۲۵ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۶
کد خبر: ۷۱۲۳۶۶
یادداشت؛

رویکرد وجودی و آینده فلسفه دین

رویکرد وجودی و آینده فلسفه دین
مهدی عباس زاده در دهمین همایش بین المللی فلسفه دین معاصر با عنوان «فلسفه دین و افق‌های پیش رو» در موضوع «رویکرد وجودی و آینده فلسفه دین» به ارائه بحث پرداخت.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مهدی عباس زاده عضو هیات علمی گروه معرفت شناسی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی در یادداشتی به آینده فلسفه دین پرداخته است که متن کامل آن به این شرح است:

فلسفه دین (Philosophy of religion)، آن‌گونه‌ که ابتدا در مغرب زمین شکل گرفت، خود را بر بستر دوگانه «دین مسیحیت» و «فلسفه تحلیلی» تعریف کرد و در همین بستر به بقا و حیات خود ادامه داد. بر این اساس، امروزه برخی از متعاطیان فلسفه دین، از ایده‎ای به نام «پایان فلسفه دین» سخن می‌گویند و استدلال می‌کنند که این دانش تاکنون عمده آموزه‌های مسیحی را به «تحلیل عقلی فرانگر (برون‌دینی)» سپرده و بروندادهای مورد انتظار خود را نیز به ‌دست آورده است و از همین روی، ادامه این سنّت، پایان فلسفه دین را در آینده نزدیک به همراه خواهد داشت. از اینجا چنین به نظر رسید که بقای فلسفه دین، در گرو التفات جدی به ادیان مختلف و مکاتب فلسفی دیگر (غیر از فلسفه تحلیلی)، به‌منزله امکان‌هایی تازه‌ برای تداوم حیات این دانش خواهد بود. در این میان، فلسفه قاره‌ای که به نوعی در تقابل با سنّت فلسفه تحلیلی است، یکی از این امکان‌هاست و فلسفه وجودی (Existentialism) نیز یکی از مهم‌ترین شاخه‌های فلسفه قاره‌ای است که می‌تواند به ایفای نقش بپردازد.

فرق است میان انسان در مقام مفهوم و انسان در مقام تحقق. آنچه در فلسفه وجودی مطمح‌نظر است، «توصیف پدیدارشناسانة» (Phenomenological description) انسان، به قصد کشف اوصاف و شاخصه‌های وجودی او، در مقام تحقق بالفعل و در متن زندگی روزمره و تجربه‌های زیسته است. فلسفه وجودی در راستای نیل ‌به این مهم، عقل انتزاعی‌اندیش، اثبات‌مدار و مفهوم‌نگر را عملاً کنار گذاشت، و به گونه دیگری از عقل که انضمامی‌اندیش، توصیف‌مدار و تحقق‌نگر است، توجه نمود. انسان انضمامی در متن زندگی روزمره، به‌مثابه موضوع فلسفه وجودی، در موقعیت‌های مرزی، ضمن تجربه و درک وجودیِ هستی، به تناهی و ضعف‌های خود واقف می‌گردد؛ از همین جا، انسان در رویکرد وجودی، مواجه‌ای متفاوت با دین داشته، باورهای دینی در پیوند وجودی و انضمامی (نه مفهومی و انتزاعی) با او قرار می‌گیرند.

در باب نسبت «مفاهیم دینی» و «اوصاف وجودی»، برخی از فلاسفه وجودی (Existentialist) همچون مارتین هایدگر تصریحاً یا تلویحاً متذکر شده‌اند که نباید موضوعات فلسفه وجودی را با مفاهیم و آموزه‌های دینی خلط کرد و این دو را یکسان انگاشت. با این حال به زعم متألهان وجودی (از قبیل رودلف بولتمان، پل تیلیش، جان مک‌کواری و …)، این اندازه مشخص است که بسیاری از مفاهیم و آموزه‌های دینی را می‌توان در بافت و سیاق وجودی (Existential) بازخوانی کرد و به شیوه‌ای جدید فهمید و این‌سان درک خود را از آموزه‌های دینی توسعه داد و به‌روز کرد. در زير، به تبیین وجودیِ برخی از مفاهیم دینی اشاره مي‌شود:

– در مورد خلقت آدم از خاک و نفخة روح در ادیان ابراهیمی، ممکن است خاک در معنای «واقع‌بودگی» و نفخة روح در معنای «امکان» فهمیده شوند. مراد از واقع‌بودگي (Facticity)، عوامل و عناصر مؤثر در وجود انساني است كه همواره هستند و نمی‌توانند توسط انسان انتخاب و اختیار ‌شوند؛ اموري از قبيل خانواده، اجتماع، نژاد، ژنتيك و … اما منظور از امكان (Possibility)، گشودگيِ رويدادهاي آينده براي وجود خاص انساني است، رويدادهايي كه مي‌توانند توسط او به فعليت درآيند يا رها شوند.

– ممکن است «هبوط» در ادیان ابراهیمی، در معنای «سقوطِ» انسان در جهان روزمره و وضعیت دورافتادن او از امکان‌های اصیل زندگی خویش، بهتر قابل درک باشد. سقوط (Fallenness) عبارت است از قصور كامل انسان در تحقق‌بخشيدن به امكان‌هاي اصيل وجود خويش.

– «ترس از گناه» به مثابه یک مفهوم دینی، مي‌تواند در معنای «ترس‌آگاهي» يا «دلشورة» ناشی از ضعف‌ها و ناتوانایی‌های انسان که باعث می‌شوند او به وضعیت انتخاب ناصحیح دربیفتد و وجود غیراصیل برایش حاصل شود، تبیین گردد. ترس‌آگاهي يا دلشوره (Anxiety) عبارت است از حالتي بنيادين در وجود انساني است كه تناهي و محدوديتش را بر او آشكار و فاش مي‌سازد.

– «وحی» به مثابه یک آموزه دینی، می‌تواند در معنای «مواجهة» هستی مطلق (خدا) با انسان و آغاز سوق‌دهی او به سوی امکان‌های اصیل زندگی‌اش بیان گردد. وحی در این تلقی، گویی قسمی مواجهة (Confrontation) وجودیِ خدا با انسان است.

– «معاد» به عنوان یک آموزه دینی، ممکن است در معنای پایان وضعیت «افکندگی» انسان و بازگشت وجودیِ او به هستی مطلق (خدا) فهمیده شود. افکندگی (Thrownness) عبارت است از وضعیت یافتن خویش در یک جهان، بدون اینکه بدانیم از کجا آمده‌ایم یا به کجا می‌رویم.

همچنین برخی دیگر از اوصاف وجودی مانند هستی‌داری و اصالت، استعلا، مشارکت، گشودگی، روزمرگی، و …. را می‌توان با برخی مفاهیم دینی مقایسه کرد و آنها را به شیوه‌ای جدید فهمید.

در سنّت فلسفه اسلامی نیز رگه‌هایی از این دست رویکردهای وجودی به ‌چشم می‌خورند؛ برای نمونه، در داستان‌های رمزی ابن‌سینا، آثار اشراقی سهروردی، برخی از آراء ملاصدرا و …. در قرآن نیز برخي تعاببير و مضامين به چشم می‌خورند كه بيش‌تر با رويكرد وجودي متناسب‌اند تا رويكرد متافیزیکی. در واقع دست‌کم دو قسم فضاهاي قرآني وجود دارند: فضاي شماري از آيات قرآن، مفهومي و انتزاعي است (متافیزیکی) و فضاي شماري ديگر، تحققی و انضمامی (وجودی). البته آیاتی نیز وجود دارند که بین این دو فضا در نوسان هستند. هریک از این دو فضا، اقتضائات خاص خود را دارد. فضاهای متافیزیکی را نباید به نحو وجودی فهمید و فضاهای وجودی را نباید به نحو متافیزیکی درک کرد (هرچند فضاهای متافیزکی قرآن با فضاهای وجودی قرآن، غیر قابل جمع نیستند). شخصی که با خدا رابطة متافیزیکی برقرار کرده و دربارة خدا بحث فلسفی و کلامی می‌کند، صرفاً به خدا علم یافته و مفاهیمی از او در ذهن خویش دارد؛ اما کسی که با خدا رابطة وجودی برقرار کرده و به خدا عشق می‌ورزد، قسمی شدن و دگرگونی دائم را در درون خویش تجربه می‌کند.

بر اساس نکات فوق، ممکن است بتوان از امکان «فلسفه دین وجودي» (Existential philosophy of religion) سخن گفت. التفات به اوصاف وجودی انسان همچون موجودیت، افکندگی، سقوط، زمانمندی، دلشوره، واقع‌بودگی و امکان، فردیت، خود‌بودن، اصالت و …، در اندرکنشی دقیق و منسجم با آموزه‌های دینی همچون خدا، خلق، گناه، هبوط، وحی، جبر و اختیار، نجات و …، همراه با یک تأمل فرانگر (برون‌دینی)، فلسفه دین وجودی را تشکیل خواهند داد و این قسم فلسفه دین، ممکن است بتواند تاحدی حیات و بقای این دانش را در آینده تضمین کند.

ارسال نظرات