قاجارها فکر میکردند آمریکا زیرِ زمین است/ «حاجی واشنگتن» کی بود؟
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «حسینقلی خان» پسر «میرزا آقا خان نوری» بود که در قتل امیرکبیر مشارکت داشت و پس از او صدراعظم ایران شد و کلا آدم بدنامی است در تاریخ. خود حسینقلی خان هم گویا چندان خوشنام نبود، ولی در سال ۱۲۶۷ شمسی قرعه فال به نام او خورده بود که نخستین سفیر ایران در آمریکا شود و چون تازه مکه هم رفته بود از آن زمان میان مردم به حاجی واشنگتن مشهور شد.
بهگواهی تاریخ در میان درباریان و رجال قاجاری کسی نبود که چنین مقام و مأموریتی را دوست داشته باشد چون کسی نمیدانست آمریکا واقعا کجاست، ولی همه میدانستند سفر به آنجا خطرهای فراوان دارد و رجال قاجاری بیشتر دوست داشتند در کشورهای اروپایی سفیر باشند و سفر فرنگ بروند مثل شاه قاجار. بدتر اینکه ایرانیها از آمریکا نامی و نشانی و کالایی و آدمی ندیده بودند و با اینکه به آن «ینگیدنیا» (به ترکی عثمانی یعنی دنیای جدید) یا «ینگهدنیا» میگفتند اما اصلا شک داشتند که آمریکا واقعا یک کشور روی زمین باشد.
چاه ۲۰۰ متری بکنند
در تاریخ مشهور است که فتحعلی قاجار گمان داشت که آمریکا کشوری در زیر زمین است و چنین روایت شده است: «شاه قاجار از هارفورد جونز بریج [سفیر مختار بریتانیا] پرسید اینکه میگویند ینگهدنیا زیر زمین است حقیقت دارد و آیا اگر من دستور بدهم در این قصر یک چاه دویست ذرعی [هر ذرع معادل حدود یکمتر؛ ۱۰۴ سانتیمتر] بکنند به ینگهدنیا خواهم رسید؟ وقتی پاسخ شنید که ربطی به کندن زمین ندارد و انگلیسیها با کشتی به آن مملکت سفر میکنند اوقاتش تلخ شد و گفت معلوم میشود حواست پرت است، این سفیر عثمانی در تهران برایم قسم خورد اگر دویست ذرع زمین را بکنیم به ینگهدنیا میرسیم».
قرارداد ناصرالدین با رئیسجمهور آمریکا
ماجرای آغاز روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در عهد ناصری اینطوری بود: «فرخ خان امینالملک که وزیر خارجه ایران بود در دربار عثمانی با کارل اسپنس سفیر آمریکا دیدار کرد. این دیدار باعث عقد قراردادی بین ناصرالدین شاه و رئیسجمهور وقت آمریکا شد که بهموجب آن روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا باید گسترش مییافت و تجار بین دو کشور رفت و آمد میکردند».
نتیجه هم این شد که ناصرالدین دنبال یک نفر میگشت که بهعنوان سفیر بفرستد آمریکا و گویا تا مدتها موفق نشده و کسی به این سمت و مقام راغب نبوده است؛ «دلیل عمده این عدم موفقیت ترس عدهای از رجال بود که خیال میکردند اگر به آمریکا بروند مثل این است که در ته چاه رفتهاند و خروج از ته چاه هم مشکل است»!
چاپارم، نه وزیر مختار!
عاقبت حسینقلی خان با هیأتی ۱۰ نفری برای مأموریتی یکساله راهی دیار ینگهدنیا شد و خودش نوشته است که ۲ ماه در راه بودند. وقتی هم که آنجا رسیده گویا شرایطش خوب نبوده و نامهای هم نوشته به ایران تا پول بیشتری باید برایش بفرستند؛ «مواجب و مقرری را زود به زود به بنده برسانید... من بیچاره هر چند فکر میکنم در این راه دور که به دو ماه آمدم و به دو ماه باید برگردم در ظرف هشت ماه چه کنم. تا خانه بگیرم و قرارنامه بنویسم و اسباب پهن کنم باید برگردم. راست عرض میکنم که اینطور عجولانه نمیتوان طرح اساس مستحکم انداخت و با یک هشت هزار تومان نمیتوان چهار ماه راه رفت و آمد و ماند و کار کرد. هیچکس مثل بنده به فرنگستان مأمور نشده. چاپارم، نه وزیر مختار».
حسینقلی خان در نهایت به دلیل اینکه برایش پول نفرستادند فقط حدود ۸ ماه در ینگهدنیا بود ولی خوشش آمده بود از آمریکای آن روزگار و بهنظرش رسیده بود که قاجارها به جای انگلیس و اروپاییها باید با آمریکاییها قرارداد ببندند و در نامهای نوشته است: «محض دولتخواهی عرض میکنم که اگر ملاحظه حرفه میکنید سفارت برلن و وینه [وین پایتخت اتریش] و لندن و پاریس را اگر موقوف [متوقف، تعطیل] میکنید، بکنید و سفارت ینگهدنیا را موقوف نکنید... بسیار جای افسوس است که تاکنون در چنین جایی آدم نداشتید و هر چه میخواستید از اینجا نخواستید و با اینها مراوده نکردید».
در مقابل، ناصرالدین اصلا گمان هم نمیکرد که آمریکا جای مهمی باشد و گویا فقط میخواسته تعارف به جا بیاورد و احترامی گذاشته باشد به کشوری که بهقول خودش «جوانترین دولت دنیا» بود. سفارتی هم که چندان برپا نشده بود، تعطیل شد و ناصرالدین هم دیگر سفیری از ایران به آمریکا نفرستاد که نفرستاد.
درباره حسینقلی خان یا همان «حاجی واشنگتن» مشهور است که در بالکن سفارت یا در بالکن هتلی در نیویورک به مناسبت عید قربان گوسفندی ذبح کرده و مایه ترس خارجیها و دردسرهای دیپلماتیک شده است و همین موضوع ناصرالدین را به خشم آورده است که این روایت تاریخی احتمالا صحت ندارد. دیگر اینکه درباره «حاجی واشنگتن» کتابهایی نوشته شده و فیلم معروفی هم زندهیاد «علی حاتمی» به همین نام ساخته است که خیلیها دیدهاند در سینما و تلویزیون ایران.