ما و سند همکاری جامع با چین
به گزارش خبرگزاری رسا، امضای سند نقشه راه ۲۵ ساله همکاریهای جامع راهبردی ایران و چین چنان چه پیشبینی میشد، با موجی از حاشیهسازیهای مبتنی بر تحریف واقعیت از سوی جریانهای مختلف داخل و خارج کشور مواجه شد. این توافق بسیار مهم و راهبردی بر اساس ارزیابی بسیاری از کارشناسان نقش مهمی در تامین منافع دو کشور خواهد داشت .نکته قابل توجه این است که امروز در ساحت سیاست خارجی جمهوری اسلامی سخن از کشوری به میان آورده ایم که میان گذشته آن با شرایط کنونی و میان شرایط حال حاضر آن با آینده ای که در پیش دارد، تفاوت بسیاری به چشم می خورد.
کشوری که در گذشته اسیر جنگ تریاک بریتانیا شد و جمعیت کثیر آن هم جز هزینه، مزیت خاصی برای دولت مرکزی نداشتند. چنین کشوری به لطف راهبرد عمیق و تاکتیک دقیق حزب حاکم امروز توانسته در رقابت نفسگیر اقتصاد جهانی رتبه دوم را به دست آورد. کشوری که پنج سال زودتر از پیش بینی ها توانسته بود مقام دومی اقتصاد جهان را از ژاپن بگیرد، امروز هم سخن درباره پیش رفتن به جایگاه اول جهانی و پشت سر گذاشتن ایالات متحده آن هم زودتر از پیش بینی های اقتصادی است. کشورهای بسیاری این مسئله را به سرعت درک کردند و برای تنظیم سطوح مقابله یا معامله در حوزه های نظری و عملیاتی آماده شدند.
طبعا در زمانی که یک کشور با سرعت قابل توجهی در حال رشد و پیشرفت است، کشورهای دیگری هم ممکن است تلاش کنند از مزایای رشد او استفاده کنند. امروزه کشورهای جهان از شرق آسیا و آسیای میانه تا اروپا، آفریقا و آمریکای لاتین در حال استفاده از رشد چین هستند که طبعا این فرایند یکجانبه نخواهد بود .
در جمهوری اسلامی هم در ابتدا در حدود سال های ۹۱-۹۲ در حوزه نظری و در اندیشکده های تولید کننده تئوریک در نظام، اولین انگاره ها برای توجه جدی و ویژه به قدرت روز افزون چین برانگیخته شد.اما در میان کارشناسان اندک چین در تهران، طیف نظرات متفاوتی در قبال چین و قدرت روز افزون آن وجود داشت و دارد. عده ای به کل به قدرت چین با عینک تردید می نگرند و رسیدن آن به جایگاه سیادت بین المللی را کاملا بعید تلقی می کنند. عده دیگری برتری چین در آینده را با در نظر گرفتن شرایط کنونی شدنی می دانند و تهدید خاصی برای آن در ساختار امنیت ملی در درجه اول و منافع ملی در درجه دوم در نظر نمی گیرند و با مقداری اهمال، آن را سراسر منفعت می دانند.
عده سومی هم هستند که امروزه نظر آن ها تقریبا حاکم است. این عده، این طور میاندیشند که از آن جا که جمهوری اسلامی به خاطر اصول ناب انقلابی در طبقه بندی حکومت های بینالمللی یک نظام « علیه نظم موجود» است، از همین رو، هر کشوری که سردمدار دهکده جهانی باشد، لاجرم تهران با آن به مشکل خواهد خورد. در این جا فرقی ندارد که این کشور، ایالات متحده باشد یا چین یا روسیه یا افغانستان. آن چه که امروز مسلم است، قدرت رو به افول ایالات متحده به عنوان ابرقدرت کنونی نظام بین الملل است.
این قدرت، چه آمریکا بخواهد چه نخواهد، در حال کاهش است. هر کوهی، قله ای دارد و مسیر پسا قله، افول به پایین است. این مطلب این روزها آن قدر برای همگان بدیهی شده که هر دیپلماتی از هر کشوری حتی کشورهای هم سو با واشنگتن هم در ملاقات ها و دیدارهای بین المللی از آن به عنوان یک «مفروض» در سخنان خود استفاده می کند. حال، در شرایطی که آمریکا در حال سقوط است، چه کشوری می تواند به طور رئال، جایگزین واشنگتن شود؟چه کشوری از لحاظ استعدادهای مادی و معنوی چنین امکاناتی دارد؟ در این جا نام چند کشور یا حوزه به چشم می خورد؛ اتحادیه اروپا: به دلایل بسیار نمی تواند، هم سو با آمریکاست، حرف جدیدی هم ندارد، توان تاثیرگذاری آن بسیار پایین است، اما قدرت معنایی بسیار بالایی دارد. روسیه: اقتصاد ضعیف آن به همراه فقدان قدرت معنایی آلترناتیو نظام جهانی دست به دست هم داده که فعلا نتوان مسکو را به عنوان جایگزین آینده نظام بین الملل در نظر گرفت. و اما چین: چین امروز از لحاظ اقتصادی برای بیش از ۱۴۰ کشور جهان یعنی حدود سه چهارم، شریک اول اقتصادی است! از لحاظ نظامی به لطف رشد بالای اقتصادی در حال اکتساب توان بالایی است.
هر چند فعلا قدرت معنایی آلترناتیو ندارد اما طبق آخرین گزارش ها به دنبال ساخت آن هستند. در حوزه قدرت های سیاسی تئوری وجود دارد که می گوید زیربنای دیگر ساحات قدرت، اقتصاد است و اگر اقتصاد خوب باشد، دیگر حوزه های قدرت هم رشد خواهند کرد. اقتصاد چین امروز همین را می گوید. در حالتی که چین محتمل ترین گزینه برای جایگزینی آمریکاست، آن وقت شرایط برای ایران به مثابه جمهوری اسلامی کاملا متفاوت می شود. به قول یکی از تحلیل گران، ما با آمریکا یک نیم کره زمین فاصله داریم، این همه مشکل برایمان ایجاد شده، حال با چین که تنها یک عرض افغانستان فاصله داریم، شرایط چطور خواهد شد؟ از همین رو، «یکی از» بسترهای حرکت ایران به سمت شکل دهی به یک مسیر همکاری طولانی مدت استراتژیک با پکن، کاستن از هزینه های احتمالی آینده است. البته که موارد دیگری هم وجود دارد.
از جمله قرار گرفتن تهران و پکن در باشگاه ضد آمریکایی ها، مزیت های نسبی بسیار ایران برای چین و البته قدرت جمهوری اسلامی در پهنه غرب آسیا.این نکته را هم باید اضافه کرد که سند ۲۵ ساله، یک قرارداد یا توافق نامه نیست. صرفا یک نقشه راه و چارچوب برای طراحی و ترسیم روابط دو کشور در بلند مدت است.پیش نویس سند ۹ بند دارد که در هیچ کجای آن از کلمه «قرارداد» یا «توافق نامه» استفاده نشده است. الفاظ به کار رفته عبارت اند از: «تفاهم»، «برنامه» و مخصوصا «سند». این امر نشان دهنده این نکته ظریف و مهم است که هر دو طرف ایرانی و چینی می دانند که این یک قرارداد و توافق نامه در الفاظ معمول حقوق بین الملل نیست. این سند صرفا یک برنامه و «چارچوب Frame work» است. تقریبا مثل سند رژیم حقوقی دریای خزر که مرداد ۹۷ در آکتائو امضا شد. اجرا شدن این سند خود نیازمند انعقاد حدود ۲۰ توافق نامه دو یا چند جانبه است. بدین معنا که هر یک از بندهای آن و ضمایم به خودی خود قابلیت اجرایی ندارند و هر کدام نیازمند مذاکره و نیل به یک توافق نامه و قرارداد اعم از دولتی و خصوصی است. البته ذکر این نکته هم ضروری است که در تنظیم این قراردادها و توافق نامه ها در آینده، حسب مورد طی تشریفات قانون اساسی ضروری خواهد بود.
در این سند ارقام و اعداد نیز درج نشده است. در واقع این سند همکاری، بیانگر راهبردهای بلندمدت همکاری میان ایران و چین است و هر بند از متن اصلی یا ضمیمه های سهگانه هم نیاز به قراردادهای جداگانهای برای اجرایی شدن دارد که آن قراردادها حاوی جزئیات این توافق است. مثل قرارداد وزارت دفاع ایران با وزارت دفاع چین در حوزه نظامی.جالب این جاست که در شبکه های اجتماعی آمده بود این سند استعماری است یا حتی عدول از شعار«نه شرقی،نه غربی» است!اما به نظرمی رسد باید شعار «نه شرقی نه غربی» را عمیق دید. نه شرقی نه غربی به معنای قطع همکاری با شرق و غرب عالم نیست. به معنای عدم بسط روابط با کشورهای شرق و غرب نیست. به معنای خنثی بودن هم نیست!شعار نه شرقی نه غربی در دوران نظام دو قطبی شرق: شوروی و غرب: ایالات متحده نگاشته شد.نه شرقی نه غربی به معنای حفظ استقلال از این دو قطب است.
به معنای عدم وابستگی سیاسی و راهبردی نسبت به این دو حوزه است. هیچ وقت به معنای عدم همکاری نیست. افزون بر این،وقتی سخن از استعمار به میان می آوریم، به معنای توافقات کمی و عمدتا عددی یک طرفه و یک سویه است.
در سند ۲۵ ساله جز ۲۵ سال، عددی به میان نیامده است! در دنیای امروزی کشورهایی موفق خواهند بود که منافع راهبردی خود را از جنبه های مختلف با کشورهای آینده دار و صاحب نفوذ و البته محترم و نافی سلطه گری گره بزنند و از طرف دیگر با اتکای به اعتماد به نفس و عرق ملی به جلو حرکت کنند. این دو یعنی تعامل راهبردی با یک دولت مقتدر و بازیگر اصلی در روابط بین الملل و دیگری تکیه بر ظرفیت های درون کشوری هرگز در تضاد هم نیستند بلکه مکمل خواهند بود.مطابق با این سند، چین در ایران در بخشهای بسیاری سرمایه گذاری و انتقال دانش خواهد نمود.
این میزان سرمایه گذاری از سوی چین در حالی که پکن در شرایط کنونی برای جلوگیری از تحریم حتی در صنایع عظیم نفتی ایران نیز سرمایهگذاری یا منابع ارزی چند ده میلیارد دلاری ایران را آزاد نمیکند، قابل توجه است و اگر اجرایی شود تحولی اساسی برای ایران است.به ویژه این که طی این توافق ۲۵ ساله ایران برای فروش نفت خود یک مشتری دایمی خواهد داشت و در شرایط تحریم های یکجانبه وغیرقانونی آمریکا علیه کشور، راه سرمایه گذاری گسترده چین درایران را باز می کند ضمن این که این توافق به ملحق شدن ایران به جاده ابریشم و ترانزیت کالا نیز کمک خواهد کرد.
خلاصه آن که به نظر می رسد نوع رابطــه ایران و چین و ارتقای هرچه بیشتر آن، موضوعی است که فارغ از شرایط سیاسی - اقتصادی هر دو کشور یا منطقه، دارای اصالت است و در این مقطع زمانی اهمیتی ذاتی دارد. البته شاید آن چه از این پس باید به شدت مورد موشکافی و نظارت قرار بگیرد، چند و چون قراردادهای تابع این سند است که در بازه های زمانی متفاوت اجرایی خواهد شد.