روحانی شهیدی که از خدمات اجتماعی غافل نبود
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، طلبه شهید میرحبیب موسوی تبار، از کوچه باغ های روستای خوشه مهر با کوله باری از ایثار و عشق چون صبحگاهان زیبای زادگاهش شاد و پاک بود فرزندی آزاده از دیار آذربایجان بود که در اولین روز تیرماه گرم و سوزان سال ۱۳۴۱ در خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود.
پدرش میراحمد، مرد زحمتکشی بود که برای تهیه نان حلال بسیار تلاش می کرد. مادرش زنی مومنه و باتقوا که برای تعلیم تربیت دینی فرزندانش بسیار تلاش می کرد
میرحبیب هفت ساله که شد راهی دبستان شد و مقطع ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و به هنرستان رفت و مشغول تحصیل شد تا اینکه موفق به اخذ دیپلم شد، اما عشق علاقه به خاندان عصمت و طهارت قدم به سوی کلاس صادق آل محمد(ص) گذاشت و در حوزه علمیه تبریز مشغول تحصیل شد. همراه درس به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی همت گمارد و از فعالیت ها و خدمات اجتماعی هم غافل نبود.
همگام با انقلاب د راهپیمایی ها شرکت کرد و با پیروزی انقلاب در ایام تعطیلات با نهادهای انقلابی، همکاری مستقیم داشت. او برای استحکام مواضع جمهوری اسلامی و حاکمیت راه انبیاء و ائمه معصومین به روستاهای مختلف سفرهای تبلیغی داشت و در ارشاد جامعه و ترویج دین مقدس اسلام سهم بسزایی را به عهده گرفت.
میرحبیب با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها کرد و به سوس جبهه ها شتافت. در جبهه های حق علیه باطل مسئولیت عقیدتی سیاسی پادگان قوشچی ارومیه را عهده دار شد.
آری او ۲۵ بار به جبهه اعزام شد و سرانجام ۲۶ بهمن ماه سال ۶۸ در جاده ارومیه- قوشجی حین انجام مأموریت بر اثر واژگونی خودرو به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
پیکر پاک شهید بر روی دستان مردم شهیدپرور شهرستان بناب و در زادگاهش خوشه مهر به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید میرحبیب موسوی تبار
اکنون که حکومت حقه مسلمان در مقابل دشمنان دین قرار گرفته است و دفاع از دین مقدس اسلام از اوجب واجبات است، بنده هم باشنیدن ندای «ان امنوا بربکم» از ابتدای بلوغ این ندای ملکوتی را شنیده و با آگاهی و مطالعه تصمیم گرفتم در یاری و نصرت این آیین مقدس، تمام کوشش خود را مبذول بدارم و بهترین راه آن را در حوزههای علمیه یافتم که معارف اسلامی را فرا گرفته و در جامعه با ترویج این معارف، وظیفه خود را انجام داده باشم و زندگی خود را در آن چیزی که خداوند به خاطر آن خلقم کرده و فردای قیامت از آن سوال مینماید، صرف بنمایم و در حین تحصیل به ندای مسئولین جمهوری اسلامی، مبنی بر روی آوردن به سوی جبههها و دستور قرآن کریم«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» روی به سوی جبهه آوردم.
اگر در این راه مقدس لطف الهی شامل حالم شود و شهادت در راه خدا نصیبم گردد، در حقیقت به مقصود و هدف اصلی خود رسیدهام.
با سلام بر پدر و مادرم و برادران و خواهرانم و عیالم و فرزندم مرتضی و تمامی مومنین. همه عزیزانم را به تقوای الهی و صبر و استقامت وصیت می کنم.
ای عزیزانم! شما را وصیت میکنم که زندگی خود را در راه انجام وظایف دینی و دستورات الهی بگذرانید و از دنیا و آلودگیها و فتنههای آن به خدا پناه ببرید و همیشه در فکر ساختن آخرت خود باشید و از یاد خدا غفلت نکنید و نگذارید حب دنیا در قلبتان راه یابد.
در راه یادگیری و عمل به معارف اسلام و احکام شرع مقدس، تمام کوشش خود را بنمایید و علم دوست و عالم دوست باشید و با قرآن کریم و نهج البلاغه و مفاتیح و کافی و وسایل و سایر کتب حدیث، انس بیشتری داشته باشید و با جهل و بیسوادی و با بیفرهنگی مبارزه جدی بکنید و در ترویج فرهنگ عالی اسلامی و از بین بردن فرهنگ منحط شرق و غرب و آداب و رسوم جاهلانه محلی و ملی و جایگزین کردن آداب و رسوم اسلامی کوش مداوم داشته باشید.
راه خود را از راه فقهای عظام، بخصوص حضرت امام خمینی و سایر نواب حضرت بقیه اللهالاعظم (ارواحنا فداه) جدا نکنید و در تبعیت از ولایت فقیه و دفاع از آن، از بذل مال و جان دریغ ننمایید.
فرزندم مرتضی! پدرت در نظر داشت که تو را یک مومن خالص و عالم مجاهد تربیت بکند. اکنون این مسئولیت را باید خودت بر دوش بگیری و راه و هدف شهدای اسلام و علمای عالیقدر شهید را ادامه دهی و خدمات ارزنده تو به اسلام و مسلمین موجب مغفرت پدرت باشد و خداوند در آخرت همه را در جنات الخلد در کنار هم و با اولیائش قرار دهد.
از خواهران عزیزم تقاضا دارم که با تمام تلاش اهداف عالیه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) را به مقصد برسانند و همه را در یادگیری علوم اسلامی و طلبگی تشویق نمایند.
از همه التماس دعا دارم و از اساتید و مربیان بزرگوارم و داییام و سایر ذوی الحقوق کمال تشکر را می نمایم و می خواهم که از تقصیرات بنده در ادای حقوق در گذرند.
چهل هزار تومان به پدر و مادرم مقروضم و دو سال هم نماز قضا و ده روز کفاره روزه دارم و حدود سیصد تومان بر گردن دارم از هر کسی که آنها را انجام بدهد تشکر میکنم و از همسرم که در این مدت شاید حقوقی را از او ضایع کردهام، تقاضای بخشش می کنم و همه را به خدای بزرگ می سپارم.