۴ نکته از ۴ روزجنگ
به گزارش خبرگزاری رسا، حامد رحیم پور در روزنامه خراسان نوشت: چهار روز از آغاز جنگ رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین موسوم به جنگ «سیف القدس» میگذرد. اگرچه اسرائیل به لحاظ وارد کردن تلفات انسانی و خرابیهای شهری، دست برتر را دارد اما این جنگ به دلیل تبعات متعددی که برای اسرائیل داشته، زنگ هشدار برای این رژیم محسوب میشود:
۱-اولین نکته این جنگ، حجم انبوه شلیک راکتها و موشکها از سوی باریکه غزه به سمت اراضی اشغالی است. تعداد راکتهای شلیک شده در دو روز اول درگیری به ۱۶۰۰ فروند رسید که در مقایسه با کل راکتهای شلیک شده در درگیرهای سال ۲۰۱۹ که ۱۰۷۰ فروند بود، بسیار بیشتر است. مقاومت اسلامی تنها در شب اول درگیریهای اخیر، ۱۰۵۰ موشک شلیک کرد که شاید عدد معنی داری در مقایسه فوق باشد؛ شلیک انبوه راکتی معادل کل سال ۲۰۱۹ تنها در یک شب! در سال ۲۰۲۰ با توجه به این که درگیریها خیلی بالا نگرفت، تنها ۱۷۰ راکت از سوی مقاومت علیه اشغالگران شلیک شده بود. در مجموع تاکنون ۲۱۲۷ راکت از غزه شلیک شده است. این تعداد موشک، افزایش برد موشکها، رونمایی از موشک عیاش ۲۵۰ و همچنین اعلام گروههای مقاومت مبنی بر آمادگی برای یک جنگ طولانی مدت که بیانگر وجود انبارهای ذخیره سلاح است، در حالی است که غزه از سال ۲۰۰۶ تاکنون تحت محاصره همهجانبه قرار دارد. برآوردهای بسیاری از رسانه های اسرائیلیها حکایت از این دارد که حماس با ۱۴ هزار راکت برای ۶۰ روز آمادگی نبرد پیدا کرده است. بنابراین، گروههای مقاومت از محاصره تحمیلی به عنوان فرصتی برای خوداتکایی نظامی بهره گرفتهاند و این یک هشدار برای اسرائیل است.
در این بین جمعیت شناسی و پراکندگی صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی برای درک بهتر و اهمیت حمله مقاومت به تل آویو بسیار مهم است. صهیونیست هایی که در شهرک های نزدیک به نوار غزه زندگی می کنند، صهیونیست های افراطی، متعصب و مسلحی هستند که عمدتا زندگی مناسبی در خارج از سرزمین های اشغالی نداشته اند و به واسطه یهودی بودن، اسرائیل به آن ها خانه مجانی می دهد. به عبارت دیگر این صهیونیست ها سپر انسانی صهیونیست های شهرک نشین هستند. موشک های مقاومت عمدتا به این شهرک ها اصابت می کرده و این موضوع برای این صهیونیست ها تقریبا یک امر عادی محسوب می شده است ولی صهیونیست هایی که در شهرهای تل آویو و حیفا زندگی می کنند صهیونیست های سکولاری هستند که عمدتا به کشورهای اروپایی و آمریکایی مهاجرت کرده اند و بسیاری از آنان دارای زندگی و خانه در خارج از فلسطین هستند و به واسطه تبلیغات صهیونیست ها برای آرامش بیشتر و امنیت بالا به تل آویو آمده اند. حال به فرض این که حتی اگر درصد زیادی از موشک های مقاومت توسط گنبد آهنین نابود شوند ولی به محض پرتاب موشک ها به سمت تل آویو صدای آژیر در تمام شهر به صدا در می آید و صهیونیست ها مجبور به رفتن به پناهگاه می شوند. این کار باعث برهم خوردن امنیت روانی صهیونیست هایی می شود که به امید آرامش به تل آویو آمده بودند.
وقتی امنیت نباشد، دلیلی بر ماندن نیست اولین کسانی که فرار میکنند آن هایی هستند که وضع مالی خوبی دارند و دستشان به دهانشان میرسد. این افراد هنگامی که فرار میکنند تنها خودشان نمیروند بلکه بدون شک دارایی و ثروتشان را هم با خودشان خواهند برد. دارایی بعضی از این افراد، دانش و علمی است که دارند و به این ترتیب فشار مضاعفی به رژیم صهیونیستی که با تبلیغ زندگی آرام، رفاه اقتصادی و اجتماعی و آرامش در سرزمین موعود هزاران یهودی را از گوشه و کنار جهان به فلسطین اشغالی فراخوانده بود، وارد میشود.
۲- اصابت موشکها به اهداف حساسی مانند نیروگاهها و مخازن سوخت نشان از بالا رفتن دقت موشکهای مقاومت دارد به گونهای که دیگر ترس از فرود آمدن آنها در مناطق فلسطینینشین وجود ندارد؛ این یعنی این رژیم نه تنها نتوانست مانع پروژه موشکهای نقطهزن حزبا... شود بلکه حالا کابوسی دیگر در جبهه جنوب خواهد داشت. بنابراین، سامانه گنبد آهنین در این جنگ از دو منظر قابل تحلیل است. از یک سو، در مقابل شلیک انبوه راکت و موشک گروههای مقاومت ضعف نشان داد و از سوی دیگر استفاده از این سامانه هزینه مادی سنگینی برای اسرائیل به جا گذاشت. هر تیر موشک تامیر سامانه گنبد آهنین ۴۰ هزار دلار برای اسرائیل هزینه دارد. در این سامانه به طور استاندارد برای هر هدف دو تیر موشک شلیک میشود که ۸۰ هزار دلار خواهد شد، در حالی که راکتهای گروههای مقاومت فلسطینی هرکدام بیش از چند هزار دلار قیمت نخواهند داشت. افزون بر این، هر روز تعطیلی در سرزمینهای اشغالی بیش از یک میلیارد دلار برای این رژیم هزینه دارد و اگر مقاومت یک ماه جنگ را ادامه دهد، حدود ۴۰ میلیارد دلار خرج روی دست صهیونیستها می گذارد در حالی که باریکه غزه را میشود با یک میلیارد دلار بار دیگر ساخت. در نتیجه تا این جای کار مقاومت فلسطین، بخش اقتصادی جنگ را تا حد زیادی با تحمیل هزینه به طرف اسرائیلی برده است.
۳- شکل گیری معادله غزه -مسجد الاقصی، سبب افزایش اعتبار حماس و مقاومت به ویژه شاخه نظامی آن ها در بین فلسطینیان به خصوص کرانه باختری و سرزمین های اشغالی ۱۹۴۸ و از جانبی دیگر به کاهش مشروعیت ابومازن و تشکیلات خودگردان منجر شده است که این مسئله در شعارهایی که این روزها در کرانه باختری و سرزمین های ۱۹۴۸ از طرف فلسطینیان سر داده می شود، منعکس شده است: عاشت حماس / الی اعدام ابومازن /سلام سلام یا حماس/ شکرا شکرا یا حماس بره بره یا عباس( ابومازن) و... . در واقع حماس درصدد تحمیل معادله جدیدی به اسرائیل است که تاثیرگذاری عملی این جنبش در مواجهه با آن را فراتر از مرزهای غزه به قدس و کرانه باختری هم تسری دهد؛ به این معنا که معادلهای بازدارنده را شکل دهد که مانع تداوم حملات به مسجد الاقصی و کوچاندن فلسطینیها شود. این معادله در یک دهه اخیر میان غزه و اسرائیل شکل گرفته بود که اگر طرفی علیه دیگری اقدام کند، باید منتظر واکنش آن باشد و همین نوعی آرامش را به این منطقه بازگردانده بود اما برای اسرائیل تن دادن به تسری این معادله در قبال تحولات قدس و کرانه باختری بسیار سخت است.
۴ - از جمله پیامدهای جنگ، افزایش احتمال تداوم بن بست سیاسی در اسرائیل است. پس از آغاز جنگ کنونی، یکی از تحلیلها این بود که نتانیاهو به این جنگ برای بقای در قدرت نیاز دارد و اکنون به نظر میرسد جنگ منجر به تداوم بن بست سیاسی در اسرائیل و تامین منافع شخصی نتانیاهو خواهد شد. هر چند آن چیزی که در فلسطین در حال وقوع است، بسیار بزرگ تر از چیزی است که بتوان به طراحیهای داخلی صهیونیستها نسبت داد، بازدارندگی رژیم صهیونیستی یک رکن اصلی در موجودیت جعلی رژیم است که با اتفاقات اخیر آسیب جدی دیده و به سهولت قابل جبران نیست.