آقای پرستویی آدرس غلط داده اید!
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، چندی پیش پرویز پرستویی هنرپیشه شناخته شده سینمای ایران در مراسم اکران یکی از فیلمهایش در آمریکا با حواشیای مواجه شد که تبعات آن از فضای مجازی و رسانهها به کاخ سفید و سرانجام به کنگره آمریکا رسید. حرف و حدیثهای بسیاری از دل این جنجال بیرون آمد اما نهایتا مخالفین و فرصتطلبان این بار هم نتوانستند از آب گلآلود ماهی بگیرند و مساله در حالتی موافق و مساعد شرایط این هنرپیشه به حاشیه رفت تا به فراموشی سپرده شود. و اما دیروز آقای پرستویی نامهای سرگشاده نوشته که در آن خواستهای را با رهبر معظم انقلاب مطرح کرده است. در این یادداشت در سه پرده و از منظرهای مختلف به انتشار این نامه میپردازیم.
پرده اول/ نمای دور
معمولاً پدیدههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی در عین تبعیت از برخی قوانین عام و کلی و داشتن وجوه مشترک قابل مطالعه علمی، ویژگیهای منحصر به فردی دارند و تنها یک بار آنچنان که هستند در تاریخ اتفاق میافتند و از همین روست که هنگام پیدایش یک پدیده یا تحول اجتماعی-اقتصادی حتی بسیاری از صاحب نظران دچار نوعی غافلگیری نظری و عجز از درک مکانیسم تحولات جاری میشوند و اگر اهل جزمیت نباشند به جای انکار واقعیتهای موجود از اظهار نظر قطعی درباره آنها خودداری میکنند.
کم نیستند فرهیختگانی که به مدد عقل نقاد در دایره ذهنیات خویش سره از ناسره باز میشناسند و پندارها را بهنجار میکنند. در مقابل کسانی نیز هستند که به جهت غلبه میل یا غضب شدید و یا غوطه خوردن در گرداب شیفتگی به چیزی و رمیدگی از چیزی دیگر، از درک واقعیات رویدادها آنگونه که هستند عاجز میمانند و به بازگویی رؤیاهای بیداری خویش مشغول میشوند.
قصه مواجهه برخی سلبریتیها با موضوع هدفمندسازی یارانهها از همین دست است. این حادثه مهم که بازتابهای گستردهای داشته و دارد از سوی رسانهها و سلبریتیهای یاد شده در سطح خبر با خود فراموشی و بیاعتنانمایی و در سطح تحلیل با بیان تمنیات و احساسات درونی مواجه شده است.
کافی است چرخی در فضای مجازی بزنیم و به مجموعه تحلیلهای آکنده از فوران عواطف و هیجانات مهار ناپذیر برخی نفرات مخالف اصلاح اقتصادی نگاه کنیم تا معلوم شود صرفاً آرزوهای برباد رفته و دون کیشوت وار جماعتی مشرف به بازنشستگی اضطراری است که در هیأت لشگری شکست خورده از گزاره نماهای بیمصداق رژه میروند.
هدفمند سازی یارانهها و حذف ارز ترجیحی در این بزنگاه تاریخی یک استراتژی کلان و ملی است که باید فراتر از چالش های مقطعی همچون گران شدن موقت برخی از اجناس زندگی روزمره و بازی ساختگی دلالان بازار بدان نگریست. حق بود در این بزنگاه، هنرمندان شناخته شده و سلبریتیهایی که مدام و به هر بهانهای حرف از مردم میزنند، در کنار این کار بزرگ که اتفاقا دلسوزانهترین و آیندهدارترین کار برای قشر محروم به شمار میرود، بیایند و در کنار دولت باشند و از نگاه سطحینگرانه به موضوع به شدت پرهیز کنند.
آنچه در هفته اخیر رخ داد، صورت مسأله و نیز راه حلهایی مشخص و متعارف داشت که دولت به صورت منظم در حال اجرای آن بود. اگر قرار باشد برای هر تصمیم حاکمیتی با چنین معضل سازیهای مصنوعی رو به رو شویم در آن صورت میتوان گفت ما اولین نظام سیاسی خواهیم بود که در آن استثناها به قاعده اصلی تصمیمات حاکمیتی بدل شده و همه مسائل جاری آن بالقوه معضل لاینحل هستند.
ظاهراً در کشور ما برخی افراد و جریانات که در شرایط عادی و در آرامش سیاسی و اجتماعی دیگر امیدی به کامیابی ندارند عادت کردهاند با دادن آدرس اشتباه و توفانی کردن فضا و گلآلود کردن آب، حیات متکی به بحران خود را ادامه دهند. اما گویا از یک نکته غفلت کردهاند و آن این که هر جریانی حیات خود را به بحران گره بزند عمری کوتاه دارد. تجربههای متراکم تاریخی و اجتماعی این درس را به ما آموخته است.
در نظر داشته باشیم آزمون دشوار کنونی در نگاه طیف وسیعی از افکار عمومی شفافتر از آن است که بتوان با ایجاد خلط و ابهام در آن به راهحلهای بینابینی توسل جست و استخوان مماشات را همچنان لای زخم چرکین بلاتکلیفی نگاه داشت. دولت، مجلس و به ویژه مردم باید هوشیار باشند که یک اشتباه ساده اما خطرناک و خانمان سوز میتواند به دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی آسیب بزند.
پرده دوم/ نمای نزدیک
آقای پرستویی شما نشان دادهاید ثابت قدم در اصول هستید و پایبند به فروع و دینداری را در پوشاک و رفتار و حرکات و سکناتتان میتوان به چشم دید. شما اهل پرهیزید و همواره یا هر از چندگاه خود را و دیگران را به تقوا سفارش میکنید. تقوایی که چونان سپر، صاحبش را از آتش خشم خداوند ایمن میسازد.
تقوا نیز چیزی جز مهار کردن شهوت و غضب به رشته استوار عقل نیست که ضمیر آدمی را از آلودگیها پاک میکند و زنگارها را از آن میزداید و آینه دل را برای بازتابش انوار الهی صیقل میدهد. با این اوصاف کاش کمی عمیقتر به نامهای که خطاب به مقام معظم رهبری منتشر کردهاید میاندیشیدید و خوراک تبلیغاتی برای رسانههای بیگانه و معاندین فراهم نمیکردید.
رهبری انقلاب بارها بر این نکته تاکید داشتهاند که در اظهار نظرها و رفتار، تامل و دقت کنید که نظرات و نگاهتان با دشمن مخرج مشترک نداشته باشد. اما متاسفانه این نامه جز همصدایی با اسرائیل و آمریکا قلمداد نمیشود.
نوشتن چنین نامهای که عملا گزارههای اصلی آن به گونهای نوشته شدهاند که پاسخی هم نمیتوان برای آن متصور شد، حتی با خالصترین نیت نمیتوانست آنطور که باید تاثیری مثبت داشته باشد بلکه در این شرایط، محتوایی اینچنین فقط میتواند محل سوءاستفاده معاندین برای برانگیختن احساسات و عواطف مردم و وارونه جلوه دادن مباحث مطروحه آن قرار گیرد.
آقای پرستویی ما در جهان واقعیات زندگی میکنیم. هم تواناییهای ما محدود است و هم شرایط همیشه بر وفق مراد ما نیست. از این رو چارهای نیست جز آنکه تناسبی معقول میان آرمانگرایی و واقعبینی برقرار کنیم و پیش از آن که خود را در شرایط اکراه و اضطرار بیابیم در عاقبت امور بیندیشیم. درک این نکته که بالاخره باید اصلاح اقتصادی در دستور کار دولت قرار میگرفت نیاز به هوش و فراست فوقالعاده نداشت و بسیاری از ناظران با حسرت ناشی از اتلاف وقت و هدررفتن فرصتها بر این نکته پای میفشردند.
مخلص کلام اینکه آقای پرستویی شما خواسته یا ناخواسته در این نامه که اتفاقا بخاطر حواشی پیش آمده برای شما در این بزنگاه، بیش از پیش دیده میشود و میتواند خوراکی برای سوء استفاده معاندین قرار بگیرد، آدرس غلط دادهاید و این اقدام با هر نیتی صورت گرفته باشد قطعا با روشنگری در بیان حقیقت در تعارض کامل است.
آقای پرستویی این دلسوزیهای ناشیانه نتیجه عکس میدهد و جز اینکه به بحران دامن بزند نتیجهای دیگر نخواهد داشت.
برخی، نامه مبهم شما را چنین تفسیر کردهاند که رفاه ملت را در توافق با آمریکا و پذیرفتن شرایط ذلت بار آنها میدانید، صرفنظر از اینکه این قبول ذلت با سایر اظهاراتتان در تناقض است اما آیا تجربه ۸ سال معطل شدن کشور و دریوزگی از غرب و آمریکا توسط دولتی که برایش تبلیغ کردید کافی نبود؟
امروز لااقل برای خیلی از مردم واضح شده که راه سعادت و آنچه که رفاه نامیدید در دستان دشمن ما (که بخشی از خباثت آن را در سفر اخیرتان دیدید) نیست و این مهم فقط با تلاش و تقویت توان داخلی خودمان ممکن میشود.
درخواستتان درباره امضای نامه رفاه قبلا بارها توسط رهبر انقلاب اجابت شده و از قضا نام سال نیز به آن مزین گشته است. اما تشخیص درست و همت عالی همه مردم و مسئولین را میخواهد تا قله نشان داده شده را فتح نماییم.
براستی ما و شما چقدر در تبلیغ و تبیین آن تلاش کردیم؟
راه رفاه و سعادت ملت با آدرسهای غلط هموار نمیشود و باید علاوه بر تشخیص درست برای تحقق آن همت کنیم!
پرده سوم/ نمای دور و نزدیک
راستی در شرایطی که کشور مشغول دست و پنجه نرم کردن با مشکلات اقتصادی داخلی (که بر اثر بیتدبیری دوره پیشین ریاست جمهوری ایجاد شده است، وقتی که سرنوشت تمام پروژههای ریز و درشت اقتصادی را به توافقی گنگ با دشمن خارجی گره زده بود) و فشارهای خارجی و چالش با بحرانهای نفسگیر متعدد است، مسؤولیت این معضل آفرینیها و ایجاد بحرانهای قابل پیشگیری با چه کسانی است و تا کی میتوان شاهد پرداخت هزینههای سنگین بی تدبیری بود؟
در یک کلام وضعیت نابسامان اقتصاد ریشه در تصمیمات و برنامههای غلط دولت پیشین دارد نه از سر تقدیر بلکه از سر بی تدبیری آنان بوده است و تا در بر همان پاشنه میچرخد، آینده در بهترین حالت، تصویری از امروز است و گرداندن انگشت اتهام به این سو و آن سوی نیز دردی از آنان دوا نخواهد کرد.
بیشک اگر این آزمون را با تدبیر و عقلانیت پشت سر بگذاریم و اصلاح اقتصادی را به عافیت و سلامت طی کنیم میتوان امیدوار شد این چرخه باطل و تباه کننده جایی متوقف شود.
در آخر اینکه دولت ابراهیم رئیسی میبایست اصلاح و هدفمندی یارانهها را اعلام میکرد تا نگذارد فرصتها بیش از این از دست برود و ملت ایران هزینه بلاتکلیفی، سردرگمی و ناپختگی برخی ماجراجو را بپردازد.
این رویداد را میتوان نقطه شروعی تازه برای تغییرات اساسی در خطوط سیاستهای کلان ملی به خصوص درحوزه اقتصادی در نظر گرفت و با عبرت آموزی از آن، چنان برای آینده برنامهریزی کرد تا دیگر هیچگاه کشورو نظام را در کوچههای بنبست بلاتکلیفی و انتخابهای دشوار و بیفرجام محبوس نسازیم.
صرفنظر از هرگونه ارزشداوری در باب این گونه موضعگیریها و یا اصل اصلاح یارانهها یک نکته در اینجا قابل تأمل است و آن اینکه امروز به هر دلیل مسؤولان و نهادهای عالی رتبه کشور براساس رعایت مصالح کلان کشور تصمیم به پذیرش اصلاح یارانهها و امضای حذف ارز ترجیحی گرفتهاند و قطعاً تصمیمی چنین مهم با نظر متخصصین و کارشناسان اقتصادی اتخاذ شده است. بنابراین سلبریتیها، جریانات و رسانههایی که این روزها فضای تصمیمگیری درباره این مسأله را غبار آلود کرده و ریسک اعلام موضع کارشناسانه و دلسوزانه را در این باب به شدت و به نحو تصاعدی افزایش دادند، چه پاسخی برای افکار عمومی دارند؟ مسؤولیت هزینه فرصتها و امتیازات از دست رفته در اثر تأخیر ناشی از آلودهسازی فضای جامعه و رسانهای کشور و همچنین ابهام آفرینی و القای تردید در افکار عمومی را چه کسی خواهد پرداخت؟
لازم نیست کسی به صراحت به این گونه پرسشها پاسخ دهد بلکه کافی است صادقانه در برابر وجدان خود فقط به این پرسشها و اهمیت آنها بیندیشد.