۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۷:۵۸
کد خبر: ۶۹۴۰۷۳

روایتی از مجاهدت‌های پشت جبهه که درس‌هایی برای حل مسائل امروز دارد

روایتی از مجاهدت‌های پشت جبهه که درس‌هایی برای حل مسائل امروز دارد
دفاع مقدس یک لبه تیز در خط مقدم و وسط میدان داشت که همان حماسه جهاد و دفاع بود؛ اما این لبه تیز حکم قله یک کوه یخ را دارد که از آب بیرون‌زده و دیده می‌شود.

به گزارش سرویس سیاسی  خبرگزاری رسا، «اصلاً به شهادت فکر نمی‌کردم!» این جمله را راوی کتاب «عباس دست طلا» به نویسنده می‌گوید؛ زمانی که خاطره‌نگار از او درباره شهادت می‌پرسد. عباس یکی از گاراژداران و تعمیرکاران بزرگ میدان خراسان تهران بود که عمری را با ماشین و صافکاری و گلگیرهای کج‌ومعوج و خودروهای تصادف‌‌کرده مردم سپری کرده بود. حرفه‌اش را سفت‌وسخت دنبال‌کرده و به آب و نان و اسم و اعتباری رسیده بود که جنگ شروع شد. عباس مرد اسلحه دست‌گرفتن نبود، این را خودش می‌گوید؛ امّا مرد آچار دست‌گرفتن و راست‌وریس‌کردن ماشین‌های جبهه بود. لاجرم آبرو و اعتبارش را گذاشت وسط و تعدادی از تعمیرکاران و صافکاران و گاراژداران را جمع کرد و رفت خوزستان تا اوّلین مقر تعمیر خودرویی را راه‌اندازی کند. حجم واقعیتی به نام جنگ که سر او هوار شده بود، آن‌قدر زیاد بود که عباس به‌جز وظیفه‌اش که سرپا‌کردن دوباره ماشین‌های رزمندگان و ارتش و سپاه باشد، به «هیچ» چیز دیگر فکر نمی‌کرد، ولو شهادت. خودش می‌گوید: «آن‌قدر کار سرم ریخته بود که فرصت فکرکردن به این چیزها را نداشتم!»

پاسخ عباس، گزاره صادقانه یک نماد از فرهنگ عمومی است. نوعی از روحیه و فرهنگ کاری جامعه‌ای که زمانی با یک امر و نباء عظیم روبه‌رو شود، در پی آن می‌گردد تا ببیند او در مقام یک فرد و شخص می‌تواند چه کاری انجام دهد و به چه میزان در این نباء عظیم سهیم شود؛ فرهنگی که جنگ و جهاد و دفاع را نه وسیله‌ای برای برتری‌طلبی فیزیکی و نظامی که مصداقی از تکلیف و ادای دین الهی می‌بیند. ادای دین و تکلیف الهی می‌تواند مصادیق متعددی داشته باشد و سلاح در دست‌گرفتن یکی از این مصادیق است. حال اگر نتواند سلاح به دست گیرد، در پی کار دیگر می‌گردد؛ آچار به دست می‌شود، یا خشکباری بسته بندی و به هدیه راهی معرکه خط مقدم جنگ حق علیه باطل می‌کند، یا زنان و دختران محل را جمع می‌کند و یکی از مراکز پشتیبانی جنگ را در دل محله آرام و بی‌سروصدای خودش علم می‌کند. جهاد این رزمندگان بدون سلاح، برگ هایی درخشان از تاریخ مقاومت این ملت است که رهبر انقلاب با اشاره به یک کتاب، از مجاهدت های پشت جبهه این گونه روایت می کنند: «من اخیراً یک کتابی خواندم به نام حوض خون ــ البتّه من در اهواز دیده بودم، خودم مشاهده کردم آن‌جایی را که لباس‌های خونی رزمندگان را و ملحفه‌های خونی بیمارستان‌ها و رزمندگان را می‌شستند؛ این کتاب تفصیل این چیزها را نوشته؛ انسان واقعاً حیرت می‌کند؛ انسان شرمنده می‌شود در مقابل این همه خدمتی که این بانوان انجام دادند در طول چند سال و چه زحماتی را متحمّل شدند؛ این‌ها چیزهایی است که قابل ذکر کردن است.» ۱۴۰۰/۰۷/۲۴

جهاد فقط با سلاح نیست

با چنین نگاهی است که جنگ و جهاد لزوماً به خط اوّل نبرد و توپ و تانک و موشک خلاصه نمی‌شود. عالم و دنیایی می‌‌شود به بزرگی همه افرادِ جامعه‌ای که یک‌تنه مشغول جهاد هستند. جامعه در چنین نگاهی یک کلیت درهم‌ تنیده است که رتق‌وفتق درگیری نظامی را لزوماً وظیفه نهادهای دولتی و حکومتی و نظامی نمی‌بیند، بلکه خود را به‌اندازه وسع و توانایی و بضاعتی که دارد در آن شریک می‌داند، اگرچه در دورافتاده‌ترین نقاط از خط مقدم نبرد باشد. مزار شهدایی که در تک‌به‌تک روستاهای این دیار، پرچم عزت و ایستادگی محسوب می‌شوند، گواه روشن این ادعاست. این همان چیزی بود که دشمن در نبرد تحمیلی هشت‌ساله -که در قالب مترسکی به نام صدام علیه ایرانیان عَلَم کرد- حسابش را نکرده بود.

همین روحیه و فرهنگ بود که باعث شد جمهوری اسلامی توانایی مقاومت در برابر جنگی نابرابر را داشته باشد؛ روحیه و فرهنگی که خاص این جامعه است و جزو ویژگی‌ها و توانایی‌های آن در زمانه بحران‌ها محسوب می‌شود؛ به تعبیر رهبر انقلاب «یکی از چیزهایی که به نظر من جزو شاید بشود گفت ــ حالا من دقیق نمی‌توانم ادعا کنم، اما به نظرم می‌رسد ــ جزو اختصاصات کشور ما و جنگ ماست، این خدماتی است که توی خانه‌ها و توی مراکز زنانه و مردمی و این‌ها انجام‌گرفته. فرض کنید که در خانه‌هایی غذا درست کردند، کمپوت درست کردند، امکانات آذوقه‌های جنگی فراهم کردند، نان پختند و فرستادند، این‌ها چیزهای عجیب‌غریبی است، این مردها و این زن‌ها با چه انگیزه‌هایی، با چه همتی این کار را کردند؟ ... یا تشییع جنازه‌ها؛ یکی از چیزهای مغفولی که رویش توجه نشده تا حالا، باید حتماً توجه بشود، تشییع جنازه‌ شهداست در دوران جنگ، الآن هم همین‌جور است؛ حالا هم که گاهی اوقات استخوان‌های‌ یک شهید را وارد یک شهری می‌کنند، چه تشییع جنازه‌ای انجام می‌گیرد. در دوران جنگ هر چند روز یک‌بار در این شهرها، در زنجان شما و جاهای دیگر همین‌طور تشییع جنازه‌های عظیمی راه می‌افتاد، مردم می‌آمدند، شعرا شعر می‌گفتند، نوحه درست می‌کردند، سینه می‌زدند، به نام شهدا، به یاد شهدا؛ این‌ها، این‌ها هیچ جا در دنیا نیست، این‌ها چیزهای عجیب‌غریبی است، این‌ها به یاد ماندنی است،‌ این‌ها را باید ثبت کرد، این‌ها را باید نگه داشت.» ۱۴۰۰/۷/۲۴

انگیزه دینی عنصر پر قدرت در دفاع مقدس

دفاع مقدس نشان داد که مردم ایران در مقابل دشمن ید واحد هستند و مرد و زن ایرانی در هر سن و سالی دوشادوش یکدیگر، در مقابل دشمن ایستاده و از بذل جان تا خرج مال و منال برای دفاع از دین و کشور کم نمی گذارد؛ مجاهدت هایی که نشانه دیانت و اعتقاد عمیق مردم به ارزش های اسلامی است، این واقعیتی است که کمتر بیان شده و رهبر انقلاب با اشاره به اینکه بعضی می خواهند عنصر پر قدرت دین را ندیده بگیرند بر همین نکته تاکید کردند که: «یک تعدادی از این شهدا تک‌پسرهای خانواده‌ها بودند؛ اینکه این مادر و این پدر آماده هستند که این تک‌پسر را بفرستند به میدانی که ممکن است برنگردد، از چه چیزی ناشی می شود؟ این جز با نگاه به دین، به رضای الهی، به ثواب الهی و به وظیفه‌ی دینی از چیز دیگری ناشی می شود؟ خود این جوان که این جور حرکت میکند و میرود در مقابل این خطرات بزرگ جان خودش را و سینه‌ی خودش را سپر میکند، انگیزه‌ی دینی دارد. حضور این عنصر پُرقدرت، از لحاظ جامعه‌شناختی کشور و از لحاظ روان‌شناختی مردم کشور بایست تحلیل بشود، بررسی بشود؛ [باید] روی این کار کنند.» ۱۴۰۰/۷/۲۴

عبور از مشکلات با اتکا به ‌مردم

دفاع مقدس یک لبه تیز در خط مقدم و وسط میدان داشت که همان حماسه جهاد و دفاع بود؛ امّا این لبه تیز حکم قله یک کوه یخ را دارد که از آب بیرون‌زده و دیده می‌شود. این قله روی بنیان محکم اجتماعی و فرهنگی و مردمی بنا شده است که کمتر دیده می‌شود. آن قله و لبه تیز اگر قدرت و برندگی دارد، به پشتوانه بنای مستحکم اجتماعی است که تأمین قدرت می‌کند. این بنیان محکم در هنگامه و زمانه بحران‌ها قدرت خود را به رخ می‌کشد و جنگ تحمیلی یکی از این بزنگاه‌ها بود. جمهوری اسلامی در تاریخ پس از انقلاب هر گاه توانسته این بنیان مستحکم و ریشه‌دار فرهنگی را به خدمت بگیرد، توانسته از معضلات پیش رو بگذرد. نهادسازی‌های انقلابی مانند نهضت سوادآموزی، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و امثالهم همگی مصادیق از به خدمت‌گرفتن این بنیان اجتماعی در مسیر اهداف انقلابی است که جملگی موفق عمل کردند. جنگ تحمیلی گنجینه‌ای ارزشمند از این فرهنگ و یک نمونه مطالعاتیِ در دسترس برای بررسی و نظریه‌پردازی است؛ گنجینه‌ای که هنوز هم بسیاری از کنشگران انسانی آن در دسترس هستند؛ کنشگرانی مانند زنان رخت‌شوی‌خانه در خوزستان و عباس دست طلاها که هر چند اسلحه‌ به‌ دست نداشتند، امّا در سهیم‌بودن در این فرهنگ به‌اندازه مجاهدانی که در خط مقدم اسلحه دست گرفته بودند، سهیم‌اند. از این جهت، سخن‌گفتن و بزرگداشت نام و یاد این بزرگواران، الگویی برای حل مشکلات امروز محسوب می‌شود.

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۴
أانتم اشد خلقا ام سماء بناها؟
0
0