علیآقا، «مرد میدان»...
به گزارش خبرگزاری رسا، میدان، مرد میخواهد، مردانی از جنس علیرضا شمسیپور که تمام زندگی و عمر خود را فدای خدمت کردند و سالها در سنگرهای مختلف نظام افتخار خدمت در همه میادین را داشت.
شهید شمسیپور درست بعد از انقلاب وارد میدان شد، یک روز در مبارزه با طاغوت، یک روز در مبارزه با حزب بعث عراق، یک روز خدمت به جامعه ورزش، یک روز مبارزه با داعش و یک روز در جستجوی پیکر شهدا.
سال ۱۳۶۰ در خدمت سربازی با لباس ارتش وارد جنگ تحمیلی شد و سپس از سال ۱۳۶۲ به عنوان داوطلب دوباره راهی جنگ شد تا اینکه اول معاون دسته غواصی شد و پس از شهادت داریوش ساکی، شد فرمانده دسته و در کربلای ۴ چه غوغایی به پا انداخت اما برگترین افسوس زندگیاش، عبور شبانه از اروند بود جایی که دوستان غواصش جا ماندند و در اصل او از دوستانش جا ماند و آنها عاشقانه پر کشیدند.
رفت اطلاعات عملیات لشگر و شد نیروی علیآقا چیتسازیان تا جنگ تمام شد اما روحیه جهادی او تمام نشد و سنگر مبارزه را در خدمت به جامعه جوان را پیدا کرد.
هنوز صدایش در گوش هست که در مجمع انتخاباتی هیأت دوچرخهسواری استان همدان چگونه آن سخنرانی زیبا را کرد و گفت: «من در دهه ۶۰ وظیفه داشتم که در خاکریزهای دفاع از کشور و دینم دفاع کنم و لحظهای هم عقب نمانم، اما امروز باید با توجه به هجمه فرهنگی دشمن، در خاکریزهای فرهنگی کشور بجنگم و برای پیشرفت جوانان کشورم از هیچ تلاشی دریغ نکنم و به عقیده من بهترین راه ورزش است که بدون هیچ چشمداشتی تنها برای خدمت در آن حاضر هستم».
از همان فردای جنگ، رفت سراغ ورزش و سالها در ورزش فوتبال مربیگری کرد و تیم فوتبال انصار همدان را تأسیس کرد و چسبید به خدمت به جوانان و ثمره خدمتش هم شد نسلی از بهترین فوتبالیستهای همدانی که نمونه آن را میتوان احمد جمشیدیان بازیکن اسبق استقلال، سپاهان و پاس معرفی کرد.
مدتها دبیر هیأت فوتبال استان همدان بود بعد از آن راهی هیأت دوچرخهسواری استان شد و این هیأت را از هیچ به همه چیز رساند و حسابی آبادش کرد و همدان را تبدیل کرد به یکی از قدرتهای دوچرخهسواری ایران.
او سپاهی بود و حتی در لباس سبزرنگ سپاه نیز روحیه جوانی و ورزشی خود را داشت تا شد رئیس سازمان بسیج ورزشکاران استان و تا آخرین روز بازنشستگی در این سمت ماند.
بازنشسته بود اما روحیه خدمت در او همچنان موج میزد و رفت سراغ هیأت تیراندازی و با دست خالی کاری کرد کارستان که ثمره مدیریتش همچنان وجود دارد و حتی مدتی نیز قائم مقام باشگاه پاس همدان شد و حتی سرپرستی تیم ملی دوچرخه سواری و دبیری انجمن تریال دوچرخهسواری کشور را نیز در کارنامه خودش داشت.
روایتگر دفاع مقدس شد و خود شخصاً همه سالها کاروان راهیان نور را عازم مناطق عملیاتی میکرد و آنقدر شیرین روایت دوران دفاع را میکرد که گویی خودمان در آن عملیات و در آن شبهای پر رمز و راز بودهایم.
موکب دار بود و با دوستان رزمنده خود یکی از اولین موکبهای استان همدان را دایر کردند و خدمت رسان به زائران اربعینی سرور و سالار شهیدان شد.
علیآقا را دوری از جبهه و جهاد خسته کرده بود، با شروع تجاوزات داعش به عراق و سوریه وارد میدان شد و تا اینبار خدمت را در دفاع از اسلام و محور مقاومت تجربه کند.
شهر سعدیه عراق را با تعدادی نیروی داوطلب مقاومت، از دست داعشیها آزاد کرد، در سوریه حماسهآفرین بود و در عملیات آزادسازی نُبل و الزهرا با بچههای تیپ فاطمیون حماسه خلق کرد و محاصره چندین ماهه این دو شهر را شکست. در اوج دفاع از حرم آلالله و مردم مظلوم مسلمان سوریه روحیه ورزشی خود را حفظ کرد بود و در یکی از شهرهای جنگ زده سوریه اقدام به تشکیل تیم فوتبال کرده بود!
خستگی برایش معنا نداشت، از ایام استراحتش در بازگشت از سوریه به عراق میرفت تا پیکر شهدا را تفحص کند که در آخرین میدان زندگی خود در منطقه کانی مانگا پنجوین عراق به دنبال ۱۱ شهید باقی مانده از لشگر ۲۷ حضرت رسول (ص) بود که ۱۰ شهید را پیدا کرد و در راه پیدا کردن آخرین شهید درست نیم ساعت بعد از ارسال پیام «اینجا شهید باران است» در شبکهها مجازی، بر اثر انفجار مین والمری به جا مانده از دوران دفاع مقدس، پس از ۳۵ سال خدمت و ایستادن در میدان، به جمع یاران شهیدش پیوست.
علی آقای شمسیپور را همه نسلهای انقلاب اسلامی میشناسند، مرد میدان، اسوه ایستادگی، مظهر خدمت، جهادگر بیادعا، مرید ورزشکاران.
۱۳ اردیبهشت، سالروز عروج ملکوتی سردار شهید علیرضا شمسیپور گرامیباد.