان به شهید مطهری انتقال یافت و بعد هم چند تا از جزوات آنها را به ایشان دادیم. شهید مطهری بعد از یک هفته مطالعه روی جزوات فرقان فرمودند اینها از مجاهدین خلق هم خطرناکترند و مأموریت دادند تا با شرکت در آن جلسات، درواقع عملکردشان را رصد کنیم و ایشان را در جریان بگذاریم. [۵]
تحلیلهای کور و چشمهای خونین فرقانیسم
فرقان آنچنان در تحلیلهای خونین خود غرقشده بود که توانایی شناخت حق از باطل را نیز ازدستداده بود؛ این وضعیت به چنان ابتذالی رسید که اکبر گودرزی سرکرده فرقه حتی در شناخت دوست از دشمن نیز دچار افراطوتفریط شده تا جایی که در جنگ تحمیلی میان ایران و رژیم بعثی عراق کنار دشمن قرار گرفت.
این گروهک تروریستی پس از آغاز جنگ تحمیلی در دفاع از رژیم بعث، حضور جوانان و نیروهای بسیجی در جبهه را مخالف «عدالتطلبی» میخواند.
گروهک فرقان دراینباره نوشته است:
بیش از چهار ماه است که از جنگ ضدمردمی بر ایران و عراق میگذرد و در این مدت نظام نهتنها ارزشهای انقلابی خلق مسلمان کشورمان را به باد داده است، بلکه بیشتر از هر زمان دیگری استقلال، ارزشهای انقلابی و عدالتطلبانه و اخلاقی و اجتماعی خودش را چه در داخل کشور و چه در رابطه با خلقهای محروم سراسر جهان ازدستداده است! [۶]
دگماندیشی و تحلیلهای یکجانبه از سوی فرقان باعث شد تا این گروهک ازنظر تحلیلی کر و کور شود، حسن آقرلو در بازجوییهای خود دلایل ترور افراد را اینگونه بازگو میکند:
قرهنی به دلیل عضویتش در باند زور، مطهری به دلیل عضویتش در باند تزویر که همان روحانیت انحصارطلب میباشد، رفسنجانی به دلایل بالا، رضی شیرازی به دلایل بالا، دشتیانه به دلیل بالا، لاجوردی به دلیل عضویت در باند زر، مفتح به دلیل عضویت در باند تزویر، مهدیان به دلیل عضویت در باند زر، طرخانی به دلیل عضویت در باند زر...[۷]
نتیجه این دست به سلاح بردن آن بود که دریکی از حساسترین مراحل اولیه شکلگیری انقلاب اسلامی، تعداد قابلتوجهی از نیروهای نهضت به شهادت برسند، ترورهای فرقان مورد تائید منافقین، چریکهای فدایی، پیکار و جبهه ملی قرار داشت که این مسئله بهخوبی کور بودن تحلیلی فرقان را در اسناد تاریخی نشان میدهد.
فرقانیسم هرگز نمیمیرد!
پایهگذاران فرقان مردانی در کسوت روحانی بودند که در مساجد، جلسات تفسیر قرآن داشتند؛ کتابی در باب توحید، شرحی بر صحیفه سجادیه و کتابهایی در شرح دعای عرفه و خطبه امربهمعروف امام حسین (ع) نگاشته بودند و برای قرآن کریم، حدود ۲۰ جلد تفسیر به رشته تحریر درآورده بودند، اما تحلیلهای کور آنها چنان خسارت سنگینی به انقلاب وارد کرد که برای همیشه درس عبرت شده است، کیش شخصیت چنان بر جانهای آنان چنگ زده بود که سرکردگان گروه فرقان اعلام کنند بر اساس آیه «فقاتلوا ائمه الکفر» ترور را آغاز کردند.
اما مسئله اصلی آن است که امکان بازآفرینی فرقانیسم همیشه وجود دارد، پس از انتخابات اخیر رفتار برخی از برندگان و بازندگان آن در سطحی بود که گویی از دل تاریخ معاصر انقلاب اسلامی دوباره فرقان متولدشده و در حال بالوپر گرفتن است، این جماعت به شیوه فرقانیها «ترور شخصیتی» را برای پیشبرد اهداف خود در نظر گرفته که شیوه موردعلاقه معدوم اکبر گودرزی نیز بوده است، تهمت زدن به رقبا، چرک آمیز کردن فضای سیاسی کشور و دست بردن به شیوههای ناجوانمردانه برای حذف رقیب ازجمله اقداماتی بود که تنها منافقین و فرقانیها از آن استفاده کرده بودند و بعدازآن به معاق تاریخ رفته بود.
زنده شدن دوباره فرقانیها زنگ خطری جدی برای آینده انقلاب اسلامی ایران است، فرقان گروهی بود که منافع قبیلهای را فرقهای کرده و با تمسک به آن حریفان را حذف میکرد، این بیمرامی تا جایی پیش رفت که فرقان در التقاط فکری با جنایتکارانی چون صدام همردیف شد، رفتار نئوفرقانیهای جدید نیز به شباهت به اسلاف خود نیست، آنها نیز با پیچیدهترین روشهای سیاسی در تلاش هستند تا رقیب را ترور شخصیتی کرده و از صحنه بیرون کنند، فرقانیسم جدید این بار با عبور از دستورات ولایتفقیه و ایجاد شکافهای عمیق و بالا بردن کینههای قدیمی مسیر خود را هموار کرده است، فرقانیها هرگز نمیمیرند!