فرایند جاسوس پروری اصلاح طلبان
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، از نگاه علم جامعه شناسی، تغییرات فرهنگی در یک جامعه به یک روز و دو روز و حتی یک سال و دو سال نیست؛ بلکه سالها و چه بسا قرنهایی باید بگذرد تا فرهنگ یک جامعه دگرگون شود و جای ارزشها و ضد ارزشها عوض شود. ایران پس از انقلاب نیز از این قاعده مستثنی نبوده و مشکلات عدیدهای که امروز در عرصه فرهنگ با آنان طرف هستیم، ماحصل 32 سال حکمرانی تصمیمگیران جاسوس پرست است. بسط یدی که برخی رؤسای جمهور به جاسوسها در این کشور دادند، در هر کشور دیگری وجود داشت بدون تردید تا کنون فروپاشیاش صورت پذیرفته بود.
حضور جاسوسان و دوستدارانشان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دولت هاشمی، رسمیتی به آنان بخشید که بتوانند در یک حاشیه امن به تصمیمسازی مشغول شوند. حلقه کیان و آئین نیز دیگر سرنخهایی است که میتواند ریشه این جاسوسبازیها را برای ما روشن سازد. غالب افراد حاضر در این حلقهها یا مستقیما از نهادهای امنیتی آمریکا تغذیه میکردند و با آنان در ارتباط بودند همچون رامین جهان بیگلو و کیان تاجبخش، یا تربیت یافتگانی بودند در مراکز وابسته به آنها. عبدالکریم سروش در چلسی، کالج لندن فلسفه علم را با تکیه بر آراء کارل پوپر آموخت؛ حسین بشیریه هم که سخت شیفته توماس هابز و ماکس وبر بود، دکترای تئوری سیاسی خود را از دانشگاه لیورپول انگلستان گرفت.
همچنین محمدرضا تاجیک، رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و معاون آموزشی وزارت اطلاعات در دولت اصلاحات نیز سال ۷۲ در دانشگاه اسکس انگلستان درس تحلیل گفتمان خواند. حمیدرضا جلایی پور که در دهه شصت معاون سیاسی امنیتی استانداری کردستان بود، سال ۷۶ پس از گرفتن دکترای جامعه شناسی سیاسی از دانشگاه لندن به یکی از چهرههای کلیدی اصلاحات بدل شد و دست به نشر روزنامههایی همچون جامعه، توس، نشاط و... زد. برخی از چهرهها نیز رفت و آمدی داشتند همچون محمدعلی ابطحی که پس از رئیس دفتر رئیس جمهور شدن، روابط خود را با جاسوسان انگلیسی توسعه داد؛ به عنوان نمونه در آبان سال ۷۸ در جریان سفر خاتمی به فرانسه، در اقامتگاه احسان نراقی، مشاور ویژه پهلوی با علیرضا نوری زاده، عامل ام آی ۶ ملاقات کرد.
حکمرانی جاسوسان
پس از اتمام دولت کارگزاران، نقش این جاسوسها از تصمیم ساز به تصمیم گیر و مجری تغییر کرد و عملا کشور در اختیار جاسوسان و تبعهشان قرار گرفت. در دولت اصلاحات مؤسساتی پدید آمد که تنها هدفش، پیاده سازی افکار سرویسهای اطلاعاتی انگلیس، آمریکا و رژیم صهیونیستی در ایران بود همچون مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها که با دستور شخص خاتمی تأسیس شد. افرادی چون عطاءالله مهاجرانی، محسن کدیور، رامین جهانبگلو، ابراهیم نبوی، کیان تاج بخش و... که همهشان امروز در خارج از کشور در حال ضربه زدن به جمهوری اسلامی هستند، حلقه اول این مرکز بودند. نام همین افراد نیز در دفتر پژوهشهای فرهنگی به چشم میخورد که ضلع دیگر این جاسوس بازی را تشکیل میداد.
جاسوسان مذکور همچون تاج بخش و جهانبگلو، شخصیتی محوری در بین اصلاح طلبان داشتند به گونهای که سعید حجاریان در روزنامه صبح امروز، رامین جهانبگلو را محققی جستجوگر و اندیشمندی برجسته لقب داده بود. سایر روزنامههای زنجیرهای نیز تحت تسلط این جاسوسان بودند همچون ماشاءالله شمسالواعظین در روزنامههای جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان. ابراهیم نبوی نیز مدیر دفتر سیاسی وزارت کشور بود و فعال در روزنامههای زنجیرهای همچون نشاط. روزنامه همبستگی که وابسته به حزب همبستگی ایران بود نیز از این قاعده مستثنی نبود.
در سال ۸۰ حرکت جاسوسان نمود بیشتری پیدا کرد. آنها رسما سران مکتب لیبرالیسم در دنیا را به ایران میآوردند و از طریق سفارت خانههای مختلف، دورههای آموزشی متعددی در کشورهایی که حیاط خلوت آمریکا و اسرائیل بودند، برای افراد خاص برگزار میکردند. عطاءالله مهاجرانی در سال 80 «آلن تورن» را که تئوریسین «جامعه مدنی» بود به ایران دعوت کرد و پیشنهاد تورن برای اصلاح طلبان، خلق یک انقلاب زنانه بود. او این ایده را در جلسات مشترکی با مؤسسه مطالعات وزارت امور خارجه، مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و در جلسات مکرری در سفارتخانههای مختلف همچون فرانسه مطرح کرد و اعتقاد داشت ایران، مکان ایدهآلی برای دانشجویان و جنبشهای دانشجویی، به خصوص جنبش دانشجویی دختران است.
اعتشاشات امروز، محصول خیانتهای دیروز
بذری که تورن 21 سال پیش در ذهن ایادی خود در ایران کاشت، امروز در قضیه فوت مهسا امینی و این اغتشاشات درحال درو شدن است. او همچنین رهبران دولت اصلاحات را به پیروی از الگوی مؤسسه تحقیقات امنیتی پنتاگون، یعنی «Rand» در گستره اسلام لیبرال دعوت کرد. یورگن هابرماس دیگر اندیمشند غربی بود که به ایران آمد و مشاورههایی در راستای «پروژه ناتمام مدرنیته» به سران اصلاحات داد. ریچارد رورتی، جان کین و جان هیک نیز تئوریسینهای دیگری بودند که با دعوت اصلاحطلبان به ایران آمدند. کین در بار دومی که در سال 83 به ایران آمد، هدفش ایجاد هستههای مادر برای شروع انقلاب مخملی در ایران بود که دورههای آموزشی زیادی را هم برگزار کرد.
نام افرادی که در جلسات تحکیم وحدت، در راستای تئوریزه کردن انقلاب مخملی در ایران سخنرانی کردند، بدین شرح است: رامین جهانبگلو، عبدالکریم سروش، سعید حجاریان، جواد طباطبایی، محمدرضا تاجیک، خشایار دیهیمی، حاتم قادری، عزت الله فولادوند، موسی غنینژاد، علی افشاری، علی اکبر موسوی خوئینی، محمد ضیمران، محمدعلی موحد، فریبرز رئیس دانا، محمد قائد، بابک احمدی، فاطمه حقیقت جو، فریبا داوودی مهاجر، فاطمه صادقی، عمادالدین باقی، افشین جهاندیده، سعید حنایی کاشانی، هومن پناهنده، ناهید مطیعی، شهلا اعزازی، نیکو سرخوش، زیبا جلالی، حسین سلیمانی، احمد گل محمدی و...
در همین سالها، علاوه بر مشاوره گرفتن، کارهای عملی اصلاح طلبان نیز آغاز شد. به عنوان نمونه نشر ماهی به کمک مجله بخارا فاز جدیدی از فعالیت را در حوزه ترجمه و ادبیات کودک و نوجوان کلید زدند. آنها با برگزیدن خشایار دیهیمی به عنوان مشاور عالی و پیوند با مترجمانی چون عبدالحسین آذرنگ، عزت الله فولادوند و ژاله آموزگار خیلی زود تبدیل به مرکز نشر آثار جاسوسان لیبرال مانند سر آیزایا برلین شد. گفتنی است در همین ایام، «مایکل ایگناتیف» و «تیموتی گارتناش» که هر دو دستیار آیزایا برلین و از نظریه پردازان سرویسهای امنیتی انگلیس بودند، در ایران حاضر شده و مشاورههایی را به دولتمردان اصلاحات میدادند.
در مردادماه سال ۸۳ دفتر تحکیم وحدت با مشورت رامین جهانبگلو کلاسها، میزگردها و سخنرانیهایی مبتنی بر سرفصلهای نظریه «جنگ استراتژیک نرم» تشکیل داد. در این جلسات افرادی به سخنرانی پرداختند که برخی از آنها امروز از خارج کشور به جمهوری اسلامی حمله می کنند و برخی دیگر نیز همچنان از درون کشور تئوری دشمنان را بیان میکنند. این جلسات که در هیاهوی انقلاب نارنجی اوکراین برگزار شد، بدون تردید برای تئوریزه کردن و آموزش دادن انقلاب مخملی در ایران بود. ماحصل آن جلسات دموکراسیزاسیون، فمینیسم، عمل اجتماعی برای کشف حجاب، روشنفکری سکولار، اقتصاد و سیاست لائیک، جهانیسازی مدرنیته غرب و دیگر تفکرات لیبرالیسم بود. کاشتههای این جلسات را نیز سالها بعد، یعنی در فتنه سالهای 88، 96 و 98 درو کردیم.
نیلوفر حامدی و الهه محمدی، دو جاسوس خبرنگار که در فرایند تربیت جاسوسان اصلاح طلب تربیت شده اند.
جاسوس شاخ و دم ندارد
این نوشتهها نَمی بود از یَم خیانتهای اصلاح طلبان به اسلام و مسلمین که ناشی از ارتباط مستقیم و غیر مستقیم آنان با جاسوسان دشمن است. قابل توجه است که جاسوس شاخ و دم ندارد و روی پیشانیاش ننوشته که من جاسوسم! حرکت در مسیر سیاستهای دشمن و گرا دادن به دشمن همان جاسوسی است هرچند که ارتباطات رسمی و غیر رسمی این افراد و جاسوسان دیگری که از دل اصلاح طلبان بیرون آمدند، اثبات شده است. جیسون رضاییان، علی شعبانی، عبدالرسول دری اصفهانی و سایرینی که در دولت روحانی دستگیر شدند، این نکته را اثبات میکنند که ایران، بهشت جاسوسان است البته به علت حضور اصلاح طلبان!
اخیرا نیز دو نفر از خبرنگاران اصلاح طلب را به علت جاسوسی گرفته اند. همانطور که تا کنون بیان شد، این مساله چیز عجیب و غیر قابل قبولی نیست زیرا برخی از انقلابیها، رئیس دولت قبل را متهم به جاسوسی کردند و اتفاقا در دادگاه نیز تبرئه شدند که یعنی سخنان خود را اثبات کرده اند. یکی از این دو خبرنگار، نیلوفر حامدی است که بهار ٩٨ از مسیر ترکیه به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی سفر میکند و در دوره آموزشی براندازی نرم آمریکاییها شرکت میکند. همچنین در تابستان ١۴٠١ در تجمع غیرقانونی همجنسبازان ترکیه توسط پلیس این کشور دستگیر شده است.
حامدی 3 جلسه در دوره های آموزش خبرنگاری در پراگ، آفریقای جنوبی و ترکیه و محمدی، دیگر خبرنگار جاسوس، دو دوره شرکت کرده اند. در این دورهها به خبرنگاران آموزش داده می شده که مسایل صنفی را به بحران تبدیل کنند و در دوره پراگ صراحتا راجع به براندازی آموزش داده شده است. شروع این دورهها به صورت NGO و خروجی آنها امنیتی سیاسی بوده و محتوای دورههای آموزشی، تغییر نگرش و باورهای افراد و براندازی بوده است. طبیعتا جامعه هدف این افراد مردم هستند و سعی دارند که تمامی اقشار جامعه را در این فرایند وارد کنند و جمهوری اسلامی را زمین بزنند.
سید محمد متکلم
کو کار فرهنگی کن؟!!