لزوم همزمانی و همدلی بین عناصر سینما و انقلاب
مقدمه: یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین عناصر در فرهنگ جامعه، عنصر پر طمطراقی به نام سینماست عنصری که امام خامنهای در بیان اهمیت، از آن به عنوان کلید پیشرفت کشور یاد کردهاند بنابراین بدیهی است که غفلت از عنصر سینما، میتواند ضربات جبرانناپذیری را به بدنه فرهنگ جامعه وارد آورد و سینمای پس از انقلاب، از نقطه صفری شروع شد که بر بستر همان مسیر قبل از انقلاب قرار داشت و به بیانی دیگر سینمای اکنون ایران، تولیدات مناسب و خوب فراوانی دارد اما کلیت آن طراز انقلاب اسلامی نبوده و نیست.
به همین خاطر خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا باتوجه به اهمیت سینما در مساله فرهنگ به گفت و گو با حسین حسنی مشاور و سردبیر سایت مشاور فیلم پرداخت.
رسا- سیر کلی تاریخ سینمای ایران را بفرمایید.
سینمای ایران از دهه های اول هزار و سیصد شروع شد که تقریبا در سال 1320 ما اولین محصولات سینمای ایرانی را داشتیم که تعبیر فیلم فارسی که یک تعبیر اعتراضی بود را براش وضع کردند که ویژگی کافه، کاباره و سطحی نگری را داشت یعنی تمام محصولات سینمای آن دوره یک نگاه سطحی به یک جوانمردی است که حتما در فرایند فیلم باید کافه و کاباره وجود داشته باشد و جریان فیلم و علت و معلول های موجود در آن سطحی و غیر واقعی است و این نگاه به صورت آهسته آمد و مقابل سینمای غربی که با تجربه و شروع کننده این صنعت هستند کم آورد و تا سینمای قبل از انقلاب که سینما درآن زمانرو به افول بود و در مصاحبه ای که با سینماگران قبل از انقلاب داشته ام افول را نه از منظر مسائل انقلاب بلکه از خود ذات سینا بیان می کردند و فیلم های آن زمان به خاطر عدم نگاه به خواسته های مردم جذابیت خودشان را داشتند از دست می دادند و بعد از انقلاب سینما در فیلم ها به طور مجموع فرهیختگی خوبی پیدا کرد که مثلا سریال سربداران به نسبت آن زمان سریال خوب است اما اوایل دهه پنجاه فیلم های خارجی تقریبا داشتند بازار را می گرفتند و یک نگاه های اعتراضی از افرادی مثل کیارستمی و مهرجویی دردهه پنجاه سینمای موج نو را راه اندازی کردند که ویژگی این سینما این بود که خیلی به علاقه و خواسته های مخاطب توجه نمی کرد و فقط حرف خودش را بیان می کرد و هرچند از جهت مضمونی فیلم خوبی است اما کمتر کسی حوصله دیدن اینطور فیلم ها را دارد و از جهت زیبا شناختی و علایق مخاطب که هزینه کند و در سینما بنشیند و اوقات فراغتش را در سینما بگذراند به آن توجه نشده است و اگر سینما این نکته را محترم نداند محکوم به شکست است بنابرین سیر سینما از قبل از انقلاب تا کنون سیر رو به رشدی بود اما اینکه چه قدر با ارزش های انقلاب هماهنگ بوده است باید به دیالکتیک بین سینما و انقلاب نگاه کرد.
رسا- معنی سینمای تراز انقلاب چیست؟
وقتیکه از سینمای تراز اسلام یا انقلاب صحبت می کنیم دو معنای رایج برای این موضوع وجود دارد که در معنای اول به سینمایی می گویند که به موضوعات انقلابی یا اسلامی پراخته است مثل سیمایی که به موضوع دهه فجر یا نماز بپردازد و معنای دیگر آن این است که سینما به موضوعات اجتماعی خود می پردازد که بیان باشد از خانواده، اقتصاد و مشکلات اجتماعی که باید به آن موضوع در گفتمان و چارچوب ارزش های اسلام و انقلاب بپردازند که به نظر می رسد این معنای دوم درست باشد که می توان با نگاه ارزش های دینی به مسائل عادی زندگی حتی غذا خوردن پرداخت.
رسا- چه گونه می توان یک محصول سینمایی را با اسلام و انقلاب تراز کرد؟
اینکه به چه موضوعی می پردازیم یکی از بحث های آن است ولی بحث مهم و تراز کردن یک محصول سینما را با تراز اسلام و انقلاب این است که ارزش های انقلاب و اسلام بر آن موضوع حاکم باشد که این ارزش ها یک سری ارزش های کلان انسانی مثل امید، مسئولیت پذیری، نظم و هدف مندی و خندیدن است که همه این ها یک سری شاخصه های انسانی هستند که اگر در جای خودشان قرار بگیرند ضروری و لازم هستند و اگر از جای خودشان خارج شوند مضر می شوند به طور مثال اگر در ژانر وحشت در سینما زیاده روی شود زیان آور است در صورتیکه ترس یکی از نیاز های انسانی است و در سینما نیز باید ازش استفاده شود که این ارزش های انسانی در مجموع، ارزش های انقلاب و اسلام را می سازند و در یک محصول سینمایی باید رعایت شود که در این صورت می توانیم بگوییم این محصول سینمایی در تراز دین و مکتب قرار دارد.
رسا- چه گونه می توان به سینمای تراز انقلابی رسید؟
مهمترین نکته برای انقلابی شدن سینما این است که گفتکو بین عناصر سینما و عناصر انقلاب در ذات فرایند محقق شود و اینکه در نگاه به سینما افراط و تفریط هایی وجود دارد که یک زمانی در حوزه علمیه اینکه ما به مسائل سینما می پرداختیم دچار نگاه های افراطی شدید بودیم که مدت ها طول کشید تا این قضیه سر وسامان پیدا کند و دیگری بحث شناخت زبان سینما است که زبان سینما زبان خاص و برخلاف آنچه که در ظاهر می بینیم است به طور مثال وقتی در سینما گاهی یک نفر که نماز می خواند در خدمت نماز نیست و گاهی نیز وقتی یک نفر نماز نمی خواند در خدمت نماز است که باید زبان سینما را شناخت و به هیمین دلیل باید گفتگو بین عناصر سینما و عناصر اسلام و انقلاب در ذات این فرایند سینما شکل بگیرد و با همدیگر دیالکتیک داشته باشند و این دیالکتیک خیلی فراتر از یک گفتگوی ساده یا توصیه یک عالم که فکر کنیم سینمادان به این عمل می کند اثر دارد و این باید به پشوانه های تئوریک متصل باشد که به همان میزانی که این اتفاق می افتد می توان گفت سینمای تراز انقلاب و اسلام شد و همینطور به همان اندازه که این اتفاق نمی افتد سینمای تراز انقلاب صورت نگرفته است.
رسا- چه گونه سینما دیالکتیک است؟
لازم به ذکر است که سینما یک دیالکتیک است یعنی این نیست که سینما بیاید خواسته من حوزوی یا مسئول نهاد انقلابی را محقق کند و این دو طرفه است به این معنا معنا که چه قدر من حوزوی با سینما دیالکتیک داشته ام و سینمای دینی را محقق کرده ام؟ و سینما چه قدر با من در دیالکتیک بود و عناصر سینمایی را برای من محقق کرد و درواقع سوال دو طرفه است پس باید سوال را اصلاح کنیم و از آن حالت طلبکارانه نسبت به سینما که گویا ابزاری است که ما بنشینیم و آن فقط برای ما خدمت رسانی کند برگردیم و نگاهمان را اصلاح کنیم و بگوییم این فقط یک فضای دیالکتیک و گفتگو است وباید بپرسیم ما در کجای این دیالکتیک قرار داریم و چه قدر موفق بوده ایم؟
رسا- موانع رسیدن به سینمای تراز را بفرمایید؟
اینکه افراط و تفریط در نگاه به سینما نباشد و سینما یکی از لوازم حیات مدرن بشر است که بشر مدرن یکی از مولفه های حیاتش سینما است و مراد از سینما در اینجا هرتولید تصویری است و این که باید زبان همدیگر را بلد بود و یک شخص حوزوی یا دانشگاهی یا سیاسی نباید نسبت به زبان سینما بیگانه باشد و فکر کند لغات اختصاصی در کتب فلسفی همان معنا را در سینما می دهد و سینما زبان هنر است و کلمات و اداتی که برای بیان معنا استفاده می شود خاصیت بیان هنری را دارد که به طور مثال یک شعر از حافظ برای خدا کاملا منطبق بر رابطه بین عبد و عابد است که این زبان هنر است و کسی که می خواهد وارد گفتگو در بحث سینما شود باید این زبان را بشناسد و همینطور سینماگران و انقلابیون باید جهان انقلاب و سینما را بشناسند و مساله دیگر اینکه ما نظریه نداریم و پشوانه تئوریک خوبی برای سینمای خودمان نداریم.
رسا- تفاوت بین محصول سینمایی تراز انقلاب و سینمای تراز انقلاب چیست؟
سینما یک فرایند است و یک مجموعه ای از کنش ها است که به یک محصول سینمایی منجر می شود و اینکه ما بیاییم تک تک محصولات سینمایی را بررسی کنیم که چه قدر این ارزش های انقلاب و اسلام در آنها لحاظ شده است یک حرف است و اینکه بیاییم این فرایندها را بررسی کنیم که چه قدر در تراز انقلاب است حرفی دیگر است و موضوع ما سینمای تراز انقلاب است که منظور همان فرایند می باشد
رسا- آیا سینمای ما با نظریه ها به صورت موازی پیش رفته است؟
سینمای ما سریع تر از نظریه ها پیش رفته است که به طور مثال ما سینمای دفاع مقدس را داریم که در بسیاری از مواقع سینمای دفاع مقدس تفاوت خودش را به سینما جنگ نشان داده است که وجه تقدس ما برای جنگ ما در بسیاری از فیلم های سینمایی در ایران لحاظ شده است درحالی که هیچ نظریه ای در این باره تولید نشده است اما سینما جلوتر از این پیش رفته و انجام داده است و همینطور در مورد فلسفه سینما، فلسفه فیلم که ما از منظر خودمان تولیدات خوبی نداشته ایم درحالی که محصولات سینمای ما در این رابطه جلوتر رفته اند.
رسا- داوری دنیا نسبت به سینمای ایران چیست؟
الان سبک های سینمایی که در نگاه انقلابی خودمان نمی پسندیم مثل سینمای فرهادی و همینطور سبک های سینمایی که در نگاه انقلابی خودمان می پشندیم مثل سینمای مجیدی دردنیا به عنوان سبک ایرانی شناخته شده اند و به عبارت دیگر ما الان دردنیا صاحب سبک هستیم و آنطوری که اهالی سینما می گویند الان سینمای ایران جزء ده سینمای اول جهان است درحالی که قبل از انقلاب اصلا چنین تصوری برای سینما وجود نداشت و این حرف بدون نگاه ارزشی به آثار سینما است.
رسا- ممنون از اینکه وقتتان را دراختیار ما قرار داده اید.