خانواده از همه چیز مهم تر است!
اشاره: سریال سیاوش به قلم پویا سعیدی و کارگردانی سروش محمدزاده و با بازی میلاد کی مرام و مجید صالحی و رضا کیانیان یک سریال درام اجتماعی است که این روزها به نمایش درآمده است.
داستان سریال در مورد زندگی کشتی گیری به نام سیاوش ساقی بازی میلاد کی مرام است که به صورت اتفاقی متوجه می شود نامزدش مرجان به عمل پیوند کبد نیازمند است اما هزینه پرداخت و خرید کبد را ندارد.
سیاوش به خاطر کمک به نامزدش اردوی تیم ملی سودای قهرمانی المپیک را رها می کند و برای تهیه پول دست به کار می شود تا جایی که تمام مدال ها و کاپ های افتخارات خودش را به حراج می گذارد اما برای درمان بیماری عشقش افاقه نمی کند ناامید نمی شود و به سراغ فدراسیون کشتی میرود از آنجا هم برای کمک آبی گرم نمی شود و در آخر برای تهیه پول مجبور می شود به میلیاردری به نام نصرت که رضا کیانیان نقش را بازی می کند مراجعه کند.
نصرت هم قبول می کند در ازای یک شرط که آن هم ازدواج سیاوش با دخترش مارال هرچقدر بخواهد به او میدهد سریال سیاوش تمام تلاشش را می کند متفاوت جلوه کند اما باز هم در همان منجلاب تکرار گیر می کند، میلاد کی مرام همچنان نقش همان مرد غیرتی و عصبی را بازی می کند که طول این سال ها بازی کرده برای اثبات این حرف می توانید فیلم های خط ویژه ملی و راههای نرفتهاش و امکان مینا را ببینید.
سریال سیاوش در ابتدا و دو قسمت آغازین شروع امیدوار کننده و متفاوتی نداشت نگاه سریال سیاوش درباره طبقه های اجتماعی همان راه کلیشهای قالب در سال های اخیر است، اینکه افراد پایین شهری یا بیمار و بی پول هستند یا بد دهن و در زندان و مشغول جرم هستند.
شاید تنها تفاوت سریال سیاوش با سریال های پخش شده در شبکه های مجازی در سالهای اخیر حضور یک قهرمان در سریال است قهرمانی که با معیارهای ملی و میهنی ما مطابقت دارد، اما این سریال در روایت یک داستان عاشقانه و تراژیک به ضعیف ترین شکل شکست میخورد مثلاً دیالوگهای میان سیاوش و نامزدش مرجان بسیار تکراری است و هیچ نشانی از آن عشق آتشین که در قسمت اول در شخصیت سیاوش می دیدیم ندارد.
اگر منصفانه تر بخواهیم سیاوش را کنیم یکی از مهمترین دلایل اصلی شکست سنگین سیاوش در قصه گویی و سناریو را باید محدودیت های سینمای ایران دانست جایی که تیغ بلند سانسور به نویسنده و کارگردان و کاراکترها اجازه نمیدهد صحنه های عاشقانه تری را خلق کنند اما با این وجود باز هم آثاری بودند که در به تصویر کشیدن سکانس های عاشقانه موفق عمل کردند.
از بازیگران موفق این سریال میتوان به مجید صالحی اشاره کرد که سالها در خلق آثار کمدی حضور داشت اما ظاهراً اینجا توانسته این تابو را بشکند و تا حد زیادی مخاطبان سریال و طرفداران خودش را راضی کند تا حدی که بابازی متفاوتش توانسته باره ضعف سریال را در فیلمنامه به دوش بکشد.
از حق نگذریم از نکات مثبت این سریال تمرکز آن بر روی قشر محروم و توی دست جامعه است. اکثر لوکیشنهای این کار در جنوب شهر تهران فیلمبرداری شده است درحالی که در اکثر سریال های پخش شده در صدا و سیمای ملی به زندگی پولدارها اقشار مرفه و پردرآمد جامعه می پردازند. سازندگان سیاوش به خوبی به دنبال یادآوری بخش هایی از شهر تهران هستند که در این زمان شاید بیش از هر وقت دیگری فراموش شدهاند و این یکی از نکات مثبت در نقد این اثر است.
در ادامه یک تقابل جانانه به چشم می خورد تقابل میان اشراف گری و پایین شهری بودند مقابله اهل ثروت و قدرت با تهیدستان و ضعف ها مقابله ای که ما را یاد داستان کلاسیک و نوستالژی شاهزاده و گدا میاندازد، اما کمی متفاوت میلاد کی مرام بازیگر این سریال در جایی گفته بود.
جای اکشن در سینمای ایران خیلی خالی است اتفاقا درست هم می گوید، اما با زور که نمی شود جای اکشن را پر کرد، مثلاً صحنه های شرخری و پول کردن چک توسط صابر که باردار دست خلافکارها دعوا و درگیری کند در این میان تعدادی مشت و لگد به هم پرت میکنند و در پایان با شنیدن آژیر ماشین پلیس همه چیز به یک باره با تصویر هلی شات تمام می شود.
سروش محمدزاده در این سریال خیلی زیاد از تصاویر هوایی یا همان هلی شات استفاده کرده است این کارگردان ناگاه میخواهد وارد محله های پایین شهر شود در آغاز از بالا تصویری از کل منطقه نشان می دهد که انگار کل سریال در همه جای این محله روایت می شود اما در جاهایی بی دلیل از تصویربرداری هوایی استفاده می کند که مخاطب را خسته می کند.
از مشکلات اصلی این سریال داستان کلیشه ای است که همواره در سریال های ایران تکرار می شود این کلیشه در شخصیتپردازی ها هم نمود پیدا میکند شخصیت های خوب این سریال سفید هستند اما بهتر بود که شخصیت خاکستری باشند یعنی درجه خوب ایشان بیش از بدی شان باشد فصل اول سریال در ۱۸ اپیزود ساخته شد از هم اکنون زمزمه هایی درباره تولید فصل دوم آن به گوش میرسد بنابراین نیم فصل دوم سریال احتمالاً مانند یک شمشیر دو لبه عمل می کند.
به نظر نمیرسد که نیم فصل دوم سریال دلیلی برای روایت بیشتر داستان داشته باشد چرا که احتمالاً نویسندگان سریال ترجیح می دهند برگ برنده اصلی شان را در نیمفصل دوم به کار بگیرند تا به اینجای کار سریال سیاوش کشش چندانی نداشته است آنگونه که مخاطب باید مشتاق رسیدن قسمتبعدی باشد نیست در کل باید گفت سریال سیاوش همانند اکثر سریال های ایرانی چیز خاص و غافلگیر کننده و جذابی ندارند تنها برای گذران اوقات فراغت خوب است شاید یکی از مهمترین دلایلی که این سریال به چشم نمیآید هم زمانی پخش آن با سریالهایی مثل قورباغه و میخواهم زنده بمانم است که با همه نقص هایی که دارند از سریال سیاوش بهترند در پایان از حق نگذریم کارگردان سیاوش و نویسندگان و عوامل سازنده آن به غیر از کاراکترها همگی با ساخت این سریال اولین کار حرفه ای خود را انجام دادند و قطعاً ساخت این اثر تجربه زیادی برای کارهای بعدی آنها همراه خواهد داشت.
حسن شیخی