۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۳
کد خبر: ۷۴۶۷۹۱
مصاحبه اختصاصی رسا با فرزند آیت الله یزدی در سومین سالگرد ارتحال ایشان؛

آیت الله یزدی برای دفاع از اسلام و انقلاب همه چیزش را فدا می کرد/ خاطراتی شنیدنی از دوران تبعید و مبارزات + فیلم

آیت الله یزدی برای دفاع از اسلام و انقلاب همه چیزش را فدا می کرد/ خاطراتی شنیدنی از دوران تبعید و مبارزات + فیلم
فرزند مرحوم آیت‌الله یزدی با بیان خاطرات شنیدنی از زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی ایشان، شجاعت و صراحت در دفاع از امام، انقلاب و رهبری و برخورد و مقابله با انحرافات و فتنه ها را از ویژگی های بارز آن فقیه بصیر برشمرد.

اشاره؛ 19 آذرماه سالروز رحلت عالمی مجاهد و فقیهی فرزانه و بصیر است که تمام طول عمر با برکت خود را با مجاهد علمی، فعالیت های مؤثر تبلیغی و آثار ارزشمند و تربیت عالمان و شاگردان مهذب سپری کرد.  فقیه بصیر یا عمار انقلاب، لقبی است که حضرت آیت‌الله یزدی با آن‌ها زیست و امروز به این القاب از او یاد می‌شود؛ خدماتی که این مجاهد حوزوی در راه خدمت به اسلام و نظام اسلامی داشت بر هیچ کس پوشیده نیست؛ آشنایی مخاطبان با فعالیت‌های این عالم حوزوی و خادم نظام در عرصه‌های مختلف، وظیفه‌ای است که خبرگزاری رسا بر خود فرض دانسته و در دوران پس از فقدان ایشان در این راه تمام تلاش خود را به کار بسته است.

همزمان با سومین سالگرد رحلت این مجاهد خستگی ناپذیر و یار وفادار حضرت امام و رهبر معظم انقلاب خبرگزاری رسا در مصاحبه و گعده ای صمیمی پای سخنانی حجت الاسلام والمسلمین مجید یزدی، فرزند مرحوم آیت‌الله یزدی نشسته است تا خاطراتی از آن بزرگوار را در ابعاد مختلف زندگیش بیان کند؛ در ذیل متن این مصاحبه را با هم می‌خوانیم:

رسا ـ در آستانه سومین سالگرد رحلت عالم انقلابی فقیه مجاهد و بصیر، یار صدیق حضرت امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب، مرحوم حضرت آیت‌الله یزدی هستیم؛ حضرتعالی علاوه بر فرزندی آیت‌الله یزدی، همراه و همدم ایشان در مقاطع مختلف بودید، در ابتدا برای نسل جوان که شاید چندان با شخصیت آن مرحوم آشنا نباشند درباره زندگی فردی، تحصیلات حوزوی و تدریس‌هایی که ایشان داشتند، همچنین مراجع و علمای بزرگی که حضرت آیت‌الله یزدی از محضرشان خوشه‌چینی کردند بفرمایید.

پدرِ حضرت آیت‌الله یزدی از علمای اصفهان بود که از یزد به اصفهان مهاجرت کرده بود؛ پدر وقتی مقاطع اولیه طلبگی خود را در اصفهان می‌گذرانند با اجازه پدرش برای بهره بردن از اساتید بهتر به قم عزیمت می‌کند. از برجسته‌ترین اساتید حضرت آیت‌الله یزدی، امام خمینی (قدس سره) بوده است که آیت‌الله یزدی یک دور کامل اصول ایشان را به زبان عربی تقریر کرد و بحث‌های دیگر ایشان را نوشت؛ علاوه بر ایشان از محضر حضرت علامه طباطبایی بهره برد و بحث‌های فلسفی و تفسیری را در خدمت حضرت آیت‌الله بروجردی و اساتید دیگر آن زمان در قم بود.

مصاحبه اختصاصی رسا با فرزند آیت الله یزدی در سومین سالگرد ارتحال ایشان؛

سخت کوشی از ویژگی‌های بارز آیت‌الله یزدی بود

امام خمینی (ره) بیشترین تأثیر را در عرصه‌های سیاسی اجتماعی بر آیت‌الله یزدی داشتند؛ البته امام راحل در این عرصه‌ها شاگردان خود را پرورش می‌دادند؛ به این خاطر بود که شاگردان حضرت امام خمینی (ره) از مدیران برجسته و عالی رتبه نظام اسلامی شاخص شدند و آیت‌الله یزدی هم یکی از آن افراد بود.

حضرت آیت‌الله یزدی در توجه به علم بسیار سخت کوش و پر تلاش بود؛ حتی زمانی که کار سیاسی اجتماعی سخت داشت کار علمی را ترک نمی‌کرد؛ همیشه برای ما تکرار می‌کرد که رهبر معظم انقلاب فرموده بودند من تحت هیچ شرایط و هیچ موقعیتی حتی جنگ، کار علمی خود را تعطیل نکردم؛ آیت‌الله یزدی می‌گفت «آقا با آن همه مسئولیت و کار سنگینی که دارند کار علمی را کنار نمی‌گذارند بنابراین تکلیف ما مضاعف است».

از این رو بود که آیت‌الله یزدی در هر مسئولیت مانند ریاست قوه قضائیه یا هر شرایط دیگر، کار علمی را کنار نمی‌گذاشت؛ به این خاطر همیشه مشغول خواندن، نوشتن، تحقیق یا تدریس بود؛ حدود صد کتاب و اثر از وی چاپ شده و مقالات و نوشته‌های زیادی نیز هنوز به چاپ نرسیده است.

تعداد بازدید : 36

 

آیت‌الله یزدی هیچ فرصتی را هدر نمی‌داد؛ حتی روزهای تعطیل و وقتی با خانواده نشسته بود مطالعه یا یادداشت‌برداری خود را داشت؛ این اواخر از چند دقیقه وقت خالی در روز استفاده کرد و آن چند دقیقه را به ترجمه قرآن اختصاص داد؛ بعد از چند سال حاصل همان چند دقیقه وقت روزانه یک دور کامل ترجمه قرآن شد؛ مرکز ترجمه‌های قرآن، این ترجمه را از ترجمه‌های روان و اجتهادی و خوب ارزیابی کرد.

پیامبر اسلام (ص) می‌فرمایند «کسی که می‌خواهد موفق باشد باید برنامه‌ریزی و اراده استوار داشته باشد»؛ حضرت آیت‌الله یزدی برنامه‌ریزی بسیار منظمی داشت؛ نظم فردی که جای خود را داشت، لوازم روی میزش از کتاب‌های درسی، مطالعه ازاد، کارتابل اداری و دیگر موارد بسیار منظم و مرتب بود.

نظم وی در کار و فعالیت‌های بیرون از منزل مثال زدنی بود؛ به صورت منظم در جلسات شرکت می‌کرد و آقایان تهران حاضر در شورای نگهبان همیشه می‌گفتند آقای یزدی که از قم به تهران می‌آید زوnتر از ما در جلسه حاضر می‌شود؛ حاج آقا بنا به توصیه امیر مؤمنان حضرت علی (ع) در کنار تقوا، بسیار منظم و برنامه‌ریز بود و از وقتش به صورت کامل استفاده می‌کرد.

وقف‌های آیت‌الله یزدی از کتاب‌های بسیار خوب ایشان است

حضرت آیت‌الله یزدی فوری کتاب‌های خوب خود را وقف می‌کرد؛ کتاب «حسین‌بن علی (ع) را بهتر بشناسیم» یکی از کتاب‌های معروف ایشان است که در زمان طاغوت نوشته بود و به نحوی به اسم امام حسین (ع) و یزید، جریان شاه و مسائل انقلاب را تبیین کرده بود؛ این کتاب بسیار مهم بود و اگر کسی این کتاب را داشت اعدام می‌شد؛ آیت‌الله یزدی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب این کتاب را وقف کرد که به زبان‌های مختلفی ترجمه شد و اوقاف آن را به تکثیر انبوه رساند.

ترجمه قرآن هم از کتاب‌هایی بود که به محض کامل شدن و شناخته شدن به عنوان یکی از ترجمه‌های خوب، فوری وقف شد و اوقاف به صورت گسترده از این وقف و ترجمه استفاده کرد؛ آقای حمید محمدی که آن زمان در وزارت ارشاد بود می‌گفت وقتی خدمت آیت‌الله یزدی رسیدم و عرض کردم که شما به عنوان یکی از شخصیت‌های قرآنی به برنامه ماه مبارک رمضان ما دعوت شده‌اید، حضرت آیت‌الله یزدی زار زار گریه کرد و گفت «ببینید در این کشور چقدر قرآن مهجور و مظلوم است که من با این خدمت کوچک شخصیت قرآنی شناخته شدم؛ بروید برای قرآن کار کنید، بروید برای اینکه قرآن را به مردم و نسل جوان و گروه‌های مختلف بشناسانید کار کنید که قرآن خیلی مظلوم واقع شده است».

درباره رهبر معظم انقلاب هم همین روحیه را داشتند؛ حجت‌الاسلام تکیه‌ای می‌گفت حضرت آیت‌الله یزدی را برای سخنرانی در جمع برخی طلاب دعوت کردیم، ایشان در حین سخنرانی گریه کرد و گفت: رهبری در این کشور خیلی مظلوم است، طلبه‌ها برای کمک به رهبری و حمایت از ایشان کار کنید.

از دیگر ویژگی های مرحوم والد مهربانی و عطوفت ایشان بود، هر چند آیت‌الله یزدی رئیس قوه قضائیه بود و همه انتظار اقتدار دارند اما در کنار آن اقتدار بسیار رئوف، رقیق القلب، عاطفی و مهربان بود. مادری با دختر حدوداً دو ساله از شهری کوچک آمده بود و درخواست ملاقات با آیت‌الله یزدی به عنوان رئیس قوه قضائیه را داشت؛ با توجه به حساسیت‌های آیت‌الله یزدی و طبق اوامر پیشین جلسه‌ای با حضور این خانم، آیت‌الله یزدی و یکی از خانم‌های دبیرخانه برگزار شد؛ این خانم که از جلسه بیرون آمد گفت اگر مشکل من حل نشود هم از دستگاه قضا راضی هستم؛ رئیس قوه قضائیه من که کسی نداشتم را بدون وقت قبلی پذیرفت و وقتی گفتم مشکل من از دست رفتن خواهر دوقلوی این دختر دو ساله است، وی این دختر بچه را بغل کرد و گریه کرد؛ می‌گفت که همین که رئیس قوه قضائیه برای مشکل من گریه کرد و با من همدردی و همراهی کرد برای من بس است.

آیت‌الله یزدی بچه‌ها را خیلی دوست داشت و با آن‌ها مهربان بود؛ با اینکه کار و مشغله بسیار زیادی داشت با نوه‌های خود بازی می‌کرد؛ یک موقع به خانه رفتم و دیدم که دختر کوچکم به پدر بزرگ خود گفته بود که بیا با هم خاله بازی کنیم، آیت‌الله یزدی هم کارتابل کار خود را برداشته و در گوشه‌ای از اتاق نشسته بود و در حین بازی با این کودک، نامه‌ها را هم بررسی و امضا می‌کرد؛ با پسرم هم توپ بازی می‌کرد و این فرزندان از پدربزرگشان خاطرات خوبی دارند.

کمک به همسر هم یکی از کارهایی بود که آیت‌الله یزدی در آن اهتمام زیادی داشت؛ به همسر خود احترام می‌گذاشت و ایشان را تکریم می‌کرد و در کارهای خانه به او کمک می‌کرد؛ همین اواخر یک روز که به منزل رفتم دیدم که حاج آقا با واکر در حال شستن ظروف است؛ گفتم اجازه بدهید من این کار را انجام می‌دهم، گفت نه من خودم می‌خواهم کمک مادرتان باشم؛ خیلی به مادر کمک می‌کرد و رابطه بسیار خوبی با بچه‌ها، مادر و نوه‌ها داشت؛ وجود بسیار اخلاقی، عاطفی و رقیق القلبی بود.

مصاحبه اختصاصی رسا با فرزند آیت الله یزدی در سومین سالگرد ارتحال ایشان؛

رسا ـ درباره شخصیت و آثار حضرت آیت‌الله یزدی (ره) در حوزه دانشی و مطالعات قرآنی ایشان بفرمایید؛ درباره دروس ایشان و کلاس‌ها و دروسی که تدریس داشتند بفرمایید.

نخستین باری که آیت‌الله یزدی به زندان محکوم شد، دوران محکومیت را در زندان بوشهر گذراند؛ خاطره جالب پدرم این بود که قاچاقچیان آن منطقه که افرادی متدین بودند، با قایق اجناس را جابجا می‌کردند و به زندانی شدن عادت داشتند و گروهی تشکیل داده بودند که هر کدام به زندان می‌افتادند بقیه که آزاد بودند از خانواده این‌ها مراقبت می‌کردند؛ بنابراین در آرامش کامل در زندان زندگی می‌کردند.

شجاعت آیت‌الله یزدی در زمان تبعید هم مثال زدنی است

وقتی این‌ها متوجه می‌شوند که آیت‌الله یزدی روحانی و شخصیتی سیاسی است، از او می‌خواهند که کارهای شست و شو و پخت و پز را به آن‌ها واگذار کند و کار علمی خود را انجام دهد؛ آیت‌الله یزدی هم با توجه به اینکه در زندان فقط یک قرآن در دسترس داشته است، قرآن را از اول می‌خواند، آیات فقهی قرآن را استخراج می‌کند، روی دستمال کاغذی و کاغذهای خیلی کوچک می‌نویسد و در ملاقات با والده، به ایشان تحویل می‌دهد؛ البته بعدها توانسته بود دفترچه کوچکی تهیه و این‌ها را یادداشت کند؛ در نهایت این کتاب فقه القرآن شد؛ آیت‌الله یزدی می‌گفت «به برکت محبتی که قاچاقچی‌ها به من داشتند و نمی‌گذاشتند که کاری انجام دهم، از صبح زود تا آخر شب با فراغ بال مشغول نوشتن این کتاب بودم و در زندان هیچ کار دیگری نداشتم».

آیت‌الله یزدی همه نوشته‌های خود را به زبان عربی می‌نوشت و به ما نیز تأکید داشت که تقریرات درستان را به زبان عربی بنویسید؛ آن مرحوم تمام تقریرات حضرت امام خمینی (ره) و نوشته‌های دیگرش را به زبان عربی نوشته است؛ پس از خروج از زندان فقه القرآن چاپ شد و بعدها در هنگام تدریس این کتاب، بحث حکومیات و مسائل سیاسی اجتماعی جدا شد و با کامل‌تر شدن آن، این کتاب فقه القرآن در چهار جلد زیر چاپ رفت که البته جامعه مدرسین آن را در دو جلد چاپ کرد.

کار زیاد در دستگاه قضایی یکی از خدمات ارزنده‌ای بود که حضرت آیت‌الله یزدی داشت؛ از اول انقلاب به دستور حضرت امام خمینی (ره)‌ قاضی دادگاه انقلاب قم بود و پس از آن رئیس کمیسیون قضایی مجلس شد و بعد از آن رئیس قوه قضائیه شد؛ این تجربه باعث شده بود تدریس قضای عروه مرحوم یزدی که در سه جلد چاپ شد، با اشراف به مسائل قضایی و ارائه مثال‌هایی از پرونده‌های مختلف، جذابیت زیادی برای طلاب داشته باشد.

آیت‌الله یزدی در فقه، تفسیر و فلسفه کتاب دارد؛ یکی از خدمات وی تدریس منظومه بود؛ آقا سید احمد خمینی از شاگردان خصوصی آیت‌الله یزدی در منظومه ملا هادی سبزواری بود که با دو سه نفر دیگر به منزل ما می‌آمدند؛ آن زمان تدریس منظومه آیت‌الله یزدی خیلی معروف بود؛ اخلاقی هم که آیت‌الله یزدی در فیضیه تدریس می‌کرد بسیار معروف بود و شاگردان زیادی داشت.

ادبیات یکی از اولویت‌های آیت‌الله یزدی بود که در اوایل طلبگی تدریس می‌کرد، الفیه را حفظ و به ادبیات تسلط کامل داشت؛ آن مرحوم در رشته‌های مختلف، تألیف، تحقیق و تدریس داشت و آدم خیلی پر کاری بود.

رسا ـ آثاری از آیت‌الله یزدی به یادگار مانده است که هنوز به صورت دست نوشته باشد و چاپ نشده باشد؟ آیا باید منتظر چاپ این کتاب‌ها باشیم؟

دست‌نوشته‌های متعددی از مرحوم آیت‌الله یزدی باقی است که چاپ نشده و هنوز دست نویس است؛ امیدواریم که پس از تدوین و آماده شدن، این کتاب‌ها هم به چاپ برسد؛ آن مرحوم خیلی پر کار و پر تلاش بود؛ اصلاً خستگی را نمی‌شناخت و برای من به عنوان فرزندان ایشان عجیب بود که با آن سن بالا بسیار بیش از من فعالیت داشت و خسته نمی‌شد.

عشق به نظام و مردم باعث خستگی‌ناپذیری آیت‌الله یزدی بود

حاج آقا حسین سلیمانی که در زمان ریاست آیت‌الله یزدی در دفتر حضرت امام خمینی (ره) در قم رئیس دفتر ایشان بود می‌گفت، قبل از پیروزی انقلاب، انقلابیون جلسات محرمانه‌ای با آیت‌الله یزدی داشتند؛ یک روز که پس از اذان صبح وضو گرفتیم و نماز خواندیم و به باغی در تهران برای برگزاری این جلسات محرمانه رفتیم، تا فردا صبح آیت‌الله یزدی مدام جلسات مختلف داشت و فقط به اندازه وعده غذایی و نماز استراحت می‌کرد. این مثالی از کار شبانه‌روزی آیت‌الله یزدی و خستگی‌ناپذیری وی است؛ عشق واقعی در خدمت به نظام و مردم داشت که در کارهای جهادی خسته نمی‌شد؛ صبح و شب نمی‌شناخت و در رشته‌های مختلف فلسفه، فقه، تاریخ، سیاست و مباحث اجتماعی تحصیل، تدریس و تألیف داشت و حدود صد کتاب و جزوه از ایشان باقی مانده است.

رسا ـ یکی از نکات زندگی آیت‌الله یزدی نوع حرکت و مجاهدتی است که برای پیروزی مکتب حضرت امام داشتند؛ این مجاهدت را دیگر شاگردان امام نیز در جای جای کشور به کار بستند؛ نسل جدید با این فعالیت‌ها و از خود گذشتگی‌ها، تبعید‌ها، زندانی‌ها، مشقت‌ها و مبارزات مختلف آشنا نیستند و گمان می‌کنند که انقلاب به سادگی به دست آمده است؛ در صورت امکان برای ما از سال‌های قبل از انقلاب بفرمایید که آیت‌الله یزدی چه خدماتی در ارتباط با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام اسلامی انجام دادند.

آیت‌الله یزدی در مبارزه با جان و دل وارد شده بود و بسیار شجاعانه اقدام می‌کرد؛ این یکی از خصیصه‌های تمام شاگردان امام خمینی (ره) بود که اینگونه پرورش یافته بودند؛ انقلابی، نترس، شجاع و پر کار بودند؛ از سال‌های قبل ایشان با حضرت امام هماهنگ بود، خدمت حضرت امام در عراق رفت و دستوراتی از امام راحل گرفت که به چه نحو کار کند؛ اینجا جلسات محرمانه‌ای داشت؛ امام شاگردان خود را عالم به روز بار آورده بود.

تمام این زحمات بدون اندک پولی انجام می‌شد؛ شاید باور نکردنی باشد که یک نفر از این‌ها یک مجله را کرایه می‌کرد، این مجله را با هم می‌خواندند و پس می‌دادند تا بر مسائل سیاسی اجتماعی آن زمان اشراف پیدا کنند؛ بعد این‌ها توانستند یک رادیو تهیه کنند و بالای منزل ما در جلسات محرمانه خود با آیت‌الله مصباح یزدی، آیت‌الله حسین مظاهری و چند نفر دیگر شبکه‌های بی‌بی‌سی و آمریکا را گوش می‌کردند و از مطالب آن یادداشت برداری و جزوه‌ای تهیه می‌کردند و این جزوه را به صورت محرمانه پخش می‌کردند تا حوزویان را در مسائل سیاسی اجتماعی رشد دهند؛ این برای چند سال اخیر حکومت پهلوی است که کسی حق نداشت رادیو گوش بدهد و ساواک با جرم فعالیت ضد نظام این افراد را دستگیر می‌کرد.

مصاحبه اختصاصی رسا با فرزند آیت الله یزدی در سومین سالگرد ارتحال ایشان؛

آیت‌الله یزدی با هیچ فشاری دست از تبلیغ دین بر نداشت

زمانی ساواک هر کس را در مسجد امام قم منبر می‌رفت دستگیر می‌کرد؛ حضرت آیت‌الله یزدی می‌گفت با توجه به این مطلب برای اینکه جلسات تعطیل نشود لیستی تهیه کردیم که هر شب چه کسی منبر برود، البته آیت‌الله یزدی هم یکی از این افراد بودند که در آن جلسات دستگیر شدند.

آیت‌الله یزدی که ممنوع المنبر شده بود، روی صندلی می‌نشست و صحبت می‌کرد؛ دوباره ساواک ایشان را گرفت و گفته بودند که شما ممنوع المنبر هستی، آیت‌الله یزدی گفته بود من منبر نرفتم روی صندلی هستم گفته بودند از حالا ممنوع الصندلی هم هستی یعنی روی صندلی هم نباید سخنرانی کنی؛ از آن به بعد آیت‌الله یزدی کنار منبر می‌ایستاد و صحبت می‌کرد، دوباره ساواک ایشان را دستگیر کرده بود و گفته بودند مگر قرار نبود که سخنرانی نکنی؟ ایشان گفته بودند که شما گفتی که منبر نرو و روی صندلی ننشین، من چند دقیقه‌ای ایستاده حرف زدم و منبر نرفتم یعنی آیت‌الله یزدی تحت هیچ شرایطی دست از تبلیغ بر نمی‌داشت.

زمانی که آیت‌الله یزدی در رودبار تبعید بود، یک منبری طبق رسم آن زمان از شاه تعریف می‌کرده است که چه عدالتی دارد و چه امنیتی در کشور ایجاد کرده است؛ آیت‌الله یزدی وسط مسجد می‌ایستد و می‌گوید اگر امنیت و عدالت برقرار است من و آقای خلخالی در شهر شما چکار می‌کنیم؟ و از مسجد بیرون می‌آید.

تبعیدی در محل تبعید خود صبح و بعد از ظهر باید به فرمانداری آن شهر برود و در دفتر حضور و غیاب امضای خود را ثبت کند که من در این شهر حضور دارم؛ آیت‌الله یزدی در دو سه روز اول تبعید به رودبار، به فرمانداری می‌رفته و امضای خود را ثبت می‌کرده است؛ بعد از چند روز می‌گوید که من دلیلی نمی‌بینم که بخواهم این دفتر را امضا کنم، اگر شما امضا می‌خواهید بیایید و از من امضا بگیرید؛ هر چند فشار آورده بودند اما آیت‌الله یزدی قبول نکرده بود؛ چون رئیس ساواک از توبیخ تهران می‌ترسید، به ناچار یک سرباز را مأمور کرده بود که صبح و غروب به منزل آیت‌الله یزدی بیاید و از ایشان امضا بگیرد.

یک یا دو هفته حاج آقا در منزل امضا می‌کردند و بعد دیگر به قول خود آیت‌الله یزدی، یک در میان این کار را انجام می‌داده است؛ یعنی گاهی که این‌ها می‌آمدند حاج آقا می‌رفته نان بگیرد یا خرید دیگری برای خانه انجام دهد؛ این‌ها هم هر چه زنگ می‌زدند کسی نبوده که جواب بدهد، این‌ها هم می‌رفتند و دوباره فردا می‌آمدند و آیت‌الله یزدی می‌گفته است که دیروز رفته بودم نان و سبزی بخرم یا مسجد نماز بخوانم؛ آنها هم چون می‌ترسیدند که مشکلی پیش بیاید که امضای آیت‌الله یزدی را نداشته باشند مجبور بودند که دو سه روز یک بار بروند و امضای دو سه روز گذشته را یکجا از آیت‌الله یزدی بگیرند.

این فرصت چند روزه بین امضاها به آیت‌الله یزدی اجازه می‌داده است که بتواند از رودبار به تهران بیاید و با نیروهای انقلابی جلسه داشته باشد و برگردد؛ این در حالی است که تبعیدی نمی‌توانسته از شهر خارج شود؛ بویژه اینکه آیت‌الله یزدی در هیچ شرایطی عمامه خود را از سر بر نمی‌داشت.

پیش از انقلاب آیت‌الله یزدی مدام در زندان و تبعید بود

مرحوم اعتمادیان یک بار برای آوردن ایشان به تهران رفته بود؛ در سفر از رودبار به تهران، یک ماشین ساواک پشت سر ایشان قرار می‌گیرد؛ راننده می‌گوید که عمامه خود را بردارید تا این‌ها متوجه نشوند که شما روحانی هستید؛ آیت‌الله یزدی می‌گوید من هیچ وقت عمامه را بر نمی‌دارم؛ اگر خداوند بخواهد این‌ها نمی‌توانند ببینند و آیه وجعلنا را می‌خوانند و عجیب است که ماشین ساواک از این‌ها سبقت می‌گیرد و می‌رود اما نمی‌فهمد که این روحانی همان تبعید شده به رودبار است که به تهران می‌رود.

تبعید و زندان کار مداوم آیت‌الله یزدی بود؛ مدام از این تبعید به آن تبعید و از این زندان به آن زندان می‌رفت؛ به محض اینکه از زندان آزاد می‌شد در سخنرانی بعدی صحبت‌هایی می‌کرد که دوباره به زندان می‌رفت؛ آن موقع کسی جرأت نداشت که حرفی خارج از سیاست‌های شاه بزند، اما آیت‌الله یزدی بر خود فرض می‌دانست که در هر سخنرانی نامی از آیت‌الله روح الله خمینی ببرد و مردم برای سلامتی وی صلوات بفرستند؛ این کارها باعث استمرار و مداومت دستگیری‌های ایشان بود؛ پرونده تحصیلی فرزندان آیت‌الله یزدی را که نگاه کنید، در شهرهای مختلف رودبار زیتون و بوشهر و شهرهای دیگر درس خوانده‌اند.

مرحوم مادرم می‌گفت وقتی پدرت را تبعید می‌کردند نمی‌گفتند که کجا هست و چه بلایی سرش آورده‌ایم؛ یک بار از دفعات تبعید یک ماه از صبح با خانم آقای خلخالی می‌رفتند اداره ساواک چند ساعت می‌نشستند تا شاید اطلاعی از شوهرهایشان بگیرند که زنده است؟ اعدام شده است؟ مرده است؟ آن‌ها هم می‌گفتند که خبر نداریم؛ بعد از چند ماه یکباره کسی پیدا می‌شد که از جای این‌ها خبر داشت و در سفر به قم نامه‌ای می‌آورد که من در فلان شهر به این آدرس زنده هستم.

مصاحبه اختصاصی رسا با فرزند آیت الله یزدی در سومین سالگرد ارتحال ایشان؛

 

خلاصه در یکی از تبعیدها که به بوشهر رفتیم هوا بسیار گرم و رطوبت بسیار بالا بود؛ گاهی رطوبت هوا در آنجا به 90 درصد هم می‌رسید؛ ما هم که از شهر کویری قم رفته بودیم به این هوا عادت نداشتیم؛ در بوشهر مهمان آقای عاشوری رحمت الله بودیم؛ برای خفه نشدن نصفه شب بچه‌ها را در حوض می‌بردند تا خفه نشویم و بتوانیم گرمای شب را تحمل کنیم؛ آنجا غیر از بادبزن، وسیله خنک کننده دیگری مانند کولر و پنکه نبود.

وقتی برای دستگیری و تبعید کسی می‌آمدند فقط اجازه پوشیدن یک پیراهن و شلوار می‌دادند؛ من از آیت‌الله یزدی پرسیدم شما در شهر غریب بدون پول و آشنا چکار می‌کردید؟ مرحوم یزدی در بیان وضعیت آن زمان می‌گفت من را در آن شهر رها می‌کردند که فقط صبح و غروب باید به فرمانداری بیایی و دفتر را امضا کنی؛ نخستین سئوال من از مردم این بود که این شهر حوزه علمیه دارد یا نه؟ عالم و امام جماعت معروف کیست؟ البته کسی جرأت نداشت که به یک تبعیدی نزدیک شود چون به او هم اتهام فعال سیاسی می‌زدند.

مرحوم آیت‌الله یزدی می‌گفت وقتی به بوشهر رسیدم به حوزه علمیه رفتم؛ به مسئول حوزه گفتم من تبعیدی هستم و جایی ندارم؛ مسئول حوزه گفت در یکی از حجره‌ها مستقر شو؛ یک یا دو روز بعد یک روحانی به نام آقای عاشوری آمد و گفت بفرمایید به منزل ما برویم؛ گفتم آقای عاشوری من اینجا تبعیدی هستم، کسی به تبعیدی نزدیک شود ساواک فوری با او برخورد می‌کند، گفت ساواک چیست؟ بفرما برویم؛ آیت‌الله یزدی را در منزل خودش که یک اتاق بیرونی داشته است مستقر می‌کند و جالب است که از فردا هر کسی به این روحانی معروف مراجعه می‌کند می‌گوید سئوالات شرعی خود را از ایشان که شاگرد آقا روح الله است و شاه او را تبعید کرده است بپرسید.

این روحانی شجاع به این شکل دائم تبلیغ حضرت امام خمینی را می‌کرد و از سویی به همه می‌فهماند که روحانیت به دست شاه تبعید می‌شوند؛ او تنها انسان شجاعی بود که آیت‌الله یزدی را به منزل خود راه داد؛ البته ایشان رشادت‌های فراوان دیگری هم داشت که به همین خاطر ساواک به خانه او وارد شد و او را در حالی که وضو می‌گرفت و خانواده‌اش از پشت پنجره او را می‌دیدند به رگبار مسلسل بستند و با چکمه لگدمال کردند و رفتند؛ شهید ابوتراب عاشوری یکی از علمای شهید بوشهر است که مرحوم آیت‌الله یزدی تا زمانی که در دستگاه قضایی بود برای سخنرانی در مراسم سالگرد شهادت این شهید به بوشهر می‌رفت و از شجاعت‌ها و حمایت‌های او از انقلاب اسلامی تعریف می‌کرد.

رسا ـ این روحیه حضرت آیت‌الله یزدی تا روزهای آخر عمر شریف شان ادامه داشت؛ ظلم‌ستیز بودند و زیر بار حرف زور نرفتند؛ مقابله با کج روی‌ها و انحراف‌ها را وظیفه شرعی و قانونی خود می‌دانستند؛ درباره این سیره مرحوم آیت‌الله یزدی بعد از پیروزی انقلاب و در مقابله با فتنه‌ها و دست اندازهایی که دشمنان اسلام ایجاد کرده‌اند بفرمایید.

یکی از ابعاد قابل توجه شخصیت حضرت آیت‌الله یزدی همین است که ویژگی‌های مختلف را با هم جمع کرده بود؛ عاطفی و مهربان بود اما در بیان حق و حقیقت صریح، شجاع و بی‌باک بود؛ درباره نظام غیرت خاصی داشت، همانگونه که درباره دین غیور بود؛ مقام معظم رهبری حفظه الله تعبیری با این مضمون راجع به پدرم به کار بردند که رئیس قوه قضائیه یکی از غیورترین و امین‌ترین افراد است.

غیور کسی است که غیرت دینی داشته باشد؛ داشتن غیرت دینی یعنی تغییر دادن آنچه که بر خلاف دین است؛ آیت‌الله یزدی انجام خلاف دین و چیزی را که به نظام لطمه بزند یا به دنبال تغییر آرمان‌های امام خمینی (ره) باشد را بر نمی‌تافت؛ در مبارزه با آن از مال، آبرو و حتی جان خود می‌گذشت و هیچ ابایی نداشت.

مرحوم آیت‌الله یزدی زمانی برای یکی از مراجع یادداشتی فرستاد که خیلی‌ها از جمله دوستان و علما به ایشان اعتراض کردند؛ وقتی برای احوال پرسی خدمت پدر رفتم، دیدم ایشان با روحیه خیلی عالی نشسته و مشغول فعالیت های علمی خودشان هستند؛ دوستان جامعه مدرسین هم یک جزوه از مطالبی که علیه حاج آقا گفته بودند را کنار دست ایشان گذاشته بودند؛ گفتم شما خیلی راحت مشغول کار علمی خود هستید، از عکس العمل‌ها و مخالفت‌ها مطلع هستید؟ ایشان گفت بله اینجا هست و یک دور نگاه کردم.

وقتی گفتم نگران نیستید؟ آیت‌الله یزدی گفت هدف من دفاع از نظام و آرمان‌های دینی و جلوگیری از کار عده‌ای است که می‌خواهند از یک مرجع سوء استفاده کنند و مسیر خود را پیش ببرند؛ و الا این مرجع خیلی عزیز است و خیلی هم او را دوست دارم؛ اما برای اینکه کسی از مراجع دیگر هم سوء استفاده نکند تا اهداف خود را پیش ببرد، لازم بود این کار را انجام دهم؛ اگر برای خدا این کار را کرده باشم هیچ نگرانی ندارم.

حضرت آیت‌الله یزدی اینطور فکر می‌کرد که هر کس هر چه می‌خواهد بگوید، اگر من برای خدا کاری انجام داده باشم و هدفم مقدس باشد، اصلاً مهم نیست که چه کسی چه چیزی می‌گوید؛ آبرو را برای چه می‌خواهیم؟ همینجاها باید خرج شود؛ به این خاطر شجاعانه به صحنه می‌آمد.

مصاحبه اختصاصی رسا با فرزند آیت الله یزدی در سومین سالگرد ارتحال ایشان؛

شجاعت آیت‌الله یزدی در برخورد با انحرافات مثال زدنی بود

یک موقع با یکی از مسئولان مشکلی پیش آمده بود، آیت‌الله یزدی نامه‌ای نوشته بود، این مسئول عالی رتبه هم جواب داده بود و عکس العمل شدیدی بود، واقعاً شاید بگویم که بعضی از بچه‌های حاج آقا آن شب از ناراحتی نخوابیدند؛ من خدمت پدر رفتم دیدم خیلی آرام کار علمی خود را انجام می‌دهد، گفتم که شما هیچ نگران نیستید؟ گفت که نه من یک تکلیفی داشتم انجام دادم و پیش خدا سربلند هستم، رفاقت ما هم محفوظ است، اینطور نیست که کینه شخصی داشته باشیم. مرحوم آیت‌الله یزدی کینه‌ای نبود، اگر کاری را می‌کرد برای هدف مشخص و مکتب انجام می‌داد؛ اما هیچ خصومت شخصی نداشت؛ فردا هم در جلسه شورای نگهبان با همان مدیر می‌نشست کار علمی یا اداری خود را انجام می‌داد.

گاهی وقت‌ها بحث‌های علمی تندی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی داشت؛ در مباحث سیاسی و علمی دیدگاه‌های متفاوتی داشتند؛ برای مثال آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دیدگاه رهبری مدیریتی داشت و آیت‌الله یزدی کاملاً با این دیدگاه مخالف بود؛ بحث‌های تندی هم داشتند، اما بعد از چند دقیقه می‌دیدیم که با هم صحبت می‌کنند و می‌خندند؛ می‌گفت رفاقت ما سر جای خودش هست، ما هیچ وقت مسأله شخصی با هم نداریم.

البته آیت‌الله یزدی در مسائل و آرمان‌های دینی و انقلابی سخت می‌ایستاد و ملاحظه رفیق و مسئول و افراد هرچند مسؤولیت یا سمت سیاسی بالایی دارد را نمی‌کرد؛ می‌گفت با ملاحظه‌کاری، کاری پیش نمی‌رود؛ آدم باید آبرو بگذارد و در صحنه بیاید و از دین و نظام دفاع کند؛ خیلی درباره نظام از دفاع و حمایت از ولی فقیه مقید و مصر بود.

روزی موقع جمع کردن سفره وظیفه دعا کردن را بر دوش من گذاشتند؛ من چند دعا کردم و یادم رفت رهبر معظم انقلاب را دعا کنم، پدر گفت چرا آقا را دعا نکردی؟ گفتم حاج آقا اینجا دو سه نفر بودیم، سخنرانی که نبود، من یادم رفت؛ پدر گفت در هیچ جمعی ولو دو سه نفره رهبری را فراموش نکن؛ همه چیز ما از رهبری است.

یک روز در حضور پدر سخنرانی می‌کردم، جمع زیادی هم بودند؛ سخنرانی که تمام شد پدر گفت مجید سخنرانی خیلی خوب و جمعیت خیلی زیاد بود؛ من از تو سئوالی دارم، اگر پنجاه سال قبل در این جمع سخنرانی می‌کردی چه می‌گفتی؟ گفتم اگر همین مناسبت و همین جمع بود، همین مطلب را انتخاب می‌کردم و همین آیات و روایات و مباحثی که گفتم را عرض می‌کردم؛ پدر گفت پنجاه سال قبل همین‌ها را می‌گفتی، الان که انقلاب پیروز شده است و ما این همه شهید دادیم، تجربه ولایت امام راحل و مقام معظم رهبری را هم داشته‌ایم همین را می‌گویی؟ شهدا و ولایت بر گردن ما خیلی حق دارند؛ پس حق این‌ها کجا رفت؟ قبل از هر سخنرانی باید بگویی کجای سخنرانی حق شهدا، امام و رهبری را ادا کنم؟ چگونه باید مردم را به ولایت و راه شهادت سوق دهم.

یک روز پدر به من گفت دفتر وصیت نامه در کمد من هست؛ وقتی به رحمت خدا رفتند دفتر را در آوردم، حضرت آیت‌الله یزدی پنجاه و یک وصیت در این دفتر نوشته بود؛ یعنی هر سال یک وصیت جدید می‌نوشت؛ بحث مرگ و معاد باوری خیلی مهم است که انسان آماده مرگ باشد و هر سال وصیت بنویسد و هر سال وصیت خود را به روز کند؛ اول هر سال یعنی یکم فروردین هر سال یک وصیت جدید نوشته بود.

نخستین وصیت ایشان این بود که در زندان کرمانشاه هستم و در قلب و ریه خود احساس درد شدید و شرایط سختی دارم؛ معلوم نیست که زنده بمانم اما با کمال صحت و نشاط روحی این وصیت را می‌نویسم؛ در بیشتر وصیت‌های این دفتر رهبری، نظام، حمایت از ولایت فقیه، ولایت را تنها نگذارید با نظام باشید را تأکید و تکرار کرده‌اند؛ در هر صورت آیت‌الله یزدی درباره نظام و انقلاب خیلی غیرت داشت؛ همان تعبیری که رهبر معظم انقلاب فرمودند، غیرت لازم را داشت، و در این راستا خیلی مقید بود و بویژه به حمایت از رهبری و ولایت فقیه توصیه می‌کرد.

ولایتمداری نخستین و مهمترین توصیه آیت‌الله یزدی بود

رسا ـ بسیار بهره بردیم از فرمایشات ارزشمندتان و فرصتی که در اختیار همکاران خبرگزاری رسا قرار دادید؛ مهمترین ویژگی‌ و شاخصه بارز سلوک سیاسی حضرت آیت‌الله یزدی (ره) ولایت مداری است که تبعیت از ولایت فقیه را تبعیت از امام عصر و ایشان را نایب ولی عصر می‌دانستند؛ در چند خاطره‌ای که تعریف کردید همین ولایتمداری باعث می‌شد تا ایشان با قوت بدون هیچ نگرانی در مقابل جریان‌های انحرافی، نفوذی، فتنه‌هایی که بعضاً اتفاق می‌افتد، بایستند. سپاسگزاریم که وقت دادید تا خدمت شما باشیم و از محضر شما استفاده کنیم؛ اگر نکته پایانی هست در خدمت هستیم.

درباره مکانی که تشریف داشتید( مدرسه علمیه محمدیه) و مصاحبه انجام شد بگویم؛ همیشه تلاش دشمن این بوده است که کسانی که به نحوی بازوی رهبری بوده‌اند را ترور شخصیتی کنند؛ این روند ادامه دارد؛ حرف‌هایی علیه آیت‌الله یزدی می‌زدند که لاستیک دنا و فلان کارخانه‌ها و هتل‌ها را دارد.

یک روز یک رسانه نوشته بود 330 میلیون دلار سرمایه محمد یزدی است و وی یکی از چند ثروتمند بزرگ ایران است؛ این را از سایت پرینت گرفتم و برای آیت‌الله یزدی آوردم و گفتم که حاج آقا شما را یکی از ثروتمندان بزرگ معرفی کردند و 330 میلیون دلار دارایی دارید و ما خبر نداشتیم؟ پدر زیر آن نوشتند که تمام آنچه دارم و هر جا که هست، حاضرم با دو سه میلیون صلح کنم؛ هر کس حاضر است بیاید تا صلح نامه را بنویسیم.

حضرت آیت‌الله یزدی به دنیا وابستگی نداشت و دنیا طلب نبود؛ حضرت امیر (ع) فردی را خیلی دوست داشتند و می‌فرمودند کمک تو به جامعه اسلامی بسیار زیاد است اما هزینه کمی داری؛ به عبارت دیگر بیت‌المال کم برداشت می‌کنی اما پر تولید هستی؛ حالا کسی بخواهد پیش امام زمان (ع) محبوب باشد باید پر تولید و پر بازده و کم مصرف باشد؛ حضرت آیت‌الله یزدی اینگونه بود، در کنار خدمات وسیع، از امکانات مادی خیلی محدود استفاده می‌کرد.

ابتدا که موبایل به ایران آمد، آقای غرضی یک موبایل برای حاج آقا فرستاد؛ حضرت آیت‌الله یزدی گفته بود من در دفتر کار و خانه تلفن دارم؛ در ماشین هم که بچه‌ها بی‌سیم دارند و اصلاً نیازی نیست؛ تا آخر هم نه موبایل خرید و نه از موبایل دولتی استفاده کرد.

نیمی از این خانه که در آن حضور دارید، برای پدر و نیمی از آن برای مادر بود؛ کتاب‌ها هم که از اول طلبگی تهیه کرده بود و در دوران مسئولیت، به ایشان هدیه داده بودند؛ حضرت آیت‌الله یزدی کل این خانه را برای حوزه علمیه محمدیه وقف کرد و از همان حقوق مختصر شورای نگهبان زندگی می‌کرد.

روزی که کسالت پیدا کرد و دیگر نمی‌توانست به صورت مجازی در جلسات شورا شرکت کند، به من گفت استعفایی می‌نویسم و تو آن را به دست رهبر معظم انقلاب برسان تا مدیری فعال در شورا به جای من بگذارند؛ آقایان شورای نگهبان به شدت مخالفت کردند؛ آیت‌الله یزدی به من گفت شما کاری به آقایان شورا نداشته باش، ایشان محبت دارند و احترام می‌کنند، شما به آقا برسان که محمد یزدی می‌خواهد استعفا بدهد برای اینکه در شورا باید یک مدیر فعال و با نشاط باشد و نظام اینقدر ظرفیت دارد که ضرورت ندارد معطل من بماند؛ من از طریق مسئول دفتر مقام معظم رهبری این پیام را رساندم، حضرت آقا هم استقبال کردند و فرمودند که حرف آقای یزدی درست است و استعفای آیت‌الله یزدی را پذیرفتند.

حضرت آیت‌الله یزدی اعتقاد داشتند برای سمت‌هایی در نظام نیازمند مدیرانی مجتهد هستیم؛ این‌ها باید مجتهد و هم مدیر باشند؛ رئیس قوه قضائیه، وزیر اطلاعات، رئیس دیوان عالی کشور، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، فقهای شورای نگهبان و نمایندگان رهبری در هر استان از این افراد هستند؛ فکر آیت‌الله یزدی این بود که ما باید طبق نظر رهبر معظم انقلاب برای ساخت تمدن اسلامی کار کنیم و برای این تمدن باید مدیرانی مجتهد تربیت کنیم.

حضرت آیت‌الله یزدی می‌گفت ما در نظام شأنی نداریم که مدیر مجتهد پرورش دهد؛ یک جایی باید باشد که مجتهدین را بگیرد و مدیریت بیاموزد؛ مدیریت هم علم و هم مهارت است؛ اینطور نیست که فقط با خواندن یک چیزی مدیر شود؛ باید کار کنند، بروند در آن مجموعه‌ها مشغول شوند و کار مشاوره انجام دهند تا بالاخره رشد کنند.

از این رو منزل خود را به عنوان حوزه علمیه محمدیه با تولیت مناصب کنونی آیات حسینی بوشهری، اعرافی و سعیدی وقف کرد تا مجتهدینی وارد شوند و دوره‌های مدیریتی ببینند؛ این‌ها در آینده می‌توانند در دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات و جاهایی که شرط است که مدیران مجتهد باشند، کار کنند.

تعداد بازدید : 8

محمود لطیف

ارسال نظرات