شهیده راه جهاد تبیین و مبارزه با تحریف
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در عظمت شخصیت حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) همین بس که بهترین مخلوق خدا یعنی پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآله) فدایی او بود؛ پیامبری که به تصریح قرآن کریم، رفتار و گفتار او مبتنی بر آموزههای وحی، و مورد تأیید پروردگار است؛ پیش پای حضرت صدیقه (علیهاالسلام) بلند میشد، با اشتیاق به سمت او میرفت و دست او را میبوسید.
این رفتارها فراتر از عطوفت پدرانه و ناشی از معرفت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) نسبت به جایگاه والای دختر خود بود که شیعه وسنی به آن اقرار کردهاند. یکی از بزرگان اهل سنت به نام «ابن صباغ مالکی» در کتاب خود به نام «الفصول المهمة» مینویسد: پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) روزی بر فراز منبر فرمود: هرکسی فاطمه(س) را شناخته است، که شناخته است، ولی هرکس او را نشناخته است، بداند که او فاطمه دختر محمد و پارهی وجود من است. او قلب، جان و روح من است که در کالبدم در حرکت است، هرکس او را بیازارد مرا آزرده، و هرکس مرا بیازارد، خدا را آزرده است.[1]
با این وجود، این سوال برای همیشه در تاریخ، مطرح بوده است که چرا به آن بزرگوار، ظلم فراوانی شد و در سن جوانی به شهادت رسید؟ مگر سفارشهای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را نشنیده بودند که هفتاد و پنج یا نود و پنج روز پس از رحلت ایشان، شهر مدینه یک داغ سنگین دیگر یعنی شهادت دختر و پارهی تن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را نیز تجربه کرد؟
حقیقت این است که در جریان انحراف مسیر خلافت از جهتی که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بارها و بارها نشان داده و بر آن تأکید کرده بود، جامعهی اسلامی دچار فتنهی عظیم و سنگینی شد. جریان مرموز و خزندهای که در زمان حیات حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) فرصت عرض اندام پیدا نمیکرد، بلافاصله پس از رحلت آن حضرت و در حالی که هنوز پیکر مطهر، دفن نشده بود، قدرت را قبضه و شروع به گرفتن بیعت از مردم کرد! این در حالی بود که از آخرین سفارش عمومی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در خصوص جانشینی و ولایت حضرت علی (علیهالسلام) که در میان جمعیت عظیم مسلمانان در غدیر خم انجام گرفت، فقط حدود هفتاد روز میگذشت.
در چنین شرایطی، دین خدا با خطر بسیار بزرگی مواجه بود که میتوانست تمام زحمات رسول گرامی را بر باد دهد. حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) با درک این موقعیت حساس، پای به میدان «جهاد تبیین» و مبارزه با جریان «تحریف» گذاشت تا در برابر آن مخاطره سهمگین، ایستادگی نماید. این موضوع، راز عمر کوتاه و هتک حرمت آن دردانه خلقت بود که سرشار از درس و پند است.
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) سعی کرد با سخنگفتن و بصیرتبخشی در جمع عمومی مردم، به تشریح و تبیین کامل اوضاع بپردازد و شرایط موجود را به صورت دقیق، ترسیم کند که ایراد خطبهی مفصل، پرنکته و حکمتآمیز در مسجدالنبی(صلیاللهعلیهوآله) در همین راستا انجام شد. نمونه دیگر مربوط به موردی است که به خلیفهی اول فرمود: ای ابوبکر! چه زود کینههای پنهان خود را علیه اهل بیت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) ظاهر کردی.[2]
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) که به دلیل آگاهی از عواقب شوم غصب خلافت، هیچ ملاحظهای برای دفاع از ولایت و امامت به خود راه نمیداد، از روشهای دیگری هم برای مقابله با جریان حاکم استفاده میکرد. مثلاً گریههای مداوم و طولانی آن بزرگوار که در مکانهای مختلفی مثل کنار قبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، قبرستان بقیع و قبرستان احد انجام میشد، در واقع یک مبارزهی منفی علیه عاملان سقیفه بود، تا با جلب نظر مردم، آنان را نسبت به عمق فاجعه آگاه کند. بانویی که در زمان دعا، دیگران را بر خود و خانوادهاش ترجیح میداد و معتقد به «الجار ثم الدار» بود، آیا نمیدانست که گریههای طولانی در مجامع عمومی سبب آزار مردم خواهد شد؟ پاسخ این است که قطعاً میدانست ولی قصد ایشان این بود که مردم را نسبت به خطر و آزاری بسیار بزرگتر مطلع نماید تا در گرداب حاکمیت افراد بیصلاحیت، غرق نشوند.
البته این تلاشها در مسیر جهاد تبیین و مقابله با جریان تحریف، هزینههای فراوانی برای حضرت فاطمه (علیهاالسلام) داشت که در نهایت به شهادت ایشان منجر شد؛ چرا که غاصبان حکومت و اشرار وابسته به آنان، از این ناحیه احساس خطر فراوانی میکردند.
جالب اینجاست که بانوی قهرمان عرصهی روشنگری، حتی نسبت به تبیین حقایق و رسوایی دشمنان خدا، بعد از شهادت خود نیز اهتمام داشت. وصیت به انجام غسل، تشییع و تدفین در شب و بدون اطلاع دیگران و نیز مخفیماندن قبر آن بزرگوار، از مواردی است که همواره بر طبل رسوایی عاملان غصب خلافت میکوبد و مسیر را برای طالبان حقیقت، روشن و هموار مینماید.
پینوشت:
[1] ابن صباغ مالکی، «الفصول المهمة»، جلد1، صفحه 664
[2] علامه امینی، الغدیر، ج 7، ص 77
رضا رستمی