طمع منشأ بسیاری از گناهان و بی آبروئی ها
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان رضوی، حجتالاسلام علی خیاط، رئیس دانشگاه رضوی در شرح دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان به تبیین معارف دعا پرداخت که در ادامه ارائه می شود:
«اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین»
دردعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان بنده از خدا چهار درخواست را تقاضا دارد. خدایا زینت ده مرا به پوشش و پاکدامنی و مرا بپوشان با جامه غناعت و خودداری و مرا وادار کن به عدل و انصاف و از هرچی می ترسم من را آسوده خاطر گردان.
در فراز اول دو زینت بزرگ را درخواست می کنیم خدایا مرا به زیور عفت بیارا و عیب پوشی به من عنایت کن عیب پوشی و پاکدامنی هردو نعمت های بزرگی هستند که انسان باید دارا باشد یکی از صفات خدا ستار العیوب است اگر پرده ها کنار برود انسان حقیقتش آشکار شود دیگر برای کسی آبرو باقی نمی ماند خدا به لطف خودش این پرده پوشی را دارد و انسان را مفتضح نمی کند در دعای 32 صحیفه سجادیه این را از خدا می خواهیم «اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِي بِعَفْوِكَ، وَ تَغَمَّدْتَنِي بِفَضْلِكَ فِي دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْرَةِ الْأَكْفَاءِ، فَأَجِرْنِي مِنْ فَضِيحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ، وَ الرُّسُلِ الْمُكَرَّمِينَ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ، مِنْ جَارٍ كُنْتُ أُكَاتِمُهُ سَيِّئَاتِي، وَ مِنْ ذِي رَحِمٍ كُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فِي سَرِيرَاتِي لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِي السِّتْرِ عَلَيَّ ، وَ وَثِقْتُ بِكَ رَبِّ فِي الْمَغْفِرَةِ لِي ، وَ أَنْتَ أَوْلَى مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ أَعْطَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ، وَ أَرْأَفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ، فَارْحَمْنِي
اکنون که به پروده عفو عیب مرا پوشاندی و میان همگان در سرای فانی غرق نعمت ساختی در سرای باقی نیز از رسوایی ها محفوظ بدار آنجا که گواهان اعم از ملائک و رسل و شهدا و صالحان می ایستند. من کار زشت خود را پنهان می کنم و از آشکار شدن راز خود به خویشان شرم دارم چون نمیدانم که راز دار هستند یا نه اما به آمرزش تو اعتماد دارم.
این صفت ستر در اینجا به معنای عیب پوشاندن دو برداشت دارد یکی اینکه عیب خود را بپوشانیم چنان که در این دعا بیان شد ودیگر آنکه عیوب دیگران را من بپوشانم اگر چنین شود خدا هم که ستار است عیوب بنده را می پوشاند.
عفاف هم به معنای پاکدامنی و پاکی باطنی خود فرد است ستر و پوشش در اشکالات وعیب ها مطرح می شود اما عفاف زینت پاک ماندن است یعنی عیبی نباشد که بخواهیم آن را بپوشانیم بنابراین این دو را در این روز از خدا درخواست می کنیم که اگر عیبی داریم پوشیده بماند و این روحیه را داشته باشیم که عیب های دیگران را بپوشانیم و دوم مزین به عفاف باشیم به جایی برسیم که دارای پاکی باطن بوده و عیبی نداریم که لازم به پوشش باشد.
در دومین درخواست از خدا می خواهیم که ما را در پوشش قناعت و کفاف قرار بدهد. قناعت یعنی انسان به هر آنچه دارد اکتفا کند کفاف هم یعنی به مقدار نیاز در زندگی اکتفا کردن!
بسیاری از گناهان که ما مرتکب و مایه بی آبرویی می شود از روی طمع است وقتی انسان طمع و حرص و ولع دارد در خیلی از جاها حقوق دیگران را پایمال می کند و خودش را هم در معرض بی آبرویی و ذلت قرار می دهد در روایت داریم« الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ» قناعت سرمایه ای است که تمام نمی شود
و یا این فرمایش که «لا کَنزَ أغنی من القناعة» هیچ گنجی سرشارتر از قناعت نیست.
اگر انسان این روحیه قناعت را داشته باشد در پی ثروت اندوزی بی حساب و کتاب نمی رود این نوعی انحصار طلبی احمقانه است قانع در پی تصاحب و غصب حق و سهم دیگران نخواهد بود گاهی این حرص باعث می شود انسان تمام آنچه را که دارد در زندگی فنا کند حتی اخلاق و ایمان را تا درآمد بیشتری کسب کند وسرانجام هم به یک موجود ناتوان بی آبرویی تبدیل می شود درحالی که با همه کارهایی که انجام داده روح خودش را نتوانسته اشباع کند!
در مقابل انسان قانع یک نوع بی نیازی روحی دارد که برخوردار از سرمایه اعتماد به نفس می شود و قدرت های اخلاقی خودش را از دست نمی دهد. پس قناعت سرمایه ای بی پایان است بی نیاز واقعی کسی است که قانع باشد وقتی احساس نیاز در آدم باشد با خواری و ذلت همراه شده و حریت و آزادگی را از انسان می گیرد.
یک فرق هم بین قناعت و کفاف وجود دارد قناعت از سوی آدمی است یعنی باید تلاش کند تا به این مرحله برسد اما کفاف از سوی خداست خئدا به اندازه کافی روزی عنایت می کند تا در پرتو آن بتوانند با عزت و سربلندی زندگی کنند دست نیازی به سوی دیگران دراز نکنند حد ضروری نیاز را خدا می دهد بیشترش موجب زراندوزی و حرص و طمع و در نهایت آلودگی و فساد است و اینکه روح انسان همیشه فقیر می ماند.
درفراز سوم از خدا می خواهیم ما را به کار عدل و انصاف وادارد. عدل در لغت یعنی هرچیزی در جای خودش باشد. انحراف و افراط و تفریط و تجاوز از حد خود، تجاوز به حقوق دیگران همه خلاف عدلی است که خداوند بدان فرمان داده است در آیات قرآن سوره نحل می فرماید « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» عدل پایه و میزان نظام هستی است آسمان و زمین و حیات همه موجودات بر پایه عدل است اگر عدل حاکم باشد ضامن تامین امنیت در جامعه و احیا کننده امید و حیات برای مستضعفان و محرومان جامعه خواهد بود.
انصاف هم که یک روحیه و طبع بسیار خوبی است اگر انسان حس خودخواهی داشته باشد این اجازه نمی دهد که نسبت به دیگران انصاف داشته باشد در تقسیم منافع بین خود و دوستان و دیگران حق را رعایت نمی کند اما اگر دارای انصاف باشد حق دیگران را به موقع و در جای خودش می دهد این هم صفت مهمی است که امروز از خدا طلب می کنیم.
انسان در این دنیای پر از تلاطم و در طول تاریخ حیاتی که دارد همواره با خطرهای زیادی روبرو است گاهی امنیت او تهدید و آسایش او گرفته می شود از بلایای طبیعی مثل زلزله و سیل و بلاهای دیگه نظر جنگ و امثال این ها دچار حادثه می شود و گاهی هم خطرات جنبه معنوی دارد این خطری که با آن روبرو می شود خطر سقوط در دام گناهان و معصیت ها وچیرگی نفس اماره است که عمر انسان تلف و او را پوچ می کند.
چنین خطری قلب انسان های متعهد را می فشارد و برای آنها اندوه بزرگی به وجود می آورد اضطراب ونگرانی واقعا بلای بزرگی است تاریخ بشر همیشه آکنده از صحنه های غم انگیزی بوده و راهش پناه بردن به خداست. « أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
ایمان به خدا وسیله مبارزه با تمام این اضطراب ها و نا آرامی ها است اکنون هم می بینید در جامعه ما چقدر این مسائل وجود دارد و مردم در نا آرامی ها بسر می برند و در همه دنیا این مشکلات دیده می شود که ان شالله خدا به لطف و مرحمتش از هرآنچه می ترسیم و آنچه امنیت و آرامش و راحتی ما را می گیرد حفظ کند و ایمنی از آنچه که موجب مشکلات برای ما و سلب آرامش می شود، عنایت کند./933/