هاشمی، هاشمی است
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، شاید افراد زیادی برای تحلیل یک شخص از نگاههای مقطعی و تقسیمبندی ادواری استفاده کرده و بخشی از حیات فکری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افراد را مورد توجه قرار دهند و در نتیجه به این میرسند که زندگی هر آدمی متشکل از فصلهای مختلف است.
بررسی و تقسیم سیر زندگی افراد مهم در بازههای مختلف زمانی شاید میسر باشد، اما نباید فراموش کرد که میان تمام این مقاطع زمانی، نخ تسبیحی وجود دارد و در واقع تمام فصلهای زمانی را در یک خط و مسیر واحد قرار میدهد؛ تنها کافی است نگاهی جامع به مسیر و جهت زندگی هر فرد داشت.
اگر بخواهیم دلایل و علل فاصله گرفتن حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی از آرمانهای انقلاب را در طول چند دهه زندگی سیاسی_اقتصادی ایشان ریشهیابی کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که اساسا از همان ابتدا نشانهها و شواهدی مبنی بر احتمال فاصله گرفتن روز افزون او از مسیر انقلاب و تغییر و تحول مواضع سیاسیاش مشهود بوده است.
عوامل بسیاری در نوع تصمیمگیری و اعلام نظر یک فرد سیاسی نقشآفرینی میکند. اگر بخواهیم این عوامل را در زندگی سیاسی هاشمی جستوجو کنیم، میتوان این عوامل را در چهار محور خلاصه کرد که عبارتند از؛ اصالت دادن به صرف مبارزه، عدم توجه و عمقبخشی به مطالعات فقهی_معرفتی، وجود ریشههایی از خود بزرگبینی و تمایل به خودنمایی و در نهایت، میل به قدرت و ثروت که هر یک از این محورها مصادیق زیادی دارند.
نگاه تاکتیکی و نه عمیق ایدئولوژیک به مبارزه
هاشمی رفسنجانی سال 1327 و در سن 14 سالگی همراه پدر و مادرش راهی قم شده و مشغول به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم میشود. به گفته خود او، تا پیش از چهارده سالگی و ورود به حوزهعلمیه قم به دلیل نبود امکانات و مدرسه ابتدایی در محل زندگی و روستاهای اطرافشان به تحصیل نپرداخته بود؛ در نتیجه اکبر هاشمی تا سن 14 سالگی اگر سوادی هم داشته، به واسطه تعلیم مطالب ضروری توسط پدرش بوده است.
فارغ از اینکه نحوه ورود او به فعالیتهای سیاسی چگونه بوده، باید به این نکته توجه کرد که هاشمی رفسنجانی همواره اصالت را به مبارزه میداد و آنچه بیش از همه برایش مهم بوده، وحدت تمام نیروهای مبارز و تحولخواه بوده است.
آیت الله مصباح یزدی با اشاره به حضور آقای هاشمی به همراه رهبر معظم انقلاب در خانه ایشان و تلاش هاشمی برای جلب حمایت آقای مصباح از مجاهدین خلق، به نقل از آقای هاشمی میگوید: «مسئله شریعتی و شهید جاوید و ... را باید کنار گذاشت. حتی ما با مارکسیستها باید اتحاد داشته باشیم! ما باید با تمام گروههایی که ضدامپریالیسم هستند از مارکسیستها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجفآبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم!»
بقاء بر مجاهدین
در بررسی حالات هاشمی رفسنجانی در این ایام میبینیم که علیرغم نداشتن شناخت کافی نسبت به گروهک مجاهدین خلق (منافقین)، به محض پیچیدن آوازه اقدامات این گروه در میان مبارزان و دستگیری آنها توسط ساواک، هاشمی حمایت از آنها را آغاز میکند.
بعدها با وجود مخالفت امام خمینی(ره) با این کار، او نه تنها به حمایت خود پایان نمیدهد، بلکه با استفاده از وجوهات شرعی مردم و برخی منابع دیگر مانند اموال ابوالفضل تولیت از این گروه حمایت میکند و حتی بنا به برخی نقلها، برای آنها خانه تیمی نیز تدارک میبیند!
حمایتهای هاشمی از گروهک مجاهدین خلق تنها به حمایتهای مادی خلاصه نمیشود و او بارها با امام خمینی(ره) کلنجار میرود تا نظر حضرت امام نسبت به این گروهک تغییر کند. هاشمی از گروههای مبارز و التقاطی تنها به مجاهدین خلق اکتفا نمیکند و با نهضت آزادیها نیز رابطه داشته است. او در سفر سال 1354 خود، در طول دو هفتهای که در آمریکا بود، بیش از همه با ابراهیم یزدی، از اعضای گروهک نهضت آزادی و رییس فعلی آن تماس و ارتباط داشته و حتی هنگام بازگشت از آمریکا، حواله پولی از حساب آقای تولیت به او میدهد تا پایگاه یزدی در میان مبارزان تقویت شود.
عدم توجه و عمقبخشی به مطالعات فقهی_معرفتی
جناب هاشمی درباره زمان و چگونگی ورودش به عالم سیاست میگوید: «آمدن من به قم، تقریبا مصادف بود با اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت. در آن موقع ما از سیاست شناخت درستی نداشتیم ... اما جبهه ملی برای ما جاذبه داشت. شعارهای مربوط به ملی شدن نفت ما را جلب میکرد. از غارت شدن این ثروت ملی توسط بیگانگان ناراحت بودیم. سخنرانیهایی را که در این زمینههای بود گوش میدادیم و در میتینگهایشان شرکت میکردیم.»
هاشمی رفسنجانی از ابتدای ورودش به حوزه علمیه قم وارد فعالیتهای سیاسی میشود. او در حالی که هدفش از آمدن به قم مطالعه علوم دینی بوده، پیش از آنکه معرفت و علوم دینی را حتی بهطور اجمالی کسب کند، وارد فضای سیاسی کشور میشود. سالها بعد نتیجه این عجله در مواضع و اقدامات آقای هاشمی عیان میشود.
احتمالا هاشمی اغفال شده است
ورود هاشمی به عالم سیاست، آن هم بدون شناخت کافی سبب میشود که حضرت امام خمینی(ره) سال 1352 در پاسخ به نامه حجتالاسلام هاشمیان، امام جمعه سابق رفسنجان که تحت تأثیر سخنان هاشمی و برای کسب تکلیف درباره مصرف وجوهات شرعی برای حمایت از مجاهدین خلق چنین می فرمایند: «جایز نیست و احتمالا آقای هاشمی در این قضیه اغفال شده است.»
این موضوع البته به همین جا ختم نمیشود و آقای هاشمی از حمایت مجاهدین خلق دست برنمیدارد تا اینکه چند سال پس از این ماجرا، هاشمی به اشتباه خود پی برده و میگوید: «بعد از انحراف و ارتداد جمعی از آنها (مجاهدین خلق) حالا میفهمیم ... با آنکه شما از اینها دور بودید و ما در کشور بودیم- حرکت شما صحیح بوده است. ما سه چهار سالی به اینها کمک کردیم، حالا میبینیم که سر از کفر در میآورند.»
جالب این است که باز هم تنبهی صورت نمیگیرد و حمایتهای رفسنجانی از مجاهدین خلق ادامه مییابد تا اینکه جنایات و تروهای وحشیانه سال 1360 آغاز میشود و به گفته آیت الله مصباح یزدی به نقل از رهبر معظم انقلاب، او به اشتباه خود پی میبرد و درصدد جبران برمیآید.
اگر قانون اصلاح میشد انقلاب نمیکردیم!
علاوه بر این حمایتها، نظر آقای هاشمی درباره حکومت پهلوی با امام خمینی(ره) و بسیاری از روحانیون انقلابی متفاوت بود. او معتقد بود: «اگر مشروطه واقعی و قانون اساسی اجرا میشد، حتی اگر متمم قانون اساسی که شاه باید حکومت نکند و سلطنت بکند نیز اجرا میشد، این اتفاق میافتاد ... در این صورت نیاز به انقلاب کردن نبود.» حال سؤال اینجا است که آیا میتوان گفت که این امر به ضعف در مبانی معرفتی ربطی ندارد؟
هر چند اسناد تاریخی نشان میدهند که در همان زمان التقاط و انحرافات سازمان مجاهدین خلق برای حضرت امام(ره) و برخی از علما و روحانیون انقلابی همچون آیت الله مصباح یزدی مشخص بوده است و علاوه بر آن، حمایت از گروهی که مشی مسلحانه دارند و بسیاری از ترورهای آنان بهسادگی با ضوابط دینی قابل توجیه نبودهاند، اساسا برای یک روحانی اسلامشناس متصور نیست.
روایتهای ناروای هاشمی از شخصیت خود
ریشههایی از خودبزرگبینی و تمایل به خودنمایی
این موضوع بهقدری در پیرنگ خاطرات نقل شده و مرقومه آقای هاشمی رفسنجانی ملموس است که نیازی به ذکر مثال ندارد و تنها به یک مثال اکتفا میکنیم؛ آقای هاشمی در بخشی از خاطراتش در کتاب «دوران مبارزه» در ادعایی عجیب و البته بدون سند میگوید: «در واقع اولین بازداشت من سالها پیش از شروع نهضت و احتمالا اولین بازداشت یک طلبه در رابطه با مبارزه علیه خاندان پهلوی بود.»
این ادعا در حالی از جانب شخص هاشمی مطرح شده که بزرگانی همچون آیات سیدحسن مدرس، شیخ باقر رسولی، شیخ محمد تقی بافقی، شیخ یوسف جیلانی و سیدحسن بحرالعلوم را میتوان از جمله کسانی برشمرد که در زمان پهلوی اول حین مبارزه با خانواده پهلوی دستگیر شدهاند. سؤال اینجاست که آیا چیزی جز تمایل به خودنمایی در این خاطره وجود دارد و آیا واقعا آقای هاشمی ازدستگیری چنین بزرگانی در زمان پهلوی اول خبر نداشتهاند؟
میل به قدرت
در تحلیل و بررسی چرایی برخی اقدامات آقای هاشمی پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، این مسئله میتواند جزء مهمترین ریشههای کنشهای سیاسی هاشمی قرار بگیرد؛ البته این مسأله پیش از رحلت حضرت امام خمینی(ره) و در جریان محاکمه سیدمهدی هاشمی و عزل آقای منتظری از قائم مقامی نیز مشهود بوده و در کتاب «آیت الله منتظری از قائم مقامی تا عزل»، به نقل از سید مهدی هاشمی به این موضوع اشاره شده است.
سیدمهدی هاشمی نقل میکند که حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در ملاقات با وی میگوید: «به هر حال آینده رهبری به دست آیت آلله منتظری است و ایشان نیز به شما علاقه خاصی دارد. زمانی که با ایشان در زندان بودیم و شما نیز در زندان بودید، من آن روز فهمیدم که ایشان چقدر به شما علاقه دارد، طول این چند سال نیز بارها ایشان ابراز علاقه کرده و این یک نقطه قوت شما هست که مورد تأیید و حمایت رهبری آینده این انقلاب قرار دارید.»
همچنین آقای عباس سلیمی نمین از قول آقای محمدی ریشهری، وزیر اطلاعات وقت، چنین نقل میکند: «روزی آقای هاشمی رفسنجانی از باب خیرخواهی به اینجانب گفت: چه بسا امام از دنیا برود و فردا آقای منتظری رهبر باشد. در آن صورت تو نمیتوانی در داخل ایران زندگی کنی، بنابراین مصلحت نیست که موضوع مهدی هاشمی را این طور دنبال کنی.» و این یعنی آقای هاشمی مصلحت را در منافع شخصی میدیده و از هر چه در تعارض با مصلحت، یعنی منافع شخصی و پست و مقام دنیایی بوده، دوری میکرده است.
مهدی براتی
احمق تر از احمق شما از نظر فکری عقب مانده و ترسو و زیر ابزن و وطن فوش هستید
دروغ بودن این خبر را بهتر است بگویید
توهین کردن از صفات بارز شماهاست
غیرتت برای ..باشد که کم نیاید
اقای هاشمی رفسنجانی اینقدر بزرگ هست که شما نخود مغزان نمیتوانید خرابش کنید
و شما سایت رسا برو دنبال همان مایه زنی خودت
کمی درباره خصوصی سازی دولت سازندگی مطالعه کن تا بفهمی سیاست مدار کیست
عالی بود...
بهش بگید هاشمی اگر بزرگ بود، باید جای کلمه هست،
است به کار میبردی.
دوما جناب مرحوم هاشمی رفنسجانی همین که دفتر خاطرات کمدیش رو بخونی کافیه برای این که ببینی بزرگ هست یا است!!
هاشمی رفنسجانی همون کسیه که روز عاشورا با خانواده عزیزتر از جانش میره سد قایقسواری
همون کسیه که وقتی شهید احمد متوسلیان رو گرفته بودند داشت کوفته برنجی و شلغم میخورد و به سبزیجات بیشتر شهید متوسلیان اهمیت میداد
هاشمی از مهمترین مهرههای نوشاندن جام زهر به امام خمینی و قطعنامه ۵۹۸، پدر معنوی اصلاحات و قدزت بالادستی فتنه ۸۸ و یکی از عاملین بزرگ اقتصاد فشل امروز ماست.
این یاد داشت با همه اختصار مطلبش خوب و جامع سعی در ارائه تصویری بت شکنانه از نمای زییای کاذبی بود که سالها ترویج و غالب شده بود داشت.
بنده به شما اطمینان خواطر میدهم که ایشان دقیقا از دروازه بهشت فرح وارد جنه الاعلی شده اند و شما هم انشالله به زودی به ایشان ملحق خواهید شد و در عیش و نوشش همراه خواهید بود
ای کاش ازین دست مطالب بیشتر نوشته و ترویج شود تا خط اصیل انقلاب نمایان تر بشود. نشر بیشتر این مطالب باعث درک بهتر الهی العفو های ..بر پیکر آن مرحوم میشود.
اَلْحَقُّ سَيْفٌ قاطِعٌ عَلى اَهْلِ الْباطِلِ
متن آنقدر خوب بود که بعضی ها سوخته اند ....
حاج سعید قاسمی: .. این برترین جمله است که میشود برای مرحوم مغروق گفت :)
فرزندان ناخلفشان را به زور وارد حوزه میکنن تا خدمت نرن و از امتیازات حوزه بی بهره نمونن من کسی رو سراغ دارم که با همه کثافت کاریاش حوزه نگهش داشته فقط به خاطر روابط پدرش