ظریف و توهم اصالت دیپلماسی
به گزارش خبرگزاری رسا، افشای محتوای گفتوگوی محمدجواد ظریف، وزیر خارجهی کشورمان، اخیراً جنجال زیادی به پا کرده و تیتر اول بسیاری از رسانههای داخلی و حتی خارجی را به خود اختصاص داده است. با این حال، نکتهی عجیب اینجاست که طرفداران وزیر خارجه (و در معنای گستردهتر، حامیان دولت) به جای محتوای این مصاحبه یا مواضع آقای ظریف، تمرکز خود را به این موضوع معطوف کردهاند که چرا این مصاحبهی محرمانه افشا شد. به عبارت دیگر، از دید این افراد، جز مصاحبهکنندگان و مصاحبهشوندگان، هیچ فرد دیگری (چه مردم، چه صاحبنظران، چه سیاستمداران دیگر) آنقدر محرم نیستند که بدانند وزیر خارجه کشورشان واقعاً چه اعتقاداتی دارد، بلکه باید در ظاهر یک حرف را زد و در پشت پرده برای تحقق اهداف دیگری تلاش کرد.
چرا آقای ظریف باید در یک مصاحبهی محرمانه حرفی بزند که بعد از افشای آن نیاز به توجیه و دفاع باشد؟؛ اتفاقاً حرفی که وزیر خارجه در خفا میزند، بهتر نشاندهندهی عقاید واقعی اوست (+)
چند روز بیشتر طول نکشید تا شخص وزیر خارجه از اظهاراتش در این مصاحبهی جنجالی، دفاع و اثبات کند واقعاً به حرفهایی که در این گفتوگو زده است، اعتقاد راسخ دارد[۱]. بنابراین لازم است اشتباه بودن این نظریهها صراحتاً یادآوری شود تا (مهمتر از نشان دادن واقعیت به وزیر خارجهای که روزهای آخر دورهاش را میگذراند) مشخص شود دلیل شکست سیاست خارجی دولت روحانی طی هشت سال گذشته کسی جز شخص وزیر خارجه نبوده است. در ادامهی گزارش حاضر، ابتدا بزرگترین اشتباه وزیر خارجه، یعنی «توهم اصالت دیپلماسی»، مختصراً تشریح میشود و سپس بدون در نظر گرفتن محتوای افشاشده از مصاحبهی آقای ظریف، صرفاً برخی از بندهای دفاعیهای که وی صبح روز چهارشنبه (۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۰) در صفحهی اینستاگرام خود منتشر کرد، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
تصور اینکه بتوان حقی را که آمریکا از ایران گرفته با دیپلماسی از خود این کشور یا کشورهای اروپایی پس گرفت، توهمی بیش نیست (+)
وزیر خارجه و توهم اصالت دیپلماسی
مهمترین نکتهای که در صحبتهای محرمانهی آقای ظریف برجسته میشود، دوگانهی «میدان در مقابل دیپلماسی» است. اینگونه که به نظر میآید، وزیر خارجهی کشور (که در دفاعیهاش خودش را «دانشجوی روابط بینالملل» معرفی میکند) اعتقاد دارد دیپلماسی باید در اولویت بالاتری از میدان قرار بگیرد؛ و به عبارت دیگر، دیپلماسی باید هدف نهایی باشد و میدان باید ابزار رسیدن به دیپلماسی شود. این عقیده شاید در نگاه اول منطقی به نظر بیاید، اما اندکی تعمق در موضوع اصالت دیپلماسی نشان میدهد که این حرف چیزی بیش از یک شعار زیبا و نتیجهی شعارزدگی رمانتیک نیست.
اصالت قائل شدن برای دیپلماسی خودبهخود دچار تناقض است. مذاکرات و توافق هستهای که اصلیترین دستاورد دولت روحانی و دوران وزارت خارجه آقای ظریف تلقی میشود، صرفاً از طریق دیپلماسی حاصلشدنی نبود. بدون پیشرفت در میدان هستهای و میدان نظامی-منطقهای، آمریکاییها هرگز تن به مذاکره برای متوقف کردن پیشرفتهای هستهای ایران نمیدادند. حال آنکه سؤال مهم در اینجا این است که پس از ابزار قرار گرفتن میدان و اصالتبخشی به دیپلماسی، سرنوشت توافق هستهای چه شد؟ آیا دیپلماسی در دورهی ریاستجمهوری ترامپ شانس موفقیت داشت یا صرفاً منجر به اعطای امتیازات بیشتر به آمریکاییها میشد؟ آیا دیپلماسی در دورهی بایدن جواب میدهد و میتواند دولت جدید آمریکا را به رها کردن سیاستهای ترامپ متقاعد کند، یا باز هم ایران است که باید اول امتیاز بدهد و به تعهدات خود برگردد؟
سؤال دیگری که باید پاسخ داده شود این است که آیا آمریکاییهایی که وزیر خارجهی ما تصور میکند با دیپلماسی میتوان آنها را از خرِ دشمنی با ایران پیاده کرد، خودشان قائل به اولویت یا اصالت دیپلماسی هستند؟ اگر مبنای پاسخ دادن به این سؤال، اظهارات و بیانیههای دولتهای مختلف آمریکا باشد، شاید صرفنظر از تهدید «همهی گزینههای روی میز» (چه در دولت اوبامای دیپلمات، چه در دولت ترامپ جنگطلب) بتوان به این سؤال پاسخ مثبت داد، اما در صورت بررسی واقعیتهای میدانی چهطور؟ آیا اگر آمریکاییها برای دیپلماسی اصالت قائل بودند، دهها هزار نیروی نظامی در خاورمیانه (عملاً به طور دائم) مستقر میکردند؟ آیا دولتهای آمریکا، یکی پس از دیگری، با سرعت و شدتی جنونآمیز اقدام به تحریمپراکنی علیه کشورهای مختلف میکردند؟ و واضحتر از همه، آیا اگر آمریکاییها قائل به اصالت دیپلماسی بودند، به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان میدادند تا همزمان با مذاکرات هستهای برای احیای برجام، اقدام به ترور دانشمندان هستهای و خرابکاری در تأسیسات اتمی ایران کند؟ یا اصلاً اگر دولت بایدن (که امید میرفت منطقی عمل کند و به برجام برگردد) به اصالت دیپلماسی اعتقاد داشت، آیا حاضر نمیشد، بر اساس عقل سلیم، اول تحریمهای یکجانبه علیه ایران را بردارد و سپس از تهران بخواهد به تعهدات خود برگردد؟
دفاعیه یا عذر بدتر از گناه؟
وزیر خارجه کشورمان در صفحهی اینستاگرام خود مطلبی را در دفاع از مصاحبهی خود منتشر کرده است که بیشتر به عذر بدتر از گناه شباهت دارد تا دفاعیه. آقای ظریف قبل از هر چیز اظهار تأسف میکند که
چگونه یک بحث نظری محرمانه پیرامون ضرورت همافزایی دیپلماسی و میدان (به منظور استفادهی دولتمردان بعدی از تجربیات گرانبهای ۸ سال گذشته) به یک کشمکش داخلی تبدیل میشود و آسیبشناسی صادقانه و مشفقانه برخی روندها به مثابهی انتقاد شخصی معرفی میگردد.
تجربهی دولت روحانی قطعاً برای دولتهای بعدی الگو خواهد شد؛ اما نه الگویی برای دنبال کردن، بلکه الگویی برای تکرار نکردن به هر قیمتی (+)
اولاً باید پرسید چگونه آقای ظریف محتوای افشاشدهی مصاحبه را صرفاً «بحث نظری محرمانه پیرامون ضرورت همافزایی دیپلماسی و میدان» میداند، در حالی که وی تا همین لحظه متصدی سمت وزارت خارجه در کشور است. به عبارت دیگر، آیا عملکرد وزیر خارجه طی هشت سال گذشته بر مبنایی غیر از عقاید نظری و اصولی خود او بوده است یا نه؟ البته وی در ادامهی مطلب اینستاگرامیاش میان «تحلیل و اجرا» تمایز قائل شده است، اما آنچه مسلم است اینکه امضای برجام نتیجهی تفکراتی مشابه با نظریههای آقای ظریف در اصالت و اولویت دیپلماسی بود و اجرای این توافق مطلقاً منطبق بر سیاستهای جمهوری اسلامی نبوده است. به عبارت دیگر، آنچه که وزیر خارجه «بحث نظری» توصیف میکند، نتایجی کاملاً عملی در سیاست خارجی کشور داشته و مستقیماً در وضعیت امروز کشور نقش ایفا کرده است.
لازم به یادآوری است که مذاکرات هستهای بهرغم هشدارهای مکرر رهبر انقلاب مستقیماً با آمریکاییها انجام شد و سپس توافق هستهای بر خلاف تأکیدات رهبر ایران با متنی پر از نقص نوشته شد و با وجود اصرارهای رهبری بدون اخذ تضمینهای لازم و رعایت شروط اعلامشده اجرایی شد؛ و امروز داریم میوهی رویکردهای وزارت خارجه را برداشت میکنیم. بنابراین مجدداً تأکید میشود که اگرچه آقای ظریف اظهارات خود در مصاحبهی اخیر را «بحث نظری» میپندارد، اما واقعیت این است که نظریههای وزیر خارجه طی سالهای گذشته خسارتهای جبرانناپذیری را برای کشور به دنبال داشته است که از «پذیرش امضای کِری به عنوان تضمین» شروع شد و امروز منجر به «تحمل تحریمها در عین محدودیت برنامهی هستهای» شده است.
دولت بایدن در برخورد با ایران چه تفاوتی با دولت ترامپ داشته است تا کسی امید داشته باشد دیپلماسی در دولت جدید آمریکا گرهی از کار کشور باز کند؟ (+)
نکتهی دیگر، تأکید بر محرمانه باقی ماندن مصاحبهی اخیر است. دلیل تلاش برای محرمانه ماندن این مصاحبه چیست؟ اگر آقای ظریف میخواسته اختلافنظر میان وزارت خارجه دولت روحانی با سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی افشا نشود، احتمالاً ایشان محتوای رسانههای بینالمللی را مطالعه نکردهاند، چراکه روزی نمیگذرد مگر اینکه این تفاوت در این رسانهها برجستهسازی شود. اما اگر تلاش برای محرمانه ماندن این مصاحبه، تلاش برای مخفیکاری است، چرا باید وزیر خارجه به جای ابراز صریح عقاید خود و قرار دادن آنها در معرض نقد و بررسی، نظریاتش را در یک مصاحبهی محرمانه برای عدهای خاص بیان کند؟
آقای ظریف هدف از ضبط مصاحبه را انتقال تجربیات هشت سال گذشته به دولتهای بعدی میداند، اما باید پرسید منظور وزیر خارجه کدام تجربیات است؟ اگر این تجربیات از نوع مثبت و کارگشا هستند چرا باید آنها را محرمانه نگه داشت؟ و اگر تجربیات تلخی هستند، چرا نباید به آنها اذعان و به خاطر آنها عذرخواهی کرد؟ مهمتر اینکه بخشی از تجربیاتی که آقای ظریف به دنبال انتقال آنهاست، ظاهراً برای خود وزیر خارجه هم هنوز تجربه نشدهاند. ایشان در مصاحبهی خود بارها به تعاملات و مکالمات خود با جان کری، وزیر خارجهی سابق آمریکا، اشاره میکند، به طوری که گویی نهتنها امضا، بلکه حتی «حرف کری سند است.» بنابراین شاید اگر آقای ظریف صلاح دولتهای بعدی را میخواهد، بهتر باشد به هر قیمتی اجازهی انتقال تجربیات این دولت به آنها را ندهد.
گفتوگوی دوجانبهی ظریف و کری؛ وزیر خارجهی ایران ظاهراً اعتقاد دارد نهتنها امضای کری، بلکه حرف وزیر خارجهی سابق آمریکا هم تضمین است (+)
و نهایتاً آقای ظریف معتقد است با ضبط این مصاحبه در جهت «آسیبشناسی صادقانه و مشقفانه» تلاش کرده است. این در حالی است که چنانکه توضیح داده شد، ظاهراً وزیر خارجه از تشخیص آسیبها و شناسایی دلایل شکست سیاست خارجی دولت در دو دورهی گذشته نیز عاجز است، چه برسد به اینکه بخواهد آنها را به دیگران بشناساند.
محمدجواد ظریف در بخش دیگری از پست اینستاگرامیاش اذعان میکند:
اگر صلحی در افغانستان و عراق برقرار شده است و اگر تروریسم داعش شکست خورده است، بیش از هر چیز مرهون درایت و شجاعت سردار سلیمانی و رشادت و ایثار مردم این سرزمینها بوده است.
این برداشت از واقعیتهای میدانی کاملاً صحیح است، اما ناگزیر نظریهی اولویت و اصالت دیپلماسی را زیر سؤال میبرد. در سطحی بالاتر از موضوع دوجانبهی هستهای، تلاش برای حلوفصل دیپلماتیک بحرانهایی که دولت آمریکا با حمله به عراق و افغانستان و تحریک شورش در سوریه به صورت میدانی به وجود آورده، مطلقاً محکوم به شکست است؛ دقیقاً همانگونه که تلاش برای استفاده از دیپلماسی مقابل دولتی که، حتی در دورهی مواجههی دنیا با یکی از بزرگترین بحرانهای چندین نسل گذشته، حاضر به کنار گذاشتن تحریمهای ضدبشری علیه ایران نیست، راه به جایی نخواهد برد.
کشوری که غائلهی داعش را به راه انداخته تا خاورمیانه را به آتش بکشد، ذرهای اصالت برای دیپلماسی قائل نیست؛ و هر کس بخواهد با این کشور برخورد دیپلماتیک کند، محکوم به شکست است (+)
آقای ظریف در ادامهی دفاعیهی خود مینویسد:
در ۴۰ سال گذشته کوشیدهام در تحلیل، مجتهد و در اجرا، مقلد باشم. در مقام کارگزار همواره تابع سیاستهای مصوب کشور بوده و از آنها با قدرت دفاع کردهام. اما در بیان نظر کارشناسی، عافیتطلبی، مماشات و خودسانسوری را خیانت دانستهام که از مولایمان علی علیهالسلام آموختهام «إنَّ أعظَمَ الخِیانَةِ خِیانَةُ الاُمَّةِ، و أفظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأئمَّةِ؛ همانا بزرگترین خیانت، خیانت به امّت است و زشتترین دغلکاری، دغلکاری نسبت به پیشوایان است.»
پاسخ به این بخش از دفاعیهی آقای ظریف بهتنهایی نیازمند گزارشی مجزاست، اما در اینجا صرفاً اشاره میشود که این عبارتها را نمیتوان به صورت کامل منطبق بر واقعیت دانست. حافظهی مردم بهوضوح ثبت کرده است که وزارت خارجه چگونه از عمل به نهتنها هشدارهای متعدد و شفاهی رهبری، بلکه الزامات مکتوب و علنی ایشان در مذاکره، امضا و اجرای برجام ناکام ماند و منجر به فراهم شدن امکان فروپاشی توافق هستهای با تصمیم یکجانبهی آمریکا شد. به علاوه، در توضیح «خیانت» بیان همین نکته کافی است که اگر آقای ظریف نگران خیانت به مردم و کشور است، باید نقطهی شروع را سالها قبل از مصاحبهی اخیر قرار بدهد.
و بالأخره، اواخر دفاعیهی اینستاگرامی وزیر خارجه میخوانیم:
تقلیل بحث نظری در خصوص ارتباط دو بال قدرت خارجی جمهوری اسلامی ایران، یعنی دیپلماسی و میدان، به مثابه بهانهای برای دوگانهسازی میان نظامیان سرافراز و دیپلماتهای غیور که هر دو برای عزت و سربلندی ایران عزیز میکوشند، نهتنها کوتهاندیشانه، بلکه در تقابل کامل با نگرش این دانشجوی روابط بینالملل است که میدان و دیپلماسی را مقوم و مکمل میداند و نکتهی اصلی عرایضش (در نواری که نمیداند چگونه از آن سوی آبها سردرآورده) ضرورت تنظیم هوشمندانهی رابطه میان این دو بال و تعیین اولویتها توسط ساختارهای قانونی و تحت اشراف عالی مقام معظم رهبری است.
در اینجا هم، در تأیید این بخش از دفاعیهی آقای ظریف، اما برای جلوگیری از فرافکنی، یادآوری این نکته لازم است که هیچکس نباید میان دیپلماسی و میدان دوگانهتراشی کند، اما طبق برداشت متفقالقول صاحبنظران از مصاحبهی افشاشده، خود وزیر خارجه در صحبتهایش به این دوگانهسازی دامن زده است. تنظیم هوشمندانهی رابطهی میدان و دیپلماسی نیز قطعاً لازم و درست است، اما آنچه که درست نیست، اولویت قائل شدن برای دیپلماسی در مقابل کشوری مانند آمریکاست که از جنگافروزی و کودتا گرفته تا ترور و خرابکاری، نشان داده است اندکی اصالت برای دیپلماسی قائل نیست.