«بِیرو» فیلمی متفاوت
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، این روزها در آستانه جام جهانی فوتبال فیلم سینمایی«بِیرو» که به داستان زندگی علیرضا بیرانوند سنگربان تیم ملی فوتبال کشورمان میپردازد در حال اکران است. این فیلم که برای اولین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، حالا به شکل عمومی در سینماهای کشور میزبان علاقهمندان به سینما و فوتبال است.
هر تحلیل اثر هنری نیازمند این است که منتقد از زوایا و ابعاد مختلفی به اثر مورد نظر بپردازد، از ساختار اثر گرفته تا محتوای آن. در این گزارش اما، تلاش خواهیم کرد از دو منظر «فوتبال» و «هویتهای منطقهای( خرده فرهنگها)» به کیفیت فیلم سینمایی«بِیرو» بپردازیم. برای رسیدن به این هدف نیاز است جابه جا هم به قصه و روایت فیلم و هم به ساختار سینمایی اثر نقب بزنیم.
روایت زندگی سخت بیرانوند
در دهههای ابتدایی پس از انقلاب اسلامی فیلمهای ورزشی انگشتشمار ساخته میشدند، دهه اخیر اما فیلمهای متعددی در این ژانر ساخته شد که عموم آنها نگاه منتقدانه به وضع موجود در ورزش کشور داشتهاند، فیلم بیرو اما با اینکه در برخی لایههایش به نقد فضای حاکم بر فوتبال کشور میپردازد، اما با این همه روایت امید است و تلاش و توانستن، شوق موفقیت بعد از محرومیت. داستانی بیوگرافی معطوف به بازنمایی زندگی فوتبالیستی که در جام جهانی ۲۰۱۸چشمها را به خود خیره کرد.
زندگی علیرضا بیرانوند، از کودکی تا اولین قرارداد رسمیاش در فوتبال، از فراز و فرودها و سختیهای بسیار تا رودرروییاش با پنالتی رونالدو. از کودکی محروم تا عشق و تلاش برای رسیدن به قلههای دست نایافتنی.
علیرضا فوتبالیستی است که کودکی و نوجوانی را در محرومیت و فقر مطلق گذراند، در فوتبال رشد کرد و برای رسیدن به هدف خود به تهران سفر کرد و درنهایت به بهترین تیمهای کشور راه یافت و سالها دروازهبان اول پرسپولیس و تیم ملی کشور شد. دراینبین اما بیشک نقطه عطف زندگی بیرانوند جام جهانی روسیه ۲۰۱۸ بود. وقتیکه ضربه پنالتی رونالدو را مهار کرد.
پسازآن بود که بسیاری از رسانهها نگاهشان به سمت علیرضا چرخید و بیشازپیش سراغ کودکی و نوجوانی او رفتند. روایت زندگی سخت بیرانوند، در جام جهانی سوژه نشریات معتبر دنیا شد و حالا هم زندگیاش سوژه ساخت فیلم سینمایی«بِیرو» شده است.
کارگردان و تهیه کننده فیلم«بِیرو»
عباس میرزایی کارگردان فیلم بیرو در تجربیات پیشین خود موفق به کسب جایزه در بخش تجلی اراده ملی در سی هفتمین جشنواره فیلم فجر شده است. تهیهکننده فیلم مجید برزگر است و چهل درصد ساخت آن را بنیاد فارابی حمایت مالی کرده است.
«بِیرو»فیلمی وفادار به قواعد ژانر
قصه و روایت فیلم بیرو با محوریت زندگی علیرضا بیرانوند پیش میرود. بیرانوند از یک روستا و منطقهای محروم آمده است و با تمام مخالفتها به راهش ادامه داده، در این مسیر پرفرازونشیب او هر کاری برای رسیدن به اهدافش انجام میدهد.
بیرانواد در مسیر سخت زندگیاش وقتی به عشق فوتبال از لرستان به تهران سفر میکند تجربههای مختلفی را از سر گذرانده است. رفتگری کرده، در کارواش کارکرده، در رستوران خوابیده و حتی شبهای زیادی را کنار خیابان به صبح رسانده است تا بل بتواند هدف خود را دنبال کند.
اگر بخواهیم از منظر ژانر به فیلم «بِیرو» نگاه کنیم قواعد ژانر یعنی حماسی سازی، استفاده زیاد از موسیقی و اغراق در آن رعایت شده است، بااینهمه نتیجه کار کمی شبیه به کمیک استریپها و پر از اغراقهای طراحیشده و فانتزی شده است. بهطورکلی فیلم بیرو معطوف به متأثر کردن مخاطب شکلگرفته است و بااینکه قواعد ژانری در آن رعایت شده است اما اثر فکورانهای نیست و خیلی در مسیر موردنظر خود موفق نبوده است. در ادامه به دو موضوع مغفول مانده در این اثر سینمایی خواهیم پرداخت.
*نقاط ضعف فیلم«بِیرو»/فراموشی فرهنگ پیرامون قهرمان قصه
برخی از منتقدان معتقدند در این فیلم مخاطب با یک بیوگرافی عجول طرف است. «روند بیرو از آغاز تا نیمه خیلی سطحی و کودکانه است و بیشتر به سینمای کودک و نوجوان نزدیک است تا مخاطب بزرگسال. جلوههای ویژه و افکتهای صوتی خیلی ابتدایی و ناشیانه ساخته شده و تماشاگر را یاد سریال فوتبالیستها میاندازد. اینها در کنار فضای طنز فیلم، از همان اول به تماشاگر میگوید با اثری جدی طرف نیست. اما فیلم هرچه پیش میرود با کمرنگ شدن رگههای طنزش آن وجه سیاه و تاریکش راهم نمایان میکند.
فیلم اگرچه به سختیهای زندگی بیرانوند پرداخته اما نقبی هم زده به چهره زشت، خشن و حتی کثیف فوتبال و مافیاهای دخیل در آن. از حسادت های مربیان گرفته تا دستکاری در مدارک بازیکنان تا تلاش برای خُرد کردن شخصیت بازیکان تیم تا نگاههای تحقیر آمیز به شهرستانیهای حتی با استعداد».
جدا از این نقدها به زعم نگارنده ضعف اصلی فیلم را میتوان به عدم انجام پژوهش در دو حوزه «فوتبال» و «جامعهشناسی» اقوام مرتبط دانست. امروزه بسیاری از آثار هنری پژوهش محور شدهاند؛ یعنی هنرمند قبل از انجام کار، مطالعاتی عمیق را در موضوعات موردنظر اثر هنریاش ترتیب میدهد. رد نشانههای اصلی فیلم کاملاً آشکار میکند که فیلم سینمایی بیرو فاقد بخش پژوهشی دقیقی بوده است چراکه اگر این اتفاق افتاده بود رد آن به ساحت فیلم نیز کشیده میشد. ازاینرو به نظر میرسد که مشکل اصلی فیلم بیرو «فراموشی فرهنگ پیرامون قهرمان اصلی قصه» است.
فوتبال یکجور تئاتر هویت است-خانواده، قبیله، شهر، ملت؛ اما نمایش هویت در فرمهای دائماً پیچان، متغیر در حال اضمحلال و مضاعف شدهاش. فیلم بیرو اما همه این پیشفرضها را نادیده گرفته و داخل پرانتز گذاشته است. ازاینرو در این فیلم با کاراکترهایی مبالغهآمیز، بیهویت و بدون کوچکترین ردی از جغرافیا و بافت زندگی زیسته و...روبرو هستیم و همین امر فیلم را دچار بحران اساسی کرده است. خردهفرهنگ تصنعی، پدر تصنعی و درنهایت امیدی تصنعی نمیتواند گویای تجربه زیستهای باشد که قهرمان در جهان واقعی از سر گذرانده است.
فیلم«بِیرو»دور از «جوهره فوتبال» و «هویت محلی منطقهای»
فیلم سینمایی بیرو دور از دو موضوع اصلیای است که فیلم دنبال میکند: دور از «جوهره فوتبال» و «هویت محلی منطقهای»؛ یعنی انگار کارگردان نه خیلی شناختی از چیستی فوتبال دارد و نه هویت محلی منطقهای که قهرمانش از آن برخاسته است را درست میشناسد.
بیرو بااینکه در ژانر ورزشی است اما فوتبال را به یک امر بهشدت فردی تقلیل داده است و روح جمعی فوتبال را فدای برجستهسازی قهرمانش کرده است. قهرمانی که بهغایت بیخاستگاه است.
برای شناخت زمینههای فرهنگی علیرضا بیرانوند کافی است یک برخورد کوتاه با این بازیکنان داشته باشید. مصاحبههای بیرانوند طی سالهای اخیر همواره با نمود و تجلی بیرانوند از یک موقعیت خاص فرهنگی بوده است.
ضعف شخصیت پردازی
ایل بیرانوند بهعنوان یکی از طایفههای بزرگ لرستان مثل بسیاری از دیگر نقاط این استان پر است از مناسک، بازیها و جهان زیسته شده؛ اما فیلم بیرو نهتنها آنها را نادیده گرفته است بل همه آن فرهنگ غنی و باستانی را تقلیل داده است به کاراکتر پدر که بهگونهای مبالغهآمیز و طنز بدرفتار است و قلدر و بزنبهادر. پدری که هیچ از آن نمیدانیم جز اینکه دچار فقر و بسیار تندخو است.
دیگر شخصیتهای فیلم هم همه چنین وضعیتی دارند. عمویی که با هیچ متر و معیاری نمیتوان آن را ذیل شباهت خانوادگی به پدر چسباند. مادری که جز اشک ریختن و کلیشه عاطفی بودن خواستگاه دیگری ندارد و همچنین دخترعموی (همسر) بیرانوند که دیگر کاملاً از زیست جغرافیاییاش جداشده است. او حتی لهجه لری هم ندارد و با زبان فارسی حرف میزند. هرچند زبان یا لهجه پدر هم چندان نسبتی با لری ندارد. مادرزن بیرو هم بیهویت است و بیخواستگاه و این ویژگی بر تکتک کاراکترها سایه افکنده است.
بازی محلی«دال پران» و پرتاب دستهای بیرانوند
برای روشن شدن دقیقتر ماجرا بهعنوان یک نمونه آشنا به پرتاب دستهای عجیبوغریب بیرانوند میپردازیم. در فیلم در همان بازی اول بعد از حضور در تهران این پرتاب دستها برجسته میشود، اما چون فیلم زمینه زیسته قومی محلی را نادیده گرفته است نمیداند دلیل این پرتابهای منحصربهفرد چیست و ازاینرو آن را برای مخاطب نیز توضیح نمیدهد. این مثال کوچکی است از غیاب جهان زیسته شده قهرمان اصلی فیلم. که پیشتر به عنوان «فراموشی فرهنگ پیرامون قهرمان اصلی قصه» از آن یاد کرده بودیم.
پرتابهای دست بیرانواند که به نظر ریشه در زیست جهان او دارد
در این فیلم بهیکباره مخاطب نوجوانی را میبیند که با پرتاب دست، توپ را وارد دروازه حریف میکند. درحالیکه بارها بیرانوند به این نکته اشارهکرده است که این پرتابها ریشه در برخی از بازیهای بومی و محلی لرها دارد. بهواسطه شرایط جغرافیایی بسیاری از بازیهای لرها با سنگ همبسته است. گویا این بازیها مناسک آئینی (مثل دعای باران) بودهاند که در طول زمان ماهیت آئینی و مناسکی خود را ازدستدادهاند و امروزه بهعنوان بازیهای محلی از آن یاد میشود.
در حقیقت بازی محلی «دال پران» که کاملاً مبتنی بر قدرت دست و پرتاب سنگ تعریف میشود باعث شده است این نوجوان پرتابهایی اینچنین سهمگین داشته باشد.
تصویری از بازی محلی دال پران در استان لرستان
همین یک مثال برای بسیاری از موضوعات ریزودرشت فیلم کافی است. فیلمساز از کل فرهنگ عشایری زندگی بیرانوند فقط رقصی پراشتباه و کاریکاتور گونه را به نمایش میگذارد که چند باری در فیلم تکرار میشود.
فقدان موسیقی غنی لری/لکی
نکته دیگری که باز فقدان پژوهش را ثابت میکند استفاده نکردن از موسیقی غنی لرستان است. موسیقی لرستان آنچنان با زندگی (موسیقی کار، عزا، سور و...) مردم عشایری گرهخورده است که نمیتوان آنها را بدون هم حتی تصور کرد؛ اما در فیلم بیرو این ظرفیت هم داخل پرانتز گذاشتهشده و نادیده گرفتهشده است.
نمیشود ادعا ساخت فیلم «پرتره» کرد اما فیگور اصلی و قهرمان را بدون کوچکترین نسبتی با وضعیت اجتماعی فرهنگیاش بازنمایی کرد.
پرداختن به مفهوم «امید» بدون بستر فرهنگی
درست است که فیلم بیرو از امید داشتن و تلاش برای رسیدن به موفقیت حرف میزند اما این امید و این تلاش بدون هیچ بستر فرهنگی تعریفشده است؛ و ازاینرو نمیتواند باورپذیر باشد. فیلم بیرو میتوانست ما را به بوطیقایی از زمان، فضا، هویت، درام و همه آن عناصری هدایت کند که ذیل «زندگی حسی راز آمیز» تعریف میشوند، اما بهواسطه فقدان پژوهشهای مناسب در بخش فیلمنامه ابتر مانده است.
فقدان«فرهنگ فوتبال» در فیلم
همانگونه که گفته شد علاوه به فرهنگ پیرامونی زندگی قهرمان فیلم، «فرهنگ فوتبال» هم نادیده گرفتهشده است.
فوتبال درباره خیلی چیزهاست. چیزهای پیچید، متناقض و متعارض بسیار: حافظه، تاریخ، مکان، طبقه اجتماعی، هویت خانوادگی، هویت قبیلهای، هویت ملی، ماهیت گروهها، همگروه بازیکنان و همگروه طرفداران و روابط اغلب خشونتآمیز ولی گاه آرام و تحسینبرانگیز بین گروه ما و گروههای دیگر؛ اما هیچکدام از این ویژگیها در فیلم بیرو دیده نمیشد.
فوتبال فردگرایانه نیست/ هدف فیلم فراموش شده است
اینکه فوتبال برای برخی از ما اینقدر مهم است دقیقاً به دلیل همین تجربه جمعی جاری در بطن آن و تصویر روشن و واضحی است که از اجتماع به دست میدهد. به اعتقاد من راه زندگی کردن و حقیقتاً موفق شدن از مسیر تلاش گروهی میگذرد، طوری که همه برای هم کار کنند، همه به هم کمک کنند و در پایان همه در پاداش بهدستآمده سهیم باشند. شاید این اساسیترین و عمیقترین تناقض فیلم بیرو باشد.
فرم فوتبال را اجتماع، روحیه جمعی و کنش گروهی بازیکنان و طرفداران شکل میدهد و درعینحال زیر لایههای مادیاش پول است. فوتبال بهکل کالایی شده و تا خرخره در حمایت مالی برندها فرورفته است. برعکس آنچه در فیلم بیرو مشاهده میشود فوتبال فردگرایانه نیست.
تردیدی نیست که نظامی ستاره پرور و سلبریتی محور بر آن حاکم است که بازیکنان میخواهند از طریق آن هرچه بیشتر به استقلال اقتصادی دست یابند. ولی فوتبال فقط داستان تک بازیکنها نیست. هرقدر هم که بااستعداد باشند؛ در فوتبال تیم است که اهمیت دارد. فوتبال ذاتاً گروهی است و در آن مهم حرکت و جنبش بازیکنانی است که کنار هم باهم بازی میکنند و شبکه فضایی سیال تیم را تشکیل میدهند. با این تفاصیل، هر تیم میتواند متکی به تک بازیکنان واقعاً بااستعداد باشد، یا متکی به افراد کم استعدادتر که مثل گروهی درهمتنیده عمل میکنند. دراینبین مهم قواعدکلی زبان مشترک فوتبال است که هنگام بازی با آن سخن میگویند.
یکی از معروفترین عکسهای علیرضا همین عکس است. او به رسمی قدیمی در همان بدو حضورش در تهران، ژستی معروف را کنار میدان آزادی ثبت میکند. در این تصویر هم میتوان امید به آینده را دید. انگار آمده است تا تقدیر خودش را رقم بزند.
درست است که فوتبال صحنهایست که در آن سازوکارهای گهگاه مبهم تقدیر نقاب از چهره برمیدارد. بااینهمه در تحلیل نهایی فیلم بیرو نتوانسته است به هسته، بافت و ماتریس وجودی تجربههای شخصی علیرضا بیرانوند به همان شکلی که اتفاق افتادهاند نزدیک شود. ازاینرو نور تازهای به نحوه دیدن ما نمیتاباند تا بتوانیم از زاویهای تازه و منظری جدید به ماجراهایش نگاه کنیم. مسئله فقط این نیست که با انحرافی جزئی مواجهیم، بلکه کل هدف فیلم فراموششده است.