سرباز آزاده ای که روحانی شد
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، به مناسبت روز تجلیل از آزادگان با حجت الاسلام فتاحی روحانی که 10 سال در موصل اسیر دشمن بعثی بود به گفت و گو پرداخت.
در ادامه این گفت و گو را می خوانید:
حجت الاسلام کمال فتاحی روحانی آزاده گفت: ابتدای انقلاب علاقه به تحصیل در حوزه علمیه داشتم و به قم مراجعه کردم که به من گفتند 2 ماه دیگر مراجعه کنم و در همین فاصله از من را برای سربازی احضار کردند و چون انقلاب احتیاج داشت من به سربازی رفتم.
وی در ادامه اظهار داشت: ابتدای انقلاب وضعیت نیروهای نظامی خیلی نگران کننده بود و احتیاج به سرباز خیلی حیاتی بود برای مثال گروهانی که باید 180 سرباز می داشت، فقط با 60 سرباز اداره می شد؛ قبل از شروع جنگ در یک مأموریتی به گنبد کاوس اعزام شدم و پس از مأموریت جنگ شروع شد و به خوزستان اعزام شدیم و لشکر ما نیز از امکانات خوبی نسبتا برخوردار بود.
این روحانی رزمنده گفت: یک ماه در پل کرخه بودم و دشمن جاده آبادان ماهشهر را گرفته بود و ما قرار بود این جاده را پس بگیریم؛ من در گروه ضربت با 23 نفر دیگر شبانه حرکت کردیم در راه لوله های نفتی هدف دشمن قرار گرفته و ما از آن جا مجبور شدیم پیاده به محل استقرار دشمن برویم و پس از سه ساعت پیاده روی گرفتار دشمن شدیم و متأسفانه غیر از دونفر همه گروه شهید شدند.
وی اظهار داشت: وقتی که من اسیر شدم 15 ماه از خدمتم می گذشت و تا سال 69 که آزاد شدم 10 سال در موصل به اسیر بودم؛ چون علاقه به حوزه داشتم از صلیب سرخ درخواست کرده بودم کتب حوزوی را برای من بیاورند و همان جا دروسی مانند صرف و نهج البلاغه را مطالعه می کردم؛ با معارف اهل بیت به خصوص نهج البلاغه که آشنا می شدم به پرواز در می آمدم و همین بود که ما را در اسارت نگه می داشت.
حجت الاسلام فتاحی تأکید کرد: بعد از جنگ هم علاقه به حوزه در من افزایش یافت و جالب اینکه پس از آزادی 2 ماه در محل زندگی حضور داشتم و نزدیک سی سال سن به قم آمدم و شروع به تحصیل در حوزه کردم؛ تحصیلات را ادامه دادم و پس از اتمام سطح 2 به مدت 4 سال درس فقه آیت الله جوادی آملی و اصول آیت الله سبحانی شرکت کردم و از روی علاقه به عقائد اسلامی در مقطع ارشد فلسفه و کلام اسلامی تحصیل کردم.
وی در پاسخ به اینکه چه چیز اراده اسرا را در اردوگاه محکم می کرد، گفت: در اردگاه موصل که بودیم روز خود را با معارف نهج البلاغه می گذراندیم و چون قبل از اسارت با این معارف آشنا نبودیم در حین آشنایی از شدت علاقه انگار پرواز می کردیم؛ جنگ سخت است و آوارگی، اسارت و خرابی دارد و کسی که با جان خود به جنگ می آید واقعا ایثارگر است و کنار این ایثارگران فضای پایگاه کاملا متفاوت شده بود به طوری که افسر عراقی به ما گفت شما در موصل یک جمهوری اسلامی به پا کرده اید.
حجت الاسلام فتاحی عنوان کرد: راه دین راه مقدسی است و کسی که قدم به این راه بگذارد خداوند به او کمک می کند و عشق به انقلاب در اردوگاه موصل 04 موج می زد و این ارزش ها به ما اراده مقاومت می داد.
این آزاده دفاع مقدس با ذکر خاطره ای از آزاده بزرگ حجت الاسلام ابوترابی تأکید کرد: آسایشگاه حاج آقای ابوترابی از ما جدا بود و گاهی ایشان را می دیدیم و یک روز که با رویی خندان به آسایشگاه ما آمدند از او خواستیم ما را نصیحت کند؛ ایشان گفت وقتی اباعبدالله وارد کربلا شدند سپاه دشمن را در دوردست در سیاهی بزرگی دیدند که حضرت علی اکبر از امام حسین پرسید مگر ما برحق نیستیم و امام پاسخ داد بله ما بر حق هستیم؛ در اینجا علی اکبر فرمود وقتی ما بر حق هستیم از مرگ باکی نیست که اینجا آقای ابوترابی به ما گفت بروید بدانید شما بر حق هستید.