مهدویان "مرد بازنده"
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، می خواستم فیلم های جشنواره فیلم فجر را ببینم، اسم چند فیلم آمد و من از تمام فیلم هایی که اسمشان را دیدم چشمم به کارگردان فیلم یعنی مهدویان افتاد و گفتم این فیلم خوبی است زیرا کارگردانی را دارد که در سابقه کاری خود فیلم های قابل قبولی قبل از ژست اپوزیسیون گرفتنش داشته است مثل ایستاده در غبار، ماجرای نیمروز 1 و 2.
وقتی برای دیدن فیلم به سینما رفتم چشمم به پرده سینما دوخته شد که الان فیلم خوبی را می بینم، از خبرها شنیده بودم که گروه سریال زخم کاری این فیلم را ساخته فیلمی به نام «مرد بازنده» عزمم جزم شد که فیلم خوبی را می بینم.
از ابتدای فیلم که بحث گروه های جهادی را در فیلم دیدم احتمال دادم مضامین دینی و اخلاقی هم در فیلم اشراب شده است.
اما هر چه فیلم جلوتر می رفت چیزی از یک فیلم سینمایی خوب ندیدم، این فیلم در خود چند وجه داشت، یک وجه آن قصه خوب آن بود که الحق و الانصاف می توانست پردازش خوبی داشته باشد اما این اتفاق نیفتاده بود و چیزی که بینند می دید فیلمی با ریتم کند و ملال آور بود و بینندگان آن بعد از 2 ساعت 15 دقیقه خسته و کلافه شده و می خواست هر چه زودتر سالن را ترک کنند.
وجه دیگر این فیلم محتوای آن بود که در خود یک محتوای ضد دینی، اخلاقی، ارزشی و در انتها پوچ بودن تمام ارزش ها را می رساند.
در سکانس های مختلف این فیلم نشان داده می شد که شخص مقتول وجهه دینی و ارزشی دارد و در کارهای جهادی فعال بوده است، ولی هرچه فیلم جلوتر می رفت این را می رساند که این مقتول تمام این کارها را برای حفظ ظاهر کرده و به نوعی فاسد است و این را به بیننده خود منتقل می کرد که آدم هایی با ریش و چادر و مذهب آنچکه انجام می دهند برای ظاهرسازی بوده و در درون خود هیچ اعتقادی به این کارها ندارند، ولی کسانی که با چهره های با ظاهر بد بودند اتفاقا آدم هایی با دل های پاک و سلامت هستند.
از سکانس هایی که بیانگر زیر سئوال بردن اخلاق در این فیلم بودمی توان به سکانسی که پدر خانواده سرهنگ احمد خسروی که نقشش را جواد عزتی بازی می کرد اشاره کرد که با فرزندش به صحبت می پرداخت و فرزندش به توهین به پدر می پرداخت همچنین در سکانسی دیگر پدر خانواده دیر به خانه دخترش رفت و دخترش حتی با پدر خودش حرف نزد اشاره کرد و دید علاوه بر مضمون غیر دینی این فیلم مضمون غیراخلاقی نیز در آن ترویج شده است.
از مضامین دیگر که در آن پررنگ بود نپرداختن به عدالت و اینکه اصلا عدالت مهم نیست و تحقق پیدا نکردن آن مضموم نیست اشاره کرد که در جای جای فیلم به چشم می خورد، مثل سکانسی که معلوم شد قاتل کیست و در ماشین کارآگاه احمد خسروی با بازی جواد عزتی به قاتل می گوید که خود را مخفی کرده و فرار کند و یا سکانس های پایانی که در آن برای معرفی نکردن قاتل از طرف احمد خسروی یا همان کاراگاه با بازی جواد عزتی مأمور امنیتی به او می گوید که این بهترین کار عمرت بوده است.
در مورد نپرداختن به عدالت در سکانسی از فیلم سرهنگ خسروی برای اعتراف گرفتن از متهم او را کتک می زند و این کار را لازم می داند حتی اگر در جلوی مادر متهم باشد اما در سکانسی دیگر که فرزندش دستگیر شده و صورتش سرخ شده به درگیری با ماموران پرداخته و آنها را متهم به اذیت و آزار فرزندش می کنند و این را به مخاطب می رساند که همان کسی که مامور اجرای عدالت است خود برای نزدیکانش عدالت را انجام نمی دهد.
از جنبه ساخت هم این فیلم دارای مشکلات فراوانی است، این فیلم در واقع به اینگونه بوده که عده ای بازیگر و فیلم ساز که سریال موفقی با عنوان زخم کاری درست کرده بودند دور هم نشستند و گفتند حالاکه دور هم هستیم بیایید و با همین عوامل یک فیلم هم برای جشنواره فیلم فجر بسازیم، که مثل معروفی است که روغن ریخته را نذر امام زاده می کنند، زیرا ضرب آهنگ کند و خسته کننده، دیالوگ های ضعیف، بازی های تکرای، سرگردانی کارگردان در پرداخت به موضوعاتی مثل شکاف نسلی، آقا زاده ها، پول های بادآورده، وضعیت نفوذ، وجود نداشتن عدالت و همه و همه باعث تضعیف این فیلم سینمایی شده است.
از سکانس های به هم ریخته این فیلم می توان به سکانس هایی از آن اشاره کرد که اختلافات پدر و فرزندی که در آن بسیار پر رنگ خود را نشان می داد و می رساند که این پدر و پسر فاصله ای بسیار زیاد دارند معلوم نمی شود که چطور یکدفعه به هم نزدیک می شوند و به یکباره همه چیز بین آن دو شیرین می شود.
در مورد بازی جواد عزتی در نقش سرهنگ خسروی در این فیلم نیز باید اذعان کرد که جواد عزتی اکنون یکی از بهترین بازیگران سینمای امروز ایران محسوب می شود و این بازیگر توانسته است بازی های گوناگون در نقش های متفاوت از طنز و جدی را انجام دهد، اما همین بازیگر به خاطر گریم ضعیف و نگرفتن بازی توسط کارگردان باید گفت یکی از بازی های ضعیف خود را به نمایش گذاشته است، بازی او در این فیلم و در این نقش، انسان را به یاد نقش بابا اتی در سریال قهوه تلخ می انداخت و چیزی به عنوان بازی خاص در آن دیده نمی شد.
از جنبه محتوا نیز این فیلم، دارای محتوایی بر پایه پوچ گرایی بوده و کاملا یک محتوای پوچ را می رساند و چیزی که به مخاطب القا می کند تصویری ناامید کنند از وضعیت جامعه است، جامعه ای که در آن هیچ عدالتی وجود ندارد و مردان عدالت آن هم عدالت را در بی عدالتی می بینند.
در سکانس پایانی این فیلم ما شاهد آن هستیم که سرهنگ خسروی به زور از ماشین پیاده شده و در خیابان مثل دیوانه ای سرگردان می چرخد و نمی تواند جایی را برای رفتن پیدا کند و این را به مخاطب می رساند که هیچ کاری را نمی توان کرد و مردم همینگونه سرگردان در حال چرخیدن هستند.