نشانههای عاِلم در کلام نورانی اباعبدالله
قال الحسین علیهالسلام:
من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر
از نشانههای عالم، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است. بحارالانوار،ج78
حضرت در این روایت نشانه عالم بودن را نگاه نقادانه به نظرات خود و آشنایی با نظرات دیگران میداند.
نگاه نقادانه به نظرات خود، مرتبه بالاتری از انتقاد پذیری است.
در انتقاد پذیری که از صفات ممدوحه هر انسانی است و البته برای صاحبان علم ضروریتر است، دیگران ما را مورد نقد قرار میدهند و شایسته است، انسان انتقاد دیگران به خود را بپذیرد و در آن تامل کند و از روی لجاجت و تکبر نظرات دیگران را مردود تلقی نکند. اما در نگاه نقادانه به اندیشه خود، بر هر عالمی لازم است، قبل از نقد دیگران، به خود بگویید شاید این نظر من صحیح نباشد و البته بعد از روزها و ماهها کار علمی طاقتفرسا بسیار سخت است که انسان آخر الامر، آنچه را که یافته است مورد تردید و نقد خویش قرار دهد.
امام علیهالسلام در قسمت دوم فرمایش گهربارشان، آگاهی از نظرات سایر اندیشمندان را دومین نشانه انسان دانشمند معرفی مینمایند.
از بزرگترین آفات برای یک عالم فرهیخته، این است که گمان کند حرف اول و آخر در فلان مطلب علمی را او زدهاست و دیگران هیچ بهرهای از علم و خرد ندارند، این فرد به جایی میرسد که حتی خود را بینیاز از مطالعه آثار علمی دیگران میداند و تمام یافتههای علمی گذشتگان را بیارزش تلقی میکند و صد البته که این شخص خود مظهر بیخردیست و مصداق خودرأیی...
البته علمای ربانی شیعه و دانشمندان بزرگ فرهیخته، در طول اعصار رفتار و منش متواضعانهای از خود نشان میدادند...
و مصداق اتم این ضرب المثل بودند
هر چه درخت میوهاش بیشتر، افتادهتر و سر به زیرتر...
اما بسیار میشد که این خطا از شاگران و ملازمان استاد سر میزد که متعصبانه استاد خود را عقل کل میدانستند و اساتید دیگر را نفی میکردند و بدتر صب مینمودند.
در طول تاریخ بسیار دیدهشده که استاد بیچاره خود هیچ ادعای نداشت، اما شاگردان از او بتی میساختند که تبر هیچ ابراهیمی یارای شکستنش را نداشت و سالها نزاع و اختلاف بین مریدان فلان عالم و فلان مکتب با دلباختگان علمی یا سلوکی عالم ثانی رخ میداد. در حالی که خود این دو بزرگوار هم پیاله و رفیق گرمابه و گلستان بودند.
عالم حقیقی حقیقتا عالمان دیگر را بر خود افضل و اعلم میداند نه از روی تظاهر، بلکه خضوع ملکه نفسانی او شدهاست.
عالم حقیقی هرگز به خود اجازه نمیدهد خود رای باشد و تمام علم را در خود خلاصه ببیند.
چرا که حتما در هر عصری صاحبان علمی وجود دارند که ممکن است بر او اعلمیت داشته باشند و اگر نباشد، در گذشته او را استادی بوده که از او برتر بوده و اگر نبوده انبیاء و ائمه اطهار طبق تفسیر قرآن اولوالعلم هستند و خداوند علم اول و آخر را به آنها عنایت فرموده است و بالاتر از همه خداوندیست که علم همه صاحبان علم در مقابل علم الهی ذره است در مقابل بینهایت در بینهایت که تصوری بر آن نیست.
امام حسین علیهالسلام، پرهیز از دیکتاتوری در نظر را از نشانههای عالم حقیقی میداند و آگاهی از نظرات دیگران را که مایه پختگی نظر و مانع از افتادن در ورطه هلاکت علمی است را توصیه میفرمایند.
آنچه گفته شد از جهت افراط در خودعالم پنداری و عدم انتقاد پذیری عالمان بود، اما طرف تفریط آن این است، که دانشمندان و فرهیختگان جامعه اسلامی، همه علم را در غرب جستوجو کنند و یافتهای علمی غرب را وحی مُنزل بپندارند، و حتی اعتبار تحقیقات و پژوهشهای علمی خود را زمانی به رسمیت بشناسند که در Isi یا فلان نشریه خارجی منتشر شود.
البته استفاده از نظرات علمی جهان غرب فی نفسه مذموم نیست، آنچه امروز در دانشگاهها و محافل علمی کشور تاسف بار است، عدم نگاه نقادانه به نظرات علمی غرب و عدم پذیرش کارهای فاخر دانشمندان جوان خود به بهانه تضاد با پژوهشهای غرب است.
محمدصادقناطقی