نشست نقد و بررسی کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نشست نقد و بررسی کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ؛ نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ تالیف حجتالاسلام سیدیدالله یزدانپناه با دبیری حجتالاسلام مسعود اسماعیلی و به همت پژوهشکده تمدن توحیدی و همکاری فعال مراکزی چون پژوهشکده مطالعات اجتماعی و تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، گروه فرهنگپژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعیِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شورای تخصصی حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همچنین مؤسسه نفحات و حضور جمعی از دانشجویان و طلاب علوم دینی برگزار شد.
در این نشست که پنجشنبه 26 آبان ماه در سالن اجتماعات امام حسین علیه السلام دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار شد، حجت الاسلام یدالله یزدان پناه استاد فلسفه و عرفان اسلامی به معرفی کتاب جدید خود پرداخت و آیت الله علی اکبر رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی دیدگاههای خود را درباره این اثر مطرح کردند.
کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ تلاشی فلسفی برای دستیابی به حقیقت فرهنگ و نحوه تقرر آن از منظر فلسفه اسلامی با رویکرد کشف واقع است و در حقیقت مربوط به حوزه فلسفه فرهنگ و نگاههای کلان و فلسفی به حقیقت فرهنگ است، بیآنکه فرهنگ خاصی مدنظر بوده باشد.
نویسنده اثر میخواهد به همان پدیدهای ناظر باشد که هم اکنون همگان از فرهنگ مراد میکنند، اما پایگاه سخنش، تراث معقول اسلامی است. در این اثر تنها مباحث کلان و اساسی همچون چیستی فرهنگ، عینیت فرهنگ، گستره فرهنگ، لایههای فرهنگ و نحوه وجود فرهنگ مورد کاوش قرار گرفتهاند.
مسئله فرهنگ جزو محوریترین مباحث انقلاب
حجت الاسلام یزدان پناه استاد فلسفه و عرفان اسلامی در ابتدای نشست بر لزوم شناخت دقیق فلسفه و حل و فصل بسیاری از مسائل جدی جامعه به شکل فلسفی تأکید کرد و با بیان اینکه مسئله فرهنگ جزو محوریترین مباحث انقلاب است، علت ورود خود به بحث چیستی فلسفه را وجود یک گره کور در فضای بحثهای فلسفی و لزوم پاسخگویی حوزههای علمیه به پرسشهای جدی اجتماعی عنوان کرد و گفت: مسئله پدید آمدن جامعه یا پدید آمدن فرهنگ یک هویت انسانی دارد و لازم است چیستی ذات انسان بررسی شود.
وی از نحوه وجود شعوری ارادی انسان به عنوان نقطه عظیمت کتاب چیستی فرهنگ نام برد و با بیان اینکه شعور به طور طبیعی عقلی است و لزوما مطلق شعور که در حیوان هم سراغ داریم نیست و ارادی هم مطلق ارادی نیست، اظهار داشت: آنگونه که در بیان بزرگان ما آمده است و بین اراده و اختیار تفاوت گذاشتهاند، اگر از اراده سخن میگوییم یعنی نوع گزینش عقلانی که انسان میتواند انتخاب کند.
استاد فلسفه و عرفان اسلامی حوزه علمیه قم افزود: طرح نقطه شعوری ارادی انسان سرمایه عظیمی را با برخی مباحث فلسفی مطرح شده در فلسفه اسلامی همراه خود خواهد داشت که مسئله کنش یکی از آنها است؛ بنابراین در سنت فلسفه مراحل تصمیمگیری تا تبدیل شدن به کنش توضیح داده میشود به این نحو که به لحاظ شعوری ارادی باید بدانیم و بفهمیم، تصمیم بگیریم و انجام دهیم.
وی جدی شدن هویت معنی و معنیداری در کنش انسانی را در این مرحله یادآور شد و گفت: درباره فعل و انفعالات مادی صحبتی از معنی نیست، اما انسان تصمیم میگیرد و تصمیم گرفتن او نیز پایههای پیشینی دارد که او را به آنجا کشانده است.
حجتالاسلام یزدانپناه با بیان اینکه انواع اموری مانند تصورات، فهم از خارج، بایدها و نبایدها، ارزشها، تعلقات خاطر و احساسات زمینه یک نوع گزینش را برای انسان ایجاد میکند و تبدیل به اراده میشود، خاطرنشان کرد: هویت کنش انسانی یک هویت معنیدار است و وقتی هویت شعوری ارادی در کنش خود را نشان دهد، مراحل آن لوازمی دارد که ما را به معنی داری کنش میکشاند.
وی که در این اثر ابتدا بحث معنیداری را به عنوان پایه کار قرار داده و از چیستی آن سئوال کرده است، توضیح داد: همه آنچه که از مرحله تصور تا به ارادهای که کار انجام و هر آنچه در انسان اشباع میشود و در فعل او خود را نشان میدهد را به عنوان معنی میدانیم، بنابراین احساسات، باورها، بایدها و نبایدها جزو معنی است و کنش انسان یک کنش معنیدار است؛ با سامان رسیدن این موضوع، چیستی معنی و لوازم آن نیز روشن شد.
استاد سطوح عالی فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم با بیان اینکه وقتی انسان جهان معنی پیدا کرد بسیاری از مسائل را سامان میدهد، از توضیح ساحتهای وجود انسان مانند ساحت معرفت و برداشت، ساحت احساسات، ساحت خلاقیت، ساحت تأثر، ساحت تعامل و ساحتهای دیگر که تبدیل به کنش میشود در این اثر سخن گفت و اظهار داشت: در اینجا روشن کردیم که وقتی با کسی صحبت میکنیم یا کاری را در بیرون انجام میدهیم تمام ساحتهای ما چگونه حاضر میشوند و هر کدام چه اثری دارند.
حجتالاسلام یزدانپناه در ادامه طرح بحث حیطه شعوری ارادی، بحث جامعه را مطرح کرد و گفت: یکی از مسائلی که در اینجا مطرح میشود پیدا کردن حلقه ارتباط و روند عبور از فرد به سمت جامعه به شکل واقعی است؛ آنچه لازم است بر روی آن بیشتر کار شود، لزوم قرار دادن ساحت تعاملی و برآیند همه ساحتها در مقطع تعامل انسانی است به طوری که وقتی ساحت انسانی در حیطه تعامل وارد میشود، توضیح دهیم که چگونه برای او موقعیتساز است.
وی تصریح کرد: در دستورات دینی فراوان داریم که تا میفهمیم خدا چیست، خود را در موقعیت ارتباط و تعامل با او قرار میدهیم. اینجا روشن میشود که انسان برای کنش خود را در موقعیت قرار میدهد و حسب موقعیتی که قرار میگیرد حتی اگر موقعیت واقعی نباشد، یک کنش خاصی انجام میدهد و کنش او در موقعیت، لزوما به معنای درستی آن موقعیت نیست.
استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: پس از مشخص شدن ساحت تعامل از دل بحثهای کنش شعوری ارادی و توضیح ساحتها، لازم بود که دبحث جامعه در موقعیت انسانی را مطرح کنیم؛ چراکه وقتی دو انسان یا چند نفر در موقعیت تعامل انسانی قرار میگیرند، همه کنش دارند اما کنشهای معنیدار، در کنار و برابر هم؛ اینجا روشن میشود که اگر انسان بخواهد در موقعیت تعامل انسانی قرار گیرد چه رفتاری انجام میدهد.
وی با بیان اینکه تعامل پیدرپی پس از انجام، یک فشردگی و انباشت اجتماعی ایجاد میکند، گفت: برای توضیح انباشت اجتماعی به دو مسئله چیستی و نحوه وجود فرهنگ میرسیم که در اینجا لازم است درباره چیستی و نحوه وجود جامعه به شکل جدیتری بحث شود چراکه فرهنگ بخشی از جامعه است.
حجتالاسلام یزدانپناه ادامه داد: در جامعه با دو فشردگی معنا به شکل عمومی و اجتماعی و فشردگی ساخت عینی روبه رو هستیم که عنوان آن ساخت عینی عام است و شامل انواع نهادها، نظامها و طبقات اجتماعی و مانند آن میشود و حتی کنش اجتماعی هم یک نوع برساخت اجتماعی دارد که جزو ساخت اجتماعی قرار میگیرد اما گاهی کنش را از ساخت جدا میکنیم.
فرهنگ فهم عمومی انسان است که با آن زندگی میکند
وی با اشاره به اینکه فشردگی اجتماعی در عمل یک فشردگی معنا شامل معنی متفاهمی است که در همه ما وجود دارد و همه با آن زیست میکنیم، دستههای عزاداری روز عاشورا را برای بیان این مفهوم مثال زد و گفت: در روز عاشورا وقتی یک دسته عزاداری به خیابان میآید همه ما میفهمیم و کسی که در دسته عاشورا شرکت میکند، میداند که چه کاری انجام میدهد. اما دیگری که با این فرهنگ آشنا نیست میپرسد که اینها چه منظوری دارند و معنای این کارها چیست.
وی با بیان اینکه وقتی انسان در موقعیت تعامل انسانی قرار میگیرد، آنجا به یک فشردگی ارتباطات یا ارتباطات جمعی یا فشردگی اجتماعی تبدیل میشود، گفت: فشردگی اجتماعی شامل دو نوع فشردگی معنایی و فشردگی ساختاری یا ساخت است که این دومی همان جامعه را میسازد. اما فشردگی در معنا، آن چیزی است که اسم آن را فرهنگ میگذاریم. فرهنگ انباشت معانی عمومی در فاهمه عمومی، کنش اجتماعی و ساخت اجتماعی است.
حجتالاسلام یزدانپناه فرهنگ را به فهم عمومی انسان که با آن زندگی میکند معنا کرد و افزود: فرهنگ همه انواع باورها، احساسات، اعتقادات، اطلاعات و آنچه پشتوانه عمل و کنش اجتماعی است گفته میشود به شرط اینکه مورد تقبل عمومی باشد.
وی در ادامه توضیحی از ساحتهای مختلف فرهنگ ارائه کرد و با بیان اینکه مسائل ابرازی فرهنگ باید در فرهنگ دیده شود، گفت: پس از توضیح ساحتهای متعدد باید به لایههای فرهنگ توجه میکردیم یعنی نباید فرهنگ را در یک سطحی و لایه ببینیم. فرهنگ سه سطح دارد؛ لایههای بنیادین، میانی و رویین که در لایههای رویین آن، معانی ظاهرشده و روی صحنه را داریم، لایه میانی بسان علوم انسانی است و لایه اصلی بسان پرسشهای بنیادینی است که هر جامعه به آن پاسخ میدهد و او هویت ساز است.
استاد سطح عالی فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم پس از این متذکر شدند که برخی فرهنگ را به گونهای توضیح دادند که هویت ذهنی یا فاعل شناسایی پیدا میکرد، توضیح داد: فرهنگ لزوما اینجا نیست و حتی در دل یک عمل جداشده انسان هم معنی نهفته است. ما نمیتوانیم فرهنگ را در فاهمه افراد جامعه فقط پیدا کنیم بلکه در کنش اجتماعی، ساختار و تمام مصنوعاتی که پدید میآوریم معانی فرهنگی وجود دارد.
ایشان سپس به بحث نحوه وجود فرهنگ مبتنی بر مقدمات پیشین اشاره کردند خود با اشاره به ارائه سه سطح فرهنگ یعنی سطح مجرد، مادی مجرد در هنگام کنش و آنچه از آن جدا و منفصل میشود، در ادامه هویت انتشاری، ترکیبی و توحدی فرهنگ را مطرح و بیان کرده که فرهنگ یک کلمه یا دو کلمه و یک مطلب یا دو مطلب نیست بلکه انباشتی از مسائل است که در عمل باید برای خود هویت داشته باشد و اشاره کردند در کتاب سه دلیل برای اثبات هویت نیز آمده است.
حجتالاسلام یزدانپناه بحث بعدی خود را درباره سیالیت فرهنگ و ایستا نبودن آن متمرکز میکند و معتقد است هویت فرهنگ خود سیالیت دارد چراکه انباشت معنی دم به دم تضاعفی است و دم به دم نسبت به هم توارد دارند و همدیگر را مدد میدهند و افزون میشوند.
وی گفت: وجه دیگری که در نحوه وجود فرهنگ استفاده شد سمتهای فاعلی و سریانی فرهنگ، و نیز مزاج توحدی آن است.
استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه تاریخمندی فرهنگ هم جزو عناصر دیگر نحوه وجودی فرهنگ است، تصریح کرد: فرهنگ ریشه در تاریخ دارد و تاریخ، حافظه فرهنگ و جزو فرهنگ است و فرهنگ تا کنون ادامه پیدا کرده و لذا نسبت به آینده هم تا حدی قابل پیشبینی است.
تقدیر استاد رشاد از تألیف کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ
در ادامه این نشست آیت الله علی اکبر رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ را اثری ارزشمند خواند و از حجتالاسلام والمسلمین یزدانپناه به سبب تألیف آن تقدیر و تشکر کرد و گفت که برای حل مشکلات باید جرئت داشته باشیم.
وی مشکل دانشگاه را ایستا بودن آن و عدم جرئت ورود به بحثهای جدید دانست و افزود: خوشبختانه حوزه این سطح را شکسته و از حالت ایستایی خارج شده است و با وجود هزار و یک ایرادی که در سامانه حوزه داریم، معتقدم امروز چهارصد سال حوزه پیش رفته است چراکه حوزویان جرئت کردند وارد بحثهای جدیدی شوند و این را تاریخ به ما نشان خواهد داد.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه در حوزه دهها دانش جدید در حال تولید شدن است، از حوزه فلسفههای مضاف به عنوان یکی از این دانشها نام برد و یادآور شد: وقتی پرفسور لگنهوزن مطلع شد که در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی حدود هفتاد فلسفه مضاف کار میشود تعجب کرد و این عملکرد را مورد تحسین قرار داد.
وی پیشرفت حوزه را مرهون شجاعت افرادی مانند حجتالاسلام والمسلمین یزدانپناه دانست و تصریح کرد: کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ پیش از ارزش درونی آن، ارزش بیرونی و انگیزشی دارد که یک محقق، استاد و فاضل مسلط بر فلسفه اسلامی و فلسفه غربی در یک حوزه بسیار پیچیده فرهنگ، جامعهشناسی و جامعه ورود کرده است.
ایشان با بیان اینکه در حوزههای علوم انسانی، پیچیدهتر از موضوع فرهنگ وجود ندارد، گفت: اساس انقلاب و نظام ما در گرو حل موضوع فرهنگ است و بر خود لازم میدانم که از استاد یزدانپناه برای ورود به این بحث تشکر کنم.
وی در ادامه سوار شدن بر مطالب حکمت اسلامی و فلسفه با رویکرد حکمت صدرایی، عدم پراکندهکاری و از این شاخه به آن شاخه پریدن، تحت تأثیر مخاطب فلسفه معاصر قرار نگرفتن، عدم گرتهبرداری از مطالب و ادبیات فلسفه غربی و وفاداری به حکمت و فلسفه خودی، داشتن قلم روان و همه فهم را به عنوان برخی از امتیازات کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ برشمرد.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه خواص محتوای کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ را میپسندند و عوام متن آن را میفهمند، اظهار داشت: برخی این هنر را نداریم که مطالب را به صورت اساسی و با زبان زمان و روان و همه فهم نگارش کنیم، هنری که استاد شهید مطهری و آیتالله مصباح یزدی از آن برخوردار بودند.
دو اشکال بر کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ
وی در بخش دیگری از سخنان خود دو اشکال را بر کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ وارد کرد و با اشاره به عنوان دوم اثر که نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ باشد، گفت: این اثر بسیار وزینتر از آن است که تعبیر تبلیغی و شعاری بر آن وارد شود. یکی از بحثهایی که نویسنده اثر به آن پرداختهاند وجودشناسی فرهنگ است، در حالی که سختترین مسئله فرهنگ را که خود فرهنگ باشد محور آن قرار دادهاند، و از اینرو این عنوان دوم خیلی متناسب با وزن این اثر نیست.
اما استفهام این است که در تعریف همچنانکه در این جلسه هم بیان داشتند آوردهاند: انباشت معنا به شکل عمومی در فاهمه عمومی. حال آیا واقعاً انباشت فرهنگ است یا فرهنگ معنا و دلالت است؟ انباشتگی شرط فرهنگشدگی و فرهنگبودگی است، اما آیا نویسنده، اثر خود انباشت را فرهنگ تلقی میکنند یا انباشت معنا و ترکیب انباشت معنا را متعلق فرهنگ میدانند؟ اصولا فرهنگ از یک طیف تشکیل میشود و لزوما انباشته است و اگر یک قومی در گوشهای از کشور برخی عادت و رسوم، برخی تصورات، علائق و سلایق و گرایشها و کنشهای متفاوت دارند، صحیح نیست که بگوییم یک فرهنگ است، بلکه آن شبهه فرهنگ و جزئی از فرهنگ است. ولی در کلان یک انباشت باید رخ دهد. و نیز سؤال دیگر اینکه اگر ما تکیه بر فاهمه عمومی کنیم آیا این با فراروی از ذهنی بودن فرهنگ سازگار است یا خیر؟
استاد رشاد با پیشنهاد اضافه شدن یک فصل جدید با عنوان «فرهنگ و جزفرهنگ» گفتند که: باید معلوم شود که آیا مثلاً دین جزو فرهنگ است یا خیر؟ این البته مشکلی بود که در بررسی تعاریف دیده شد و در آنها گاه عناصری جزو فرهنگ دیده شده بود که واقعاً جزو فرهنگ نیست. بله دینی که جزو زبان، و زندگی عمومی شود فرهنگ خواهد بود. مثلاً در عصر نخستین و در مکه و در دوران نخست رسالت، دین بود ولی فرهنگ نشده بود زیرا باید رسوخ و رسوب میکرد.
وی یکی از اوصاف فرهنگ را دیرزی بودن و دیرزیست بودن فرهنگ خواند و اظهار داشت: دستکم 36 عنصر داریم که یکی از آنها فرهنگ است. برخی فرهنگپیوندند، برخی بنفرهنگاند، برخی پایهفرهنگاند، برخی فرهنگسازند ولی خوب جزو فرهنگ نیستند. برخی فرهنگگر هستند که افراد مرجع هستند و جزو فرهنگ نیستند. برخی بهفرهنگاند یعنی سرشت فرهنگی دارند ولی لزوماً جزو فرهنگ نیستند. فرهنگوارهها و مانند اینها که همگی جزفرهنگاند نه فرهنگ.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان سخنان خود افزود: در حال حاضر حجم کتاب خوب است و پیداست که حرفهای ناگفته بسیار دارند که با لحاظ آنها جلد دوم این کتاب خواهد شد و یکی از بحثها را برای آن جلد، همین بحث جزفرهنگها پیشنهاد میدهم.
ورود به قلمرو چیستی فرهنگ کاری نو و ارزشمند
حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا رییس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام نیز که به عنوان دیگر کارشناس ناقد کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ در این نشست حضور داشت ورود حجتالاسلام والمسلمین یزدانپناه را به قلمرو این مباحث، کاری نو، قابل تقدیر و بسیار ارزشمند خواند و خواستار ظهور و بروز چنین آثاری در عرصه اجتماع و گسترش نشستهای تخصصی در این زمینه شد.
وی هویت کنش را معنادار و براساس تقسیمبندی معانی از زوایای مختلف و در گونهشناسی فرهنگها مؤثر خواند و اظهار داشت: آن چیزی که قصد و از راه انسان دنبال میشود را معنا گویند که بخشی از این قصد آگاهی و اندیشه است اما انگیزه هم حضور دارد؛ هر یک به تنهایی اگر در فرهنگ باشد یک شکلی از فرهنگ خواهد بود و اگر با هم باشد شکل دیگری از فرهنگ است. لذا توجه به انگیزه در ساخت فرهنگ با لحاظ امکاناتی که در فلسفه اسلامی برای تنویع و بسط بحث وجود دارد مانند بحث تصورات، خیال و تخیل و قوای متصرفه انسان و قوه وهم و مانند آن، امکان بسط زیادی به فرهنگشناسی مبتنی بر فلسفه اسلامی میدهد اما در این اثر به سرعت و شتابزده از کنار این بخش عبور شده است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: نکته دیگری که گذرا از آن عبور شده خصلت جمعی معنا است و اینکه مکانیزم عبور از معنای فردی و رسیدن به معنای جمعی چیست. در اینجا مرحوم آیتالله مصباح این افق را به گونهای بیان میکنند که به افراد باز میگردد و انباشت هم میشود؛ یعنی هویت جمعی ورای فرد را با توضیحاتی که میدهند گویا نیاز نمیبینند.
وی عمده تلاش آیتالله مصباح را بیان یک نوع اصالت فرد در مقابل جامعه دارای هویت عنوان کرد که به نظر میرسد این کتاب در اینجا چندان پنجه با این نظریه نیافکنده است. این مدل از مواجهه هم در حوزه ما پیشینه دارد. شهید مطهری و علامه طباطبایی سعی کردهاند هویت جمعی را با استدلالهای نقلی تثبیت کنند ولی اینجا مواجهه با این نظریه فردگرایانه رخ نداده است.
حجتالاسلام والمسلمین پارسانیا خاطرنشان کرد: در حوزه علوم اجتماعی مدرن و در مکتبی که به انتخاب عقلانی مشهور است، سخت مدعی این است که انتقال معانی به شکل فردی است و نیازی به فاهمه ندارد، اتصال بین نسلی اگر قطع شود، این انباشت از بین میرود که مناسب است این کتاب در قدم بعد هم به این مکتب و هم به دیدگاه علامه مصباح بپردازد.
نکته دیگر آنکه این بحث فشردگی مکانیزمش چیست که بتواند هویت جمعی پیدا بکند؟
ضرورت بسط هویت واحد داشتن یک فرهنگ
وی بسط هویت واحد داشتن یک فرهنگ را ضروری خواند و اظهار داشت: گرچه تعبیر مزاج و امتزاج میتواند در حل مسئله کمک کند، اما سطوح معانی با همه دعواها و درگیریهایی که با هم دارند یک شخصیت واحدی را در وجود فردی میسازند اما آیا درباره فرهنگ هم میتوان این سخن را گفت. گاهی میگوییم اینجا دو یا سه موجود یا دو یا سه فرهنگ است؛ الآن در جامعه ایران چند فرهنگ را میبینیم که کاملا با یکدیگر کشاکش دارند، آیا میتوان گفت که این یک فرهنگ یا چند فرهنگ و یا چند فرهنگ و یک فرهنگ است؟
حجتالاسلام والمسلمین پارسانیا افزود: مسئله سیال بودن فرهنگ در عین قائل بودن به وحدت هم نیاز به تبیین دارد.
وی اشکال و پرسش دیگر را اینگونه بیان کردند: شما فرموده بودید که فرهنگ از یک هویت بینالاذهانی داشتن بیشتر است و حال آنکه به نظرم میشود بر هویت بینالاذهانی بودن فرهنگ اکتفاء کرد مشروط بر آنکه با طبقهبندی کردن معانی و اینکه برای معانی ذات و لوازمی قائل شویم این مسئله را با همین هویت بین الاذهان تبیین نمود؛ هر معنایی یک ذات دارد و یک شبکه معنایی دارد. وقتی یک معنای بینالاذهانی در دنیای فرهنگ برای جامعه روشن میشود به این معنا نیست که همه آن حواشی این معنا که روشن نشده جزو این فرهنگ نیست، چون هر معنا به دلیل ذاتی که دارد شامل عقبه زیادی از لوازمی میشود که متعلق به معنا است و وقتی شما دل دادید و انگیزه گرفتید و به آن وصل شدید، چه بخواهید و چه نخواهید، این لوازمی که برای شما هم روشن نیست، در این فرهنگ وجود دارد و این بخشی است که پدیدارشناسان آن را به معنای در حاشیه تعبیر میکنند؛ یعنی معانی بالقوه هم در فرهنگ خواهد بود و فرهنگ فقط شامل بالفعلهایش نیست.
استاد حوزه و دانشگاه افزود: حتی این بحث با بحث از ثبات و سیلان در فرهنگ گره خورده است و این دو در حلشان به هم گره میخورند. حالا یک تذکر اینکه اگر این بحث لوازم را جزو فرهنگ بدانیم، دیگر با نگاه فردگرایانه به فرهنگ و بدون برخوردار دانستن از هویت جمعی، توضیح چرایی آمدن و ظهور و بروز این لوازم سخت خواهد شد. خوب ظاهراً اینجا شما عنایتی داشتید به بحث بنده مبنی بر طرح مسئله در سطح اتحاد عالم و معلوم. اتفاقاً همین مسئله است که ثبات و سیلان را حل و فصل کند. زیرا معنا به هر صورتی که باشد مجرد است و مجرد ازلی و ابدی است؛ در تعبیر حضرت امیر علیهالسلام که میفرماید أَيُّ اَلْجَدِيدَيْنِ ظَعَنُوا فِيهِ كَانَ عَلَيْهِمْ سَرْمَداً میبینیم نمیفرماید کان علیهم ابداً؛ زیرا عالم تجرد عالم ثبات است و این عالم ازلی و ابدی است. ما هستیم که در عالم سیلان با اتصال به این عالم معنا را به زمین و زمان و تاریخ ربط میدهیم. البته ظرفیتهای دیگری مانند خیال متصل و منفصل که میآید اینجا، در تبیین فرهنگ چه تأثیری خواهد داشت.
در پایان نشست تخصصی بررسی و نقد کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ، حجتالاسلام یزدانپناه به سئوالات مطرح شده از سوی ناقدان پاسخ گفت و در پاسخ به استاد رشاد که درباره بحث انباشتگی معنا و فاهمه عمومی سئوال کرده بود یادآور شد که اصل بحث سر معنا است و منظور از انباشت، معنای انباشته شده و تأکید بر معنایی است که یک نوع فشردهشدگی باید برای جامعه بیاید.
وی تصریح کرد: درباره تعبیر فاهمه عمومی هم سعی کردم با این عنوان جدید از فهم فرهنگ به مثابه بین الاذهانی باشد فاصله بگیرم و حتی آن را شامل دیوان حافظ بیرونی داشتم و حتی به کنش عمومی و ساخت عینی هم تعمیم دادم.
استاد سطوح عالی فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم در تکمیل توضیحات خود گفتند که من در این کتاب دو پرسش اصلی داشتم و آن عبارت بود از خود چیستی و نیز نحوه وجود فرهنگ و عمده تمرکز بر این دو بود؛ بنابراین به بسیاری از مطالب به صورت گستردهدامن پرداخته نشد بلکه مواردی ضمن مباحث اشباع گردید.
وی در پاسخ به پرسشهای استاد پارسانیا، به بیان لمی خود که توضیح میدهد چرا ما نمیتوانیم به نگاه فردی در حوزه فرهنگ و جامعه اکتفاء کنیم و نیز به بحث عینیت فرهنگ اشاره کرد که این عینی شدن فرهنگ با نگاه فردمحور در تبیین فرهنگ اصلاً سازگار نیست.
حجتالاسلام یزدانپناه در بیان دلیل اینکه مفصل به این بحث نپرداخته است، این امر را مختص مباحث و کتابی دیگر درباره چیستی و نحوه وجود جامعه دانست و با اشاره به نگاه استاد پارسانیا در بهرهمندی از اتحاد عاقل و معقول و مانند آن، افزود: عرض بنده مخالفت با هویتداری فرهنگ در عوالم بالاتر نیست بلکه باید فرهنگ و جامعه را بتوان با هویت جمعیاش در همین دنیای عادی تبیین کرد و به حسب لایههای فرهنگ و بهویژه بسط لایه بنیادین در لایههای دیگر میتوان آن را توضیح داد.
وی با بیان اینکه درباره چندفرهنگی و تکفرهنگی تا وقتی لایه بنیادین مورد تفاهم باشد هنوز یک فرهنگ داریم، خاطرنشان کرد: گرچه ممکن است بحران فرهنگی داشته باشیم اما تا پاسخ به پرسشهای بنیادین در جامعه، متعدد میشود وارد چندفرهنگی شدهایم؛ البته همه اینها به شرط تقبل عمومی است.
استاد فلسفه و عرفان اسلامی در پایان سخنان خود توجه عمیق و جدی به چهار مقوله تاریخ، فرهنگ، جامعه و تمدن را ضروری خواند که پرسشهای بنیادین و تأمل اساسی درباره هریک لازم است.