واکاوی مقام و منزلت امیرالمؤمنین از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در شرایطی که دشمنان این همه فشار و تبلیغات سوء علیه تشیع انجام می دهند، وظیفه مهم ما آن است که میراث ائمه اطهار علیهم السلام را حفظ کنیم. از آنجا که راه ولایت ائمه اطهار علیهم السلام کاملاً روشن و آشکار است، لذا ما باید قدم در راه و مسیر مولا علی علیه السلام بگذاریم.
روز سیزدهم ماه رجب مصادف با ولادت امیرالمؤمنین على علیه السلام است[1] حال با تأمل در آموزه های روایی باید حضرت علی علیه السلام به همراه شیعیان آن حضرت را بهترین آفریده هاى خداوند معرفى کرد؛[2] بى جهت نیست که شیعه به در خانه این خاندان با عظمت آمده است، زیرا پیروى شیعه از مکتب على علیه السلام کورکورانه و از روى تعصب نیست، بلکه به خاطر مقامات و فضیلت هاى فوق العاده آن حضرت است.[3]
باید اذعان نمود على علیه السلام افضل صحابه بوده است و بعد از پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم مقام نخستین را در امت اسلامى داشت، ولى با این حال هر گونه غلوّ و زیاده روى را در این زمینه حرام مى دانیم و معتقدیم آنها که براى على علیه السلام مقام الوهیت و خدایى یا چیزى شبیه آن قائل باشند، کافرند و از زمره مسلمین بیرونند، و ما از اعتقادات آنها بیزاریم،[4] هرچند متأسفانه آمیختگى نام آنها با نام شیعه، گاه سبب اشتباهاتى در این زمینه شده است، در حالى که همیشه علماى شیعه امامیه در کتاب هاى خود، این گروه را بیگانه از اسلام شمرده اند.[5]
اگر چه معاویه پیوسته اصرار داشت که روایاتى در نکوهش مقام امیرمؤمنان على علیه السلام جعل کند و این کار را آن قدر ادامه داد تا سنت زشت لعن و سب مولا على علیه السلام را به دنبال نمازهاى جمعه و جماعت و بر منابر، در همه جا، حتى در محل نزول وحى یعنى مدینه رواج داد.[6]،[7] لیکن به تعبیر ابن ابى الحدید در عمل روایات زیادى از منابع اهل تسنن در فضیلت على علیه السلام نقل شده است و این روایات غیر از احادیثى است که شیعه امامیه در مقام اثبات امامت على علیه السلام بدان تمسک مى جویند.[8]
علی علیه السلام؛ والاترین مقام بعد از پیامبر
بی تردید با تعمّق در روایات متعدد می توان گفت که موقعیت على علیه السلام نسبت به پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم بی حد و اندازه والا بوده است؛ او در همه چیز دوش به دوش پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم پیش مى رفت، فقط مقام نبوت نداشت.[9]
این همان حقیقتى است که در حدیث «منزلت» که به طور گسترده در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده، است.[10]
این حدیث طبق نقل ابن عباس که در کتب معتبر اهل سنت به ویژه صحیح بخارى و صحیح مسلم، نقل شده است،[11] و نیز به عنوان یک حدیث صحیح شناخته شده است، چنین است: «هنگامى که رسول خدا براى غزوه تبوک آماده حرکت شد و گروهى از مردم با آن حضرت بودند على عرض کرد: من هم با شما بیایم، پیامبر فرمود: نه! على گریست؛ رسول خدا فرمود: «أما ترضى أن تکون منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لیس بعدى نبى؛ آیا تو راضى نیستى که نسبت به من همچون هارون (برادر موسى) نسبت به موسى باشى جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست (اشاره به اینکه تمام مزایاى من جز مقام نبوت را دارا هستى)». سپس افزود: «إنه لا ینبغى أن أذهب إلا و أنت خلیفتى؛ سزاوار نیست من بروم جز اینکه تو جانشین من باشى».[12]
لازم به ذکر است پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم این سخن را نه تنها در داستان جنگ «تبوک»، بلکه در هفت مورد مختلف بازگو نمود که دلیل بر عمومیت مفهوم آن است؛[13] در روزى که پیمان برادرى در مکه میان یارانش بست، على علیه السلام را در این پیمان، براى خودش انتخاب نمود، و همین جمله را تکرار فرمود. در روز پیمان بستن برادرى میان مهاجران و انصار، و در آن روز که پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم دستور داد درهاى خانه هایى که به مسجد بزرگ رسول خدا باز مى شد بسته شود، و تنها در خانه على علیه السلام را باز گذارد، همین جمله را تکرار فرمود.[14] همچنین در غزوه «تبوک» و سه مورد دیگر، که مدارک آن تمام در کتب اهل سنت آمده است.[15]
به عنوان نمونه «سیوطى» که از دانشمندان معروف اهل سنت است در تفسیر «در المنثور» چنین نقل مى کند: «روزى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم دستور داد درهاى خانه هائى که به داخل مسجد پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم گشوده مى شد (جز در خانه على علیه السلام) بسته شود، این امر به مسلمانان گران آمد تا آنجا که «حمزه» عموى پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم از این کار گله کرد که چگونه در خانه عمویت و ابوبکر و عمر و عباس را بستى، اما در خانه پسر عمویت را بازگذاردى؟ (و او را بر دیگران ترجیح دادى).[16]
هنگامى که پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم متوجه شد که این امر بر آنها گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بى نظیرى در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد.
سپس افزود: «اى مردم! من شخصا درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بیرون نکردم، و على را ساکن ننمودم (آنچه بود وحى الهى و فرمان خدا بود) سپس این آیات را تلاوت کرد: «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى«.
این حدیث که بیانگر مقام والاى امیر مؤمنان على علیه السلام در میان تمام امت اسلامى بعد از شخص پیامبر است، نشان مى دهد که نه تنها گفته هاى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بر طبق وحى است بلکه اعمال و کردار او نیز چنین است.[17]
همچنین وجه اینکه طبق تصریح بسیارى از روایات، پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در قسمت هاى مختلفى از سفر بزرگ معراج، على علیه السلام را ناگهان در کنار خود مشاهده کرد، و تعبیراتى در روایات دیده مى شود خودگواه عظمت فوق العاده مقام على علیه السلام بعد از پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم است.[18]
علی علیه السلام پیشگام در مقام ایمان به پیامبراکرم(ص)
امت اسلامى متفقند که در میان دانشمندان اسلامى اعم از سنى و شیعه مشهور و معروف این است که نخستین کسى که از میان مردان ایمان آورد على علیه السلام بود، بلکه به گفته «ابن ابى الحدید» هیچکس از علماى اسلام در این مسأله تردید ندارد.[19]
«ابن ابى الحدید» در شرح «نهج البلاغه» نقل مى کند که در روایتى آمده است: آن سالى که على علیه السلام در آن تولد یافت همان سالى است که مقدمات رسالت پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در آن سال شروع شد، صداى زمزمه (توحید را از) سنگها و درختان مى شنید، پرده ها از مقابل چشم او کنار رفت، نورهاى تازه و افراد تازه اى را مشاهده مى کرد (اشاره به فرشتگان است) ولى هنوز دستور خاصى به آن حضرت داده نشده بود.[20]
پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم آن سال را سال برکت شمرد و آن را به نام «سنة الخیر و سنة البرکة» نامید و در آن شب ولادت على علیه السلام وقتى که قدرت الهى و کرامات بى سابقه پروردگار را مشاهده نمود چنین فرمود: «لقد ولد لنا اللیلة مولود یفتح الله علینا به ابوابا کثیرة من النعمة و الرحمة، امشب فرزندى براى ما دیده به جهان گشود، که خداوند به برکت او درهاى بسیارى از نعمت و رحمت را بر ما باز کرد.»[21] دیگر این که: «من سبقت در ایمان داشتم» (و سبقت الى الایمان).[22] لذا امام على علیه السلام اولین مرد مؤمن به پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم است.[23]
همچنین شواهد و مدارک زیادى از دانشمندان شیعه و اهل سنت گواهى مى دهد که على علیه السلام پیشگام در ایمان و از پیشگامان در هجرت بود، در آغوش پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم پرورش یافت و لحظه اى به خدا شرک نورزید و گرد و غبار بت پرستى عصر جاهلیت بر دامانش ننشست[24] که تعبیر نورانی «فانی ولدت على الفطرة و سبقت إلى الإیمان و الهجرة، من بر فطرت توحید تولد یافتم و به ایمان و هجرت سبقت جستم» خود مویّد این مدعا است.[25]
در تشریح بیان نورانی مولا علی علیه السلام باید گفت امام علیه السلام می فرماید: «من بر فطرت توحید زاده شده ام». (فانى ولدت على الفطرة)، در حالى که طبق آیه قرآن و روایات اسلامى همه انسانها بر فطرت توحید متولد مى شوند، اما به راستی این چه امتیازى است که امام به آن اشاره فرموده است؟[26]
با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مى شود، و آن این که بسیارى از مردم با این که با فطرت توحید متولد مى شوند تحت تأثیر پدر و مادر غیر موحد یا جوامع آلوده به شرک به زودى از راه توحید منحرف مى گردند، در حالى که امام علیه السلام در آغوش پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم پرورش یافت و از دست او غذا مى خورد و در سایه او تربیت مى شد بگونه اى که کمترین گرد و غبار شرک و جاهلیت عرب، بر دامان او ننشست و از مادرى پاک و با ایمان و پدرى موحد تولد یافت، آن هم در زمانى که پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم دوران آمادگى براى رسالت را مى گذراند، صداى فرشتگان را مى شنید و نور عالم بالا را مشاهده مى کرد.[27]
در ادامه آن حضرت فرمود؛ «من پیشگام در هجرت بودم» (و الهجرة)؛ در اینجا این سؤال پیش مى آید که چگونه امام پیشگام در هجرت بود، زیرا اگر منظور هجرت از مکه به مدینه است، که امام علیه السلام نخستین مهاجر نبود، چرا که مى دانیم «ابوبکر» به هنگام هجرت، «پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم» را همراهى مى کرد.[28]
در پاسخ این سؤال مى گوییم: اولا على علیه السلام از همان لحظه اول آماده بود پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم را همراهى کند و این که زمان کوتاهى در مکه ماند صرفا به دستور خود پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بود که مى خواست در آن شب تاریخى یعنى «لیلة المبیت» على علیه السلام در جاى او بخوابد تا مشرکان از نقشه هجرت آگاه نشوند و پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به سلامت از مکه بیرون رود و از این گذشته، على علیه السلام مأمور بود امانت هاى مردم را که نزد پیامبر بود به آنها بسپارد و زنانى از نزدیکان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را همراه بردارد و در نخستین فرصت حرکت کند، بنابر این او در امر هجرت پیشگام بود و اگر چند روزى تأخیر افتاد تنها به فرمان پیغمبر بود.[29]
نکته جالب توجه این که طبق گفته «شیخ طوسى» در «امالى»، على علیه السلام در دومین شبى که پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در غار بود به دیدار ایشان در غار شتافت، پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به على علیه السلام دستور داد که دو شتر براى او و همراهش آماده سازد و مخفیانه به نزدیکى غار بیاورد، ابوبکر گفت من شتر را قبلا آماده کردم پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به على علیه السلام دستور داد پول شترهاى ابوبکر را بپردازد و على علیه السلام چنین کرد[30]» و این نشان مى دهد که على علیه السلام در هر مرحله براى همراهى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم آمادگى داشت و جز به دستور او در مکه نماند. گروهى که در نخستین مرحله به پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم پیوستند آنها را سابقین و پیشگامان در هجرت مى نامند و على علیه السلام از آنان بود.[31]
لذا اینگونه است که آن حضرت که از مقام والاى پیشگام بودن در ایمان، برخوردار است، خداوند نیز در آن سرا مقامات والایى در بهشت و در جوار قرب الهى، ویژه على بن ابى طالب علیه السلام (بعد از پیامبر اسلام صلّى الله علیه وآله وسلّم) اعطا نموده است.[32]
علی علیه السلام تبلور مقام شجاعت
پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم در مقام ذکر افتخارات اهل بیتش هفت صفت را ذکر مى کند که یکى از آنها شجاعت است.[33] ،[34] و در جاى دیگر افتخارات خود و خاندانش را در دو چیز خلاصه مى کند که باز یکى از آنها شجاعت است.[35]،[36]
حال با این تفاسیر باید اذعان کرد حضرت علی علیه السلام در تمام میدان هاى جهاد حضور داشت جز در تبوک که به فرمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم براى حفظ مدینه در آنجا ماند.[37]
هم چنین آن حضرت در تمام غزوات جز در مواقع استثنایى آن هم به فرمان پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم شرکت داشته و بالاترین ایثار و فداکارى را در راه اسلام نموده، و درخت برومند اسلام و شجره توحید با زبان و شمشیر او آبیارى شده است.[38]
به عنوان نمونه در لیلة المبیت (شبى که على علیه السلام به جاى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در بسترش خوابید تا آن حضرت هجرت به مدینه را آغاز کند)؛ صبحگاهان هنگامى که محاصره کنندگان خانه پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به درون خانه ریختند و به سوى بستر حمله کردند، على علیه السلام را به جاى پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم در بستر دیدند و با سخنان زشتى نسبت به مقام والاى على علیه السلام اهانت کردند، امام علیه السلام فرمود: این سخنان را درباره من مى گویید در حالى که خداوند افتخارات بزرگى به من داده و از جمله آنها این افتخار را ذکر فرمود: «و من الشجاعة ما لو قسم على جمیع جبناء الدنیا لصاروا به شجعانا؛ خداوند آن قدر شجاعت به من عطا فرموده که اگر بر تمام افراد ترسو و جبان دنیا تقسیم شود همه شجاع خواهند شد».[39]،[40]
بدین ترتیب باید گفت موقف على علیه السلام در تمام طول زندگى موقف مبارزه با ظلم و ستم و درگیرى مداوم با ظالمان و ستمگران بود، آن چنان که حمایت از مظلوم و دشمنى با ظالم در تمام فرازهاى تاریخ زندگیش با توجه به شرائط خاص عصرش مى درخشد.[41]
علی علیه السلام و حصول مقام یقین
نیل به مقام رضا از شؤون متقین است، ولى رسیدن به مقام تسلیم از ثمرات مراتب عالى تقوا و یقین است که وصول به این مرتبه امرى بس دشوار ولى لازم است.[42]
امام علی علیه السلام به دفعات به مقام یقینش اشاره مى کند، به عنوان نمونه در حدیث منسوب به آن حضرت «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»[43] اگر پرده ها کنار برود، هرگز بر ایمان من افزوده نمى شود اوج تجلى یقین در آن قابل دریافت است.[44]
بنابراین حصول مقام یقین و قرب الى الله نزد آن حضرت اینگونه رقم خورد که تا آخرین لحظات عمرش به عبادت و بندگى خدا، عشق مى ورزید، و جان عزیزش را به هنگام نماز و در محراب عبادت تقدیم جانان کرد.[45]
سخن آخر
در خاتمه باید در کلام نورانی پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم « ..أن تکون منى بمنزلة هارون من موسى..» اندیشید و اذعان نمود؛ على علیه السلام افضل امت بعد از پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بود چون هارون داراى چنین مقامى بود. هم چنین على علیه السلام وزیر پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم و معاون خاص او، و شریک در برنامه رهبریش بود، زیرا قرآن همه این مناصب را براى هارون اثبات کرده است[46] و در ادامه على علیه السلام جانشین و خلیفه پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم بود و با وجود او شخص دیگرى نمى توانست عهده دار این مقام شود همان گونه که هارون چنین مقامى را نسبت به موسى داشت.[47]
حال با این تفاسیر به نظر می رسد در شرایطی که دشمنان این همه فشار و تبلیغات سوء علیه تشیع انجام می دهند، وظیفه مهم ما آن است که میراث ائمه اطهار علیهم السلام را حفظ کنیم. از آنجا که راه ولایت ائمه اطهار علیهم السلام کاملاً روشن و آشکار است، لذا ما باید قدم در راه و مسیر مولا علی علیه السلام بگذاریم، البته لازم است در این طریق با مطالعه بیشتر گام برداریم.[48]
امیدوارم در سایه ولایت امیرمومنان علیه السلام همه ما بتوانیم به وظایف شرعی و دینی خود عمل کنیم و ان شاءالله در پیشگاه پروردگار روسفید باشیم.[49]
[1] کلیات مفاتیح نوین؛ ص 643.
[2] آیات ولایت در قرآن؛ ص 449.
[3] همان؛ ص 289.
[4] اعتقاد ما؛ ص 84.
[5] همان؛ ص 85.
[6] الغدیر، ج 2، ص 101- 102.
[7] عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها؛ ص 183.
[8] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 6؛ ص 92.
[9] همان؛ ج 7؛ ص 503.
[10] همان.
[11] صحیح بخارى، جزء 6، ص 3 و صحیح مسلم، ج 1، ص 44 و ج 4، ص 187.
[12] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 7؛ ص 503.
[13] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص 287.
[14] همان.
[15] همان.
[16] برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 4؛ ص 578.
[17] همان.
[18] تفسیر نمونه؛ ج 22؛ ص 506.
[19] همان مدرک، صفحه 122.
[20] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 2؛ ص 647.
[21] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید؛ جلد 4، صفحه 115 به بعد.
[22] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 2؛ ص 647.
[23] همان؛ ص 660.
[24] همان؛ ص 661.
[25] همان؛ ص 660.
[26] همان؛ ص 646.
[27] همان؛ ص 647.
[28] همان؛ ص 648.
[29] همان.
[30] «امالى» «شیخ طوسى»، جلد 2، صفحه 82 و «بحار»، جلد 19، صفحه 63.
[31] بعضى از مفسران «نهج البلاغه» تفسیرهاى دیگرى نیز براى این سخن گفته اند از جمله این که منظور از هجرت در اینجا هجرت به «طائف» است که على علیه السلام پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم را همراهى مى کرد و یا این که منظور از مهاجران کسانى هستند که بعد از هجرت پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم به او پیوستند.
[32] پیام قرآن؛ ج 9؛ ص 323.
[33] بحارالانوار، جلد 26، صفحه 265.
[34] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص 247.
[35] همان؛ ص 244.
[36] همان؛ ص 247.
[37] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 2؛ ص 661.
[38] همان؛ ص 660.
[39] بحارالانوار؛ جلد 19؛ صفحه 83.
[40] اخلاق در قرآن؛ ج 2؛ ص 247.
[41] تفسیر نمونه؛ ج 6؛ ص 182.
[42] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 1؛ ص 203.
[43] شرح ابن میثم بر صد کلمه انتخابى جاحظ، کلمه 1.
[44] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 2؛ ص 39.
[45] سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص 442.
[46] (سوره طه؛ آیات 29 تا 32).
[47] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص 288.
[48] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛ 1389/09/10.
[49] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از استادان سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم؛ 1390/03/29.