راز شکیبایی امام در مصائب و گریه در مجالس اهل بیت
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حضرت امام خمینی(ره) در جـهت اعـتلای اسـلام و بیداری جامعه اسلامی همان مسیری را پیمود که رسول اکرم(ص) و ائمه هدیعلیهم السلام پیمودند و بـا تکیه بر ارزشها و فضایل، انقلاب عظیمی را بنیان نهاد و با عصا و ید بیضای موسوی، حکمت مصطفوی و شجاعت علوی برای رهایی مظلومان و محرومان کمرهمت بست و دل آنان را به نور امید روشن ساخت، حرکت الهی او به مومنان عزت، به مسلمین ابهت و اقتدار و بـه دنیای خفته در جهل و بیخبری مادیت، معنویت عطا فرمود.
صدای یاحسین (علیه السلام) سرشک بر دیدگانش جاری میساخت و با آنکه در مصائب شـکیبا بـود و حتی برای شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفی اشک نمیریخت، در محافل ذکر اهل بیت علیهم السـلام چـون عـبارت «السلام علیک یا اباعبدالله» را میشنید قطرات اشک از دیدگانشفرو میچکید.
در ماجرای ارتحال فرزندش، هرکس وارد خـانه امـام در نجف می شد بی اختیار اشک میریخت، اما او چون کوهی استواربود و به هیچ وجـه آثـار شـکست، اندوه و تالم در سیمای شان هویدا نشد، یکی از ذاکران حسینی گفت: این حالت امام خطرناک است، باید کـاری کـرد تا ایشان نیز بگرید و نباید اجازه دهیم بغض امام خفته شـود و بـه مـناسبت، روضه حضرت علیاکبر(ع) را خواند، امام سر به زیر انداخت و به شدت گریست.
یکی از یاران امام خمینی (ره) درباره مجالس روضهخوانی چنین مـیگوید: آن زمـانی که امام در ایران به سر میبرد، سه روز فاطمیه (اول، دوم و سوم جمادی الثـانی) روضـه داشت و در نجف که بود، سه شب احیا را هم اضافه کرد، روضهخوان که روضه میخواند، امام همین طـور دسـتمال دستش بود و گریه میکرد.
گاهی هم در کربلا در دستههای سینهزنی و عزاداری شرکت مـیکردند و یـا در نجف سوگواران حسینی خدمتش میآمدند و امام هم بـه آنـان اظـهار لطف و محبت میکرد، برای کسانی که از کشورهای اروپایی آمـده بـودند، شگفتآور بود که مردی پس از سالهای متمادی مـبارزه در بـرابر استبداد واسـتکبار، روز تـاسوعا بـنشیند و بگرید، اما امام راحل بـه این تفاسیر وقعی نمینهاد و لازم میدید آداب و رسوم محرم و ایام سوگواری درآنجا هم اجرا شود.
حجت الاسلام علی دوانی می گوید که پسر بزرگم نقل کرد وقتی مراتب اخبار وحشتناک 17 شهریور تهران را به امام می دادند که چه کرده اند و چقدر کشته شده اند، امام عکس العملی از تاثر و هیجان نشان نمی داد و هیچ تاثری در قیافه ایشان دیده نشد، حتی اگر کسی گریه می کرد امام او را دلداری می داد و می گفتند: چرا گریه می کنی، صبر داشته باش.
ولی چندی بعد روزی در یکی از مجالس امام، شخصی برخاست و شروع به ذکر مصیبت کرد همین که گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله، فورا رنگ صورت امام تغییر کرد و دیدم که به پهنای صورت اشک می ریزند.
در جای دیگر حجت الاسلام علی دوانی نقل کرد: در سال های پس از بازگشت امام به وطن، چه مدتی که در قم بودند و چه سال های که تا پایان زندگانی در تهران و حسینیه جماران به سر می بردند، همه در تلویزیون می دیدند که امام فقید پس از شهادت آیت الله شهید مطهری یا فاجعه حزب جمهوری و شهادت هفتاد و سه چهار تن، آیت الله شهید بهشتی و سایر علما و رجال محبوب کشوری، شهادت محمد علی رجائی رئیس جمهور محبوب و دکتر محمد جواد باهنر نخست وزیر روحانی و مورد احترام امام و هنگامی که رزمندگان به حضورشان می رسیدند و مواردی دیگر، هرگاه امام سخن می گفت و از آن حوادث دردناک یاد می کرد و صدای ناله و گریه و زاری حاضران بلند می شد، حتی یک بار هم دیده نشد که امام خم به ابرو بیاورند فقط آثار تاسف و ناثر در چهره شان پیدا بود.
ولی همین که در ایام سوگواری عاشورا آقای کوثری، ذاکر اهل بیت از شهدای کربلا نام می برد، امام دستمال سفید را به صورت می گرفتند و به پهنای صورت تا آخر روضه اشک می ریختند و چون دستمال را از صورت بر می داشتند، به خوبی معلوم بود که چقدر گریسته اند و هنوز وقتی مردم آن صحنه ها را در تلویزیون می بینند، منقلب می شوند و بی اختیار می گریند و این حالت خاص امام فقید در شناخت فرهنگ عاشورا به خوبی در نظره مجسم می شود.