فرانسه و سکولاریسم جعلی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه خبری الجزیره، کشور الجزایر بیش از ۱۲۵ سال با انواع و اقسام فشار، شکنجه و عذاب در طول تاریخ اشغالگری فرانسه مواجه بود. بهگونهای که صدها هزار انسان بیگناه در مقابل توپ، تفنگ و هواپیماهای جنگی فرانسوی جان سپردند. کشور فرانسه با وجود اینکه ظلمهای زیادی از جمله کشتار، تجاوز، اهانت به دین، فرهنگ و قطع هزاران سر از مردم الجزایر را در این روزگار تلخ روا داشت و آنها را در موزه «انسان» نگهداری کرد؛ ادعا میکرد که به عنوان یک کشور لائیک و سکولار به تمام ادیان و مقدسات آنها احترام میگذارد.
الجزایریها به این حجم از فریب و دروغهایی که فرانسه در میان مردمان سراسر الجزایر و دنیا منتشر میکرد، پی بردند. از جمله ادعاهای دروغین فرانسه این بود که به عنوان کشوری لائیک و سکولار، موضع یکسانی در برابر تمام ادیان و اعتقادات مذهبی جهان داشته و به اسلام هم مانند دیگر ادیان مثل یهودیت و مسیحیت احترام میگذارد. این در حالی بود که یکی از مقامات فرانسوی در الجزایر با صراحت تمام گفته بود: «تا زمانی که الجزایریها قرآن بخوانند و عربی صحبت کنند، ما نمیتوانیم بر آنها مسلط شویم، بنابراین باید قرآن را از آنها گرفته و زبان عربی را از لهجه آنها محو کنیم».
در همین حال جمعی از علما و سیاستمداران الجزایری برای افشای رفتارهای فریبکارانه فرانسه در برابر سیاست مزورانه این کشور بپا خواستند و در این راه جز زبان و قلم و تلاش بیوقفه چیز دیگری در دست نداشتند. از این رو سعی کردند با گسترش آموزش، تربیت و اخلاق در برابر سیلی از دروغها، گمراهیها و محدودیتهایی که فرانسه سعی داشت به واسطه آن هویت و فرهنگ غربی را به شکل کاملاً فرانسوی در الجزایر توسعه دهد، مبارزه کنند زیرا فرانسویها میخواستند الجزایر را به یکی از ایالتهای مستعمره تبدیل کنند. محمد بشیر الابراهیمی یکی از علمای مشهور و مبارز الجزایری بود که تأثیر زیادی در تاریخ دینی، علمی و سیاسی معاصر الجزایر داشت.
بشیر الابراهیمی و جمعیت علمای مسلمان
علامه محمد بشیر الابراهیمی یکی از مهمترین علمای مسلمان معاصر الجزایر است. وی در سال ۱۸۸۹ میلادی در شهر سطیف نزدیک قسنطینه متولد و بزرگ شد. پدرش به ادامه تحصیل او کمک کرد تا او راهی جزیرة العرب و شام شود و این اولین سفر علمی او در سال ۱۹۱۱ بود. الابراهیمی تا سال ۱۹۱۷ در مدینه منوره ساکن بود. سپس به دمشق رفت و تا سال ۱۹۲۱ از محضر شیوخ سوری بهره برد. بعد از آن به الجزایر بازگشت و جنبش اصلاحگر علمی دوست مبارز خود، عبدالحمید بن بادیس را به پویایی و فعالیت وا داشت. اما طولی نکشید که حکومت استعمارگر فرانسه عرصه را بر این انجمن تنگ و به بازداشت اعضای آن اقدام کرد.
جنبش علمی اصلاحگر دینی که بارقههای آن با آغاز قرن بیستم پدیدار شد، با تدریس شیخ عبدالحمید بن بادیس در قسنطینه گسترش یافت. نهضت علما تأثیر بزرگی در جامعه الجزایر داشت. این بیداری و روشنفکری با بازگشت برخی علما همچون يعلى الزواوی، الطيب العقبی و بشير الابراهيمی از مناطق تبعیدی خود در شرق جهان عرب به الجزایر روزبهروز گستردهتر شد. سپس رشد این جنبش در تأسیس انجمن علمای مسلمان در سال ۱۹۳۱ میلادی متبلور شد تا بار دیگر پرچم مبارزه با اشغالگری فرانسه و محو هویت عربی اسلامی به اهتزاز درآید. شيخ عبدالحميد بن باديس به عنوان رئیس این انجمن و شیخ الابراهیمی به عنوان معاون آن انتخاب شدند.
تأسیس انجمن علمای مسلمان الجزایر، از زمان تأسیس آن در دهه سی قرن بیستم تا خروج اشغالگران فرانسوی در دهه شصت میلادی، انقلابی فرهنگی بود که منجر به گسترش بیداری و تغییر بعضی از مفاهیم جامعه شد زیرا این انجمن تنها به مسئله الجزائر و موضوعات داخلی نپرداخت، بلکه روح برادری، همبستگی و اتحاد را در کل کشورهای عربی مغربزمین اشاعه داد. این انجمن همچنین ارتباط محکمی با شرق جهان عرب داشت.
احیای هویت عربی با راهاندازی مکتبخانههای قرآنی
در نهایت بن بادیس در سال ۱۹۴۰ در قسطنیه درگذشت و در سال ۱۹۴۳ ابراهیمی از بند آزاد شد. بعد از آن او با توان و همت بیشتری وارد عرصه فعالیت شد. او در طول یک سال در ساخت ۷۳ مدرسه و مکتبخانه قرآنی سهیم شد که هدف از آن ترویج زبان عربی از طریق حفظ قرآن کریم بود. به دنبال این اقدام، مردم الجزایر خواستار ساخت مدارس بیشتری شدند. در نهایت در آن مدت بالغ بر ۴۰۰ مدرسه تأسیس شد و این مسئلهای بود که سبب کینهتوزی و خشم دوباره فرانسه میشد.
در سال ۱۹۴۵شیخ ابراهیمی مجدداً بازداشت و سپس آزاد شد. بعد از آن برای ساخت مدارس و مراکز آموزشی به اقصی نقاط الجزایر سفر کرد تا اینکه در سال ۱۹۵۴ در قاهره مستقر شد. انقلاب بزرگ الجزایر در سال ۱۹۵۴ شعلهور شد و او برای جمعآوری کمکهای مالی راهی هند و دیگر کشورها شد و بعد از پیروزی انقلاب الجزایر به میهن بازگشت و طرفداری از یک جناح علیه جناحهای انقلابی را رد کرد. شیخ ابراهیمی در آوریل سال ۱۹۶۴ بیانیهای مشهور در انتقاد از حکومت وقت به ریاست «احمد بن بله» منتشر کرد زیرا الابراهیمی باور داشت که این نظام از اصول و مبادی اسلامی خارج شده است.
این مقاله علامه بشیر الابراهیمی از جمله مقالات دیگری است که در آن توطئه جهانی علیه فلسطین و مهاجرت دستهجمعی فلسطینیها در سال ۱۹۴۸ یا در اصطلاح رایج اعراب «نکبت» را محکوم کرد چراکه طی آن حدود ۷۲۵ هزار عرب فلسطینی در طول جنگ ۱۹۴۸ اعراب و اسرائیل خانههای خود را ترک، فرار یا اخراج شدند. ضروری است بار دیگر به این مقاله مراجعه شود تا بدانیم چه عواملی باعث شد الجزایر به قضیه فلسطین اهمیت دهد. میتوان گفت بشیر الابراهیمی به عنوان مهمترین نماد مبارز الجزایر عامل پیوند دهنده این ارتباط تا به امروز است.
چهره فریبکارانه فرانسه
محمد بشیر الابراهیمی حقیقت استعمار فرانسه و اهداف آن را نیز افشا کرد. مقامات اشغالگر فرانسه همواره اهمیت سکولاریسم و لائیسیته فرانسه را که سرباز، معلم، پزشک و کشیش فرانسوی ملزم به رعایت آن بودند، برای الجزایریها متذکر میشدند و همیشه ژنرالهای فرانسوی به این طیف از مردم که روشنفکری و نهضت فرانسوی را در سراسر الجزایر گسترش دادهاند، افتخار میکردند.
اما بشیر الابراهیمی پاسخ قاطعانهای به این ادعاهای پوچ و بیاساس آنها میداد و میگفت: «فرانسه با کشیش استعمارگر به الجزایر آمد تا با آن دین مسلمان را هدف قرار دهد و در اعتقاداتش سستی و شبهه ایجاد کند. معلم استعمارگر آورد تا عقل و خرد فرزندان مسلمان را در اختیار گرفته و باعث تشویش اذهان شود، آنها را از زبان و ادبیاتشان دور و تاریخشان را تحریف کرد. گذشتگانشان را مقابلشان تحقیر و در دین و پیامبرشان شبهه ایجاد کرد و پس از آن آموزش ناقصی به آنها ارائه داد که بدتر از جهل است. پزشک استعمارگر آمد تا بیماری را با دردی دیگر درمان کند و میکروب را با ایجاد میکروبهای جدید از بین ببرد و مردم را چون موش آزمایشگاهی در تحقیقاتش به خدمت بگیرد و این ملت بیچاره مجبور بود با دردهای خود که استعمار از سر جهل و فقر به آنها بخشید، به حیات خود ادامه دهد».
الابراهیمی با روش مقایسه تجربی در عالم واقعیت تمام ادعاهای دروغین حکومت اشغالگر فرانسه را که از سوی ژنرالها ترویج میشد، برملا کرد. او حقیقت اوضاع الجزایریها را با دروغهای فرانسوی مقایسه میکند و میگوید: «پس از گذشت ۱۲۰ سال مستعمره بودن میبینیم ۹۹ درصد از مردم الجزایر بیسواد هستند، مدرسه ندیدهاند، صدای معلم نشنیدهاند، سنتهای عربی اسلامی خود را به برکت استعمار فراموش کرده و چیزی از سبک زندگی مدرن هم نیز عایدشان نشده است. پزشک استعمارگر نهتنها بیماری را درمان نکرد که سلامتی را هم از مردم گرفت و ۴۰۰ هزار نفر را به سل مبتلا و بقیه را هم بیمار کرد. دهها هزار جنین به دلیل نبود مراقبت بهداشتی سقط و همین تعداد کودک هم دچار سوءتغذيه شدند و جوانان زیادی به خاطر نبود امكانات پیشرفته از بازگشت به کشور مأیوس شدند. کشیش بشارت دهنده نیز همچون گرگ بیابان در کمین جوانان بوده تا آنها را در ازای سیر کردن به مسیحیت فرابخواند. انگار که مسیح گفته شکمی سیر نشود مگر آنکه قلبش را تسخیر مسیحیت کرده باشید. در چنین فضایی آموزههای مسیحیت با سوءاستفاده از گرسنگی و بحران درماندگان و بیچارگان ترویج میشد».
فرانسه و لائیسیته
الابراهیمی پس از افشای برخی رسواییهای فرانسه استعمارگر در سال ۱۹۵۰ یعنی بعد از حدود ۱۲۰ سال اشغال شدن الجزایر، سؤال ساده و واضحی میپرسد: «آیا میتوان گفت دولت فرانسه با به خدمت گرفتن کشیشان و تکیه به آنها در استعمارگری خود، کشوری لائیک است؟» الابراهیمی از حقیقت سکولاریسم فرانسه که ادعای جدایی دین از سیاست و عدم دخالت حکومت در دین دارد، سؤال میکند در حالی که خود فرانسه در همان زمان برای تغییر عقاید، فرهنگ، دین و میراث مردم الجزایر به راهبان و کشیشان متوسل میشود و اینگونه با اعتقادات آنها مبارزه و قدمت و تاریخ آنها را تحقیر و تضعیف میکند.
الابراهیمی فقط به طرح این سؤال اکتفا نمیکند و از سیاستهای ظالمانهای که فرانسه بر کشورش اعمال میکند، پرده برمیدارد. او تصویری آکنده از تلخی و حسرت از جامعه الجزایر نشان میدهد و اعتراف میکند بین آنچه رسانهها و روزنامههای اروپایی و فرانسوی درباره ارزشهای دولت سکولار فرانسه مینویسند با رنج و سختی مردم الجزایر در زمینههای بهداشتی، سیاسی و دینی تفاوت فاحشی وجود دارد.
او فقط به این موضوع اکتفا نمیکند بلکه با روش منطقی و فلسفی، چند سؤال مطرح و مقدمهسازی میکند چراکه به دنبال آن است تا به یک نتیجهگیری برسد. او میگوید: «دریافتیم که فرانسه ادعای متمدن بودن در جهان دارد و خودش را پیشگام و پیشرو آزادیخواهی میداند در حالی که این کشور در گذشته خواهان حذف ادیان و قطع ارتباط بین پروردگار و مخلوق بود. فرانسه بنیانگذار نظام لائیسیته به این معناست که بین دولتها و ادیان حصاری ایجاد کند، این یعنی مادیگرایی را تقویت و روحانیت را تضعیف کند، زهی خیال باطل... نظام استعمارگر در عمل چه کرد؟ در عین حال که با ادیان باطل و غیر معقول در صلح است و پیروان آن را در انجام مناسک آزاد میگذارد و برایشان احترام قائل است؛ ولی در الجزایر اسلام و مساجد را محدود و شعائر دینی ما را سرکوب میکند. هیچ مسجد، مفتی و مبلغی فعالیت نمیکند مگر با مجوز فرانسه. حتی هلال رمضان هم از سوی قاضی منصوب شده خودشان رؤیت میشود و شیوخ و علما تحت نظارت فرانسویها عزل و نصب میشوند».
الابراهیمی از تسلط فرانسویها بر مساجد افسوس میخورد و این امر را اقدامی زشت و سلطه مستقیم استعمار میداند. او در این باره میگوید «انتخاب امام جماعت هم از بین کسی است که بیشترین قرابت را با سکولاریسم داشته باشد» او بیپروا ادامه میدهد: «ورود سکولاریسم در اوقاف دینی و خیریه ما ظلم است و ظلم پابرجا نمیماند. دزدی و غارت زمانی که ما در خواب و غفلت هستیم، رخ میدهد. پس بیدار، آگاه و هوشیار باشید. قدرت و سرکشی، درندگی را توجیه میکند و این مختص زمان خاصی نیست».
اینها برخی ادعاهای سکولاریسم فرانسه در زمان اشغال الجزایر بود که ۱۳۳ سال طول کشید و ما این ادعاهای دروغین را از زبان علامه الابراهیمی اینطور شنیدیم چرا که او شاهد عینی دوران استعمار و یکی از کسانی بود که در آن دوران رنج و مشقت زیادی متحمل شد.
دیدیم که شیخ الابراهیمی چگونه سکولاریسم فرانسه را رسوا کرد و از اقدامات ظالمانه و متناقض استعمار پردهبرداری کرد؛ فرانسهای که این روزها اسلام را به تروریسم نسبت میدهد و مسلمانان را تروریست میخواند و تاریخ نزدیک آن را که صدها شاهد عینی تدوین کردهاند، نادیده میانگارد؛ تاریخی که دانشمندان و سطور آن تا به امروز تحریف نشده است. الابراهیمی یکی از هزاران قربانی این استعمار و از شاهدان عینی ارزشهای سکولاریسم جعلی فرانسه بوده است.
ترجمه گزارش از طیبه امامقلی