نظر رضاخان درباره رأی مردم
به گزارش خبرگزاری رسا، انتخابات و مشارکت سیاسی یکی از مسائل مهم در تعیین سرنوشت ملتها است. آرزوی دیرینه ملت ایران برای تعیین سرنوشت خود نخستین بار در قالب نهضت مشروطه تحقق پیدا کرد و با تأسیس مجلس مردم توانستند از طریق انتخاب نمایندگانشان، در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشند. با توجه به نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری، با دکتر موسی حقانی رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر به گفتوگو نشستیم که میتوانید آن را امروز در صفحه تاریخ فارس بخوانید:
آقای دکتر! با ذکر مصادیق و جزئیات برای مخاطبان ما بفرمایید سرکوب مشارکت سیاسی در ایران از چه زمانی بعد از انقلاب مشروطه بهخصوص در انتخابات مجلس روی داد؟
وثوق الدوله عامل قرارداد ۱۹۱۹
یکی از مصادیق سرکوب مشارکت سیاسی را ما در مجلس چهارم شورای ملی شاهد بودیم. البته انتخابات دوره اول از سوی اصناف صورت گرفت. در دوره دوم مردم رأی دادند، ولی با دخالت روسها مجلس تعطیل شد. مجلس سوم هم در جنگ جهانی اول تعطیل شد. مجلس چهارم مجلسی بود که انتخابات آن برگزار شد، منتها دولتی که انتخابات را برگزار کرد دنبال این بود که متأسفانه با قرارداد ۱۹۱۹ ایران را مستعمره بریتانیا کند. از یک طرف شاهد تمایل مردم به مشارکت جدی هستیم و دخالت دولت برای این بود که کسانی را به مجلس بفرستد تا قرارداد را تصویب کنند. همین باعث شد که شاهد درگیری گسترده در کشور باشیم. عبدالله مستوفی میگوید که با ضرب شلاق و با انواع و اقسام روشهای ارعاب، آنها تلاش داشتند مردم را از مشارکت سیاسی بازدارند و نام کسانی را از صندوقها درآورند که قرارداد ۱۹۱۹ را تصویب کنند. این کار بهقدری مفتضحانه صورت گرفت که در همان مقطع بازتاب بسیار بدی پیدا کرد.
در یک منطقه که ۱۵ هزار برگ رأی توزیع شده بود نمایندهای با ۲۵ هزار رأی نامش از صندوق بیرون آمد. تقریباً در اغلب شهرهای ایران نظامیان با ارعاب و با ضرب و شتم مردم را وادار میکردند که به فرد مورد نظر وثوقالدوله رأی بدهند. یکی از مواردی که در تاریخ مشارکت سیاسی ایران میتوان از آن بهعنوان نقض حقوق مردم نام برد، همین انتخابات مجلس چهارم بود.
رضاخان در مجلس پنجم با تقلب در انتخابات زمینه سقوط قاجاریه را فراهم کرد؛ در این زمینه توضیح بدهید.
عدهای از نمایندگان مجلس دوره پنجم در ملاقات با رضاخان. در این تصویر محمدتقی بهار مشاهده میشود
یکی دیگر از موارد نقض مشارکت سیاسی مردم در تعیین سرنوشتشان که در تاریخ ما هم بااهمیت است، انتخابات مجلس پنجم است؛ یعنی سرکوب مشارکت سیاسی مردم از یک سو و از طرف دیگر تلاش برای استفاده از رأی نمایندگانی که با تقلب نام آنها برای انجام کارهای مهم در کشور از صندوق درآمده بود. از مسائلی که مجلس پنجم میخواست به آن سامان بدهد، رئیسجمهور کردن رضاخان بود که هیچ بویی از جمهوریت نبرده بود. وی به بهانه جمهوریت میخواست نظام سیاسی ایران را تغییر بدهد که البته نشد و همین مجلس رفت و زمینه به سلطنت رساندن او را فراهم کرد. در جریان انتخابات مجلس پنجم، ما شاهد سرکوب گسترده مردم از سوی نظامیها هستیم. از ابتدا کسانی که تعیینکننده سرنوشت انتخابات بودند، غیر از رضاخان که در رأس آنها قرار داشت، فرماندهان نظامی بودند که در سراسر کشور پراکنده بودند و آنها با تأیید رضاخان مشخص میکردند که چه کسی وارد مجلس بشود. در کاشان، خراسان و آذربایجان شاهد سرکوب گسترده مردم هستیم. در تمام شهرهای ایران برای ترتیب دادن مجلسی که میخواست درباره مسائل اساسی کشور ازجمله نوع نظام سیاسی تصمیمگیری کند تقلب گستردهای صورت گرفت و نهایتاً همان مجلس به خلع قاجاریه از سلطنت و تأسیس پهلوی رأی داد که بنای خود و رفتار سیاسی خودش را بر سرکوب مشارکت سیاسی قرار داده بود.
انتخابات مجلس ششم چگونه برگزار شد و مسئول اجرای انتخابات چه کسی بود؟
محمدعلی فروغی (نخست وزیر) به همراه چند تن از اعضای کابینه خود هنگام شرکت در یک مراسم رسمی در مجلس شورای ملی
انتخابات مجلس ششم در دولت محمدعلی فروغی صورت گرفت. فروغی با توجه به اینکه در زمره روشنفکران غربگرا در ایران بود و آنها هم ادعای مردمسالاری و دموکراسی داشتند، اعلام کرد که انتخابات آزاد است. نامگذاری انتخابات این دوره به جهت افتضاحی بود که در دوره پنجم رخ داده بود و علناً مشارکت سیاسی مردم سرکوب شده بود. با این شعار وارد انتخابات میشوند، اما از همان ابتدا روشهای انتخابات دوره پنجم به کار گرفته میشود و مشارکت مردم در اقصی نقاط کشور سرکوب میشود. اینقدر این مسئله به صورت آشکار انجام میشود که مردم به طنز میگفتند انتخابات آزاد است، ولی فقط برای دولتیها. یکی از کارهای عجیبی که در این دوره صورت گرفت این بود که انجمن نُظار میآمد و برگه رأی مردم را میگرفت و اگر اسمی که در برگ رأی بود با لیستی که قرار بود وارد مجلس بشود انطباق نداشت فرد مورد تعقیب قضایی قرار میگرفت. این غیر از تقلبات گسترده بود که صورت میگرفت. از این مقطع پرداخت رشوه برای نماینده شدن یکی از مواردی بود که اضافه شد و این منجر به سرکوب مشارکت سیاسی مردم میشد و وقتی نماینده اصلی مردم وارد مجلس نمیشود و کسی براساس رشوه و یا لیست از قبل تعیینشده وارد مجلس بشود صد درصد در راستای منافع مردم تصمیم نمیگیرد.
در مجلس ششم با وجود همه دخالتها افرادی مانند شهید مدرس حضور داشتند، اما در انتخابات دوره هفتم عملاً از ورود شهید مدرس به مجلس جلوگیری شد.
از دیگر موارد سرکوب مشارکت سیاسی مردم از سوی حکومت پهلوی، انتخابات مجلس هفتم بود. در انتخابات مجلس ششم علیرغم تقلبهایی که صورت گرفت افرادی نظیر شهید مدرس وارد مجلس شدند و نقشآفرینی هم کردند. معدودی از نمایندگان مجلس که تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نبود سعی میکردند از حقوق مردم دفاع کنند؛ علیرغم اینکه مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند و ترور میشدند چه در مجلس پنجم و چه در مجلس ششم، ولی در مجلس هفتم همین چند نفر هم نتوانستند به مجلس راه پیدا کنند. شهید مدرس علیرغم اینکه رأی بالایی آورده بود تمام آرای او حذف شد و شخص دیگری جایگزین ایشان شد. مخبرالسلطنه هدایت که خودش نخستوزیر این دوره بود میگوید از این دوره به بعد رأی فقط رأی پهلوی؛ یعنی اساساً مشارکت سیاسی مردم و رأی و نظر مردم به هیچ گرفته میشد و این پهلوی بود که مشخص میکرد چه کسی وارد مجلس بشود. البته در این دوره هم تقلب گسترده، پرداخت رشوه و سرکوب کسانی که رأی برخلاف نظر پهلوی به صندوقها میریختند در دستور کار قرار گرفت که یکی از مفتضحترین انتخابات آن دوره بود.
حسین موتمنالملک، رئیس مجلس شورای ملی به اتفاق سیدحسن مدرس و آیتالله میرزا هاشم آشتیانی
انتخابات دوره هفتم عملاً تبدیل به انتصابات شد و بهطور جدی رژیم پهلوی تلاش داشت از مشارکت گسترده مردم جلوگیری کند. یکی از ترفندهایی که به کار میبردند این بود که تعرفه به اندازه کافی در مراکز اخذ رأی توزیع نمیشد، در حالی که مردم آمده بودند به کسانی که فکر میکردند در تغییر سرنوشت آنها مؤثرند رأی بدهند که با عدم دریافت تعرفه به اندازه کافی مواجه میشدند و همین باعث شد که ترکیب مجلس هفتم مانند مجلس ششم ترکیبی مطابق با میل رضاخان پهلوی بشود.
انتخابات مجلس هشتم به چه صورت بود؟
تیمورتاش، رضاخان و محمدعلی فروغی
این لیست از سوی تیمورتاش به تمام مراکز کشور ارسال شد و تأکید شد افرادی که در این لیست نامشان آمده میبایست به نمایندگی مجلس انتخاب بشوند، وگرنه فردی که این دستور را اجرا نکند مورد بیمیلی اعلیحضرت قرار خواهد گرفت. مورد بیمیلی قرار گرفتن یعنی تبعید، زندان و کشته شدن. تیمورتاش تأکید میکند کسانی که نمیتوانند این بخشنامه را اجرا کنند از سمت خودشان استعفا بدهند و افرادی بیایند که بتوانند این بخشنامه را اجرا کنند. کسانی که خلاف این لیست رأی میدهند هم از شهرشان تبعید میشوند. مشخصات این لیست از این قرار بود که در آن افراد را براساس سلایق سیاسی و منش شخصی تقسیمبندی میکردند. مثلاً موافق، مخالف، موذی یا سیاسی، مجسمه است. این عین عبارتی است که در لیست به کار برده شده است و معمولاً افرادی که از نظر آنها موافق و یا مجسمه بودند، یعنی هیچ عکسالعملی در برابر تخلفات نداشتند شایستگی حضور در مجلس را پیدا میکردند. در این دوره ما شاهد سرکوب گسترده هستیم. انتخابات براساس لیست تیمورتاش بود و تیمورتاش براساس رشوهای که دریافت میکرد افراد را وارد لیست میکرد و مشارکت واقعی مردم در سراسر کشور سرکوب میشد.
یکی از مصوبات مهم مجلس نهم واگذاری حق امتیاز انحصاری نفت ایران به انگلیس است. این قرارداد در سال ۱۹۳۳ به امضا رسیده است که یکی از بزرگترین قراردادهای استعماری تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. در این باره توضیح دهید؟
سرکوب مشارکت سیاسی مردم در دوران پهلوی به یک امر عادی تبدیل شده بود و با توجه به اینکه آنها موفق شده بودند در مجلس هفتم و هشتم تمام توان خود را برای جلوگیری از حضور گسترده مردم در انتخابات به کار بگیرند در مجلس نهم کار سادهتری داشتند. البته یک اتفاق مهم در انتخابات مجلس نهم رخ داد و آن این بود که عدلالملک دادگر به جای تیمورتاش گرداننده انتخابات میشود و تیمورتاش گرفتار خشم و غضب رضاخان شده و کشته میشود.
در این انتخابات هم با تقلب گسترده و نیز به خاطر اینکه مردم هم میل و رغبتی برای شرکت در انتخابات نداشتند افراد مورد نظر وارد مجلس شدند. یکی از کارهای این مجلس تأیید قرارداد ۱۹۳۳ بود و به قرارداد دارسی مشروعیت داد و بعدها در دعوای بین دولت دکتر مصدق و شرکت نفت ایران و انگلیس، دکتر مصدق با ارائه اسناد مربوط به تقلب گسترده در انتخابات مجلس نهم که بدون مشارکت مردم برگزار شده بود توانست ثابت بکند که اساس تأیید این قرارداد باطل است؛ چون مجلسی که آن را تصویب کرده بود نمایندگان مردم ایران نبودند.
مطابق اسنادی که شما توضیح دادید انتخابات در دوره پهلوی اول کاملاً فرمایشی بود و اراده مردم در آن دوره جایگاهی نداشت. آیا این روند تا آخرین انتخاباتی که رضاخان برگزار کرد، ادامه داشت؟
متأسفانه سرکوب مشارکت سیاسی در دوره پهلوی در انتخابات دورههای دهم، یازدهم و دوازدهم مجلس شورای ملی هم تکرار شد. اساساً رضاخان اعتقادی به رأی و نظر مردم نداشت و اسناد و منابع هم حکایت از این دارند که او کل ایران را برای خودش میخواست. نه مردم و نه رجالی که در گرد او جمع شده بودند جرأت و حق اظهار نظر نداشتند.
به همین جهت در این سه دوره مجالسی شکل گرفت که چشمش را روی بسیاری از جنایتها بست؛ ازجمله کشتار مجلس گوهرشاد و به شهادت رساندن یک نماینده مجلس یعنی شهید مدرس که در سال ۱۳۱۶ به شهادت رسید. صدالبته مجلسی که بنای آن بر تقلب باشد فرجامی جز این نخواهد داشت. آخرین مجلس هم که مجلس دوازدهم بود مصادف شد با آغاز جنگ جهانی دوم که البته در این دوره تغییرات سیاسی هم به وجود آمد. در هر سه دوره اساساً مردم حضور نداشتند و براساس همان لیست افراد نظامی در سراسر کشور صندوقها را پر میکردند و افرادی انتخاب میشدند که میبایست سیاستهای دیکته شده رضاخان را انجام دهند که مجلس را طویله میخواند. کسی که مجلس را ـ که نهاد مردمسالاری است ـ طویله بنامد دیگر تکلیف رأی مردم و مشارکت سیاسی هم روشن است و مجلس جز ماشین امضا برای آن چیزی که پهلوی اراده میکرد، نبود.
اولین دوره مجلس شورای ملی در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، مجلس سیزدهم بود که انتخابات آن در دوره دیکتاتوری رضاشاه و با اعمال نفوذ او انجام شده بود. به همین سبب بخش اعظم این مجلس از افراد وابسته به دربار پهلوی تشکیل شده بود. شرایط مجلس سیزدهم چگونه بود؟
انتخابات مجلس سیزدهم نیز در دوره رضاشاه انجام شد ولی بعد از سقوط رضاشاه، مجلس کار خودش را آغاز کرد. چون این انتخابات در دوره رضاخان انجام شد ما باز شاهد سرکوب گسترده مشارکت مردم هستیم؛ به نحوی که بعد از سقوط رضاخان مردم تهران و جایجای ایران طومارهایی را امضا میکردند و درخواست میکردند که انتخابات از نو برگزار شود؛ چون آن مجلس، مجلسی نبود که براساس رأی مردم شکل گرفته باشد. قرار بود تغییر اندکی در ترکیب نمایندگان داده شود که رضاخان وقتی لیست جدید را میبیند با صراحت میگوید مگر نمایندگان مجلس دوازدهم چه ایرادی داشتند که در دوره سیزدهم هم نباشند که همین اتفاق هم افتاد. به شهادت اسناد و طومارهایی که مردم نوشتند حتی یک رأی هم با مشارکت و نظر مردم در صندوقها ریخته نشد و با صراحت از عبارت پسگردنی استفاده میکنند که با پسگردنی مأموران دولت و دیگر افراد مردم مجبور میشدند پای صندوق رأی بیایند و فراتر از این، رأیها ماشینشده که در طومارهای مردم هم به آن اشاره شده بود از سوی مردم به صندوقها ریخته میشد برای تعیین نمایندگانی که به هیچوجه نماینده ملت ایران نبودند.
انتخابات مجلس چهاردهم نخستین انتخاباتی است که در دوره پهلوی دوم برگزار شد. انتخابات این دوره از مجلس در شرایطی صورت گرفت که نیروهای نظامی متفقین هنوز در ایران حضور داشتند. شرایط این مجلس از نظر مشارکت سیاسی چگونه بود؟
انتخابات مجلس چهاردهم در دوره اشغال ایران انجام میشود. البته رضاخان رفته و محمدرضا آمده و هنوز مشخص نشده که بتواند بهعنوان یک دیکتاتور همه امور را در دست خودش بگیرد. شوروی و انگلیس در ایران حضور دارند و سه جریان انتخابات و تعیین سرنوشت آن را برعهده داشتند. یکی نیروهای خارجی هستند که عمدتاً شوروی و انگلیس بودند و در مناطقی هم آمریکاییها بودند. دوم دربار پهلوی و سوم برخی از احزابی که به نحوی با بیگانگان مربوط بودند. متأسفانه در این دوره هم شاهد سرکوب گسترده مشارکت مردم هستیم.
یکی از اتفاقات مهم این دوره دخالت صریح بیگانگان در تعیین نمایندگان بود. مثلاً در جنوب ایران محمدرضا پهلوی نظرش این بود که یکی از برادران مسعودی انتخاب بشود، ولی انگلیسیها تأکید کردند که بایستی عبدالله گلهداری در آن منطقه انتخاب شود. در کرمانشاه هم نماینده انگلیسیها جای یکی از نمایندهها را گرفت که مورد نظر محمدرضا شاه بود و از همه مهمتر این بود که رأی مرحوم آیتالله کاشانی که جزو ۱۲ نفر اول منتخب مجلس چهاردهم بودند با دخالت آشکار سفارت انگلستان باطل شد و نام ایشان از میان منتخبان حذف شد و باز مجلسی شکل گرفت که عمدتاً در راستای تأمین منافع استبداد داخلی و قدرتهای خارجی بود.
آیتالله کاشانی منتخب مجلس چهاردهم بود و با دخالت آشکار سفارت انگلستان از رفتن به مجلس بازماند
انتخابات مجلس پانزدهم چگونه برگزار شد؟
سرکوب مشارکت سیاسی در ایران گاهی با اسامی پررنگ و لعاب صورت میگرفت. ازجمله در انتخابات مجلس پانزدهم حزب دموکرات قوامالسلطنه و شخص قوام تعیینکننده ترکیب مجلس بودند. حزب دموکرات درصدد بود که معاهدهای که قوام با روسها بسته بود در مجلس به تصویب برسد و تمام تلاششان را کردند افرادی که موافق امضای معاهده هستند وارد مجلس بشوند؛ به همین جهت در این دوره هم شاهد سرکوب گسترده مردم و دخالت و تقلب گسترده در انتخابات مواجه هستیم. در سه چهار انتخاباتی که در دوره بعد از جنگ داشتیم مشارکت گسترده مردم صورت میگرفت، ولی با توجه به سرکوب گسترده عملاً این مشارکت نتیجهبخش نبود. در این دوره قوامالسلطنه دستور داده بود که برگ رأی بین اصناف توزیع بشود تا به افراد مورد نظر حزب دمکرات رأی بدهند و البته تقلب گسترده هم صورت گرفت. این مجلس قرار بود اقدامات دیگری را به نفع بیگانگان انجام دهد که با پایان یافتن این دوره اقدام مورد نظر به مجلس بعدی واگذار شد.
قوام السلطنه
شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی همزمان با اولین دوره مجلس سنا توسط محمدرضا پهلوی پس از ۶ ماه و ۱۳ روز فترت افتتاح شد. تعدادی از کرسیهای این مجلس در اختیار جبهه ملی قرار گرفت. درست است؟
یکی از مهمترین عرصههای درگیری مردم با حکومت و میل حکومت به سرکوب مشارکت سیاسی در انتخابات مجلس شانزدهم بود. در این دوره، شاهد تمایل مردم به حضور گسترده در انتخابات هستیم. زیرا افرادی نظیر آیتالله کاشانی، دکتر مصدق و برخی دیگر از رجال که از سوی مردم بهعنوان رجال ملی و صالح تشخیص داده شده بودند در انتخابات شرکت داشتند و مردم بنا داشتند آنها را به عنوان نماینده انتخاب کنند. دربار پهلوی هم درصدد بود که مانع از حضور نمایندگان واقعی مردم در مجلس بشود؛ به همین علت ما شاهد یک انتخابات پرتنش هستیم. با توجه به اینکه مردم تهران به افرادی نظیر آیتالله کاشانی و دکتر مصدق رأی میدادند که باب میل دربار نبود انتخابات باطل میشود. قبل از ابطال انتخابات سرقت گسترده با مدیریت عبدالحسین هژیر وزیر دربار صورت گرفت که با مراجعه به مراکز اخذ رأی صندوقها را میدزدیدند و صندوقها را عوض میکردند و با برگههای مورد نظر خودشان پر میکردند. ابطال این انتخابات و برگزاری مجدد آن منجر به این شد که افرادی نظیر دکتر مصدق وارد مجلش شوند و این مجلس با توجه به اینکه تعداد کمی از نمایندگان آن منتخب واقعی مردم بودند بحث ملی شدن صنعت نفت را پیش برد و این مسئله مهم را پس از سالها به تصویب رساند.
محمد مصدق، نخستوزیر، هنگام سخنرانی در یکی از جلسات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی
هفدهمین دوره قانونگذاری در حالی آغاز به کار کرد که از ۱۳۶ کرسی فقط ۷۹ کرسی آن دارای نماینده بودند. پس از درگیری مصدق با مخالفانش این مجلس طی رفراندومی منحل شد. شاه از فرصت نبود مجلس استفاده کرده، مصدق را عزل و زاهدی را به نخستوزیری گماشت. لطفا در این باره توضیح دهید؟
یکی از مفتضحترین انتخابات تاریخ ایران انتخابات مجلس هجدهم بود. این انتخابات بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برگزار شد. دکتر مصدق در یک اشتباه آشکار سیاسی مجلس هفدهم را که در دوره خودش انتخابات آن برگزار شده بود، منحل کرد و بعد کودتا شد و دولت کودتا بعد از مدتی انتخابات را برگزار کرد. مدیران اصلی این انتخابات یکی تیمور بختیار بود که رئیس رکن ۲ و اداره امنیت بود و دیگری فضلالله زاهدی عامل نظامی کودتای ۲۸ مرداد بود. معلوم است که از این ترکیب، مشارکت سیاسی و استقبال از این مشارکت برنمیآید. در اصل مدیر اینها بودند و صحنهگردان افرادی نظیر شعبان جعفری (بیمخ) بودند.
۱۳۳۳ شعبان جعفری در حال سخن گفتن در یکی از محافل به نفع محمدرضا پهلوی
انتخابات معروف شد به انتخابات شعبان بیمخ؛ شعبان جعفری با اراذل پای صندوقهای رأی میرفتند. هنوز مردم در حال و هوای نهضت ملی شدن نفت بودند و دوست داشتند نمایندگان واقعی وارد مجلس بشوند؛ به همین علت آرایی را در صندوق میریختند که مطابق میل دولت و حاکمیت نبود. کار شعبان جعفری و اراذل و اوباشِ در خدمت او این بود که آرای مردم را از دست آنها میگرفتند و اگر فردی غیر از لیست مورد نظر حکومت نامش در برگ رأی بود با ضرب و شتم رأیدهنده و تراشیدن سر و صورت او تلاش میکردند نتیجه انتخابات را به نفع حکومت برگردانند. یکی از زشتترین صحنهها که در تاریخ مشارکت سیاسی مردم ایران رخ داد همین انتخابات بود که شعبان جعفری مدیریت اجرایی آن را برعهده داشت.
مجلس نوزدهم چه ویژگیهایی داشت؟ در این مجلس دگردیسی در طرفداران سلطنت به وجود آمد و پیرمردانی که گرایش به انگلستان داشتند جای خود را به جوانانی دادند که به آمریکا تمایل داشتند؟
انتخابات مجلس نوزدهم بعد از انتخاباتی صورت گرفت که همان مجلس هجدهم بود و در آن ضرب و شتم و تراشیدن سر مردم و عوض کردن آرا به صورت عادی صورت میگرفت.
نشریه تایم در همان مقطع میگوید که از دوازده نفر نماینده تهران که انتخاب شدند اسامی آنها قبل از برگزاری انتخابات اصلاً معلوم بود که چه کسانی نماینده تهران خواهند بود چمدانهای پر از رأی در آن دوره آمد و صندوقهای رأی را پر کرد. در دوره نوزدهم همین اتفاق افتاد. گرداننده دوره نوزدهم تیمور بختیار رئیس ساواک و علویکیا رئیس شهربانی و پیراسته وزیر کشور بود. اینها براساس لیستی که از سوی محمدرضا شاه و اسداله علم تهیه شده بود اسامی افراد را در صندوق آرا میانداختند و هر کسی خلاف این رأی میداد مورد تعقیب و بازخواست قرار میگرفت. در انتخابات مجلس نوزدهم هم شاهد سرکوب گسترده مشارکت مردم هستیم.
یکی از ویژگیهای انتخابات در این دوره و در اصل انتصابات این دوره، انتصاب پسر به جای پدر بود. یعنی ما شاهد یک تغییر نسل هستیم، منتها نه از آحاد مردم، چون اساساً براساس لیست صورت میگیرد و برخی از نمایندگانی که سن و سالی از آنها گذشته بود جایشان را به فرزندانشان دادند.
نکته بعدی در انتخابات مجلس نوزدهم آغاز چرخش سیاسی از رجال پیر وابسته به انگلستان به جوانان وابسته به آمریکا بود که در انتخابات مجالس بیستم، بیست و یکم و بیست و دوم خیلی آشکارتر و واضحتر است. بنابراین عامل تعیینکننده در این دورهها عملاً سیاست آمریکاییها و دربار پهلوی بود که تابع سیاست آمریکاییها بودند و البته در مقاطعی هم درصدد جلب رضایت انگلیسیها برمیآمدند.
رسوایی بزرگ تقلب انتخاباتی در مجلس بیستم رخ داد؛ شرایط این انتخابات چگونه بود؟
تظاهر به مشارکت مردم از این مقطع یک مقدار رنگ و لعاب بیشتری پیدا میکند. رژیم پهلوی میدانست که تا مجلس نوزدهم فقط با سرکوب و ارعاب توانسته بود اهداف خودش را پیش ببرد. انتخابات مجلس بیستم به اصطلاح به صورت حزبی انجام شد و رقابت بین حزب ملیون و حزب مردم بود. اینها حزب دولتی بودند. در رأس حزب ملیون دکتر اقبال بود که رئیس دولت هم بود و در رأس حزب مردم اسداله علم بود. هر دو از وابستگان به محمدرضا پهلوی و رژیم پهلوی بودند. تقلب در این انتخابات بسیار زیاد بود و مردم برای اینکه نتیجه انتخابات را تغییر بدهند حضور پیدا کردند تا برخلاف حکومت و بیگانگان رأی بدهند. اما رأی مردم به حساب نیامد و صندوقهای آرا پر شد و منجر به تظاهرات و تنش در کشور شد و در نهایت محمدرضا پهلوی مجبور شد این دوره را باطل اعلام کند. انتخابات مجلس بیستم دو بار برگزار شد؛ یک بار در تابستان و یک بار در زمستان. در تابستان به علت تقلب باطل شد و در زمستان به علت اینکه جعفر شریفامامی دولت را به دست گرفته بود با تقلب گسترده انجام شد. کار به جایی رسید که انتخابات زمستان هم باطل شد و یک دوره فترت به وجود آمد. یعنی از ابطال انتخابات بیستم تا انتخابات مجلس بیست و یکم که در شهریور ۱۳۴۲ برگزار میشود ایران صاحب مجلس نبود و اتفاقات مهمی در این دوره رخ داد؛ ازجمله قیام ۱۵ خرداد و سرکوب مدرسه فیضیه و نشان داد که تمایل مردم به مشارکت سیاسی در تقابل جدی با آن تظاهرات نمایشی و فرمایشی رژیم پهلوی قرار دارد و بروز و ظهور آن را ما در جریان قیام ۱۵ خرداد به خوبی مشاهده میکنیم.
امام خمینی بر فراز منبر مسجد اعظم قم در دوران آغاز نهضت اسلامی
انتخابات مجلس بیست و یکم بعد از قیام ۱۵ خرداد رخ داد. شرایط و فضای سیاسی در آن دوران چگونه بود؟
بعد از سرکوب گسترده مردم ایران در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از آنجا که رژیم پهلوی به شدت نیاز داشت چهره خودش را ترمیم بکند و قیافه مردمی به خودش بگیرد و عنوان کند که مردم در تعیین سرنوشت خودشان نقش دارند، البته بعد از آن رفراندم کذایی انقلاب سفید، آنها اعلام میکردند که این تغییرات با رأی مردم صورت میگیرد، در حالی که رأی مردم اصلاً نقشی در آن نداشت و رفراندوم با سردی تمام برگزار شد و باز هم تقلب و رأیسازی بود تا به ظاهر نشان دهند مردم حامی این تغییرات و اقدامات بودند، در حالی که اگر مردم ایران موافق انقلاب سفید بودند قیام ۱۵ خرداد اتفاق نمیافتاد. مردم در این قیام درواقع نظرشان را اعلام کردند. نکته مهمی که در این مقطع شاهد هستیم این بود که حکومت نهضت را به شدت سرکوب کرد و توانست به صورت موقت ناآرامیها را کنترل کند.
لیست مجلس بیست و یکم با حضور محمدرضا پهلوی، سفیر آمریکا و احمد نفیسی که مدتی هم شهردار تهران بود بسته میشود. در اینجا استبداد داخلی و عوامل استبداد در داخل و بعضی از احزاب به علاوه دولت خارجی مشارکت مردم را سرکوب میکنند و تقلب گستردهای صورت میگیرد.
یک اتفاقی هم رخ داد و آن این بود که احمد نفیسی لیست نهایی را که شاه بعد از مشورت با سفیر آمریکایی تغییر جزئی در آن داده بود دوباره به سفیر آمریکا میدهد که این موضوع باعث رنجش محمدرضا شاه میشود و احمد نفیسی بعد از این موضوع درگیر یک سری ماجراها و اتفاقات میشود و همچنین محاکمه میشود که در منابع تاریخی به آنها اشاره شده است.
انتخابات بعد از مجلس بیست و یکم در اواخر پهلوی دوم به چه صورت انجام میگرفت؟
انتخابات مجلس بیست و سوم انتخاباتی بود که براساس لیست دولتی صورت میگرفت و بسیار موجب رنجش مردم شد. مشارکت در این دوره سرکوب میشد و اساساً میلی برای مشارکت واقعی مردم نبود تا مردم را دعوت بکنند. به قدری دولت هویدا در این انتخابات دستکاری و تقلب میکند که صدای اسداله علم هم درمیآید. او در خاطراتش میگوید به شاه گفته است الان که ما قدرت داریم (بالاخره در این مقطع رژیم پهلوی خیلی سرمست از باده قدرت بود، پشتش به آمریکا گرم بود، ساواک تمامی مخالفتهای داخلی را سرکوب میکرد و خیالشان کاملاً راحت بود)، ای کاش قدری زمینه مشارکت مردم را را فراهم میکردیم. شاه با ناراحتی پاسخ علم را میدهد و میگوید که نمیتوانیم ریسک کنیم، چون احتمال دارد هر اتفاقی بیفتد.
اسدالله عَلَم و اعضای کابینه وی در انتظار ورود محمدرضا پهلوی به مجلس سنا برای شرکت در کنفرانس اقتصادی
محمدرضا پهلوی چقدر از مشارکت مردم نگران است که در اوج قدرت و اقتدار خودش هم رضایت نمیدهد حتی در سطح شوراها و نه مجلس شورای ملی مردم بیایند و رأی بدهند و نظر واقعی خودشان را بدهند؛ به همین جهت انتخابات مجلس بیست و سوم هم یکی از مفتضحترین انتخاباتی بود که در کشور ما برگزار شد.
انتخابات مجلس ۲۴ آخرین انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی بود که البته پر از تقلب بود که در نیمه این دوره ما با اوج گرفتن انقلاب مواجه هستیم و همچنین تغییر روش نمایندگان؛ نمایندگانی که به این مجلس راه پیدا کرده بودند عمدتاً براساس لیست تعیینشده از سوی دربار بود و با مداخله جدی دولت.
اسداله علم در خاطراتش پرده از روی سرکوب مشارکت مردم در این انتخابات برداشت. او میگوید: «من در گفتوگویی که با هویدا داشتم. هویدا به من گفت هر کس را از هر جای ایران اراده میکنی و میل داری بگو تا نامش را از صندوق در بیاورم» و انتخابات این دوره اینگونه برگزار میشود. از قضا این دوره مصادف شد با انقلاب اسلامی و اوج گرفتن تظاهرات مردمی که از یک مقطع به بعد تعدادی از نمایندگان خودشان شروع میکنند به افشاگری علیه اقداماتی که در دوره پهلوی صورت گرفته بود. از مجلس چهارم که مصادف با کودتای ۱۲۹۹ بود تا مجلس ۲۴ به استثنای مجلس ۱۶ که قدری فضا آزادتر بود شاهد سرکوب گسترده مشارکت مردم هستیم. اساساً رژیمی که وابسته به بیگانه بود و با اتکا به بیگانه داشت کشور را اداره میکرد و براساس دستورات آنها امور کشور مدیریت میشد نمیتوانست مشارکت مردم را به همراه داشته باشد. این دور از سرکوب مشارکت با پیروزی انقلاب اسلامی خاتمه پیدا کرد و با پیروزی انقلاب ما شاهدیم که حضرت امام و مقام معظم رهبری تأکید بر مشارکت حداکثری مردم در تعیین سرنوشت خودشان دارند. حکومت پهلوی ۵۷ سال فرصت تمرین مردمسالاری دینی را از مردم ایران گرفت و انقلاب اسلامی ۴۳ سال است که این فرصت را برای مردم فراهم کرده که در تعیین سرنوشت خودشان حضور جدی داشته باشند؛ آن هم با مشارکت حداکثری. انشاءالله در ۲۸ خرداد با حضور گسترده خودمان در پای صندوقهای رأی بار دیگر سرنوشت کشورمان را خودمان تعیین کنیم.
هویدا
مطابق اسنادی که گفتید مشارکت سیاسی مردم در انقلاب اسلامی حداکثری شد؛ در این زمینه توضیح بدهید.
انتخابات و مشارکت سیاسی یکی از مسائل مهم در تعیین سرنوشت ملتها است. ملت ایران هم از دیرباز آرزویش این بود که در تعیین سرنوشت خودش مشارکت داشته باشد. این آرزو در قالب نهضت مشروطه تحقق پیدا کرد و کشور ما صاحب مجلس شد و قرار شد از طریق انتخابات نمایندگان، مردم در تعیین سرنوشت خودشان مؤثر باشند. یک نهضت و انقلاب در کشور ما صورت گرفت و نتیجهاش تأسیس مجلس و امکان مشارکت سیاسی مردم شد. کسانی که در مقابل مشارکت سیاسی مردم ایران از ابتدا ایستادند عبارت بودند از: ۱. بیگانگان که در آن مقطع روس و انگلیس و بعد آمریکا بودند. ۲. استبداد داخلی و گروههای ساختارشکن بودند که هیچکدام برنمیتابیدند مردم ایران آنگونه که میبایست براساس رأی و نظر خودشان در تعیین سرنوشت کشور دخالت بکنند.
بیگانگان میدانستند مردمسالاری منجر به ایجاد یک کشور قوی میشود؛ چون مردم میآیند پای کار و در تعیین سرنوشت خودشان مشارکت دارند. استبداد داخلی هم نمیپسندید تن به آرای نمایندگان مردم بدهد. گروههای ساختارشکن هم معمولاً انتخابات و مشارکت را بهانه میکردند برای ساختارشکنی، یعنی بدون اینکه به قانون اساسی اعتقاد داشته باشند و بدون اینکه جایگاه نمایندگی را رعایت بکنند دست به اقداماتی میزدند که منجر به انسداد سیاسی در کشور میشد. تنها بعد از انقلاب اسلامی ما شاهد این هستیم که حاکمیت دنبال مشارکت حداکثری است و البته گروههای ساختارشکن و کشورهای مداخلهگر همچنان دنبال سرکوب مردمسالاری و مشارکت مردم هستند. جالب این است که این حکومتها در طول دوران ۵۷ ساله پهلوی از رژیمی حمایت میکردند که کار اصلیاش سرکوب مشارکت سیاسی مردم بود و در ۴۲ سال اخیر تمام تلاش خود را کردند برای سرکوب نظامی که با مشارکت حداکثری میخواهد مسائل خودش را حل بکند.
گفتوگو از: رضا قریبی