راهبردها و راهکارهای برون رفت از برخوردهای داخلی در فتنه های دشمن
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، درگيرى از آنجا آغاز می شود كه هدفها دو تا شوند و راه ها جدا شوند، اميد بازگشت و رجوع شكسته شود، راه وحدت و هماهنگى بسته شود.آنجا كه تو در سطح غريزه هستى، نزاعى نيست، آنجا كه به توحيد مى رسى و دل تو پايتخت خدا مى شود، كه: «قَلبُ الْمُؤمن عَرشُ الرَّحمن»، در اينجا هم نزاعى نيست، نزاع و مبارزه و جهاد و درگيرى در ميان اين دو مرحله است.داستان، داستانى نيست كه در چند خط و كلمه بگنجد، داستان انسان است و حركت، داستان انسان است و درگيرى، داستان درگيرى و رنج و رنج و ضعف و بازگشت و اسارت و كفر و چشم پوشى.
توده فاسد حاكم سالم را تحمل نمى كند
اين يك حقيقت است كه تودهى فاسد حاكم سالم را تحمل نمى كند و اين هم حقيقت است كه توده صالح حاكم فاسد را نمى پذيرد. براى كنار زدن حكومت حق يكى از روشها همين بوده كه با بدعتها و شهوتها و ولنگارىها، زمينهى حكومت علوى را بردارند. تا اگر روزى و روزگارى اين حكام در رأس قرار گرفتند، از پايين و از سَفَلة الرعية ضربه ببينند. و با درگيرىها مجبور به عقب نشينى شوند. آنها ديوانه نبودند كه بدعتها مى آفريدند؛ چون حاكم صالح نمى توانست با بدعتها هماهنگ شود مجبور بود كه آن را بردارد. و اين شروع درگيرى و شروع فاجعه بود. اين نيرنگ حساب شده از آنهاييست كه مدام نفرين خدا را بر آنها مى خواهيم.چون هنگامى كه با بدعتها تودهاى مأنوس شد، حاكم صالح نمى تواند اين بدعتها را بپذيرد و اين شروع درگيرى است.
اختلاف طبيعى
اختلاف طبيعى است و وجود دارد؛ چرا كه ديدگاه هاى مختلف، حركتهاى مختلفى را به همراه دارد. اختلاف در بينش، اختلاف در حركت را به وجود مى آورد. اين اختلافها براى آنهايى كه آماده نيستند، خستگى و فشار دارد. اگر بخواهى آنها را رها و از آنها فرار كنى، رنج بيشترى را خواهى داشت.
شروع حركت، شروع درگيرى است، شروع برخورد باحادثههايى است كه در مسير حركت، گريزى از آنها نيست. در اين برخوردها، درگيرى ها، تناقض ها، اختلاف ها، بالاتر حسدها، بخل ها، خستگى ها، نفرت ها و يأس ها شكل مى گيرد.
راهبردها و راهکارهای مقابله با درگیری
آمادگی فکری و روحی
تشيع به ما آموخته كه بايد در مقام درگيرى، در يك مرحله خودت را آماده كنى؛ چه در بنياد فكرى و چه در قدرت روحى و چه در طرح عملى و سازماندهى و چه در برنامهى علمى در رابطه با عمل، كه اين انتظار تشيع است. و در مرحله ديگر در دشمن نفوذ كنى و او را تضعيف كنى كه اين تقيّه و پنهانكارى تشيع است. و پس از اين دو مرحله، ظهور و قيام تو خواهد بود كه ظهور تشيع است. اگر ما مراحل دعوت و دو دستگى و درگيرى را نشناسيم ميان آيه «لَكُم دينُكُمْ وَ لِىَ دِين» با آيات قتال و جهاد و يا آيات «تَوَلَّ عَنْهُمْ» و يا آيات «ذَكِّرْهُمْ» و «انْذِرْهُمْ» تعارض احساس مى كنيم و در بن بست مى مانيم.صحبت اين نيست كه كدامين حقند و كدامين باطل. صحبت اين است كه در برابر اختلافها و فوجها و انشعابها چه بايد كرد؟ يا سينه اى مى خواهى بزرگ و يا نفوذى مى خواهى از داخل. وگرنه درگيرى است و اين درگيرى فرساينده. و چه بسا زمينه ساز باطلى ديگر كه آرام در كنار نشسته و ناخن مى سايد تا در ميانتان آتش برافروزد.
یقین به نصرت الهی
خداوند حتماً نصرت مى دهد به كسانى كه او را يارى كرده اند كه خداوند نيرومند و مقتدر است و قدرت و عزّت را داراست.اگر كسى بخواهد با اين همه شرط و مانع، بىتوجه و از روى هوس و يا به خاطر خستگى و وازدگى و يا به خاطر تظاهر و خودنمايى و يا درگيرى با خانه و خانواده و همكار و رئيس، لباس خون بپوشد و خود را راحت كند و از مسئوليت ها بگذرد، او از كسانى خواهد بود كه رسول مى فرمود:
«انَّ اللَّهَ لَيَنْصُرُ هذَا الدّين بِأقْوامٍ لاخَلاقَ لَهُم....نتيجه كفر و فسق و نفاق و شرك يا درگيرى با نظام است و يا درگيرى با مؤمن هايى كه در راهاند و رنجها آنها را پيش مى برد. راستى داستان درگيرى انسان براى رهايى و آزادى، داستان پيچيدهاى است. انسان با طبيعت، با قدرتها، با خويش، درگير مى شود.
شناخت چهره های مختلف دشمن
چندان تعجبى ندارد ... شگفت آور آنجاست كه انسان با آزادى هم درگيرى مىشود و از آزادى هم فراتر مى رود و از آزادى هم آزاد مى گردد. آنجا كه دشمن زيرك است و حتى در لباس دوست فرو مىرود و چهره هاى گوناگونى از خود نشان مى دهد و هر لحظه به شكلى در مى آيد، ناچار درگيرى با او هم شكل عوض مى كند. و اين درگيرى، نه به خاطر سلطنت و پيروزى و نه به خاطر قدرت و خودنمايى است. اين درگيرى ادامه آن بينش ها و آن شناخت ها و آن عقيده هاست. چه در هنگام درگيرى و چه پس از درگيرى و پيروزى.
وسعت صدر و نفوذ دو راهبرد و راهکار اساسی
وسعت صدر و نفوذ، راههايى هستند كه مىتوانند در كنار فوجها و گروهها، ما را از بن بست برهانند. اين رجحان حلم، لازمه جريانِ بيدارِ روشنى است كه هم لجاجت دشمن را مىشناسد و هم راههاى نفوذ او و هم نقطه هاى آسيب پذيرى خودش را.
و نكته اين كه نفوذ مراحلى دارد. خيال نكن كه يك مرحله به جاى مرحله ديگر كارگشا باشد؛ گاهى نفوذ به خاطر متزلزل كردن است و گاهى به خاطر درگيرى و گاهى به خاطر تسلط. «نفوذ تزلزل» جايگزين «نفوذ تسلط» نمى شود. ما به اندازه اى كه شاه را و ارتش را متزلزل كنيم نفوذ كرده بوديم، ولى به اندازهاى كه بر آن مسلط شويم نبود. اين است كه بعدها بايد جبران شود و بايد افراد در پست ها و جايگاه ها بنشينند. و اين ديگر خطرناك نيست كه كناره ها در دست چه كسانى باشد.
و نكته اين است كه ليلة القدر مى گويند نه يوم القدر. در دل تاريكى ها و در بطن حادثه ها است كه تو بايد طرح فردا را بريزى و در طلوع فجر، همراه فرشته هاى نازل شب قدم بردارى. اشتباه ما اين است كه در شبمان كارى نمى كنيم و در شكم گرفتارىها و ظلمت ها، يا تسليم تاريكى مى شويم و يا مرثيه خوان ظلمت. و اين فاجعه را در طلوع فجر مى فهميم كه هيچ كارى نكرده ايم و هيچ طرحى نريخته ايم. و تا دست به كار شويم و طرحى بريزيم، هزار مانع بر سر راهمان مى گذارند و هزار درگيرى برايمان ايجاد مى كنند و تا بخواهيم حركت كنيم به غروب رسيده ايم و دوباره گرفتار شب شده ايم. عامل درگيرى ايمان است.
اين حالت را در خيلى از آدمها مى توان ديد؛ همين كه در درگيرى و بحران مى افتند، به جاى اينكه بحرانها آنها را بسازند و به ايشان ريشه دهند، افت مى كنند و خسته و پَكَر مى شوند.اين طبيعى است كسانى كه مى خواهند كارى را شروع كنند، با درگيرىها و اختلاف ها همراهند. از دوست و دشمن ضربه مى خورند. در بيرون با كافران و جاهلان و مشركان درگيرى دارند و در درون هم با منافقان و حسودها و جاهلان درگيرند. و اين رسول است كه با شرح صدر در برابر اين هجوم و گروهبندى، بيدار است ... و اين قرآن است كه پس از نصر و فتح و هجوم فوج ها، دستور مى دهد به تسبيح و حمد و استغفار ...
شناخت پیچیدگی های دشمن و کشف راه های جدید
با حركت انسان دوگانگى آغاز مى شود و با اين دوگانگى درگيرى و مبارزه آغاز مى شود، مادام كه اين دوگانگى و درگيرى پيش نيايد، انسان، انسان نمى شود. درگيرى با اين دشمن پرتجربه كه از هر شكست خود، به دنبال راه جديدى مى رود ودنده ديگرى عوض مى كند، پيچيده است و تو بايد در هر شكست، راه جديدى را دنبال باشى و و در برابر هر شگرد و ترفند جديد، برخورد مناسب و تازهاى را بياموزى. با اين تولى و تبرى، صف و دودستگى شكل مى گيرد و خط ها، مشخص مى شود و درگيرى آغاز مى گردد كه در اين آيه آمده، «الّذين آمنَوا يُقاتِلونَ فى سبيل اللَّه و الّذين كفروا يُقاتلون فى سبيل الطاغوتِ فقاتلُوا اولياء الشيطانِ، انّ كيدَ الشيطان كانَ ضعيفاً».اينها كسانى هستند كه از شهرهاشان بدون جرم، بيرون رانده شدند، اينها فقط جرمشان اين بود كه سرپرستى خدا را پذيرفته بودند و مى گفتند اللّه پروردگار ماست. اگر اين فرمان درگيرى داده نشود و از اين قدرتها جلوگيرى نشود و خدا بعضى از مردم را در برابر بعض ديگر نياورد. تمامى معابد و پايگاههاى عبادت خدا و نمازها و مساجدى كه در آنجا نام او زياد برده مى شد، به ويرانى مىافتاد و نابود مىشد.
افزایش انگيزه عميق و ظرفيت عظيم
زمينه اى مى خواهد كه تلقى توده ها را عوض كند و ظلم را در هر لباس نشان بدهد، تا به سوى ولىّ بيايند. پيچ و تاب هجوم ها و ظلم ها، ضرورت درگيرى پيچيده و مبارزهى عميق را نشان مى داد. مبارزهاى كه نياز به انگيزهى عميق و ظرفيت عظيم و عبرت هاى كامل داشت.
تسامح و تساهل موردی
در مقام تدريج و تربيت است كه تسامح و تساهل، تحقق پيدا مى كند و يا اينكه در مقام تعارض و درگيرى، تو كم دارى، درگير هستى و طبيعتاً در مقام درگيرى- در حديبيه- حدود را فرو مى گذارى و در عوض قرار مى گذارى و آن ضرورىترين ها را پاس مىدارى، وگرنه معنا ندارد در متن قدرت و در متن امكانات از اهدافت چشم بپوشى. مگر مى شود؟
خودسازی و جامعه سازی و ساختن همدیگر
اخلاق اسلامى اقتضاء مىكند كه در برخوردها همديگر را بسازيم و شكل دهيم، ولى با اين لوسبازىها و تسامحها، فقط به درد پشت ويترين مىخوريم. به درد مدينه فاضله افلاطون مىخوريم، نه مدينة الرسول؛ كه مدينة الرسول، پر از فاجعه و درگيرى است، هزار نطفه اختلاف در آن است.
باید به تربیت و نفوذ نیروهای داخلی فکر کرد
صحبت اين است كه با نصر و فتح، گروه ها شكل مى گيرند و در برابر اينها نمى توان ايستاد، كه بايد از داخل شروع كرد، كه سرداران فاتح، بسيار قلعه ها را از داخل گشوده اند.
و اين گشايش و اين گونه كنترل، سينه مى خواهد؛ سينهاى بزرگتر از مغزها و اطلاعات ...به مردى برخورديم كه در جوانى موى هايش را سفيد كرده بود. همراهم از او پرسيد چه كار كردهاى؟ و به موهايش اشاره كرد ...
مرد خنديد و بر پيشانيش انگشت زد كه آن سفيدى به خاطر اين است كه اين خوب كار مىكند ... من دست بر سينهاش گذاشتم و گفتم اگر اين هم خوب كار مىكرد، اگر سينهات به اندازهى مغزت ظرفيت داشت، اگر دلت به اندازهى آگاهيت وسعت داشت، نمی شكستى ...
و این راه ادامه دارد.....
حجت الاسلام عبدالله جلالی